اکنون يک ماه به سالگرد خيزش 18 تير دانشجويان در ايران مانده است،
روز خونيني که دانشجويان ايراني بخوبي در باره اش مي دانند و اگر
روزي را بخواهيم بعنوان سمبل آغاز شکل گيري تشکلات جديد سکولار در
ايران انتخاب کنيم، بنظر من 18 تير آن روز است.
اما واقعيت آن است که دانشجويان ايران بيش از نيم قرن است که براي
دموکراسي مبارزه کرده اند و گراميداشت هر سالهء دو روز 18 تير و 16
آذر نشان دهنده چالش آنان با دو رژيم ديکتاتوري است. اين امر
نبايستي شگفت آور باشد چرا که آنها مي خواهند با برگزاری هر دو روز
بر اين تأکيد کنند که قصد ندارند با سرنگونی رژيم کنونی به رژيم
گذشته برگردند.
نباید فراموش کرد که سازمانهاي سياسي بدون كنفدراسيون و زمينه ي
جنبش دانشجويي معنايي نداشتند. هیچ یک از جریان های سیاسی موجود در
خارج از کشور، از جامعه سوسیالیست های ایرانی گرفته تا حزب توده و
جبهه ملی و بعدها سازمان انقلابی و سازمان توفان و اتحادیه کمونیست
ها و گروه کادرها و چند نیروی مدافع جریان های چریکی، هیچ یک
اعتباری را که کنفدراسیون داشت کسب نکردند. محل تبليغ نظرات، عضو
گيري و نفوذ فكري و عملي آنان يكسره در جنبش دانشجویی خارج بود.
هر چند در جوامع ایدئولوژیک زده و توتالیتر دامنه این خطوط قرمز
گسترده تر از جوامع دموکراتیک است و دست کم سایه سنگین آن بر دستان
وبلاگ نویسان سنگینی می کند و هژمونی قدرت با سیاست فیلترینگ در
کنج خلوت شهروندان و پشت مانیتور کامپیوتر هم به اقتدار خویش
استمرار می بخشد اما، علی الاصول و آنچنان که باید باشد، وبلاگ ها
از آزادی بیشتری نسبت به دیگر شکل های نوشتن برخوردار است. اصلاً
شاید این آزادی در جوامع غیر دموکراتیک بیشتر به چشم بیاید!