پيوند به بخش اول پيوند به بخش دوم پيوند به بخش سوم
ترکيه در آستانۀ دهۀ 1990
بخش سوم ـ گرايش به اسلام و مواضع زنان ترکيه
از نگاه «پروفسور فيروز احمد»
سکولاريسم نو: رشد سريع اسلام گرائی در تنها کشور رسماً سکولار جهان اسلام، ترکيه، پديده ای است که رسيدگی به آن برای نيروهای سکولار کشور خومان واجد اهميت بسيار است. در اين زمينه، از نخستين روز آغاز کار سايت سکولاريسم نو، دست به ترجمه و انتشار کتاب زندگی مصطفی کمال آتاتورک زده ايم که پدر ترکيهء برخاسته از بازمانده های «امپراتوری ـ خلافت عثمانی»، بعنوان کشوری سکولار، است. اما بين دوران آتاتورک و سه دههء اخيری که، همزمان با پيدايش حکومت اسلامی در ايران، گرايش به اسلام در ترکيه نيز رو به افزايش نهاده است، همان فاصلهء آغاز پادشاهی پهلوی ها در ايران و انقلاب اسلامی برقرار است. لذا بر آن شده ايم که از اين پس، جدا از انتشار مرتب کتاب زندگی آتاتورک، هر پنجشنبه مطلبی دربارهء تاريخ سه دههء اخير ترکيه نيز ترجمه و منتشر کنيم. برای آغاز کار، فصل آخر کتاب «ساختن ترکيهء نوين»، نوشتهء محقق معاصر «فيروز احمد»، را انتخاب کرده ايم. اين کتاب در سال 1993 نوشته شده و بخوبی و بصورتی تفصيلی منعکس کنندهء سرچشمه های حرکت جديد اسلاميست ها در ترکيه است. فيروز احمد پروفسور تاريخ در دانشگاه ماساچوست واقع در شهر بوستون آمريکا بوده و در زمينهء تاريخ مدرن ترکيه دارای مقالات و کتاب های متعددی است. عنوان فصل اختتاميهء کتاب را در ترجمه از «ترکيه: امروز و فردا» به «ترکيه در آستائهء دههء 1990» تغيير داده ايم تا تاريخ نگارش مطلب در همان عنوان کتاب نيز معلوم باشد. اين فصل در چند هفتهء آينده از ديد شما خواهد گذشت. |
بخش سوم ـ گرايش به اسلام و مواضع زنان ترکيه
برای هر کس که با ترکيه آشنايي داشته باشد اين نکته آشکار است که در سرآغاز دههء 1990 اسلام بسيار بيشتر از يک دهه قبل از آن حضور و نفوذ يافته است. اما اين امر بيشتر از آن که در شهرهای بزرگ ترکيه محسوس باشد در مورد شهرهای کوچک آناتولی کاملا صدق می کرد و روزنامه های سکولار ترکيه مرتباً داستان های هشدار دهنده ای دربارهء اعمال خشونت نسبت به کسانی که در طول ماه رمضان روزه خواری می کردند را منعکس می ساختند. مثلاً، شهردار يکی از شهری آناتولی اتوبوس هائی مخصوص زنان به کار انداخته بود و جالب اين که زنان محلی از اين جداسازی و آسوه خيالی جديدی که در رفت و آمد پيدا کرده بودند ابراز خوشحالی می کردند حال آنکه زنان فمنيست شهرهای بزرگ ترکيه دست به اعتراض نسبت به اين عمل زده بودند. حتی کار به جايي رسيد که وقتی يکی ديگر از شهرداران اعلام داشت که اساساً اعتقادی به سکولاريسم ندارد دولت او را به اتهام نقض قانون اساسی به محاکمه کشيد. بهر حال، اين واقعيت های نوظهور نسلی را که در دوران سکولاريسم نظامی ـ که طی آن اسلام به حوزهء کوچکی محدود شده بود ـ نگران می ساخت.
بهر حال، واقعيت اين بود که در آستانهء دههء 1990 بموازات گسترش آزادی های سياسی، اقشار تازه ای در حيات سياسی کشور شرکت می کردند که علاوه بر آشنايي با هوليوود، تلويزيون و مصرف گرايي در مورد کالاهای وارد شده از غرب، با فرهنگ اسلامی نيز بيگانه نبودند. و از ميان چنين ملغمه ای بود که يک فرهنگ ترکيبی و يک بورژوازی جديد در ترکيه به وجود آمده بود که «اوزال» نماد اصلی آن محسوب می شد نمادی که منتقدينش آن را نماد «عرب زدگی» می خواندند.
اين روند اما پرسشی نگران کننده را مطرح ساخته بود که می شود آن را چنين تعبير کرد: «آيا مقصد تحولات اجتماعی ترکيه ايجاد کشوری اسلامی است که قوانين اسلامی (شريعت) بر آن حاکم خواهد شد؟ در آستانه دهه 1990 پاسخ موقت به اين پرسش آن بود که «اگرچه چنين امری می تواند ممکن باشد اما ـ با توجه به تاريخ معاصر کشور ـ بايد آن را نامحتمل دانست». دلايل وصول به اين پاسخ متعدد بود: سه نسل از مردم ترکيه در يک رژيم سکولار زندگی کرده بودند و به نظر نمی رسيد که ـ به خصوص پس از مشاهدهء افتضاحی که با ايجاد رژيم اسلامی در کشور همسايه شان ايران رخ داده بود ـ آماده باشند تا مزايای سکولاريسم را از دست بدهند. در عين حال، هزاران ترکی که به عنوان کارگر مهاجر در عربستان سعودی و کشور ليبی زندگی می کردند تصوير دلچسبی را از زندگی در اين «مدل های اسلامی» برای آنها که در ترکيه بودند منعکس نمی ساختند.
در ماه مه 1986 روزنامه مليت تحقيقی را پيرامون نظر مردم دربارهء اسلام به چاپ رساند که چنين نتيجه گيری می کرد: «ما ترک ها اگرچه مذهبی هستيم اما در مذهب خود متعصب نيستيم». البته معلوم نيست در جامعه ای که افراد به ندرت حاضرند اعتراف کنند که بی خدا يا لامذهب هستند تا چه حد می توان اين گونه مطالعات را جدی گرفت اما، با اين همه، مطالعهء مزبور نشان می داد که اگرچه 61 درصد از پاسخ دهندگان به پرسشنامهء تحقيقی خود را مذهبی می دانستند اما تنها 27 در صد از آنها به طور مرتب نماز می خواندند. حتی عدد 55 در صد در مورد کسانی که در نماز های جمعی مربوط به دو عيد مذهبی اسلامی، يعنی فطر و قربان، شرکت می کردند برای کشوری با اکثريت مسلمان عدد اندکی بشمار می رفت که می شد از طريق آن به تاثير عميق ارزش های سکولار در تقريباً همهء سطوح جامعه پی برد.
در عين حال، جدا از خطر ايجاد حکومتی بر اساس شريعت اسلامی در ترکيه، آنچه موجب نگرانی بيشتر شده بود به اين نکته برمی گشت که ممکن بود قدرت سياسی به دست چند نفر اسلاميست متعصب بيفتد که مصمم باشند روندهای علمی و خردگرای مسلط بر آموزش و پرورش کشور را به کنار بنهند. از اين دست آدميان کم نبودند. مثلاً، درست مثل آمريکا، در ترکيه نيز جنبش کوچکی وجود داشت که معتقد بود بايد تدريس نظريهء تحول داروينی را در مدارس متوقف کرده و نظريهء آفرينش جهان به دست خداوند را جايگزين آن نمود. طبعاً، اگر چنين کسانی به قدرت می رسيدند بلافاصلهء جلوی همان مختصر پيشرفتی را که ترکيه در زمينهء علوم داشت متوقف می کردند.
اما اینگونه نگرانی ها نيز چندان عميق نبود چرا که ترکيه در جهانی حضور داشت که حتی اسلاميست ها نيز ناچار بودند برای انطباق زندگی خود با ديناميسم جهان مدرن چاره ای بيانديشند. مسئلهء توريسم يکی از مواردی بود که عملگرائی اسلاميست ها را بخوبی آشکار ساخته بود. توريسم در ترکيه نکته قابل انصرافی نبوده و نيست. در سرآغاز دههء 1990 تورژسم يکی از مهمترين منابع درآمد ترکيه محسوب می شد و سر به 3 بيليون دلار در سال می زد. وقتی که اوزال به حکومت رسيد، مسئلهء شنای توريست های لخت خارجی در دريا به صورت امر غامضی برای وزير جهانگردی درآمد و نظر اوليهء او اينگونه اعلام شد: «زنان توريستی که بخواهند لخت آفتاب بگيرند حق ورود به ترکيه را ندارند». اما همين وزير هنگامی که ملتفت شد اگر ترکيه به اين نوع ممنوعيت ها شهرت پيدا کند درآمدش از محل توريسم به شدت کاهش خواهد يافت، ناچار به تجديدنظر در عقايدش تن در داد و آزاد شدن عريان در ساحل دريا برای توريست ها موجب شد که زنان ترکيه نيز آزادانه دست به لخت شدن در کنار دريا بزنند، چرا که سواخل توريستی راهی برای تشخيص زنان ترک از زنان خارجی وجود نداشت.
رابرت چشایر، روزنامه نويس انگليسی، در فيلم درخشان مستندی که در مورد ترکيه ساخته بود تاثير عميق توريسم بر زندگی مردمان ترکيه را به خوبی نشان می داد. مثلاً در يک شهر کوچک سنتی در غرب آناتولی مردم مجبور شده بودند تا برخی از نقش های سنتی را مورد تجديد نظر قرار دهند و به يک دختر چهارده ساله اجازه دهند تا با گروهی از مردان همراه شود، چرا که او تنها کسی از اهالی شهر بود که می توانست با توريست ها به انگليسی صحبت کند. همچنين، از آنجا که مردم شهر در ايام توريستی به شدت سرگرم پذيرايي از توريست ها بودند جمعه ها مسجد شهر از نمازگزاران خالی می ماند.
در عين حال عادت زنان شهری به داشتن شغل مستقل و خارج از خانه نيز امری نبود که بتوان بسادگی کنارش نهاد. در دههء هشتاد تعداد زنانی از طبقهء متوسط که بخاطر اهميتی که برای شغلشان قائل بودند ازدواج نکرده و تنها زندگی می کردند رو به رشد گذاشته بود. به موازات اين امر، نرخ طلاق در نزد زنانی که حاضر نبودند کار خود را فدای زندگی زناشويي و خانواده کنند نيز رو به تزايد بود. در ماه مارچ 1987 يک جنبش کوچک فمنيستی نيز با انتشار روزنامه ای به نام «فمنيست» حضور خود را اعلام داشته بود و زنان شهری در زمينهء مسايلی که به طور مستقيم زندگی آنها را تحت تاثير قرار می داد، مثلاً خشونت های خانگی، به صورتی فعال توجه نشان می دادند و همين امر راه را بر مسايل گسترده تری همچون نقض حقوق بشر و تخريب محيط زيست نيز می گشود. نبايد فراموش کرد که در دههء 1980 جاذبهء اسلام بيشتر ناشی از خلايي بود که در پی سرکوب چپ و رشد انتقاد اسلامی ها از بی عدالتی اجتماعی و استثمار طبقات ضعيف بوجود آمده بود.
ادامه دارد
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |