شماره 167 ـ
جمعه 3 خرداد 1387 ـ
23 ماه مه 2008
ورزشگاه آزادی، بازی پرسپوليس و سپاهان،
با هفده هزار نيروی انتظامی
=======================================================
پرسپوليس، نامی که آخوندها از آن می ترسند!
جمعه گردی های اسماعيل نوری علا
براستی چرا بايد حکومتی، عليرغم ميل اعضاء يک باشگاه ورزشی و عموم
مردم هواخواه يا حتی مخالف آن، بکوشد اينگونه کار به کار نام آن
داشته باشد و بخواهد با اعمال زور نامش را عوض نمايد و رسانه ها را
تهديد کند که از نام واقعی باشگاه ذکری نکنند؟ به نظر من (حتی به
قيمت آنکه بگويند غلو می کنم و شعار می دهم) پاسخ اين پرسش روشن
است: «پرسپوليس» ديگر يک نام نيست، يک ميدان است، ميدان مبارزه
برای باز پس گرفتن آزادی و عزت ملتی که گرفتار حکومتی ضد انسان و
شادی و رفاه است.
======================================================
روشنفکری
دست اول، روشنفکری دست دوم
گفتگو با داریوش آشوری
روشنفکری جهان سومی مصرف کننده ايدئولوژیهاست نه توليد کننده
انديشه بر سر پای خود ايستاده؛ و بيشتر تحت تاثير جو عاطفی زمانه
است تا منطق انديشه. روشنفکری دست دوم و سوم، به هر حال، روشنفکری
دست اول نمی شود. چنانکه در همين دوران ما میبينيد آخرين ايدههای
فلسفی به نام ايده های پست مدرن از بوتيکهای فلسفی پاريس به جهان
صادر می شود. اما، در مورد وضع کنونی ايران نشانههايی از آن هست
که روشنفکری در جامعه ما رفته رفته به استقلال انديشه و تفکر فردی
بر بنيادهای تحليلی و منطقی نزديکتر میشود. انديشه فلسفی در ميان
ما تاتیتاتی کنان دارد جا باز میکند. در جبين اين کودک نوپا
میشود نويد آيندهای را ديد، اگرکه بخت او را ياری کند و جوانمرگ
نشود.
======================================================
دين
مدنی: سکولاريزاسيون
محمد خوشابی
مفهوم دين مدنی در اين نوشته به مفهوم دينی بر گذشته از فرايند
اصلاحات دينی بگفته کانت در چارچوب عقل و مکمل پويای ديگر اجزاء
زندگی اجتماعی مدرن است. برای چنين دينی اين ويژگیها را میتوان
برشمرد: برداشتی غير و تا حدی ضد خرافی از اوضاع جهان؛ نظام منسجم
عقيدتی؛ باورهايی سازگار با مجموعهء کنش هايی که امروز برای
بازتوليد بهينۀ زندگی اقتصادی و اجتماعی ضروری بشمار میآيند؛
نگرشی همه در بر گير و عرفی به مراسم آئينی؛ و عاملی در جهت
بهمپيوستگی انسان با جهان و جامعه.
======================================================
ليبراليسم
و روشنفکران
حسين فراستخواه
«ليبرال» گاه به جاي دشنام و انگ به کار مي رود. در دوره هاي
گوناگون، بسياري از روشنفکران از ليبراليسم تبري مي جستند و البته
معتقد بودند که هيچ ليبرالي نمي تواند روشنفکر باشد. حتی روشنفکران
ضدکمونيستي که سال ها عليه کمونيسم و توتاليتاريسم نوشتند و مبارزه
کرده اند، همچنان ابا دارند که خود را ليبرال بنامند. هرچند،
متاسفانه، عکس اين نيز مصداق دارد و گاه جريان هايي تهي نيز شکل مي
گيرند که بدون درونمايه هاي کافي خود را به ليبراليسم ضميمه مي
کنند.
=======================================================