بازگشت به خانه | فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان | پيوند به بخش اول |
اسفند 1387 ـ مارچ 2009 |
آشنائی با روش و زبان خمينيسم
برای آنها که حوصلهء خواندن ادبيات اين مکتب را ندارند
بخش دوم: دهش های رهبر معظم
نقد و تحلیل از: شهاب ثاقب
پيشگفتار: پس از مرگ خمينی، سيد علی خامنه ای جانشين او شد و لقب «رهبر معظم انقلاب» را بخود اختصاص داد. او در بيست سال گذشته روز بروز بر قدرت استبدادی خود افزوده و، در عين حال، دهش های جالبی به مکتب خمينيسم داشته که برخی از ويژگی هايش را، با بررسی تکنيک های او در سخنرانی هايش، در اينجا مرور می کنيم.
تکنيک اول: ترویج فرهنگ ريا و چاپلوسي
در ابتدا جناب رهبر، با فن «زير بغل زني»، كه همان تعريف و تمجيد از خلايقي است كه سعادت ملاقات نصيبشان شده، شروع ميكند. فلسفهاش هم اين است كه زير بغل جماعت باد كند تا سبك شوند، بعد عين بادكنك بروند روي هوا و در هپروتي كه خود رهبر هم معمولاً در آنجا سير ميكند (و وصفش به عرض خواه رسيد)، حواسشان از الباقي لفاظي هايي كه قرار است بنيوشند، پرت شود.
در اين تکنيک، رهبر عادتاً بر فضاي معنوي و روحاني تأكيدات خاصه ميكند، به دو دليل، يكي اينكه بگويد رؤيت ملائك و فرشتگاني كه در آنجا بال و پر ميزنند، فقط از عهدهء چشمان برزخي ايشان ميآيد و بس. و دوم اينكه اشارهاي است به مقام عظمی و ملكوتي خود رهبر، چرا كه معلوم است ملائك آنقدر بيكار نيستند كه براي تماشاي ملت نادان و احمق پايين بيايند، ميآيند تا از افاضات مقامات معظم رهبري فيض ببرند:
"مجموعهی جوانان بسيجی در هر نقطهای از اين كشور كه اجتماع ميكنند، با آنها عطر جهاد همراه است؛ بخصوص اگر آن محل اجتماع جائی باشد كه دلهای مشتاق فراوانی در طول زمان از آنجا به عرصههای جهاد گسيل شدند و دلاوريهای آنها در تاريخ باقی مانده است؛ كه اين پايگاه، اين مركز در شيراز از آن قبيل است".
يا: "ماهيت کارِ کارمند، خدمت است. البته در يک نظام سالم، حتّي
کساني که شغل
آزاد هم دارند، ممکن است به نحوي به جامعه خدمت کنند؛ اما آنها کجا
و آن کسي که همه
عمر و همه وقتش، براي جريان امروز کشور صرف ميشود کجا؟ محيط
کارمندي، چنين محيطي
است. انسان کارمند - چه خواهران و چه برادران - يعني آن کسي که همه
زندگيش را در
همان حدّي که در وسعت تواناييهاي اوست، براي اداره امور کشور صرف
ميکند. اين، خيلي
ارزش دارد."
تکنيک دوم: ارائهء اخبار ویژه و فوق اختصاصي
رهبر در کاربرد اين تکنيک، برخي از اخبار سري را فاش مي کند. البته معلوم نميشود اين قبيل اسرار، كه از دهان مبارك رهبر نقل ميشود، چرا قبلاًٌ از قول هيچ منبع خبر ديگري نقل نشده و خبرنگاران اختصاصي ايشان، اين قبيل اخبار را انحصاراً به اطلاع معظم له ميرسانند. اين اخبار عمدتاً مربوط به عزت و عظمت نظام و ملت ايران در بين مردم جهان است:
"ملت ها به عكسِ قدرت های سلطهگر، دلشان با شماست. آنها بسيجی جوان ايرانی را تحسين ميكنند. نام شماها، ياد شماها، حركات شماها خيلی دلها را در دنيای اسلام، حتّی در بيرون از دنيای اسلام به شما جذب كرده. اين تهديدها بنابراين هست، پس حضور مردمی و حضور بسيجی هست".
