کمال که در حين سخن گفتن با تسبيحی بازی می کرد و با انگشتان کشيده
خود دانه هايش را جابجا می نمود، در برابر اين پرسش و با حرکتی
عصبی نخ تسبيح را پاره کرد و دانه ها بر روی زمين پخش شدند. آنگاه،
در حالی که دانه ها را يک به يک برمی داشت، به ژنرال گفت: «پاسخ
پرسش شما همين است». منظورش آن بود که قصد دارد تکه های پراکنده
کشورش را گرد هم آورد، آن ها را از چنگال دشمنان گوناگون خارج کند،
و از جمع آن ها دولتی مستقل و متمدن بوجود آورد. ژنرال گفت...
واگذاری اول آن است که سازمان ملل و ارگان های ذيربط اين حق را
دارند که يک مجموعه از نرم های رفتاری تنظيم کنند تا کشورها در
داخل آن را اجرا کنند و ما اين صلاحيت را به سازمان ملل امضا داده
ايم. تعهد بعدی اين است که ما قبول کنيم سازمان ملل متخلف و حدود
تخلف را تشخيص و تنبيه مشخص را اعمال کند. به اين پروژه قبل از
تأسيس انقلاب پيوسته بوديم و کشور ما چهار سند معتبر را پذيرفت و
بعد از پيروزی انقلاب ما در مقابل دو گزينه بوديم که يا تعهدات را
قبول نداريم و گزينهی ديگر آن بود که بر اساس مصلحت بپذيريم، اما مواردی که
مصالح ما را در پيش دارد رعايت کنيم.
دریغا که با گذشت 130 سال از درگذشت آخوندزاده، هنوز
شیوه نقد و رعایت انصاف و خرد به قصد روشنگری نقادانه حتی در میان
روشنفکران ما جائی بازنکرده و
روشنفکر ایرانی نقد را با نفی اشتباه می گیرد و با نفی دیگران راه
را بر نقد و اندیشه ورزی روشنفکرانه می بندد و با
کلی نگری و واژه های مبهم و
پرطمطراق
بازار
هوچی
گران و «مفتشّان فرهنگی» را که برآنند از این آب گل آلود ماهی
بگیرند، گرمتر می کند.