|
||||||||
پيوندها |
خبرهای شبکهء سکولارهای سبز |
مطالب شمارهء قبل | سل سوم ـ شماره 923ـ دوشنبه 10 آبان 1389 ـ 1 نوامبر 2010 | |||||
پيوند به نسخهء رايگان اينترنتی>>>>
=========== =========== =========== ============= ========== ========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ============= =========== ============= ============= ============= ============ =========== =========== ============= ============= =========== =========== =========== ============ =========== =========== =========== =========== =========== =========== =========== ===========
|
و روند اعلام نامزدی برای عضويت در شورای هماهنگی شبکه آغاز شد>>>
سرپرست انجمن سکولارهای سبزونکوور
گزارشی از شب انجمنسکولارهای سبز تورنتو
پيام شورای هماهنگی شبکهء جهانی سکولارهای سبز ايران بمناسبت روز کورش، سالروز اعلام نخستين منشور حقوق بشر>>>
اعضاء کميته نظارت بر تصويب اساسنامه و انتخابات شورای هماهنگی شبکه معين شدند>>>
رئيس انجمن سکولارهای سبز واشنگتن
انجمن سکولارهای سبز ونکوور آغاز بکار کرد از صفحهء فيس بووک انجمن ديدار کنيد>>>
دربارهء حملهء آقای داريوش همايون
بنا به پيشنهاد شورای هماهنگی شبکه، انجمن های حرفه ای سبز بوجود ميآيند. بزودی چند انجمن، از جمله انجمن ميراث فرهنگی و زيست محيطی سبزهای سکولار، انجمن هنرمندان سبزهای سکولار، و انجمن نويسندگان سبزهای سکولار اعلام موجوديت خواهند کرد. از متقاضيان عضويت در شبکه خواسته شده که اعلام دارند خواهان عضويت در کدام يک از اين انجمن های حرفه ای هستند.
گزارش تجليل از اسفنديار منفرد زاده
سايت اينترنتی انجمن سکولارهای سبز تورنتو هم آغاز بکار کرد
ارتش نباید در سیاست دخالت کند، آفتاب: نماینده ولی فقیه در سپاه، در گردهمایی مشترک مسئولان و هادیان سیاسی نیروهای مسلح، از ضرورت دخالت سپاه و عدم دخالت ارتش در مسائل سیاسی سخن گفت. به گفته علی سعیدی، «سپاه پاسدار انقلاب است و در حوادثی ممکن است لازم باشد که سپاه موضعگیری کند و حتی بعضا اگر موضعگیری نکند، اشکال دارد، ولی شاید لازم نباشد که مثلا ارتش این کار را انجام دهد.» او با اشاره به نسبت نیروهای مسلح کشور با فعالیتهای سیاسی، گفت: «این مسأله بر حسب نوع نیروی مسلح، متفاوت است و برای نمونه فعالیت سیاسی سپاه در برخی جاها اشکال ندارد.» وی همچنین سپاه را «بازوی ولایت» دانست و افزود: «ما را متهم میکنند که در انتخابات دخالت کردهایم، ولی ما دخالت نکردهایم، بلکه ما فقط شاخصها و اصول را بیان میکنیم و این دخالت در انتخابات محسوب نمیشود.» به اعتقاد سعیدی، «یک فرد در نیروهای مسلح اگر به کسی رای دهد که در مسیر تقویت ولایت نباشد، برخلاف اصول ولایتمداری عمل کرده است.» سعید پیشتر هم گفته بود که که آیتالله خمینی نگفته نیروهای سپاه فعالیت سیاسی نداشته باشند. سعیدی در بخش دیگری از سخنان خود با دفاع از عملکرد بسیج و سپاه در حوادث پس از انتخابات گفته بود: «سپاه میخواهد استراتژی رهبری را عملی کند و کاری به اشخاص ندارد.»
درخواست اتحادیه اروپا و ایالات متحده از جمهوری اسلامی ایران برای بازگشت به میز مذاکره یکی از همان اشتباهات استراتژیک غرب در برخورد با حکومت اسلامی است. زیرا تفاوتی که حکومت اسلامی با کشورهایی نظیر جمهوری بولیواری ونزوئلا یا جمهوری بولیوی دارد آن است که تعارض اين حکومت با غرب و فلسفهء سیاسی حاکم بر آن (دمکراسی) است که نوعی تعارض بنیادین و موجودیتی است. در حالی که کشورهایی نظیر ونزوئلا خواهان نقشی بیشتر در بازی های جهانی هستند و با برخی "سیاست های ایالات متحده" دارای تعارض منافعی و موقت هستند. حال آنکه، همان طور که رهبر حکومت اسلامی چندین بار تاکید کرده، اين حکومت ذات مبانی و ارزش های حاکم در غرب را نه تنها نمی پذیرد بلکه، با تقویت افراط گرایی اسلامی، سعی در به چالش کشیدن نظم بین الملل دارد. ممکن است حکومت اسلامی به طور "تاکتیکی" خواهان انجام "دیپلماسی پنهان" با غرب باشد ولی منظور حکومت اسلامی از مذاکره با غرب "حل مشکلات فی مابین" نبوده و نیست (تجربه سی ساله). من برای مدعای خود دلائل متعددی دارم. یک نمونهء اصلی آن پدید آوردن فاجعهء گرونگان گیری است. در حالی که جمهوری اسلامی می توانست طبق عرف دیپلماتیک خواهان خروج سفیر آمریکا از ایران بعنوان عنصر نا مطلوب شود، با غوغا سالاری و هیاهو و نادیده گرفتن تمام قوانین بین المللی، دیپلمات های آمریکایی را بیش از یک سال گروگان گرفت تا، علاوه بر تنش آفرینی، چهرهء مذاکره ناپذیر خود را به جهان نشان دهد. امروز نیز، برخلاف تصور خانم کاترین اشتون و خانم هیلاری کلینتون، رهبر حکومت اسلامی، که مسئول اصلی پروندهء هسته ای ایران است، هرگز تن به مذاکرات "جدی" ،"با دستور جلسه" و "اعتماد آفرین" نخواهد داد و اگر هم با اکراه بر سر میز گفتگو حاضر شود با بهانه جویی و خلف وعده مانند دفعات گذشته میز مذاکره را ترک خواهد کرد آقای خامنه ای (احمدی نژاد در این پرونده به نظر من ویترین است و بس) با برنامه ریزی مشخصی کشور را در مسیر تهدید و تنش قرار داده و به عمد با تحریک طرف های درگیر در پروندهء اتمی، رسیدن به تفاهمی که دو طرف را راضی کند را به عقب می اندازد. به گمان من اگر غرب می خواهد این دور از مذاکرات را کمی جدی تر برگزار کند جا دارد از شخص خامنه ای درخواست کند که مشخصاً "نمایندهء رهبر جمهوری اسلامی" مذاکره کنندهء ارشد ایران باشد زیرا تجربه نشان داده افرادی مانند سعید جلیلی که به عنوان"دبیر شورای عالی امنیت ملی" و نه "نماینده رهبر" وارد گفتگو می شوند و هر تعهدی را که در کشور میزبان گفتگوها بدهد به سادگی در تهران توسط آقای خامنه ای کان لم یکن می گردد و دور دیگری از دیپلماسی شکست می خورد. و چون آقای خامنه ای در پروندهء هسته ای "منافع ملی بلند مدت کشور ایران" را لحاظ نک، نیازی نمی بیند که به راه حلی میانی تن در دهد و بازی برد- برد را برای این موضوع انتخاب کند (راه حلی که هم ایران از انرژی هسته ای استفاده کند هم بازیگران جهانی نگرانی عمده ای بابت این مساله نداشته باشند).
نظر يک خواننده: بستن بازوبند پهلوانی به بازوی احمدی نژاد به مثابه بستن کراوات است به گردن آفتابه!
|
شکوه ميرزادگی واسماعيل نوری علا>>>
وقتی تو میگویی وطن از چفیه ات خون می چکد من یاد قتل نفس، با الله اکبر میکنم همراه با پيوند به دکلمهء شاعر>>> زهء رايج سياسی آلترناتيو سازان، بی آنکه ارزش انواع گوناگون و رايج فعاليت های سياسی را انکار کنند، به اين نتيجه می رسند که، بر کنار از اينگونه مبارزان و فعالان، بايد وقت و انرژی خود را بر روند آلترناتيو سازی متمرکز سازند. ولی بايد توجه داشت که اين «قطع» نه هميشگی است و نه پايان ماجرا. چرا که «آلترناتيو ساخته شده» از هيچ کدام اين فعاليت ها و مبارزات بی نياز نيست اما با آنها بصورت ديگری مواجه می شود. و اين «صورت ديگر» چيست؟ پاسخ اين پرسش به خاصيت فراگيری «آلترناتيو» در مرکز اپوزيسيون انحلال طلب مربوط می شود. يک چنين آلترناتيوی، چون بوجود آيد، می تواند تمام اين فعاليت های پراکنده را در درون يک طرح فراگير و هدفمند، و يک رهبری متمرکز، جمع کند و به آنها راستا و هدفی بخشد که همگی آنها، در فقدان چنين آلترناتيوی از آن محروم بودند.>>>
آنچه هائی که درافق آينده میشود رصدکرد
در حالیکه «اروپای کهنه» چندان به ساختن و پرداختن «آلترناتیوی برای روز مبادا» مشغول نیست و امیدوار است که در نتیجهی فعل و انفعال های اجتماعی، بتواند «سبز دینی» را مجدداً به قدرت بازگرداند و پایگاه اجتماعی آن را احیاء نماید [حتا گفته میشود «یکی از رهبران سبز دینی»، درجلسهای خصوصی، خود را «تنها آلترناتیو نظام نزد غرب» خوانده است] اما ایالات متحده، با انجام برخی اقدامات که آشکارا «حمایت آمیز» و «برخلاف عرفِ رفتاری این کشور در سهدههی گذشته» و حتا مغایر با «سنت سیاسی دیرینهی این کشور» محسوب میشود؛ درحالِ تقویتِ «رادیکالترین نیروی سیاسی مخالف نظام حاکم» (مجاهدین خلق) است... با اینحال، بهگمانم توجه ایالات متحده به چنین آلترناتیوی، «توجهی موقت» و «تاریخمصرفدار» باشد.>>
ماندن اوباما در قدرت به نفع همین صلح جهانی اما ناپایدار در منطقهء خاورمیانه و ایران است. تجربهء تاریخ به ما می گوید که تحقیر ناموفق احساس آمریکایی، مانند گروگان گیری سال 1358 ه.ش در سفارت آمریکا، باعث شد یکی از بهترین رئیس جمهوران آمریکا از فردی، که بعدها پدر نئوکان ها لقب گرفت، شکست بخورد. و «ریگان» موجی از تهاجم را به جهان آغاز کرد. جالب این بود که ایران بعد از انقلاب، که باید با حکومت کارتر مدارا می کرد، در برخورد با کارتر دچار توهم شد و زمانی متوجه شد که باید گروگان ها را با کارتر معامله کند که بسیار دیر شده بود.>>>
اپوزیسیون خارج میتواند این وظیفه را به عهده گیرد زیرا که در داخل شرایط مساعد برای تشکیل یک "آلترناتیو" به دلایل یاد شده موجود نیست و یا هزینهء آن برای اپوزیسیون ملی، دموکرات و سکولار داخل ایران بسیار سنگین میباشد. بنابر این هیچ مانع منطقی برای این که مسئولیت این مهم به دوش اپوزیسیون در تبعید باشد وجود ندارد. حتّی اگر این آلترناتیو هرگز مورد استفاده قرار نگیرد، آسیبی به حرکت اپوزیسیون داخل نمیرساند...>>>
نظامهای دینی و روشنفکران دینخو نمایشگاه منحصر به فرد «جامعه و جنایت: هیتلر و مردم آلمان» تلاشی است برای یافتن پاسخ به پرسشهای زیر از جمله در میان نامههایی که از سوی رژیم نازی نگاهداری میشدند و اتحاد شوروی پس از جنگ جهانی دوم آنها را به غنیمت برد و اینک در «موزه تاریخ آلمان» در شهر برلین در دسترس همگان قرار گرفته است: «چگونه هیتلر امکان ظهور یافت؟ چگونه هیتلر و نازیها که مسئول جنگ، جنایت و پاکسازی قومی بودند، توانستند به یک مقبولیت گسترده در آلمان دست یابند؟ چرا بسیاری از آلمانیها حاضر بودند با تبعیت از «رهبر» فعالانه از دیکتاتوری نازیها پشتیبانی کنند؟» >>>
در حلقهء وفاداران به ولايت فقيه، افراد برای قربت دست و پا میزنند تا نزديکی به بيت را ابزار برخورداری از رانتهای حکومتی قرار دهند. کسانی که در ديدارهای رهبری حضور پيدا می کنند برای همين خلعتها که امروز گاه به پروژهها و قراردادهای چند ميليارد تومانی يا چند ده و چند صد ميليارد تومانی سر میکشند خود را در معرض انتقاد عمومی قرار میدهند. نسبت مستقيمی ميان قدرت و ثروت افراد در جمهوری اسلامی با قرب و بعد آنها از دستگاه ولايت فقيه وجود دارد. ميزان، نحوهء اعطا، و دريافتکنندگان اين خلعتها و رانتها نيز وابستگی کامل به ارادهء رهبری و خوشايند و احساس وی دارد و از هيچ قاعدهای پيروی نمیکند.>>>
دههء شصت ما و دوران طلایی آنها میتوان بسیار سخنها گفت، در وصف زمانهائی که موسوی «طلایی» میخواندش. از تعمیق فرهنگ دیرپای خبرچینی و ریاکاری و تبعیض گرفته تا ابعاد پیچیده جنایت و محدودیت های سیاسی، اجتماعی. سخن بر سر این است که فضای عمومی آن دوران مملو از سیاهی و تباهی بود، که صد البته نقاطی روشن و درخشان هم میتوان در آن جست. همچنانکه به همت رمانتیکهای قرن نوزدهم- البته با بزرگنمایی و اغراق زیاده از حد- و بسیاری پس از آنها، تصویر باسمه ای بالکل تاریک و سیاه قرون وسطا تا اندازه ای روشن شد.>>> |
بهانهی این مکتوب مشترک، انتشار نامهی سرگشادهی اندیشمند ایرانی آرامش دوستدار و سپس پاسخ اکبر گنجی به آرامش دوستدار و به دنبالِ آن نامهای دیگر با امضای سه تن از "اساتید" دانشگاهی خارج کشور (حمید دباشی، احمد صدری، محمود صدری) به یورگن هابرماس فیلسوف و نظریهپرداز آلمانی است. انتشار نامهی سرگشادهی آرامش دوستدار به یورگن هابرماس، آن را به یکی از بحثانگیزترین موضوعاتِ سامانههای اینترنتی بدل کرد. نامهی سه تن اما زنگخطری بود برای جامعهی تبعید که چگونه بخشی از اپوزیسیونِ ملاخورشده و "دینخو" به بهانهی دفاع از اسلام و فرهنگ اسلامی، وظیفه پاسداری آشکار و نهان از حکومت مذهبی و اسلامی را عهدهدار شده است.>>>
ما که اين جا نشسته ايم شاهد اجتماع علم و دين هستيم گفتگوی آيت الله مصباح يزدی و دکتر احمد صدری مقدمهء نشريهء «معرفت» منتشره در فم: كنكاش و كاوش در مقولات گوناگون علوم انساني و تعيين جايگاه اين دانش ها در فرهنگ جهان معاصر و تبيين و تحكيم ره يافت هاي وحياني در اين باب از اهم وظايف عالمان و حوزويان ماست. در اين باب گفتگو و نشستي داشتيم در حضور آيت الله استاد محمد تقي مصباح يزدي، استاد دكتر احمد صدري، و تني چند از اساتيد و محققان دفتر همكاري حوزه و دانشگاه، پژوهشگران بنياد فرهنگي باقر العلوم (ع) و نويسندگان مجله معرفت. آقاي دكتر احمد صدري از اساتيد ايراني و ممتاز رشتهء جامعه شناسي در دانشگاه هاي آمريكا هستند كه هم اينك در ايران بسر مي برند و در تهران و قم تدريس دارند. اين اولين قسمت از گفتگو را پيش روي داريد.>>>
علی زادسر، نماینده مجلس هفتم>>> رهبر معظم انقلاب در سخنان خود در شهرمقدس قم به عنوان فقیهی جامع الشرایط به اهداف شوم دشمنان اشاره کردند که همانا اسلام منهای روحانیت و دین منهای سیاست است. تلاشی که قرنها سابقه داشته و دشمنان این مرزو بوم همواره توان خود را بر این مساله متمرکز کردند به گونه ای نیروها و سازمان های خود را ملزم کردند تا با توسل به هر روشی این اهداف را اجرایی کنند. دشمنان همواره درصدد هستند تا به این دو هدف دست پیدا کنند زیرا به این نکته اشراف دارند که مثلا فتوای میرزای شیرازی توانست استعمار انگلستان را از پا بیندازد و دین توام با سیاست زمینه پیروزی انقلاب اسلامی را فراهم کرد. دشمنان برای پیروزی برنامه ریزی جدی انجام داده و این موضوع را از مدتها قبل پی گیری کردند در حالیکه عمل به دین می تواند مانع این تلاش ها شود بنابراین می توان در گام اول به کلیه رهنمودها و توصیه های ایشان عمل نمود که عمل به پنجاه درصد این رهنمودها نیز می تواند مشکلات موجود را کاهش دهد. عمل به رهنمودهای کارشناسی شده مقام معظم رهبری باید در اولویت کاری سران سه قوه، سازمانها و ادارات دولتی قرار گرفته تا دشمنان در مسیر تحقق اهداف خود ناکام بمانند همچنانکه تبعیت محض از ولایت فقیه و عمل به آموزه های دینی همواره به عنوان سدی در برابر دشمنان عمل کرده است. روحانیت در این مقطع تاریخی رسالتی عظیم را بر دوش دارد زیرا فقط روحانیون با تجهیز خود به موقعیت دشمن و دانش روز می توانند با برگزاری مراسم و سخنرانی با القا هر گونه شبهه ای در دین همچون ترویج مکاتب عرفانی، گسترش کلیسای خانگی، نفوذ مکاتب انحر افی و ....مقابله کنند. مبارزه با این مسائل از طریق کار دولتی امکان پذیر نیست چرا که با گزارش های کمی ادارات رسمی نمی توان با این جریانات انحرافی مواجه شد و باید از طریق تدوین برنامه های هنری با محوریت دین در قالب سریال ها، فیلم و فعالیت های جذاب فرهنگی عمل کرد.
بعد از قم با خامنهای دیگری روبرو خواهیم بود، چنان که احمدینژاد بعد از سفر به لبنان، احمدینژاد دیگری خواهد بود. منتظر باشید! در هفتههای آینده روند بگیر و ببندها، اعدام ها، حمله به رهبران جنبش سبز، تا حد تصفیه فیزیکی، گشودن دست تطاول به خارج کشور، و سرکوبیها در ابعاد گسترده، سرعت بیشتری خواهد گرفت. ما دیگر با سید علی بن جواد الحسینی الخامنئی صاحب الأمر، و قائد المسلمین روبرو نخواهيم بود. جنون خلافت به نقطه اوج خود رسیده است. پس باید انتظار روزهای سختی را قبل از سقوط از نردبان خدائی داشت.>>>
آقای خامنه ای! عمر حکومت شما بسر رسیده است! هیأت تحریریۀ نشریۀ اینترنتی نهضت مقاومت ملی ایران آنچه آقای خامنه ای از بیان آن خودداری می کند، و شاید هم در محیط آلوده به تملق و دغل و دورویی گردادگرد خود نتوانسته است آنرا درک نماید، این است که مردم ایران از حکومت او و آنچه او انقلابی می خواند بطور کلی و اصولی نفرت دارند؛ مردم ایران از آنچه بنام انقلاب بر آنان تحمیل شده است بیزارند؛ بیزارند از این که بنام انقلاب در یک جنگ هشت ساله صدها هزار جوان خود را به کشتن داده اند؛ بیزارند چون مجبورند رنج چند صدها هزار معلول و به فنا رفتن چند صد میلیارد دلار خسارت های جنگی را که برای صدور این انقلاب بر آنان تحمیل گردیده است بدوش بکشند ـ همان جنگ بی حاصلی که شما آن را دفاع مقدس می خوانید. >>>
کارد به استخوان رسیده بود که جمعیت بزرگی به انگیزه ی اعتراض به نتایج اعلام شده ی انتخابات رئیس جمهور به خیابانها ریختند. با شدت گرفتن تحریم ها کارد از استخوان هم می گذرد. درون نظمی که لاف می زند و با شهروندان در جای دشمن دست به یقه می شود آشوب به راه افتاده. نمی شود خانه ی شهروندان نا امن باشد و خانه ی دولت متبوع آنها امن. این ادامه یافتنی نیست که دانشمند فیزیک کشور را بکشند، جوان ها را زیر شکنجه به قتل برسانند، زنان را یک روز در میان به بهانه ی بد حجابی مجازات کنند، امنیت را از پزشکان کشور بربایند، مردم را از نظر اقتصادی به خاک سیاه بنشانند و خود در جای حکومتی که گویا جاودانه است در امن و امان زندگی کنند. این شدنی شد اما ماندنی نیست. ناامنی زندگی شهروندان به حکومت منتقل می شود.>>>
لولوی تجزیه برای بازی شطرنج سیاسی گفته می شود که حکومت های آیندهء «فدراتیو» پیش زمینهء استقلال بخش های مختلف ايران را فراهم می آورند. این استدلال مجهول بیشتر به فالگیری شباهت دارد تا یک گفتمان سياسی. نظام های فدراتیو معاصر در کشورهای عدیده هیچ یک عاملی برای جدایی نگردیده و اتفاقاً همایش و یگانگی را در بستر حرمت به گوناگونی های فرهنگی به یک واقعیت اجتماعی تبدیل نمودند. درک از فدرالیزم در نظر احزاب کرد و غیرکرد ایرانی بر بنیاد ارایشی همگنانه برای رفع تبعیض سیاسی- اقتصادی و فرهنگی در نظر آورده شده است. در این اندیشه نه تنها دولت مرکزی محو نمی شود بلکه نیروی بیشتری می یابد؛ آن هم از طریق مشارکت و کنترل؛ سهامدار بودن در قدرت. و بنای قدرت سیاسی جدا از جدال بدیل ها که امری طبیعی و دمکراتیک بشمار می رود پایداری و اینهمانی آن را تامین می نماید.>>>
تئوری تحوّل: نیروها ، پلاتفورم، استراتژی و رهبری آیا جامعه ما به تغییر نیاز دارد یا به یک تحوّل اساسی؟ آیا آنهایی که به تغییر معتقدند خواهان تحوّل اساسی هستند یا خیر؟ آنهایی که به تغییر در قانون اساسی و گذر از طریق نصیحت کردن مقامات رهبری سیاسی ولایی جمهوری اسلامی ایران میخواهند به این "تغییرات" خود دست پیدا بکنند، این زندگی شکنجه آمیز را برای چند نسل دیگر از جوانان این مملکت تجویز میکنند؟ آنهایی که به نسل جدید بپا خواسته تحوّلگرا توصیه میکنند از استراتژی تحوّل بنیادین دست کشیده و زیر پرچم اصلاحات قانونی "دموکراتهای غیر سکولار" جمع بشوند، خود میدانند چه میگویند؟>>>
از معجزات برادران و سئوالات بی ربط يک شهروند نوشته است: «آقای لاريجانی يك سال است رئيس مجلس شده هفتاد و هفت شهر خارجی را با هواپيمای مدرن رفته است. آقای لاريجانی! يكبار هم با توپولف مسافرت برويد ببينيد چه مزايايی دارد!» فدوی مراتب را در صحن مجلس، و بدون آن که نماینگان محترم حکومت در مجلس را از قیلوله بیدار کند، به عرض برادر علی(ع) لاریجانی رساند. ایشان، مع الاسف، حسب شیوهء مرضیه، به جای جواب جاخالی داده و فدوی را دنبال نخود سیاه فرستاده و فرمودند: «به جای طرح این پرسش بی ربط و ضد انقلابی، برويد و خبر مرگ تان از برادرم، یعنی آیت الله لاریجانی رئیس محترم قوهء باه (قضائیه ـ م)، بپرسد که اعدام "سران فتنه" چه شد؟!»>>>
دُم خروس گاهی اینجوری بیرون می زنه! «نُخود آش»، عضو «کُمیته دروغ یاب»>>> به این گاهنامه چندان سرنمی زنم. می دانم که به قول معروف: «از هر صدتا چاقو که می سازه، یکی هم دسته نداره». با این همه، در گشت و گذار اینترنتی ام، امروز سری بهش زدم. یکجور بیماریه دیگه. گاهی پیش میاد و کاریش نمی شه کرد. با خودت می گی: «حالا برم یه نگاه بندازم ببینم شاید محاسن تازه ای در آیت الله کوسه کشف کرده اند ... آخه آیت الله تا چندی پیش خیلی پَکَر بود ... ولی تازگی گویا جانی تازه گرفته و گویا موفق هم شده که این بار همه تضادهای هستی رو در تضاد اسلام با بقیه جهان خلاصه کنه! چه دلیلی بهتر از این که مُشتی امام جمعه نادان و منتظر امام زمان، همون حرفها را توی نمازجمعه هاشون برای خلق الله بلغور می کنند ...». تو همین فکرها بودم که یکباره چشمم به سرمقاله سمت چپ بالای صفحه افتاد. آخه اونا برعکس بیشتر گاهنامه ها، دوتا سرمقاله دارن! یکی، بالا سمت راست و دیگری بالا سمت چپ. چاره ای ندارن، چون جای دیگه ای نیست. اگه می تونستن هر دوتا شو سمت راست می زدن؛ ولی زشت می شد و این مطلب رو سردبیر همه فن حریف اونجا خوب می دونه. عنوان سرمقاله که باید معمولا درشت تر از زیرعنوان باشه، کوچک تر نوشته شده: «نامه جبهه مشارکت به هاشمی رفسنجانی». من هم عمداً کوچک تر نوشتمش که خودتون خوب ببینید! بجای یه «زیرعنوان»، دوتا زیر عنوان داره. اونهم به این درشتی!: «کشور درحال فروپاشی است» ـ «کمیته حقیقت یاب باید تشکیل شود». حالا دیگه حسابی کنجکاو شده ام که ببینم داستان از چه قراره. تعجُب نکنید ها! همین جوری توجه خواننده ای که اومده یه نگاهی بندازه بره را به مطلبی بسیار مهم جلب می کنند! این هم از فوت و فن های خبرنگاریه که اون آقا سردبیره، خیلی ادعاش را داره و تا دلتون بخواد از این فوت و فن ها بلده. این هم برای خودش هنری به حساب می یاد! عنوان و «زیرعنوان» های درشت ترش اینجور تو ذهن آدم فرو می کنن که «جبهه مشارکت» به هاشمی رفسنجانی، در مقام پیشوا یا نجات دهنده، برای نجات از فروپاشی کشور مراجعه و از وی درخواست کمک کرده! کاربرد «سردار سازندگی» یا «سردار جنگی» در اینجا کمی اُفت داره و بخصوص این دومی با توجه به نتایج جنگ «اسلام» با «صددام» واقعاً ضایعه! صفحه را باز می کنم و می بینم که «... جبهه مشارکت (روز یکشنبه گذشته) با انتشار نامه ای خطاب به هاشمی رفسنجانی بعنوان رئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع مصلحت نظام، از وی خواست برای بررسی اوضاع کنونی ایران که به دنبال بحران پس از انتخابات دامنگیر کشور شده یک "کمیته حقیقت یاب" تشکیل دهد» پس روشن می شه که موضوع بر سر تشکیل یک «کمیته حقیقت یاب» برای بررسی تقلب های انتخابات هستش. بقیه مطلب هم اینطور ادامه پیدا می کنه: «جبهه مشارکت خطاب به هاشمی نوشت ... » و روشن می شه که غرولندهای مُشارکتی ها دربارهء اوضاع کشور که سالها یادشون رفته بود درباره اش چیزی بگن و حالا که اینهمه خیطی بالا آوردن، گردن همدیگه میندازن، چندان مهم تر از مراجعه شون به «عالیجناب همه رنگ پوش» نیست! من نمی گم ها؛ «سرمقاله» اینجوری می گه! تو همه سوراخ سُنبه هاش هم چیزی با عنوان «کشور درحال فروپاشی است» یا مانند اون از قول اون «جبهه» من پیدا نکردم؛ شما اگه پیدا کردین، منو هم در جریان بذارین!
|
|||||
© 2010 ـ New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |