رمز موفقيت ميزگردهای احمد بهارلو
من، در طول بيست و دو سال اقامت در کاليفرنياي آمريکا، اين امکان را داشته ام که از نزديک با تلويزيون هاي ايراني لوس آنجلس آشنا شوم. اگر بخواهم دليل شکست همۀ آن رسانه ها را ـ با وجود همۀ جانفشاني هاي دست اندر کاران آنها و نيز با وجود داشتن امکانات مالي برخي از آنهاـ در يک کلام ذکر کنم، بايستي بگويم که آن دليل فقدان ديدگاهي آينده نگر در راهبردهاي کارشان بوده است.
البته من همۀ کارهاي تلويزيون هاي لوس آنجلس را منفي نمي بينم و فکر مي کنم که برخي از آنها توانسته اند بسياري از آنچه را جمهوري اسلامي در رسانه هاي داخل ايران سانسور ميکند به بينندگان ايراني ارائه کنند. حتي، به حساب نوستالژي هم اگر بگذاريم، ارائۀ بسياري از برنامه ها ارزش آن را داشته است که بخشي از زندگي فرهنگي و سياسي ايرانيان نابود نشود ـ از ترانه هاي گل هاي جاويدان و شوهاي تلويزيوني گذشته گرفته تا گفتگو با شخصيت هاي فرهنگي و سياسي ايراني که محکوم به جلاي وطن بوده اند و يا در رسانه اي داخل ايران اجازه مطرح شدن نداشته اند.
اما، در عين حال، نمي شود انکار کرد که رسانه هاي لوس آنجلس نه تواسته اند کاملاً به خواست هاي ايرانيان مهاجر در آمريکا پاسخگو باشند و نه موفق شده اند تصوير درستي از واقعيات کنوني را به بينندگان داخل ايران ارائه کنند و، در برخي موارد، به توهماتي دامن زده اند که نه برآمده از واقعيت هاي خارج است و نه داخل. (1)
اينترنت مي توانست اين خلاء اطلاعاتي را کم و بيش پر کند. اما حکومت اسلامي بلافاصله دست بکار شده و با صرف مبالغ هنگفتي بساط فيلترينگ گسترده اي را در ايران براه انداخت تا دسترسي به سايت هاي مهم سياسي و فرهنگي خارج کشور براي کاربران داخل کشور ناممکن شود. بموازات اين کار ضد انساني حکومت اسلامي تلاش براي شکستن فيلترينگ اين حکومت نيز آغاز شد و من خود از اولين کساني بودم که سال ها پيش مبارزه با فيلترينگ جمهوري اسلامي را آغاز کردم. آنگاه، چهار سال پيش، از کاليفرنيا به واشنگتن آمدم و اين توفيق را يافتم که با تلاش هاي صداي آمريکا براي مبارزه با فيلترينگ اينترنت همکاري کنم و هميشه هم اين اقدام صداي آمريکا در ياري رساندن به ايرانيان براي مقابله با فيلترينگ اينترنت را ارج گذاشته و آن را خدمت بزرگي به جنبش سياسي و مدني مردم ايران دانسته ام.
حضور در واشنگتن و صداي آمريکا موجب شد که بوسيلهء آقاي احمد بهارلو، ابداع کننده و
گردانندهء برنامهء بسيار محبوب «ميز گردي با شما»، که در ايران بييندگان فراوان
داشت، چندين بار براي شرکت در گفتگو دعوت شوم. اولين مصاحبۀ من با آقاي بهارلو
دربارهء فيلترينگ اينترنت بود و ايشان از من دعوت کرده بودند تا دربارهء نرم افزاری
موسوم به «سايفون» و کلاً پيرامون روش هاي مبارزه با فيلترينگ اينترنت، صحبت کنم.
(2)
در طي اين مصاحبه ديدم که آقاي بهارلو، که در برنامه شان موضوعات بسيار گوناگوني
مطرح مي شود که اغلب جنبهء سياسي و اجتماعي دارند، براي بحث دربارهء موضوع تخصصي
فيلترينگ نيز آنچنان خود را آماده کرده اند که براحتي پرسش هاي بسيار مرتبط به
موضوع را طرح نموده و بويژه بحث را به سوي آنچه که براي بينندگان در ايران مي
توانست جالب و مفيد باشد راهنمائي مي کنند. ايشان کاملاً مي دانستند که چه وقت صحبت
مصاحبه شونده را قطع نکنند و چه وقت موضوعات تازه اي مطرح نمايند. اين مصاحبه آنقدر
موفق بود که در طي نيم ساعت صد ايميل که ـ همه هم دقيق و مربوط به موضوع بودند ـ
دريافت شدند و، تا آنجا که به من مربوط بود، چند هفته اي طول کشيد تا بتوانم به
همهء ايميل هائي که در طي مصاحبه و بعداز آن رسيده بودند، پاسخ دهم. با وجود آنکه
نصف برنامه به تلفن هاي شنوندگان اختصاص داشت، آقاي بهارلو با تبحر خود توانستند
بيشترين موضوعات را پوشش دهند و، در همان حال، تلفن هاي زيادي را در حين برنامه
دريافت کنند. هنوز من ايميل هائي از کسانيکه به تازگي همان مصاحبه را در اينترنت
ديده اند، دريافت مي کنم که سؤالات تازه اي را با من در ميان مي گذارند.
حدود يکسال پيش نيز مصاحبه اي با آقاي بهارلو داشتم دربارهء «آينده نگري» که موضوع مورد علاقه و مشغلۀ اصلي ذهني من است. اين مصاحبه نيز با همان دقت و ظرافت انجام شد و از آن پس، روزي نيست که ايميلي دربارهء آن مصاحبه دريافت نکنم و دقيقاً از همۀ پرسش ها نيز معلوم است که موضوع مورد علاقۀ بينندگان بوده و آنها علاقۀ عميق خود را به موضوع آينده نگري و بحث هاي مطرح شده در آن مصاحبه بيان داشته اند. (3) حتي يک نويسنده در ايران، که با من هيچ آشنائي هم نداشت، متن مصاحبه را خلاصه کرده و بصورت کتبي در وبلاگ خود گذاشته بود که برايم خيلي جالب بود چون نشان مي داد که چقدر دقيق به گفتگوي من و آقاي بهارلو گوش کرده و چه عالي محتواي آن را بيان کرده است.(4)
با توجه به اين همه استقبال، تصميم گرفتم نه تنها لينک مصاحبه هائي که خود با آقاي بهارلو داشتم، بلکه لينک مصاحبه هاي ديگري از برنامه ميزگرد را که به علاقه هاي من مربوط مي شد در ليست شخصي خود بگذارم و بلافاصله ديدم که اين لينک ها پربيننده ترين هستند. بسياري از دوستانم پس از مشاهدهء برنامه ها دربارهء آدرس تماس با متخصصي که در برنامه بوده از من سؤال ميکردند و من هم البته درخواست کنندگان را به آدرس ميزگرد صداي آمريکا ارجاع ميدادم. جالب است که اگر در اينترنت براي نام بسياري از افرادي که در اين برنامه ها بوده اند جستجو شود، اغلب بالاترين نتايج جستجو مربوط به مصاحبه هائي است که آقاي بهارلو آنها را انجام داده و لينکشان هم در ليست من ذکر شده است.(5)
در واقع تجربهء آشنائي با آقاي بهارلو را نظير تجربه اي يافته ام که در نوشتار «رقصي در آسمان» وصف کرده ام؛ چرا که مي بينم ما دو تن، بدون آنکه از يکديگر اطلاعي داشته باشيم و بدون آنکه با هم در تماس بوده باشيم، به ديدگاه مشترک از آنچه پيش رو داريم رسيده ايم؛ بخصوص که هر کدام در «رسانه» اي جدا از آن ديگري فعاليت داشته ايم. ايشان اساساً در عرصۀ تلويزيون کار کرده و من در عرصۀ اينترنت. آشنائي با کوشش هاي آقاي بهارلو، در عين حال، از آن بابت هيجان انگيز بود که من سال ها است که ـ بخصوص با دوستان آينده نگر آمريکائي ام ـ در مورد لزوم و اهميت طرح آينده نگري در تلويزيون بحث مي کرده ام و در تماس با آقاي بهارلو مي ديدم که ايشان همين کار را عملاً در برنامۀ فارسي صداي آمريکا انجام داده است. (6)
آقاي بهارلو برنامۀ «ميزگردي با شما» را در تلويزيون صداي آمريکا ده سال پيش با ابتکار فردي آغاز کرده است و هميشه هم در انتخاب ميهمانان، روشی نظير روند پذيرش دانشگاه هاروارد داشته، و از نظر کيفيت، و نه به خاطر مواضع سياسي يا فکري، بسيار سختگير بوده است. من که در 4 سال گذشته با اين برنامه آشنا شده و آن را در اينترنت تماشا کرده ام، مي بينم که چقدر اين برنامه ـ به معني واقعي کلمه ـ «آينده نگر» است و آقاي بهارلو اين هدف را عليرغم همهء مشکلاتي که بر سر راه اين برنامه بوجود مي آمده بخوبي ييش برده است. بخصوص که گرداندن برنامۀ محبوب «ميزگردي با شما» با اينکه به موضوعات روز ايران و مردم ايران برخورد مي کند و بطور زنده با بينندگان حرف مي زند، کار راحتي نيست، چه بخاطر مأمورين جمهوري اسلامي که از آزادي تلفن ها سوء استفاده مي کنند و چه بخاطر کساني که، به هر دليل، بجاي ساختن برنامه اي به همين قدرت براي مردم ايران، رقابت يا حسادتشان را از راه فتنه گري عليه برنامه ميزگرد و مدعوين آن نشان مي دهند و اين کار را با طرح سخنان تفرقه افکنانه در برخي وبلاگ ها به سطح اينترنت مي کشانند. (7)
البته اينگونه خرابکاري ها نه منحصر به برنامۀ آقاي بهارلو و مهمانان ايشان است و نه کار تازه اي محسوب مي شود و من در جائي ديگر در اين مورد مفصلاً بحث کرده و توضيح داده ام که چگونه کار عده اي فقط در يک جمله خلاصه مي شود و آن هم اينکه «هدف وسيله را توجيه مي کند»، حال ممکن است هدف اينگونه اشخاص سياسي باشد، يا مذهبي و يا ايدئولوژيک. آنها مخالف خود را بي محابا خائن به «اهداف مقدس» خودشان تلقي مي کنند و او را مستوجب عقوبت مي دانند و هر دروغ و جعلي را درباره او روا مي دانند. (8)
در سه سال اخير، با گسترش برنامه هاي تلويزيوني صداي آمريکا، امکان بوجود آمدن چندين برنامه ديگر نيز بوجود آمده است که هر کدام ارزش هاي خود را دارند. من برخي از قسمت هاي بعضي از آن برنامه ها را نيز که جالب يافته ام در ليست شخصي اينترنتي خود به دوستانم معرفي کردم و از آنها نيز استقبال شده است. اما، بر اساس مشاهداتم و به گمان من، آن برنامه هائي موفق تر بوده اند که سنت ميزگردهاي آقاي بهارلو را دنبال کرده و از سنت تلويزيون هاي لوس آنجلس دوري کرده اند.
تا اينجا موضوع بحث من خود برنامهء آقاي بهارلو و سبک و سياق اجرائي آن بود که فکر مي کنم به پيدايش سنتي رسانه اي انجاميده است. اما ممکن است در مورد رابطهء اين برنامه با صداي آمريکا نيز پرسش هائي وجود داشته باشد که کار بحث را به ميدان هاي تازه اي مي کشاند. يعني، ممکن است اين پرسش مطرح شود که «مگر همۀ برنامه هاي صداي آمريکا متعلق به دولت آمريکا نيستند و در راستاي سياست هاي آن عمل نمي کنند؟» در پاسخ بايد بگويم که فکر مي کنم بدليل مالکيت دولت آمريکا نمي توان در مورد همهء برنامه هاي صداي آمريکا به يکسان قضاوت کرد. من خود آرزو داشتم که سازمان هاي غير انتفاعي رسانه اي در همين جامعهء آمريکا آنچنان رشد مي کردند که بتوانند فعاليت هاي فرهنگي يا علمي ويژه اي را که مؤسسات تجاري نظير «سي.ان.ان» حاضر و حتي قادر به انجام نيستند را انجام دهند و هيچ مؤسسه اي «دولتي» نباشد. من حتي آرزو داشتم کاري نظير آنچه را که «ناسا» انجام مي دهد يک مؤسسهۀغير دولتي انجام دهد. اما اگر به اين اميد «ناسا» را از بين ببريم، فکر مي کنم بايد کلاً قيد فضانوردي را هم فعلاً بزنيم.
در نتيجه، تا وقتي که امکان انجام چنين فعاليت هائي تنها از طريق امکانات دولتي بوجود مي آيد، حق آن است که عملکرد اينگونه مؤسسات را هم در چارچوب همين واقعيت مورد قضاوت قرار داد. «صداي آمريکا» در دوران مبارزهء ضد فاشيسم، در راستاي خبر رساني و ژورناليسم علمي و ترويج ارزش هاي آمريکائي (دموکراسي ليبرالي و خبررساني متعادل) تأسيس شد. هيچگاه هم نمي توان گفت که چنين رسانه اي هيچ ربطي با سياست هاي دولت آمريکا ندارد. ولي، در عين حال، نمي توان اين رابطه را به سطح رسانه هاي دولتي شوروي در گذشته يا جمهوري اسلامي که مجبورند فقط دستورات ديکته شده را انجام دهند و حق ابراز هيچگونه ابتکار شخصي از آنان سلب شده تقليل داد؛ بخصوص وقتي که رسانه اي همچون تلويزيون صداي آمريکا صرفاً به مسائل سياسي نپرداخته و اکثر برنامه هاي آن معطوف به مطالب فرهنگي و علمي است و در عرصه سياسي نيز دو رهنمود عملي ان تعادل و عرضه متعادل همه نقطه نظرها و اشاعه ارزش هاي آمريکائي دموکراسي و حقوق بشر است.
من فکر مي کنم که صداي آمريکا توانسته است خدمات مثبتي در جهت ترويج دموکراسي بکند و به اين دليل لازم است که آنرا تقويت کرد. من بخوبي آگاهم که عده اي سعي دارند همين امکانات را هم با طرح شعارهاي غلط از بين ببرند بي آنکه توانسته باشند آلترناتيوي غير دولتي را بجاي آن بنشانند. در اين راستا برايم جالب است که مي بينم بسياري از اين «مخالفين» خود در همين تلويزيون صداي آمريکا و راديو فردا مصاحبه مي کنند تا بتوانند صدايشان را به داخل ايران برسانند.
حتي، در دوران شوروي سابق، «راديو اروپاي آزاد» ـ که بسا بيشتر از صداي آمريکا به سياست هاي دولت آمريکا متصل بود ـ توانست نقش بسيار مثبتي در راستاي رشد افکار دموکراتيک در اروپاي شرقي ايفا کند. در نتيجه، من فکر مي کنم آنها که قضاوت منفي خود را با اين جمله که « صداي آمريکا مؤسسه اي متعلق به دولت آمريکا است» اعلام مي دارند يا مغرض هستند و يا آگاهي شان به اين واقعيات کم است.
حتي مي توانم به تجربهء چند دهۀ پيش اشاره کرده و بگويم که، بعد از 28 مرداد، وقتي علامه دهخدا حاضر نشد با صداي آمريکا صحبت کند نميدانم که آن تصميم درست بود يا غلط. من واقعاً از شرايط آن روز صداي آمريکا در اين ارتباط آگاه نيستم و بنظرم ميرسد که تحليل دهخدا چنين بوده که از وي مي خواسته اند استفاده تبليغاتي کنند. همچنين از آنجا که کمي پس از کودتاي 28 مرداد بخش فارسي صداي آمريکا نيز تعطيل شد، شايد بتوان نتيجه گرفت که تحليل دهخدا درست بوده است. من در اين مورد صاحب نظر نيستم و قضاوتي نمي کنم.
اما بعد از انقلاب، يعني از حدود سي سال پيش که صداي آمريکا دوباره آغاز به کار کرده تا کنون، شرايط متفاوتي حاکم بوده است و آقاي بهارلو نيز که 10 سال پيش در چنين شرايطي از امکانات صداي آمريکا استفاده نموده و برنامۀ پر محتواي خود را پايه گذاري کرده، توانسته است بموازات تلويزيون هاي لوس آنجلس، پاراديم آلترناتيو و آينده نگري را در فضاي رسانه هاي فارسي زبان خلق کند. و اتفاقاً، اين واقعيت که برنامۀ «ميزگردي با شما» در صداي آمريکا تهيه مي شده، باعث شده است تا استانداردهاي خوب صداي آمريکا که از زمان مبارزه با فاشيسم تا کنون پا برجا مانده و شامل تکيه بر ارزش هاي دموکراتيک، انصاف در خبر رساني و ارائۀ جوانب مختلف بحث، و علمي نگريستن به ژورناليسم و ابژکتيف بودن در ارائه نظرات بجاي تبليغ يک موضع يا خط مشي سياسي معين است، در برنامه هاي فارسي زبان صداي آمريکا هم اعمال شود.
در عين حال، و از نظر من مهمتر از همهء اين استانداردها، حضور نگاه آينده نگري است که بر کل فعاليت ده ساله ميزگردي با شما حاکم بوده و آن را از هر برنامۀ مشابهي متمايز کرده است.
در چند هفتۀ اخير آقاي احمد رضا بهارلو از برنامۀ ميزگردي با شما غايب بوده است. من اين غيبت را با تأسف و دريغ مي نگرم و دريغم از اين نيست که ايشان اين برنامه را خلق کرده و نسبت به آن حق آب و گل دارند. براي من مسئله آن است که آيا ـ در غياب آقاي بهارلو ـ آن درکي که «ميزگردي با شما» را اين چنين موفق کرده است همچنان بر آن حاکم خواهد بود و خواهد توانست در برنامه هاي ديگر صداي آمريکا نيز دنبال شود؟ بنظر من، موفقيت اين برنامه بخاطر ساعت پخش يا نام آن نبوده و مديون محتوائي است که ارائه مي داده است. اگر برنامه هاي ديگر تلويزيوني فارسي زبان در لوس آنجلس و ديگر نقاط نيز بخواهند موفقيت مشابهي داشته باشند، بهتر است که کار آقاي بهارلو را سرمشق خود قرار دهند.
به تازگي ديدم نامه هائي از مهندس حشمت الله طبرزدي و آقاي حسام فيروزي و چند نفر ديگر از فعالين سياسي داخل کشور به صداي آمريکا ارسال شده که از نگراني نويسندگانشان از غيبت آقاي بهارلو حکايت مي کرده اند. اين امر نشان مي دهد که بينندگان برنامهء ميزگردي با شما در داخل ايران نيز به اين موضوع واقف اند که اين برنامه ديدگاه تازه اي را به ارمغان مي آورده است و، در نتيجه، آنها نسبت به ادامۀ آن، با همان سنت و روحي که در ده سال گذشته ارائه شده، حساس هستند. من نيز به سهم خود مي خواهم به آقاي بهارلو براي اين دستاورد پر اهميت در رسانه هاي فارسي زبان تبريک بگويم و آرزو کنم که از اين پس ايشان به همۀ رسانه ها و برنامه هاي ديگر ايراني نيز کمک کنند تا از سرمشق ايشان بياموزند.
اگر در دوران مبارزه با فاشيسم، در طي جنگ جهاني دوم، با تولد صداي آمريکا پايۀ يک رسانۀ ديگر علمي و منصفانه ـ با تکيه بر ارزش هاي دموکراسي و حقوق بشر ـ گذاشته شد، امروزه اضافه کردن بُعد آينده نگري به برنامه هاي اين رسانه، گام نويني است که آقاي بهارلو در صداي آمريکا برداشته و از اين بابت پيشاهنگ ژورناليست هاي ايراني در راستاي کمک به اشاعه ارزش هاي دموکراسي و سکولاريسم دنياي امروز در ايران محسوب مي شوند. «آينده نگري در آن سوي دره» تعبيري است که من از رويکرد کند رسانه ها به آينده نگري دارم (9) و، بنظرم مي رسد که آقاي بهارلو اين نکته را خيلي زودتر از حتي بسياري از آينده نگر هاي آمريکائي در يافته اند.
پانويس:
1. چند هفته پيش در نوشتار «توهماتي درباره اپوزيسيون خارج کشور»، در آدرس زير، در اين باره مفصل نوشتم و نيازي به تکرار نيست.
https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/534-OppositionAbroad.htm
2. https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/samvoa021507.wmv
3. https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/SamGhandchiVOA111207-56kVer.wmv
4. http://groups.yahoo.com/group/iran_scope_news/message/508
5. http://groups.yahoo.com/group/iran_scope_news/msearch?query=PERSIAN_ROUNDTABLE&charset=utf-8
http://groups.yahoo.com/group/IranscopeNews/msearch?query=PERSIAN_ROUNDTABLE&charset=utf-8
6. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/291-RaghsDarAsemAn.htm
7. https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/528-InvasionOfPrivacy.htm
8. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/270-EndMeans.htm
9. https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/471-FuturismChasm.htm
مطالب مرتبط:
https://p9.secure.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/527-NegahTazeh.htm
مقالات تئوريک
https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl
فهرست مقالات
https://s.p9.hostingprod.com/@www.ghandchi.com/ssl/SelectedArticles.html
14 مهر 1387 ـ 5 اکتبر 2008
سام قندچي، ناشر و سردبير «ايرانسکوپ»:
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |