|
خانه | آرشيو: اکتبر 08 ـ نوامبر 08 ـ دسامبر 08 ـ ژانويه 09 ـ فوريه 09 ـ مارچ 09 آوريل 09 ـ مه 09 ـ جون 09 ـ جولای 09 - آگوست 2009 - سپتامبر 2009 - اکتبر 2009 ـ نوامبر 2009 ـ دسامبر 2009 ژانويه 10 ـ فوريه 10 - مارس 10 ـ آوريل 10 ـ مه 10 ـ جون 10 - جولای 10 - اگوست تا دسامبر 10 |
ماه مه 2011 |
آرشيو «کوتاه و گويا»
********************
دوشنبه 9 خرداد 1390 ـ 30 ماه مه 2011
شکستِ فاحش اسلام سیاسی و پیامدهای غیرقابلانکارش
فرهاد جعفری
این گفتهی «حجتالاسلام محسن قرائتی» رئیس «ستاد اقامهی نماز جمهوری اسلامی» ست که از زمان تشکیل این ستاد (یعنی از 7/7 /1369) به مدت بيست سال، مسئولیت اشاعه و اقامهی نماز در کشور اسلامی ایران را برعهده داشته است: «متأسفانه نماز در كشور ما بیمار و زكات مرده است كه باید در اینباره طرح نویی در انداخت». بگذریم از این نکته که «ستاد اقامهی نماز» و «اجباریکردن نماز در ادارات» و «قطع همهی برنامههای رادیو تلویزیونی در ساعات اذان» و ... بسیار امثال آن، همه و همه، از «طرحهای نوی اسلامیون سیاسی برای اشاعهی نماز و شعائر دینی» بوده است (که به این نتیجه انجامیده)؛ و بگذریم از این نکته که اگر آقایان میتوانستند طرح نوئی در اندازند؛ لابد در این سی و چند سال؛ گلی به گوشهی جمال نماز زده بودند و پس از بيست سال مدیریت؛ مجبور نمیشدند به نتیجه و برآیند عملکرد خود اینگونه اعتراف کنند! اما، به واقع، مسئولیت این واقعیت که به اذعان آقای قرائتی «نماز در جمهوری اسلامی ایران بیمار است و زکات که بهکلی مرده است» با کیست؟!... با «ستاد اقامهی نماز»؟! با «سازمان تبلیغات اسلامی»؟! با «مرکز امور مساجد»؟! با «سیستم آموزشی و تربیتی»؟! با «روحانیون»؟! با «مراجع مذهبی»؟! با «امامان جمعه و جماعات»؟! با «مجمع تشخیص مصلحت نظام»؟! با «روسای جمهوری که تاکنون به قدرت رسیدهاند»؟! با «ولیفقیه»؟! يا... بهراستی از چه کسی باید در اینباره توضیح بخواهیم که: «چرا در عرض سی و سهسال حکومت دینی در ایران» و بهرغم آنکه «همهی منابع مالی»، و «همهی مصادر آموزشی و تربیتی» و «همهی مناصب تصمیم سازی و تصمیم گیری و اجرائی» در اختیار مطلق و بلامنازع اصطلاحاً «دینداران» بوده است؛ سرنوشت نماز اینگونه است که «رئیس ستاد اقامهی نماز» به آن اعتراف میکند؟! از من اگر میپرسید، هیچیک از اشخاص حقیقی و حقوقی بالا در این باره مقصر نیستند مگر: «انسان انقلابی» و «اسلام سیاسی». که وقتی در ترکیب با یکدیگر قرار گرفتند، وضعیتی را پدید آوردند که «دین» و «اخلاق» (و به تبع آن «ایران و جامعهی ایرانی») بهپای آن قربانی شدند. و خودتان حدس بزنید که اگر وضع نماز در جمهوری اسلامی ایران [که اگر درست خاطرم باشد، میگفتند «ما اصلاً برای اقامهی نماز بود که انقلاب کردیم»] پس از سی و سه سال حکومت؛ این باشد که امروز یکی از «مدعیان اسلام سیاسی ـ انقلابی» به آن اعتراف کرده است؛ وضع در سایر اموری که اصطلاحاً دینداران حاکم اهمیتی بدان نمیدادهاند چگونه است! حقیقتاً که حیرتآور است. این که کسانی چنین شکستهای فاحش و آشکاری را میبینند و به پیامدهای عملکرد سیستم سیاسی خود [که دعوی دینیبودن دارد] آگاهند و، با اینحال، همچنان به مسیر غلط و خانمان برانداز خود ادامه میدهند. و نه که به خطاهای خود ادامه میدهند، هنوز میخواهند «الگوی دیگر جوامع اسلامی» هم باشند! به نظرم: خدمتی که در سهدههی گذشته؛ معجون «انسان انقلابی ـ اسلام سیاسی» به «لائیسیته» کرد؛ نه مارکس کرد نه انگلس! کمااینکه: هیچ نگرهی دیگری نمیتوانست با چنین سرعت و کیفیتی؛ «باورها و اعتقادات دینی ایرانیان» را سست و مضمحل کند! اگر «دوران تفتیش عقاید مسیحیت» و «حکومتِ روحانیون مسیحی» در اروپای پیش از رنسانس؛ کمی بیش از 300 سال بهطول انجامید؛ «روحانیون اسلام سیاسی» همان مسیر را در «یک دهم زمان مزبور» پیمودند! از این جهت؛ شاید بتوان به آقایان، نمرهی قبولی داد.
!
http://www.goftamgoft.com/?Pn=view&id=956
********************
جمعه 6 خرداد 1390 ـ 27 ماه مه 2011
بن بست ولایت فقیه
حشمت الله طبرزدی ـ از زندان رجایی شهر کرج
اگر مصباح یزدی صد ویژگی بد داشته باشد، یک ویژگی خوب دارد و آن صراحت بیان است. او بارها به صراحت گفته است که نظریه ولایت فقیه حتی برای مسئولان جمهوری اسلامی هم جا نیفتاده است. و من در این نوشته کوتاه دلیل آن را خواهم گفت. اگر به اوضاع و احوال انسانها نظر کنیم، درست یا نادرست بیش از چند میلیارد به خدا باور دارند، به پیامبران آسمانی باور دارند. حتی میلیون ها انسان به فرقه های گوناگون باور دارند. شاید بیش از صد میلیون شیعه در جهان وجود داشته باشد. ولی درباره اصل ولایت فقیه شرایط به گونهای است که کسانی مثل مصباح یزدی و حسین شریعتمداری فریاد برآوردهاند که حتی برخی مسئولین در سطح بالا این اصل را درک نکرده و یا در عمل به آن پایبند نیستند و یا از آن منحرف شدهاند. جالب این است که نزدیکترین افراد به آیتالله خمینی که پایهگذار این نظریه حکومتی بود از این نظریه سر باز میزنند یا از انحراف به آن متهم میشوند. مانند بنی صدر، منتظری، سروش، شریعتمداری، کروبی، صانعی موسوی اردبیلی، موسوی، خاتمی، هاشمی رفسنجانی، موسوی خوئینی و حسن خمینی. و اخیراً چون خودشان، احمدی نژاد، مشایی، بقایی، جوانفکر و ... در حالی که هیچ کس درباره دیانت و شیعه بودن این افراد تردید نکرده است. حال پرسش این است که آیا این اصل ولایت فقیه چیست که حتی نزدیکترین یاران امام و رهبر فعلی آن را درک نکرده، یا درک کرده اما در عمل از آن سر باز میزنند؟! آیا قابل قبول است که گفته شود میلیونها شیعه از جمله هزاران عالم دینی، مرجع تقلید، نخبه سیاسی و فرهنگی، استاد دانشگاه، دانشجو، هنرمند، روزنامهنگار و حتی چهار رئیس جمهوری پیشین و فعلی، نخست وزیر دوره خمینی و دهها وزیر و وکیل پیشین و فعلی همگی به دلیل انحراف در فکر یا انحراف در عمل از نظریه ولایت فقیه و یا عمل به دستور ولی فقیه باز ماندهاند؟ اشکال در اصل نظریه و نحوهء اجرای آن توسط شخص ولی فقیه و اطرافیان اوست. من پاسخ را از درون عملکرد و باور خود آنها ارائه می دهم. اگر به باور و رفتار آیتالله سیستانی در عراق نگاه کنیم، در مییابیم که او نه به ولایت فقیه باور دارد و نه خودش را ولی فقیه میداند. برای همه گروههای شیعی و غیر شیعی و حتی سکولارهای عراق مرجع اتحاد و همدلی است. درست شرایطی که آیتالله خمینی در اوایل پیروزی انقلاب داشت. در آن زمان حتی رهبران جبهه ملی خمینی را به رهبری برای انقلاب پذیرفته بودند. اما امروز کار به جایی رسیده است که خامنهای در همهء شئونات دولت دخالت میکند و احمدی نژاد نیز به مخالفت با او برخاسته است. بالطبع هیچ انسان عاقل و نرمالی با زور و قیم مأبی انسانِ دیگر موافق نیست. این است رمز بن بست ولایت فقیه. اردیبهشت 1390
********************
چهارشنبه 4 خرداد 1390 ـ 25 ماه مه 2011
بهترین دعایی که موجب افزایش رزق و روزی میشود
آیت الله العظمی روحانی
پرسش: نظر به تجارب حضرتعالی یا تجارب اساتیدتان ، از نظر شما، بهترین دعایی که موجب افزایش رزق و روزی می شود کدام است؟
پاسخ: باسمه جلت اسمائه؛ از موارد تجربه شده و مفید ختم «اذا وقعه» است که از امام سجاد علیهالسلام روایت شده و علامه مجلسی (ره) آن را نقل نموده اند. این ختم به صورت زیر میباشد: اگر اول ماه (قمری) روز دوشنبه بود، از روز اول تا چهاردهم، سوره واقعه خوانده شود، و مقدار خواندن هر روز به تعداد شماره روزهاست، به این شکل که در روز اول ـ مثلا ـ یک مرتبه، و در روز چهاردهم چهارده مرتبه خوانده میشود. بعد از اتمام خواندن سوره مباركه واقعه در هر روز،اين دعا نيز خوانده شود: «اَللّهُمَّ اِنْ کانَ رِزْقی فِی السَّماءِ فَأنْزِلْهُ وَ اِنْ کانَ فِی الْاَرْضِ فَأخْرِجْهُ وَ اِنْ کانَ بَعیداً فَقَرِّبْهُ وَ اِنْ کانَ قَریباً فَیَسِّرْهُ وُ اِنْ کانَ قَلیلاً فَکَثِّرْهُ وَ اِنْ کانَ کَثیراً فَبارِکْ لی فیهِ وَ أرْسِلْهُ عَلی اَیْدی خِیارِ خَلْقِکَ وَ لا تُحْوِجْنی اِلی شِرارِ خَلْقک . وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ فَکَوِّنْهُ بکِیْنُونِیَّتِکَ وَ وَحْدانِیَّتِکَ ، اَللّهُمَّ انْقُلْهُ اِلَیََّ حَیْثُ اَکُونُ وَ لا تَنْقُلْنی اِلَیْهِ یَکُونُ ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَِیْءٍ قَدیرٌ . یا حَیُّ یا قَیُّومُ ، یا واحِدُ یا مَجیدُ ، یا بَرُّ یا رَحیمُ یا غَنیُّ ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ ، وَ تَمِّمْ عَلَیْنا نِعْمَتَکَ ، وَ هَنِّئْنا کَرامَتَکَ ، وَ اَلْبسْنا عافیَتَکَ.» و در هر پنجشنبهای که در این میان ـ اول تا چهاردهم ـ قرار دارد این دعا خوانده شود: «یا ماجِدُ، یا واحِدُ، یا جَوادُ، یا حلیمُ ، یا حَنّانُ ، یا مَنّانُ، یا کَریمُ اَسْألُک تُحْفَةً مِنْ تحَفِکَ تَلُمُّ بها شَعْثی وَ تَقْضی بها دَیْنی وَ تُصْلِحُ بها شَأنی برَحْمْتِکَ یا سَیِّدی». این کار و این ختم، بارها جهت توسعه رزق و تسهیل امور مشکل و ادای دین تجربه شده و موثر بوده است.
********************
جمعه 30 ارديبهشت 1390 ـ 20 ماه مه 2011
اگر اتحاد جماهیر شوروی فرو نمیپاشید
فرهاد جعفری>>>
نکتهی قابل توجه دربارهی وقایع کشورهای خاورمیانهی عربی اینکه: در کشورهایی چون تونس و مصر؛ حکومتها تقریباً بلافاصله مضمحل و سرنگون شدند. اما درخصوص کشورهایی چون «لیبی» و «سوریه»، هرچند فرجام مشابهی خواهند داشت اما روندِ سرنگونی، روند متفاوتیست. بدین ترتیب که: نظام حاکم، بهسرعت و پس از بروز نخستین نشانههای اعلام نارضایتی مردمان و حضور خیابانی آنان فرو نریخت. بلکه شاهدِ «مقاومتِ شدیدِ گروههای طرفدار حکومت در قبال خواست و ارادهی جمهور مردمان» هستیم. پرسش اینجاست که: باتوجه به «سکولاربودن نظامهای حکومتی لیبی و سوریه» راز چنین «مقاومت همهجانبه و گسترده»ای، علیرعم مخالفتهای شدید داخلی و خارجی، در چیست؟! چرا که چنان نظامهایی، نه خود مدعی هستند و نه دیگران میتوانند مدعی آن شوند که «نظامهای تحت مدیریتِ بشار اسد و معمر قذافی» به «خدا» متصل بوده و «به نمایندگی از خداوند» بر این این کشورها و مردمانش حکومت میکنند! بهگمانم؛ چنان مقاومتی را تنها میتوان به «مشترک المنافع بودنِ مقاومتکنندگان در برابر خواست جمهور مردمان» نسبت داد و بس. روشن تر اینکه: در سوریه و لیبی (همانندِ بسیاری دیگر از کشورهای خاورمیانه) «گروههای قلیل اما مشترکالمنافعی از شهروندان» وجود دارند که بههر قیمت، در برابر «هرگونه تغییری بهنفع جمهور مردمان» که «منافع خانوادهها و خاندانهای حاکم» را تهدید کند میایستند تا مبادا از فرصتِ کمنظیر «مجاورت با منابع قدرت، ثروت و رانت» محروم شوند. تفاوت تنها دراینجاست که: در برخی کشورها، «مقاومتِ خانوادهها و خاندانهای مشترکالمنافع حاکم» در برابر «خواست و منافع عموم مردمان»، بهوسیلهی «یک ایدئولوژی» (دینی یا غیردینی) توجیه میشود و گاه بهوسیلهی ابزارهایی چون «لزوم مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی!». که چنین مقاومتی هم، فقط و فقط؛ از طریق حکومتِ «خاندان اسد» یا «خاندان قذافی» امکانپذیر میشود و بس! و البته یک تفاوت دیگر هم وجود دارد و آن اینکه: «مقاومتِ خانوادهها و خاندانهای مشترکالمنافع حاکم» در برابر «خواست و منافع عموم مردمان»، در کشورهایی نظیر سوریه و لیبی؛ از آنجاکه بهوسیلهی انگارههای دینی توجیه نمیشود؛ آسیبی هم به «دین و دینداری» وارد نمیآورد. اما در کشورهایی که «منافع الیگارشهای صنفی و خانوادگی» بهوسیلهی «ابزارهای دینی و اعتقادی» پشتیبانی و توجیه میشود؛ این «اصل دین» (یا دستکم مذهب) است که همراه و همزمان با «مضمحلشدن مناسباتِ الیگارشیک و طایفهسالارانه» تضعیف و مضمحل میشود. باتوجه به روندِ شدیدِ «دینگریزی» و «فرقهگرائیهای نوین» که در ایران در جریان است، و «بنیانهای دینی و اعتقادی»یی که یک به یک، و با سرعتی کمترمشاهدهشده، در ذیل «رقابتهای سیاسی با منشاء اقتصادی» درحال فروپاشی هستند: بهگمانم شیعیانِ ایرانی (دستِ بالا بین ده تا پانزدهسال دیگر) اگر از «ایران اسلامی» و «مردم مسلمان ایران» با حسرت یاد نکنند؛ با حسرت و نوستالژی از «ایرانِ شیعه» یاد کنند و از آنچه «خود به دست خود» با باورهای اعتقادی ایرانیان کردند، انگشت ندامت به دندان گیرند. «حمایتِ حزب توده از اسلام سیاسی، انگارهها و عملکردهایش» در تمام طول نیمقرنِ گذشته؛ هرگز بدون دلیل نبود. آنان بهخوبی میدانستند که «اسلام سیاسی»، چه پیامدهایی بهدنبال خواهد داشت و «تزویج دین و سیاست»، به کجا خواهد انجامید! اگر اتحاد جماهیر شوروی فرو نمیپاشید؛ اکنون نقشههای «تودهایها» و «تودهایهای نمازخوان» به ثمر نشسته بود و میتوانستند «حکومت مارکسیستی در ایران» را بهعنوان «آلترناتیو حکومت دینی» به ایرانیانِ «گریزان از دین سیاسی» (اما همچنان «مطالبهکنندهی عدالت و آزادی») بقبولانند. اما چه سود که «گورباچفِ خائن!»، تمام امیدها و نقشههاشان را بر باد داد!
********************
چهارشنبه 28 ارديبهشت 1390 ـ 18 ماه مه 2011
1000 شماره سکولاريسم نو
ف. م. سخن
هزارمين شماره ی نشريه ی اينترنتی سکولاريسم نو چندی پيش منتشر شد. سکولاريسم نو، در طول اين هزار شماره تلاش کرده است، افکار موافق و مخالف سکولاريسم را از راستِ راست تا چپِ چپ در صفحات خود منعکس کند. اين که يک نشريه ی اينترنتی به طور مرتب منتشر شود و به هزارمين شماره برسد، نشان دهنده ی تلاش خستگی ناپذير دست اندرکاران آن است. اين دست اندرکاران، معمولا کار نشريه را بدون چشمداشت مالی و تنها به خاطر اشاعه ايده و عقايد خود انجام می دهند که امری مبارک و قابل تقدير است. سکولاريسم نو، با تلاش خستگی ناپذير جناب آقای دکتر نوری علا توانسته مسير ناهموار و پر زحمت انتشار منظم يک نشريه ی اينترنتی را طی کند و با قدم های استوار، خود را به جايگاه فعلی برساند. آن چه معمولا در کار ما ايرانی ها ضعف بزرگ محسوب می شود، شروع هيجانی، و رها کردن کار در ميانه ی راه است. به عبارتی ما ايرانيان کم تر به کار پيوسته و آهسته و سيستماتيک تن می دهيم و يک شبه می آييم و يک شبه می رويم. سرنوشت بسياری از سايت های اينترنتی پيش روی ماست. خوشبختانه سکولاريسم نو، به همت مدير کوشای خود از اين ضعف مبراست و احترام خواننده و مُراجع خود را با انتشار منظم و سر وقت جلب کرده است. ضعف های سکولاريسم نو، در دو قسمت شکلی و محتوايی قابل بررسی ست. شکل سکولاريسم نو، اگر چه تغييرات مثبتی به خود ديده و در يک صفحه مجموعه ی مطالب دو روز را جای داده اما به دلايلی که شايد سليقه ای باشد، در حد فاصل يک صفحه ی آماتوری و يک صفحه ی حرفه ای باقی مانده است. در قسمت محتوايی، البته کوشش مدير ارجمند سايت برای دريافت و انتشار مطالب اختصاصی کاملا مشخص است ولی تعداد مطالب بازنشر شده هم چنان بر تعداد مطالب نوْ انتشار غلبه دارد (در اين زمينه اين قلم ناچيز نيز افتخار داشته است دعوت جناب دکتر نوری علا را برای نوشتن مطلب دريافت کند که متاسفانه به دليل گرفتاری های بيشمار نتوانسته از اين فرصت بهره مند شود). و نکته ی آخر اين که سکولاريسم نو، از معدود نشريات اينترنتی ست که انتقادها و حتی حملات مستقيم به خودش را منتشر می کند و در حد مقدورات به آن پاسخ می دهد. ضمن عرض تبريک خدمت جناب آقای دکتر نوری علا، اميدوارم اين نشريه روز به روز بهتر و قوی تر شود و ما شاهد انتشار منظم و مرتب آن طی سال های آتی باشيم.
********************
دوشنبه 26 ارديبهشت 1390 ـ 16 ماه مه 2011
نگاهی به دو يادداشت از کيهان چاپ تهران
درويش رنجبر ـ سرپرست انجمن سکولارهای سن ديه گو (جنوب کاليفرنيا)
یاران عزیز و گرامی شبکه سکولارهای سبز ايران
با عرض تبریک برگزاری موفقیت آمیز همایش تورنتو و به امید بر داشتن گامهای بلند تر در راه انحلال رژیم جهل و جنون ولایت فقیه به آگاهی میرسانم روزنامه دشمن (کیهان تهران) دوبار در ستون خبر ویژه خود از شبکه ماو همايش تورنتو نام برده است. این امر نه تنها بیانگر تاثیر چشمگیر نشست تورنتو میباشد بلکه جایگاه شبکه سکولارهای سبز در میان اپوزیسیون را نشان میدهد. فراموش نکنیم که آقای مهندس حسن شریعتمداری، سخنگوی اتحاد جمهوری خواهان ايران، در پیام خود به همايش تورنتو به دو ویژگی همایش اشاره داشت، یکی اینکه بر خلاف دیگر نشستهای اپوزیسیون در سی سال گذشته این همایش در زمانی برگزار میگردد که رژیم جمهوری اسلامی در غایت ضعف قرار دارد و دوم آنکه این شبکه بی هیچ ادعا و در کمال فروتنی و بر خلاف احزاب سیاسی کلاسیک میگوید "آی مردمانی که دل در گرو آزادی ایران دارید، آی مردمانی که در طلب آزادی ایران از شر اختاپوس رژیم ولایت فقیه هستید. پس بیایید بيش از پيش دور هم جمع شویم و برای ایران فردا اندیشه کنیم." پاینده و سر فراز باشید.>>>
1. «پايگاه اينترنتي خودنويس كه از سوي برخي شبكه هاي ضدانقلابي متهم به همكاري با اطلاعات سپاه شد، از سران خارج نشين اپوزيسيون خواسته اگر در ايران كاري نمي توانند بكنند لااقل در خارج كشور فراخوان بدهند. اين سايت مي نويسد: بس است انفعال، بس است حرف زدن، بس است كليك كردن، بس است نشستن و اخبار را دنبال كردن، بس است افشاگري به خاطر افشاگري، بس است نامه نگاري به اين و آن، بس است آگاهي دادن به خاطر آگاهي دادن! اي سران سياسي انحلال طلب و اي فعالين حقوق بشر در خارج از كشور! آقاي رضا پهلوي، آقاي بني صدر، سران گروه هاي [تجزبه طلب] كرد و بلوچ! شبكه سكولارهاي سبز! فعالين حقوق بشر! كاري بكنيد».
2. «اسماعيل نوري، از مروجان سكولاريسم در خارج كشور، نيز كه به تازگي همايشي ناموفق براي سكولارها برگزار كرده، با انتقاد از وضعيت خارج گودنشيني و دعوت به "لنگش كن" مي نويسد: مي فرماييد شو خطر كن، زكام شير بجوي؟ بسيار خوب، اما باور بفرمائيد كه اين شو، كن، و بجوي شما براي انجام سفارش تان كافي نيست و حكم كنار گود نشستن را دارد و براي گرم كردن و فريب دادن آدم هاي زود تحريك پذير بكار مي آيد. آيا نبايد نتيجه بگيريم كه «سفارش بي فاعل» ناشي از ضعف گوينده و صرفا براي رفع تكليف يا مهم جلوه دادن گوينده است؟ بخصوص كه هيچ معلوم نيست حتي پس از ساختن و معين كردن «فاعل»، اين بيچاره مادر مرده چگونه بايد اين سفارشات را عملي كند. بعد هم طرف را متهم مي كنند به بي جربزگي و بي غيرتي…»
********************
سکولاريسم ذاتاً تروريست پرور است!
رحيم پور ازغدی
به گزارش خبرنگار مهر، حسن رحيم پور ازغدی به عنوان يکی از سخنرانان «کنفرانس بين المللی ائتلاف جهانی عليه تروريسم برای صلح عادلانه!» که از روز شنبه در محل اجلاس سران کشورهای اسلامی برگزار شد، به ايراد سخن پرداخت و گفت: «وقتی احساس کردند که خطر انقلاب های اسلامی در جهان جدی شده و اومانيسم به انتهای راه خود رسيده است به اين نتيجه رسيدند که بايد اسلام را سرکوب و بدنام کرد». اين استاد دانشگاه با ارائه اين تعريف از تروريسم که ارعاب و کشتار مردم بيگناه به روش غير قانونی، تروريسم است، گفت: «هر مسلمانی می داند که اين اقدام در شريعت اسلام حرام شرعی است در حاليکه بايد دانست که منشاء تروريسم نه اسلام بلکه روابط کنونی بين المللی است». وی در ادامه فرهنگ سياسی غرب را تروريست پرور دانست و گفت: «آغاز فرهنگ سياسی مدرن با انديشه های ماکياولی و هابز سرآغاز فرهنگ ترور بود». رحيم پور ازغدی در ادامه همچنين انسانشناسی مادی و سکولار را هم ذاتاً تروريست پرور عنوان کرد و گفت: «وقتی زندگی فاقد معنويت شود انسان بی هويت و بی معنا شده و اخلاق در چنين جامعه ای شخصی می شود. در اين فضاست که کرامت انسانی بازيچه شده و تروريسم از آن متولد می شود». وی در پايان اسلام را دينی ضد خشونت دانست و گفت: «جهاد و قصاص برای مهار تروريزم در اسلام واجب شده است و اسلام شناسی غربی که اين دو را عامل خشونت معرفی کرده دروغين است زيرا بايد اسلام را از درون آن شناخت. اسلام جهاد با اشغالگران را مقدس می داند و البته برای آن نيز چارچوب اخلاقی تعريف کرده است».
********************
جمعه 16 ارديبهشت 1390 ـ 6 ماه مه 2011
غربزدگي را از دانشگاههاي كشور برميچينيم
كامران دانشجو وزير علوم
فارس: كامران دانشجو وزير علوم، تحقيقات و فناوري در جمع اساتيد و اعزاي هيئت علمي دانشگاه شيراز، با اشاره به اينكه بايد در فضايي حركت كنيم كه آموزههاي ديني ما آن را تعريف كرده است و از نسخههاي كه غرب براي ما ميپيچيد به هيچ عنوان واهمه نداريم، گفت: برخيها فكر ميكنند كه در دانشگاههاي كشور ما هيچ مشكلي وجود ندارد. اما آيا انقلاب اساسي در دانشگاههاي كشور ايجاد شده است؟ وي افزود: امام خميني (ره) فرمودهاند بايد دانشگاهها محيطي سالم براي تدريس علوم عالي اسلامي باشد. يعني بايد در دانشگاهها بر اساس جهان بيني اسلامي حركت كنيم. دانشجو خاطرنشان كرد: مشكل اساسي دانشگاههاي كشورمان اين است كه سنگ بناي آن بر مبناي مناسبات و الگوهاي غربي بنا شده است. وزير علوم در ادامه تصريح كرد: غرب زدگي از زمان قاجار در ايران آغاز شد و در دوران پهلوي به غربستايي رسيد، اكنون ما ميخواهيم غرب زدگي را بزداييم و در محتواي و ظاهر اين غرب زدگي را برچينيم. وي با اشاره به اينكه زدودن غرب زدگي به اين معني نيست كه غرب ستيزي كنيم و نظريه هاي آنان را مورد توجه قرار ندهيم، اظهار داشت: بايد محتواي را تغيير دهيم و شكل و قالب را نيز در دانشگاهها بايد اسلام كنيم اصلاح كنيم. دانشجو تصريح كرد: هنگامي كه ما سخن از دانشگاه هاي تك جنسيتي و اشاعهء حجاب و عفاف در دانشگاهها ميكنيم برخيها اعتقاد دارند كه اعمال اين اقدامات در دانشگاهها نوعي ناهنجاري است. در صورتي كه محتوا بايد با ظاهر دانشگاهها تناسب داشته باشد.