يا: "دولتهاي دنيا، کشورهاي دنيا و رژيمهاي دنيا، از خدا ميخواهند با چنين ملّتي ارتباط داشته باشند."
تکنيک سوم: تزريق دلشورههاي انقلابي
در اينجا آقای رهبر، ارواح همه مردگان و مقتولان و آنهايي كه سرشان زير آب رفته را جلوي چشم خلايق ميآورد تا همگان از يادشان نرود: اولاً اينكه ما ول كن اين مملكت نيستيم و آخوند جماعت اگر بر خر مراد سوار شود پايين بیا نیست، دوماً اينكه شما هم اگر پر رو بازي درآوريد، ميرويد در جوار همان ارواح طيبه! و سوم، وعده و وعيدهاي مستقيم و غيرمستقيم در اين باب كه اگر همچنان به روي خودتان نياوريد كه چه بر سرتان آمده و بي سر و صدا بگذاريد ما به خرسواريمان ادامه دهيم و موي دماغ نشويد، شما را هم از اين خوان گسترده بي نصيب نميگذاريم.
"برخلاف برخى از انقلابهاى ديگر - گسترش انقلاب در ميان ملتها از راه الگوسازى نظام جمهورى اسلامىاست. يعنى ملت ايران نظام جمهورى اسلامى را به حدى و مرتبهاى برسانند كه وقتى ملتهاى ديگر به اين الگو نگاه ميكنند، شوق پيدا كنند و آن راه را دنبال كنند؛ از راه ترويج معارف اسلامى و از راه صراحت در دفاع از طبقات مظلومِ دنياى اسلام و ملتهاى مظلومى كه در دنياى اسلام پامال ظلم استكبار شدهاند. اين گسترش نظام اسلامى است كه اتفاق افتاد."
تکنيک چهارم: كوچه علي چپ
در اين كوچهء كذائي، رهبر معظم به روي خود نميآورد كه در اين مملكت واقعاً چه خبر است و چه بر سر مردم آمده و ميآيد، اينكه از مفاسد مالي و اخلاقي گرفته تا ظلم و جنايت و بيقانوني در مملكت بيداد ميكند و نظام جمهوري اسلامي مبدأ و مبدع آن است. او خود و همه نظام را از اين وانفساي فلاكت مستقل نشان داده و از مقصر اصلي مانند سايه و توهم ياد ميكند:
"آن چيزى كه من بالخصوص بر روى آن امروز مناسب ميدانم در كنار مطالبى كه گفتم، تكيه كنم، مسئلهى تعقيب مفاسد اقتصادى است. مفاسد اقتصادى را صرفاً به عنوان يك كار خلاف نبايد در كشور در نظر گرفت. اين كار اگر چنانچه دنبال نشود، تعقيب نشود، ريشهيابى نشود، قواى مختلف كشور دست به دست هم ندهند براى خشك كردن ريشهى اين كار، ضربه و خطرش براى كشور بسيار كلان و عظيم خواهد بود. مفاسد اقتصادى، مفاسد فرهنگى را هم با خود مىآورد، مفاسد اخلاقى را هم مىآورد."
در جايي ديگر كه در باره موانع تحقق شعارهاي انقلاب چنين ميگويد، همين سكانس به بيان ديگري تكرار ميشود:
"اين موانع چه بودند؟ ما دو نوع موانع داشتيم: يكى موانع درونى، يكى موانع بيرونى. موانع درونى يعنى چه چيزهائى؟ يعنى آن چيزهائى كه در درون خود ما انسانها - چه تصميمگيرانمان، چه آحاد مردممان، چه ناظرين بيرون از گود مبارزه و انقلاب - وجود دارد؛ اينها موانع درونى است. موانع درونى، ضعف هاست؛ ضعفهاى فكرى است، ضعفهاى عقلانى است، راحتطلبى است، آسانگرائى است، آسانپندارى است؛ اين گاهى اوقات خودش يكى از موانع تحقق آن چيز است. بايد برآورد و تقويم نسبت به كار و مشكلات كار، مطابق با واقع يا لااقل نزديك به واقع باشد. آسانپندارى هم مثل آسانگيرى و سهلانگارى است؛ آن هم يكى از موانع راه است. گريز از چالش هم يكى از ضعفهاى درونى ماست. به گريز از چالش، بغلط ميگويند عافيتطلبى."
تکنيک پنجم: فراموشی مصلحتی
رهبر معظم در اين قسمت فراموششان ميشود كه اساساً در ايران چرا انقلاب شد. فراموش ميكنند كه شعارهاي انقلاب چه بود و رژيم شاه چرا اينقدر منفور و پليد شد. فراموش ميكنند كه قرار بود عدل علي بر ايران حاكم شود. فراموش ميكنند كه قرار بود اسلام محمدي پياده شود، فراموش ميكنند كه قرار بود فساد اداري و مالي ريشه كن شود، قرار بود كه مسئولان بچه مسلمان باشند و دزدي نكنند، قرار بود شايسته سالاري باشد نه پارتي بازي و رانتخواري و امثال اين قرارها. خلاصه فراموشي رهبر هم مثل خودش، از نوع خيلي مرغوب است. توجيهاتي از اين سبك، آنچنان ناشيانه و كودكانه است كه حتي بچههاي دبستاني را به خنده مياندازد:
"بسيارى از اين موارد و قضاياى مفاسد اقتصادى كه به طور مشخص گزارش شده و براى ما گفته شده است، به اين ترتيب بوده است كه آن مفسد اقتصادى براى پيشبرد كار خود لازم دانسته در داخل فلان دستگاه نفوذ كند و تعدادى از عناصرى را كه در آنجا كار ميكنند، با خودش همراه كند. خوب، آن عناصرى كه آنجا كار ميكنند، مردمان مؤمنى هستند؛ اما شيطانِ هوس، زيادهطلبى و پول را به جان اينها مىاندازد، همه هم طاقت نمىآورند، مجذوب ميشوند، ميلغزند؛ اين يكى از بزرگترين خطرات مفاسد اقتصادى است."
يا: "و بدتر از هر چيز اين است كه در داخل دستگاههاى مسئول، خداى نخواسته اين عوامل مفسد بتوانند نفوذ كنند و آدمهائى را به رنگ خودشان در بياورند يا همكار با خودشان كنند، كه اين از آن چيزهاى بسيار مهم و فاجعهآميز است كه بايد با قاطعيت و قدرت با آن - از هر نوعش - رو به رو شد و با آن برخورد كرد."
در راستاي اين خودفراموشي عوامفريبانه، رهبر از مردم استمداد مي طلبد تا راهزنان جان و مالشان را حمايت كرده و آنها هم، با تمارض دچار آلزايمر نوع مزمن بشوند.
"يك نفر يك كارى دارد، مسئوليتى را بر عهده گرفته، ديگران بايد كمك كنند تا كار را خوب انجام دهد. اگر ضعفى داشت، به او تذكر دهند؛ اما نگذارند او تضعيف شود. اين كسى كه اين عَلم را بر دوش كشيده، بلند كرده، همه بايد كمكش كنند؛ يكى عرقش را پاك ميكند، يكى بادش ميزند. اگر ديدند كه در نگه داشتن عَلم دارد اشتباه ميكند، راهش اين نيست كه يك مشتى هم به پشتش بزنند، خودِ او و عَلم را سرنگون كنند"
تکنيک ششم: هيچ انگاري حقايق
اين سكانس بنده را به ياد آن پرنده اي مياندازد كه وقتي سرش را زير برف ميكرد، فكر ميكرد چون خودش جايي را نميبيند ديگران هم او را نمي بينند. رهبر عزيز، مثل آن پرنده ساده لوح، در امتداد درافشانيهايش، همه آنچه كه در رسانهها و مجامع بينالمللي در باره اوضاع نابسامان نظام ايران گفته ميشود را هيچانگاري كرده و دروغ و اهانت تلقي ميكند:
"الان فرض بفرمائيد مسئولين كشور با توطئههاى گوناگون، با تهمتها، با بدگوئىها، با اهانتها و افتراهاى صريح مواجهند؛ مىبينيد ديگر توى اين مجموعهى عظيمِ ارتباطات بينالمللى و اين خبرها و رسانهها و نوشتارها و گفتارها، چقدر حرف زده ميشود. عليه اسلام جداگانه؛ يعنى عليه جمهورى اسلامى به خاطر اسلام، عليه جمهورى اسلامى به خاطر انقلاب؛ عليه جمهورى اسلامى به خاطر تك تك آرمانهاى نامطلوبِ از نظر استكبار؛ و عليه جمهورى اسلامى به خاطر بعضى از اشخاصى كه در جمهورى اسلامى هستند كه آنها نمىپسندندشان. يعنى عليه جمهورى اسلامى از طرق مختلف، به جهات مختلف اين تهاجمات هست. خوب، اينها مصيبت است، صبر كردنش هم آسان نيست. بعضى از سران و مسئولان دنيا كه ما آنها را از نزديك ديدهايم و از حالات بعضىشان شنيدهايم، هستند كه اينها گاهى يك زوايهى بسيار بازى پيدا ميكنند از اهداف و خط مستقيمى كه به خيال خودشان ترسيم كردند؛ فقط به خاطر همين مسائل و ملاحظات بينالمللى و اهانتهاى بينالمللى. تحمل اينها برايشان سخت است. پس اين هم صبر در مصيبت."
يا: "عفو به اصطلاح بينالملل ـ كه يك سازمان وابسته به
محافل قدرتمند
دنياست ـ هر چند وقت يك بار، براي تفنن هم كه شده، از تعداد
اعدامها و
شكنجهها و كشتارها و بگيروببندهاي ادعايي خود در ايران ليستي
تهيه ميكند و
آماري را كه دشمنان ما ساختند و پرداختند و دست آنها دادند،
منتشر ميسازد.
اين، براي همين است كه وقتي ملتهاي ديگر اين تبليغات را شنيدند، نسبت به
ملت ايران و حكومت اسلامي دلسرد بشوند. اين هم راهي است كه
از اول
انقلاب تاكنون انجام ميدهند."
تکنيک هفتم: آشکارسازی غافلگيرانه
سپس نوبت به آشكارسازي ميرسد، آشكار سازي اينكه ديكتاوري ولايت فقيه گوشش به حرف هيچ احدي، اعم از ابرقدرت و كمقدرت و بيقدرتها در جهان بدهكار نيست، اما در عين حال به خود حق مي دهد كه در كار همه جهان مداخله كند. صدور تروريست به لبنان و فلسطين به نظرش نميآيد، اما اگر آمريكا عطسه كند اين را هم به خودش ميگيرد و آمريكا را متهم ميكند به اينكه مي خواسته به ايران سرماخوردگي منتقل کند.
"دفاع غيورانهي امام عزيز از مسألهي ولايت و رهبري ـ كه بي گمان تصدي رهبري به وسيلهي خود آن بزرگوار، كمترين تأثيري در آن نداشت ـ ناشي از درك و ايمان عميق به همين حقيقت بود و امروز اينجانب به پيروي از آن بزرگوار، با همهي وجود و توان از اين اصل و لوازم آن دفاع خواهم كرد و به كمك الهي، به تكليف خود در همهي موارد عمل خواهم كرد. خدشه در التزام به ولايت فقيه و تبعيت از رهبري، خدشه در كليهي نظام اسلامي است و اينجانب اين را از هيچ كس و هيچ دسته و گروهي تحمل نخواهم كرد. البته امروز بحمدالله و توفيقه، كليهي آحاد و گروههاي خط امام، ملتزم به ولايت فقيه و تبعيت از رهبري ميباشند و اميد است كه زمينه براي رمي افراد و گروهها به عدم التزام به آن، هرگز فراهم نگردد."
يا: "اينجور نيست كه ما براى تهاجمات سياسى بينالمللى، بخواهيم پاسخ پيدا كنيم. يك وقتى از بنده - سالهاى اوايل - ميپرسيدند كه آقا، شما در مقابل اين حرف چه جوابى داريد؟ ميگفتم ما جواب نداريم؛ ما ادعا داريم و مدعى اينها هستيم؛ در قضيهى زن مدعى هستيم؛ در قضيهى حقوق بشر مدعى هستيم؛ در قضاياى حقوق اساسى انسانها مدعى هستيم. ما مدعى اينها هستيم؛ ما در مقام پاسخگويى نيستيم. چرا بايد سوال بكنند تا كسى مجبور باشد پاسخ بدهد؟ آنها بىجا ميكنند سؤال و ادعا ميكنند. اين روحيه، روحيهى خوبى است؛ روحيهى انقلاب اين است؛ اين است كه حقيقت را روشن و درخشان ميكند."
يا: "داد مىكشند كه «انتخابات آزاد نيست!» آزادى انتخابات به چيست؟ آزادى انتخابات اين است كه اجازه بدهند كسانى كه مىخواهند مملكت را دو دستى به دشمن تسليم كنند، وارد مجلس شوراى اسلامى شوند؟! آزادى اين است؟! انتخابات آزاد، انتخاباتى است كه مردم با خيال راحت، همان كسى را كه مىشناسند و مىدانند و اطمينان پيدا مىكنند كه در خدمت آنهاست، به مجلس بفرستند. دستگاههاى امين اين كشور، رأى مردم را مىخوانند و نمايندگان به مجلس مىروند. دستگاهها امينند. من در نماز جمعه هم گفتم؛ الان هم مىگويم: من به دستگاههاى مباشر كار انتخابات اطمينان دارم. بعضى بيهوده اعتراض نكنند. شوراى محترم نگهبان مورد اعتماد كامل ماست. وزارت كشور مورد اعتماد كامل ماست."
تکنيک هشتم: مقصرنمايي «دشمن»
اين يكي از سياستهاي چند بعدي نظام ايران است. اول اينكه ميگويد اينكه هر كار خوبي كه ما در اين سي سال كرده ايم اگر به نتيجه نرسيده تقصير آمريكاست. اگر مفاسد اقتصادي هست تقصير آمريكاست، چون مفسدان اقتصادي را آمريكا تحريك ميكنند. اگر بعضي مسئولان نظام دزد از آب در ميآيند، تقصير آمريكاست چون ميخواهند به دستور آمريكا آبروي نظام را ببرند. اگر هيچ كس كارش را بلد نيست، تقصير آمريكاست چون آمريكا و غرب دشمن ما هستند و نميتوانيم برويم از آنها ياد بگيريم. اگر روحانيت بلد نيست معنويت جامعه را بالا ببرد، تقصير آمريكاست كه عرفانهاي دروغينش را به ايران صادر ميكند. اگر روشنفكران و دگرانديشان با نظام مخالفت ميكنند، تقصير آمريكاست چون به تحريك آمريكا اين كارها را ميكنند. اگر فساد و اعتياد در ايران چند برابر شده، تقصير آمريكاست كه ميخواهد جوانان ما را از راه به در كند تا ايران را بدبخت كند. اگر زنان حقوقشان را ميخواهند، تقصير آمريكاست كه زنانش را آزاد گذاشته تا بقيه زنان دنيا هم از آنها ياد بگيرند. اگر دانشجويان ايران صدايشان در آمده، تقصير آمريكاست چون نفوذيهاي آمريكا و غرب زدهها وارد دانشگاه شدهاند و بقيه را بر عليه نظام تحريك ميكنند و اگر ...
"من از شهرستانها خبر دارم. از شهرهاى مختلف كشور خبر دارم. خبرهاى آنچنانى رابه ما مىدهند. روز و شبى نيست كه ما، از اينگونه خبرها نشنويم. اين كارها را چه كسى مىكند؟ دشمن! جوان، دچار شهوترانى مىشود و ايمان خودش را از دست مىدهد. در اوايل كار، حتى همان جوان گريه مىكند؛ امّا بتدريج او را همينطور مىبرند. بچه مدرسهايهاى ما را، دبيرستانيهاى ما را، حتى بچههاى مدارس راهنمايى ما را، همينطور فاسد مىكنند. افرادى را پيدا مىكنند كه مواد مخدّر و عكسهاى ناجور به مدرسه مىبرند."
يا: "بسياري از مشكلات، مشكلاتي است كه دشمن بر ما تحميل كرده و با دست او در كشور مشكل به وجود آمده است. اينطور نيست كه ما به خودي خود، مشكل داشته باشيم. دشمنان خارج از اين مرزها ـ نه دشمنان حقيري كه احيانا در داخل هستند ـ با محاصرهي اقتصادي و فشار و تحميل جنگ و با بسياري از كارهاي ديگر، مشكلات را سازماندهي ميكنند."
دوم اينكه، راه را باز ميكند تا به هر كس كه در برابر شعارهاي تحقق نيافته و دروغهاي روزمره نظام به مردم و به جنايتها و به مفاسد فعلي نظام ايران اعتراضي داشته باشد، انگ اقدام بر عليه نظام و امنيت ملي بزند. هر كس را كه از همسفرگي با رهبران نظام خسته يا پشيمان شود، به بهانه ارتباط با آمريكا محكوم كند و انگ دشمن ملت به او بزند. هر روشنفكري را به غرب زدگي محكوم كند و هر انسان آزاده و آزاديخواهي را به جرم خط گرفتن و پشتيباني شدن توسط آمريكا به محبس بیندازد.
" همهى كسانى كه به نحوى از انقلاب يا از هدفهاى انقلاب متضرر ميشدند، اينها جلوى انقلاب ايستادند. از امنيت يك عدهاى متضرر ميشوند، از عدالت يك عدهاى متضرر ميشوند، از نفى حاكميت طاغوت يك عدهاى متضرر ميشوند، از نفى سلطهى بيگانه يك جماعتى متضرر ميشوند، از نفى استبداد يك عدهاى متضرر ميشوند. اينها را شما ميدانيد؛ توضيح لازم ندارد. كىها از عدالت يا از استقلال يا از آزادى و امثال اينها متضرر ميشوند؟ اينها همه در مقابل انقلاب صف كشيدهاند. تا الان هم اين صفكشى ادامه دارد. "
يا: "هر كس ملت را به تفرقه دعوت كند، هر كس سعى كند ميان ملت و مسئولان كشور فاصله بيندازد، هر كس بر طبل اختلافات بكوبد، كارى بر خلاف مصلحت اين كشور و اين ملت انجام داده است؛ هر كى ميخواهد باشد. "
سوم اينكه، نظام از پاسخگويي به ملت و جهان در قبال كاستيها و كجيها بينياز ميشود. هيچ تقصيري را به گردن نميگيرد و خود را در هاله توهمي قداست ناشي از رياست غير مستقيم امام زمان در ايران، ميپيچاند و به وسيله آن يك حوزه استحفاظي آسيبناپذير گرداگرد خود ميكشد.
چهارم اينكه با برشمردن اين همه توطئه و دسيسه و فشار خارجيها بر ايران، در يك خودسنجي يك طرفه، خود را مورد تقدير و تمجيد هم قرار ميدهد و بر خود ميبالد كه هنوز هم نظام سر جايش استوار است و آب از آبش تكان نخورده.
"شما نگاه كنيد آثار ادبى قرن نوزدهم فرانسه را كه در آخر قرن هيجدهم انقلاب كبير فرانسه انجام گرفته. در اوائل قرن نوزدهم ناپلئون سر كار آمده، آنوقت شما آثار ادبى اواسط قرن يعنى مثلاً 1830، 1840 را كه زياد هم هست؛ هم شعر، هم رمان، نگاه كنيد، خواهيد ديد كه آنها بعد از سى سال از پيروزى انقلابشان در چه وضعى بودند؛ يك استبداد مطلق، يك فساد مطلق، يك تبعيض طبقاتى بسيار وحشتانگيز آنوقت وجود داشته؛ با اينكه آنجا هم شعار عدالت بود، شعار مساوات بود، شعار نفى استبداد بود."
تکنيک نهم: استفاده از فلسطين
يك استراتژي و هنر سيساله ولايت فقيه در ايران، اين است كه براي كماهميت نشان دادن نارضايتيهاي داخلي كه اكثراً اقشار متوسط هم در آن هستند، مسئله را به ناكجا آباد فلسطين و اسرائيل پرتاب ميكند. مسئله فلسطين و هياهوهايي كه در رابطه با آن هر روز به راه مياندازند از يك سو به منظور انحراف توجه مردم ايران از فلاكتهاي داخلي و از سوي ديگر، براي توجيه حمايتهاي مالي و غيرمالي (تروريستي) از فلسطين است.
"آنچه كه در عرصهى منطقهى ما امروز مسئلهى اساسى است، باز همان مسئلهى قديمىِ فلسطين است. مسئلهى فلسطين، بسيار مسئلهى اساسى و مهمى است."
تکنيک دهم: اشاره به رضايت بی ترديد خدا
پس زمينه اين فيلمنامههاي تكراري سي ساله، سوءاستفاده از دين و اعتقادات ديني مردم است. اسلام هميشه در صحنه است تا به موقع و سر بزنگاه براي توجيه اعمال و افعال و رفتار ضدبشري، ضد مردمي و ضد دموكراسي به ميدان بيايد و همه چيز به گردن اسلام انداخته شود:
"يك مسئله اين است كه در اقدامهاى خودمان، تصميمهاى خودمان، رضايت مردم را كه در نظر ميگيريم، چيز خوبى هست؛ اما اينجور نباشد كه يك جائى رضايت مردم، خوشايند مردم را در نظر بگيريم، اما رضايت خدا را در نظر نگيريم. اگر يك جائى عملى را بايد انجام بدهيد كه اگر انجام داديد، خوشايند مردم نيست، ولى شرعاً واجب است، انجام بدهيد. يا يك كارى را بايد نكنيد؛ به حسب موازين شرعى و عقلائى و كارشناسى درست، اما مردم خوشايندشان اين است كه شما اين كار را بكنيد. اينجا بايد كدام را انتخاب كنيد؟ اينجا بايستى آن چيزى را كه تكليف هست، انتخاب كرد. رضايت مردم، قناعت مردم، خدمت به مردم، چيزِ بسيار باارزشى است؛ اما تا آن وقتى كه خوشايند مردم، معارضِ با تكليف نشود."
تکنيک یازدهم: انتساب خود به مقدسات
مهمترين استفادهاي كه نظام ايران و در رأس آن رهبري از باورهاي ديني انجام مي دهد، انتساب نظام ايران به اسلام و به امام زمان است. اين حربهاي است تا اقشار مياني و متوسط جامعه در خوشباوري و اعتماد كوركورانهشان به روحانيت، سرنوشتشان را به دست متوليان مذهبي بسپارند.
"متقابلاً سنت الهى هم اين است كه اگر حركت نبوى، حركت الهى كه مصداقش انقلاب اسلامى است، به كار خود ادامه بدهد و دنبالگيرى كند، بر همهى اين موانع فائق خواهد آمد؛ اين هم سنت الهى است. در سورهى مباركهى فتح آمده است: «و لو قاتلكم الّذين كفروا لولّوا الادبار ثمّ لايجدون ولىّ و لا نصيرا. سنّة اللَّه الّتى قد خلت من قبل و لن تجد لسنّة اللَّه تبديلا»؛ اگر بايستيد، اگر استقامت كنيد، اگر هدف را گم نكنيد، اگر تلاش را متوقف نكنيد، بدون ترديد غلبه در اين عرصه با شماست. حاصل حرف من همين است با شما جوانان عزيز".
تکنيک دوازدهم: بهشت سازی
در حالي كه زندانهاي سياسي انباشته از فعالان حقوق بشري، كارگري، دانشجويي و زنان و رهبران اقليتهاي قومي و مذهبي است، رهبر در وهله اول همه اين تحركات را انكار كرده و نشنيده ميگيرد.
"خدا را شكر ميكنيم كه فضاى كشور ما بر اثر نظام اسلامى، فضاى آزادى است؛ فضاى بازى است؛ مردم فرصت دارند، ميتوانند حرفشان را بزنند، نخبگان هم ميتوانند حرف بزنند. مردم هم استماع ميكنند، ميشنوند و حرفها را با يكديگر مقايسه ميكنند و آنچه كه به نظرشان حق است، ميپذيرند و قبول ميكنند"
يا:"شما ببينيد با اقليتهاى مسلمان در كشورهاى مدعىِ آزادانديشى، امروز چگونه رفتار ميكنند. اين را مقايسه كنيد با رفتار اسلام در دورانهاى مختلف با اقليتهائى كه در كشورهاى اسلامى وجود داشتند. در فتوحاتى كه در زمان خلفاى راشدين انجام گرفت، به هر نقطهاى كه مسلمانها رفتند - در بعد از مرحلهى جنگ - در مرحلهى حاكميت رفتارشان با غير مسلمانها، رفتار مهربانانهاى بود. در همين منطقهى روم شرقىِ آن روز، كه امروز مجموعهاى از كشورهاى اسلامى را تشكيل ميدهند، عدهاى يهودى زندگى ميكردند - اين را در تواريخ ذكر كردهاند - كه وقتى مسلمانها رفتند، آنها قسم خوردند، گفتند: «والتّوراة»؛ قسم به تورات، «لعدلكم أحبّ إلينا ممّا مضى علينا»؛ به اين مضمون. عدالت مسلمين را ستودند. امروز هم در كشورهاى اسلامى شما مىبينيد؛ در كشور ما يهوديها، مسيحيها، زردشتيها آزادنه زندگى ميكنند، نماينده به مجلس ميفرستند، مراسم عبادى خودشان را انجام ميدهند؛ در كشورهاى ديگر هم همينجور. اين اسلام است. رفتار اسلام با اقليتها را مقايسه كنيد با رفتار امروز متمدنين به ظاهر طرفدار حقوق بشر با اقليتهاى مذهبى كشورهاشان، با مسلمانها به طور خاص.
و سپس بي اعتنايي خود به آنها و تحقير و تخفيف اين حركت ها را با صداي بلند جار ميزند و همه اينها را ناشي از تحريكات همان دشمن همه فن حريف، كه شبانه روز مشغول توطئه براي ايران است قلمداد ميكند.
"همين جامعهى كارگرى شما، ما اطلاع داريم كه در برهههائى از زمان تحريكات گوناگونى ميشد كه بلكه بتوانند اين جامعه را يك جورى مشوش كنند. افراد جامعه - افراد عادى جامعه، افراد جامعهى كارگرى - با هوشيارى، مطلب دستشان بود؛ تسليم نشدند، تحريك نشدند. اين، هوشيارى ملت ايران است. اين، جزو بزرگترين نعمتهاى خداست."
تکنيک سیزدهم: وفور بايدها و نبايدها
استفاده زياد از كلمه "بايد" از شاخصههاي حرف زدن خامنهاي است. براي نمونه رهبر معظم انقلاب در يك سخنراني كوتاه چهل بار از كلمه "بايد" استفاده كرده است. استفاده زياد از اين كلمه آمرانه به چند دليل است. يكي اينكه ايشان معمولاً از يادشان ميرود كه رهبرند و كارشان موعظه نيست، بلكه راهبرد و راهبری مردم است. دوم اينكه، همانطور كه با حلوا حلوا کردن، دهان هيچ كس شيرين نميشود، با هزار تا از اين "بايد، بايدها" هم آب از آب تكان نميخورد. سوم اينكه اساساً حداقل وظيفه كسي كه عنوان "رهبر" را دارد اين است كه "بايد"هاي موجود را به منصه ظهور برساند، نه آنكه بايدهاي جديدي خلق كند كه زمينه اعتقادي، فرهنگي و اجرايي آن از قبل موجود نيست.
"اين چيزى است كه بايد دائماً در ذهن ما باشد". "اين دائم بايد در نظر ما باشد" . "اين كارها را بايد استمرار دهيم" . "اين احساس بايد در مردم به وجود بيايد". "اين حالت بايد در جامعهى اسلامى به وجود بيايد". "از اين ظرفيتها بايد استفاده شود. بايد با اين مقابله شود. اين حالت بايد به وجود بيايد."
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |