=======================================================
شماره 229 ـ پنج شنبه
3 مرداد 1387 ـ
24 ژوئيه 2008
سن و سال مطرح نيست، ما همه سرباز توايم...
=======================================================
اعتقاد
و تفکر
آرامش دوستدار
ظلمت هر اعتقادی، حقیقت هر اعتقاد است. حقیقت بدین معنا آن
ناپرسیده و نادانستهای است که با احاطهء درونی اش فرهنگی
میشود، یعنی احساس جمعی را تسخیر میکند و شالودهء اعتقاد را
میریزد. اعتقاد را من در برابر تفکر مینهم و این دو را در نهاد و
تحقق خود نافی یکدیگر میدانم. ببینیم اعتقاد چیست و ربطی به تفکر
دارد یا ندارد.. اعتقاد
همیشه و در وهلهی اول اعتقاد به کسی یا به چیزی است. مثلاً اعتقاد
به یک رهبر سیاسی، به یک آرمان، به یک شاعر، به یک نویسنده، به
قطب یک فرقه، به یک هدف، به یک عشق، به یک مبارزه،...
=======================================================
"حدیث
هول قیامت"
تصاویری از روز و روزگار بهائی ها در سرزمین
مسلمین
فریبا مقدم
یک زن نسبتاً جوان و یک پسر
۹
ساله و دخترکی
۵
ساله میان سنگ قبرهای شکسته و خرد شده راه می روند. هیچ سنگ قبری
سالم نمانده است. گوئی زلزله ای ویرانگر بر گورستان گذر کرده است.
تکه سنگ های "شادروان" و "مرحوم" و "ناکام " به دور از صاحبانشان
در جای جای گورستان پراکنده اند. زن دست دخترک را گرفته و می پاید
که به روی قبری پای نگذارد. به دقت تمام قبرها را نگاه می کند. چند
ردیف آنورتر پسر صدایش می کند: «مامان فکر کنم قبر بابا رو پیدا
کردم. من این درخت بالای قبرش رو خوب یادم میاد».
=======================================================
دربارهء
سکولاریسم فرودستان
هومی ک. بابا
زندگی
بیرون از باورهای دینی، با طیفی از نهادها و ساختارهای سکولار
مانند مدرسه،
خانواده، پدرسالاری، امور جنسی
(sexuality)
سروکار دارد، که طبیعت و ماهیت اجتماع
را در وسیع ترین معنای آن تعریف می کنند. این نوع لازم و محتوم
سکولاریسم است که
قدرت اجتماعی هر باور دینی را در تلاش برای تثبیت خودش بعنوان "یک
روش زندگی" تعریف
می کند. تشکل «زنان بر ضد بنیادگرایی» می خواهد این تثبیت "روش
زندگی" را برجسته
کند، مورد پرسش قرار دهد و در آن رفرم ایجاد کند.
=======================================================
نامه
به جناب سمير قنطار
ف. م. سخن
آنطور که ما در خبرها خوانده ايم، حضرتعالی در سال
هزار و نهصد و هفتاد و نه
در حالی که رهبری يک گروه
چهارنفره
را بر عهده داشتيد با قايق از لبنان وارد خاک اسرائيل شديد و می
خواستيد حمله ای نظامی صورت دهيد ولی به پليس اسرائيل برخورد کرديد
و يکی از پليس ها را به هلاکت رسانديد و يک خانواده
چهار
نفره را به گروگان گرفتيد و، در نهايت، دنی هاران
بيست و هشت
ساله و دختر
چهار
ساله اش را به درک واصل کرديد. يک قتل کوچک البته اهميتی ندارد ولی
فکر می کنم قسمت مهم اين گزارش آن جاست که جنابعالی در طول دوران
اسارت خود در زندان صهيونيست ها، با يک زن اسرائيلی عرب ازدواج
فرموديد و ضمن تحمل دوران مشقت بار زندان، تحصيلات دانشگاهی تان را
در رشته علوم سياسی و اجتماعی به پايان رسانديد. سعی تان مشکور
باد.
=======================================================