چرا هر گونه دولت «اتنيکی» را محکوم می کنم؟
سام قندچی
با وجود آنکه از نظر من دفاع از حقوق اتنيکي، نظير دفاع ار حقوق زنان، يکي از مهمترين فعاليت هاي جنبش دموکراسي خواهي ايران است، و از مبارزه براي حقوق شهروندي جدا نيست، ولي هر گونه کوشش براي ايجاد دولت هاي اتنيکي، چه به شکل مذهبي، چه به شکل قومي، چه به هر شکل ديگر، را به ضرر مردم ايران می دانم.
بسياري فوراً ميگويند پس چرا در اروپاي شرقي پس از سقوط کمونيسم دولت هاي اتنيکي در يوگسلاوي سابق يا در چکسلواکي سابق و امثالهم شکل گرفت. پاسخ من اين است که حتي در آن نقاط نيز اين تحول سمبل موفقيت جنبش دموکراسي خواهي آن جوامع در عرصهء حقوق اتنيکي نبوده بلکه دليل شکست اين جنبش بوده است. حتي در مورد کشوري به پيشرفتگي مانند بلژيک نيز مطرح شدن فکر جدائي همچنان دليل ناموفق بودن آن کشور در طرح دموکراتيک حقوق اتنيکي مردم است.
در واقع، در کشورهاي تازه تأسيس بالکان نيز، که خود از دل اين انشعابات بيرون آمده اند، بايستي مبارزه کرد تا دولت هاي آنها از حالت اتنيکي خود بدر آيند و در آن جهت حرکت کنند که حقوق اقليت هاي اتنيک در درون اين کشورهاي نوپا، مثلاً حقوق اقليت آلبانيائي در داخل تک تک آنها، مورد تضييق قرار نگيرد. چرا که هيچ دولت اتنيکی را نمی توان يافت که بر ملتی از لحاظ اتنيکی «خالص» حکومت کند.
دولت اتنيکی بر جاده ای پوشيده از خون حرکت می کند. در همين شرق اروپا، مثلاً در يوگسلاوي سابق، که اينگونه موضوعات، در مقايسه با خاورميانه، حکم مواد منفجرهء آمادهء انفجار را ندارند، ما شاهد سال ها کشت و کشتار بوده ايم. و اگر هم اين آتش عاقبت خاموش شد، امتيازش را بايد به قدرت اروپاي غربي داد که قرن هاست دوران جنگ هاي اتنيکی را پشت سر گذاشته و قادر است بصورت نيروئی قوي و متحد کننده عمل کند. اگر اروپاي غربي در حالتي نظير دوران ناپلئون قرار داشت، مطمئناً آتشي که در کشورهاي بالکان در چند سالهء بعد از سقوط شوروي برپا شد، ميتوانست به جنگ جهاني تازه اي منجر شود.
در همسايگي ايران، اگر دولت کردستان عراق بيشتر و بيشتر بصورت مستقل در آيد، حقوق آسوري ها در مناطق تحت حاکميتشان يکي از اولين موضوعات مورد توجه خواهد بود و البته تضييق حقوق عرب هاي ساکن آن مناطق نيز از همين حالا مسئله شده است.
نتيجهء منطقی اينکه «دولت» بايد از حالت قومي در آيد وگرنه دست آوردهای دموکراسي خواهي به راحتي به پيدايش نهادهاي فاشيستي بدل خواهند شد.
در مقايسه با اروپای شرقی، ايجاد دولت هاي اتنيکي در خاورميانه بسيار خظرناک تر است. نيم قرن کشمکش اعراب و اسرائيل بهترين گواه اين موضوع است. هنوز اسرائيل بعنوان دولت يهودي ناميده مي شود. واژهء «يهودي»، چه بيان کنندهء يک «قوميت» باشد و چه مفهوم «مذهب» از آن مستفاد شود، در اين واقعيت تفاوتي ايجاد نميکند که اين واژه بنياد غلطي براي مشروعيت يک دولت مدرن فراهم می کند. بخصوص که حتي اگر راه حل دو دولت اسرائيلي و فلسطيني دنبال شود، دولت فلسطيني نيز يک دولت اتنيکي خواهد بود. هم اکنون شاهد ظهور دولت مستقل حماس در نوار غزه هستيم که دولتي «مذهبي ـ قومی» از فلسطينيان سني مذهب است. حزب الله لبنان هم به دنبال ساختن نوع شيعهء همين پديده در بخشي از لبنان است؛ هرچند که فعلاً مجبور به عقب نشيني شده باشد.
همهء اين «دولت سازي هاي اتنيکي» مداوماً و هرچه بيشتر، بصورت عمل و عکس العمل، به انحطاط و جنگ هاي مذهبي و قومي در خاورميانه دامن ميزنند و کساني که در اين ميانه ضرر ميکنند مردم خاورميانه هستند.
در واقع، در حاليکه اروپا عصر دولت ها و جنگ هاي ملي را سال ها ست که پشت سر نهاده و دولت هاي ملي آن ديگر رنگ «ملي ـ اتنيکی ـ مذهبی» خود را از دست داده و بر مبناي حقوق شهروندي عمل ميکنند و «اتحاد اروپا»، با ايجاد قانون اساسي و واحد پولي مشترک، هدفي است که بصورت واقعي در اروپاي غربي دنبال مي شود، خاورميانه، در آسيا و قسمت هائي از افريقا، بسيار بيشتر از هر نقطهء ديگر جهان در معرض حرکت بر مبناي تناقضات ملي است.
در نتيجه، بنظر من، در خاورميانه و مشخصاً در ايران، ضرورت دارد که ما بصورت جدي در برابر حرکت هائي که دنبال برقراری حکومت هاي مذهبي، قومي يا هر شکل ديگر حکومت اتنيکي هستند بايستيم. بنظر من اين وظيفهء همهء دموکراسی خواهان است که از جرياناتي نظير «کنگرهء ايران فدرال» بخواهند که با فدراليسم ـ به معني اداري آن که حرکت درستي است ـ سمت گيري کرده و به روشني خطوط خود را از حرکت هائي که دنبال تجزيهء اتنيکي ايران هستند روشن کنند؛ و اگر چنين نکردند لازم است که نسبت به اينگونه جريانات موضع گيري شده، حرکات آنها محکوم و انحلال آنها درخواست شود.
من با بحث هائي که مي گويند جريانات تجزيه طلب عامل بيگانه هستند کاري ندارم. از نظر من برنامهء تقسيم اتنيکي و ايجاد دولت هاي اتنيکي حاصلی جز نابودی ايران و بقيهء خاورميانه ندارد. و از اين منظر که بنگريم، ديگر مهم نيست که ايجاد دولت های اتنيکی حاصل تصميم گيری مستقل خود مردم باشد يا توطئه بيگانه. براستی مگر حکومت اسلامي خميني کشورمان را در آستائهء نابودی قرار نداده است؟ حال اينکه در اين برنامه چه بخش مهمي از نيروهاي ملي ايران در گير بوده اند غلط نابود کنندهء آن را موجه نمی کند.
من شديداً گروه «پژاک» در کردستان ايران را که به تنفر قومي دامن ميزند محکوم کرده و از همه آزاديخواهاني که در دام اين گونه برنامه هاي نابود کننده مردم ايران افتاده اند تقاضا مي کنم، جدا از هر تعلق اتنيکي که دارند، به اين واقعيت نگاه کرده و نگذارند آنچه با قبول برنامه حکومت مذهبي در ايران در سال 1357 اتفاق افتاد اين بار با برنامهء حکومت هاي قومي تکرار شود.
دولت فدرال براي آينده ايران راه درست است و ما نبايد خود را با ميراث انقلاب مشروطه و دنبال کردن مدل قانون اساسي فرانسه که از طريق بلژيک گرفتيم، محدود کنيم. تجربهء تاريخی نشان داده است که حکومت متمرکز به نفع مردم ما نيست. استان هاي ايران بايد استاندار و مجلس استاني و قوهء قضائي استاني را مستقيماً انتخاب کنند. اين ربطي به اتنيسيته، قوميت، و يا مذهب مردم ندارد و تنها به معني برقراری کنترل و توازن بيشتر بين دولت مرکزي (دولت فدرال) و استان هاست.
در عين حال، و به همان اندازه با اهميت، دفاع از حقوق اتنيکي مردم ايران است که ربطي به تقسيم کردن قومي کشور ندارد. دفاع از حقوق اتنيکي مردم ايران، نظير دفاع از حقوق زنان، به اين معني است که «تبعيض بر مبناي قوميت، مذهب و غيره»، بايد در ايران از بين برود در صورتيکه حکومت قومي يا حکومت مذهبي يا هر حکومت اتنيکي ديگر چيزی نخواهد بود جز نهادينه کردن اين تبعيضات.
به اميد ايجاد جمهوري آينده نگر فدرال، سکولار، دموکراتيک
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
و يا مستقيماً از وسيله زير استفاده کنيد: (توجه: اين ایميل ضميمه نمی پذيرد) تنها اظهار نظرهائی که نکتهء تازه ای را به بحث بيافزايد در پايان مقالات ذکر خواهد شد |
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |