کدام «شعائر» پايدارترند؟
بحثی در مورد مسئلهء «حجاب»
يک پرسش کلی که بجد براي من مطرح است اينگونه فرموله می شود: «چرا رژيم اسلامی در انجام و استمرار اجرای برخی از "شعائر" موفق و در مورد برخی ديگر کمتر موفق بوده و يا بکلی شکست خورده است؟»
منظور خود از «شعائر» را نيز با مثالی روشن می کنم. در اروپا، در اوج حکومت تئوکراتيک شهر رم در سال 1600، وقتي «جوردانو برونو»، را به حکم ارتداد، آتش زدند در قلمروی کليسياي کاتوليک افساد و دزدي همه جا گير شده بود و به همين علت دسته هاي شلاق زنی درست شده بودند که ـ درست نظير سينه زنان شيعهء امروز ـ خود را شلاق مي زدند. در روز آتش زدن «جوردانو برونو» هم همين دستجات وارد ميدان شدند و در فضائي که همهء جمعيت شلاق زن طلب استغفار از گناهان خود می کردند، رهبران مذهبي، با مشارکت مردم، جوردانو برونو را آتش زدند. (1)
در اين مثال متوجه می شويم که همهء شعائر ـ از شلاق زني مؤمنان گرفته تا آتش زدن مرتدان ـ با حضور و شراکت «مردم» انجام شده اند يعنی مردم در اينکه حکومت های ايدئولوژيک ـ مذهبی بتوانند شعائر مورد نظر خود را به اجرا درآورند، مشارکت مستقيم دارند. و به همين دليل هم بوده است که وقتي آتش زدن مرتدان يا مراسم شلاق زني در اروپا از رواج افتاد و غير قابل قبول شد و ديگر نتوانست جمعيت مؤمنان را جلب کند، روحانيون کاتوليک هم از اصرار برای اجرای آن مراسم دست کشيدند؛ حال آنکه شعائر ديگري نظير «طلب مغفرت در کليسا و نزد کشيشان» ـ که کماکان از مشارکت و احترام مردم برخوردار بود ـ همچنان ادامه يافت.
بنظر من، جمهوري اسلامي هم، چه ولايت فقيهي در کار باشد و چه نباشد، همواره و بطور طبيعی، خواهد کوشيد تا به اجرای شعائري که براي اهداف رژيم تئوکراتيک خود مفيد می داند ادامه دهد. اما آنچه ادامه و يا توقف شعائر رژيم را ممکن يا ناممکن می سازد «شراکت مردم» است.
مثلاً، در سال های اخير، ديده ايم که رژيم سعي کرده است تا همجنسگرايان را (که حتي آيت الله بروجردي هم فتوای پرتاب کردنشان از صخره را داده است) در ملاء عام بکشد، و يا زناکاران را در مراسمي با مشارکت مردم سنگسار کند، و يا در گذرگاه های عمومی مراسم شلاق زنی برای روزه نگرفتن بر پا سازد و يا بساط علنی «مرتد کشي» براه اندازد. اما، در عين حال، شاهد آن هم بوده ايم که رژيم در هيچ کدام آنها نتوانسته شراکت وسيع مردم را جلب کند.
حال، در نقطهء مقابل، می توانيم از مسئلهء «حجاب» ياد کنيم؛ امری که رژيم همواره آن را ادامه داده و قرائنی برای تعطيل شدن آن هم در دست نيست. آيا نبايد از اين امر چنين نتيجه گرفت که در کار «مبارزه با بدحجابی» خود مردم هم شراکت دارند؟
اگر جامعهء ايران، همانگونه که بسياري از شعائر اسلامي را نمي پذيرد، اين يکی را هم نمي پذيرفت، در آن صورت شايد مسئلهء حجاب هم اصلاً نمی توانست مطرح شود. يادمان باشد که هم خمينی در پاريس و هم ديگران در تهران، در دوران بلافاصله پيش از پيروزی انقلاب 57 مدعی بودند که در جمهوری اسلامی «حجاب اجباری» وجود نخواهد داشت. اما چگونه شد که اندکی گذشته از پيروزی اسلاميست ها حجاب اجباری شد. چرا اين امر در مورد مبارزه با پوشيدن کت و شلوار و زدن کراوات پيش نيامد؟ نه اين بود که، بهنگام وقوع انقلاب، کت و شلوار اروپائي مردان در ايران آنقدر جا افتاده بود که اسلاميست ها نتوانستند آن را ممنوع کنند؟ يا بگيريم پايداری عيد نوروز را.
اما می دانيم که «رو گرفتن زنان»، حتي در خانه، در بسياري از خانواده هاي اسلامي ايران هيچگاه از بين نرفته بود و عمومی کردن مبارزه با بی حجابی که سهل است، بدحجابی حتی، با پشتيبانی و مشارکت خيلی ها همراه بوده است. آيا نبايد نتيجه گرفت که تا بی حجابی ـ برای کل جامعهء ايران ـ از صورت يک امر مسئله دار به يک امر طبيعی و بديهی در نيامده باشد در بر همين پاشنه خواهد چرخيد؟
نمونه ای ديگر بياورم: برای خانوادهء ايراني، از پيش از انقلاب، عيد اصلي نه مبعث بود و نه تولد امام زمان، و در نتيجه، پس از انقلاب هم رژيم، با همهء تلاش هايی که از همان روز اول شروع شد، نتوانست طی سي سال گذشته عيد ايرانيان را تغيير دهد. اما مسئلهء بی حجابی برای خانواده های ايرانی در رژيم گذشته هم جا نيافتاده بود و، در نتيجه، رژيم توانست و هنوز هم می تواند با آن مبارزه کند.
از اين سخن، برای کار مفيدی که اپوزيسيون بايد انجام دهد نتيجه گيری کنم. در اينجا منظور من مطرح کردن ديگربارهء بحث بي اهميت مرغ و تخم مرغ نيست. بلکه می کوشم تا هدف گيری فعاليت ها را در مسيری که انحرافی نباشد بکشانم؛ چرا که باور دارم اين امر در بين اپوزيسيون حکومت اسلامی همواره در بيراهه حرکت کرده است. دقت که کنيم می بينيم که هم اکنون هم، عده اي در داخل اپوزيسيون دنبال اين بحث اند که نشان دهند در قانون جمهوري اسلامي حکمی برای اجباری بودن حجاب وجود ندارد. عده ای ديگر هم مي پرسند که آيا اسلام حجاب را تجويز مي کند يا نه؟ يک عدهء ديگر هم متعجب هستند که چرا مثلاً در اجرای مجازات قطع دست آنقدر اصرار نمي شود اما «مبارزه با بدحجابي» بصورتی مستمر ادامه دارد. اما اينها همه راه حل های قانونی اند و ربطی به مسائل فرهنگی توده گير ندارند. حال آنکه اگر، علاوه بر توجه به رژيم، به لزوم مشارکت مردم هم اهميت داده و توجه کنيم آنگاه در خواهيم يافت که راه حل همانی نيست که اپوزيسيون ما به دنبال آن بوده است.
مثلاً، ما بايد توجه داشته باشيم که «تبعيض عليه زنان بر سر حجاب» در ايران با «تبعيض عليه سياه پوستان» در آمريکا تفاوت اساسي دارد. اولي يک تبعيض قرون وسطائي است که بيشتر به انجام شعائر يک ايدئولوژي مربوط می شود، در صورتي که دومي تبعيضی در يک جامعهء مدرن بوده و هست.
می خواهم نتيجه بگيرم که راهی که در آمريکا براي مبارزه با تبعيض انتخاب شد ـ يعني امتناع از ورود به مبارزه با ايدئولوژي پشت تبعيض ـ ممکن است در مورد ايران اصلاً کار نکند. و ما، اتفاقاً بايد اين مبارزه را در سطح جهان بينی و مجموعه های ارزشی ـ فرهنگی عام مردم مطرح سازيم و محکوم کردن و احترام نگذاشتن به اينگونه شعائر مذهبي وحشيانه را بصورت يک ارزش مدنی در آوريم. تنها با کاهش مشارکت مردم در امر مبارزه با بد حجابی است که در اين زمينه هم مشروعيت رژيم از بين خواهد رفت.
در اين زمينه البته که نخبگان جامعه می توانند نقشی اساسی بازی کنند و اي کاش ـ مثلاً ـ اصلاح طلبان اسلامي هم، بجاي کوشش در توجيه اينگونه شعائر وحشيانه و بسنده کردن به انتقاد از مسائلی همچون ولايت فقيه، می کوشيدند تا خود اين شعائر را زير سؤال ببرند و نشان دهند که احترام به عقايد مردم نمي تواند بمعني ـ مثلاً ـ قبول کشتن دختر باکره باشد، آنچه در برخي رژيم هاي مذهبي نظير تمدن آزتک بويژه در اواخر عمر آن تمدن ها تشديد هم شد و جامعه از آن دختران قرباني هم انتظار داشت که به قرباني شدن خود افتخار هم بکنند. (2)
اما مهمتر از همه خود مردم هستند. اگر آنها مبارزه با حجاب را از داخل خانه ها شروع کنند و بی حجابی را به امری مانند تراشيدن ريش تبديل کرده و آن را به پديده ای عادي مبدل سازند، آنگاه می توان ديد که در امر مشارکت مردم در مبارزه با حجاب، شکست و فتوری عمده رخ داده است. بعبارت ديگر، طرد شعائر عقب ماندهء مذهبي بوسيلهء مردم راه اصلی مبارزهء مدني با رژيم محسوب می شود. (3)
به اميد جمهوری آينده نگر، فدرال، دموکراتيک، و سکولار در ايران
19 مهر 1387 ـ 10 اکتبر 2008
ايرانسکوپ:
پانويس:
1. "براي سال 1600 بيش از سه مليون نفر در رم Rome جمع شده بودند. راهپيمائي زوار، و شلاق زدن به خود، براي طلب بخشش از گناهان. با چندين برابر شدن دزدي و قتل، شهر در آشفتگي بود. عدد 1600 [در لاتين] از يک رقم نه و يک رفم هفت تشکيل شده، و معنائي سحر انگيز داشت: شايد حاکي از آن بود که پايان نزديک است. پيامبران غيبگوئي ميکردند. درهمين حال، توبه کاران که انتظار داشتند قبل از دير شدن، آمرزش لازم از گناهان را دريافت کنند، از طرف رمي هاي شريف سر کيسه ميشدند. يک جاذبه ثانوي در 17 فوريه اعلاميه اش در آمد. نولان [جوردانو برونو]، سر سخت ترين مرتد، در پيازا سنتا فيئورPiazza Santa Fiore به آتش کشيده ميشد. شاهد مراسم هم يک آلماني بود که به مذهب کاتوليک گرويده بود، محققي با نام اسپر شاپ Gaspar Schopp که در هيچ منازعه الهيات غايب نبود. وي مانند لاشخوري در انتظار واپسين روزهاي برونو است، تا که آخرين کلمات وي را برچيند و پخش کند. ما به او براي گزارش مقاومت برونو در برابر قاضيان خوددر سنتا ماريا سوپرا مينرواSanta Maria sopra Minerva مديونيم: "من به جرئت ميگويم که شما بيش از من که دريافت کننده حکم هستم، از دادن حکم عليه من هراس داريد." و پس از سوختن، شاپ به اين شرح، واقعه را با نگاهي مملو از کينه، بغض، و حسرت به رئيس دانشگاه آلدورف Altdorf گزارش ميکند: " بدينگونه وي با حالتي تأسف بار از طريق کباب شدن هلاک شد، و او ميتواند برود و در آن دنياهاي خارق العاده که خيال بافي کرده بود بگويد، که چگونه در اين جهان با کافران خدانشناس در رم رفتار ميشود". شاپ يک دهه بعد دوباره در سلول کمپانلا ظاهر ميشود وبه ظاهر قول ميدهد که براي رستگاري برونو کوشش کند، وقتيکه در واقع مشغول سرقت آثار ادبي دستنوشته هائي بود که ميتوانست به انها دسترسي يابد." [Frank R. Manuel and Fritzie P. Manuel, Utopian Thought in the Western World, 1979, P. 241]
همجنين، در نوشتار ديگري به آدرس زير، موضوع مشابه عيد قربان را که از همين نوع شعائر است و در جوامع مسيحي و يهودي در گذشته مرسوم بوده بحث کرده ام و در اينجا تکرار نميکنم.: https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/474-BadhejabiGhorban.htm
2. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/437-Geography.htm
3. نيز نگاه کنيد به نوئشتار «غير اسلامي کردن يعني مبارزهء مدني در ايران»: https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/370-disobedience.htm
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |