|
چهارشنبه 5 خرداد 1389 ـ 26 مه 2010 |
حسین زمان>>>
مجددا مسئله بیحجابی و بدحجابی مسئله روز شده است و به موازات مناقشات بیرونی پیرامون انرژی هستهای موضوع حجاب از اهم موضوعات داخلی به حساب میآید . آنچنان بر طبلها کوبیده میشود که گویا ریشه و منشا همه نابسامانیها بیحجابی و بدحجابی است.
از مجموعه فسادها و گناههای رایج مانند دروغگویی ، تهمت ، زیر پا گذاشتن حقالناس ، غیبت کردن و آبروی مؤمن را بردن ، دزدی از بیتالمال ، رانتخواری ، جعل مدرک و دهها و بلکه صدها خلاف و گناه دیگر به نظر میرسد بد حجابی امالفساد است. از قرائن اینگونه پیداست، زیرا به خاطر ندارم برای گناهان دیگر و خطاهای دیگر اینگونه بسیج عمومی داده شده باشد و ائمه جمعه اینگونه یکپارچه تمام انرژی خود را برای مقابله با بدحجابی گذاشته باشند.
آقایان به جای اینکه به دنبال علت باشند معلول را چسبیدهاند و نمیدانم چرا نمیخواهند از گذشته و تاریخ درس بگیرند. آن روز که شاید شرایط برای اینگونه برخوردهای خشن مهیاتر بود چنین روشهایی جواب نداد.
مگر نه اینکه در خیابانها زنان بیحجاب و یا به تعبیری بدحجاب به شدت مورد تعرض قرار میگرفتند و با ایشان با خشونت برخورد میشد؟ مگر نه اینکه با شعار یا روسری یا تو سری بر سر ایشان میریختند و به باد کتک میگرفتند؟ مگر نه اینکه در اوایل انقلاب تعداد زیادی از زنانی که حاضر به قبول حجاب اجباری نبودند از ادارات دولتی اخراج شدند؟ چه اتفاقی افتاد؟ آیا حجاب در مملکت فراگیر شد؟ منظور من حتی حجاب اختیاری نیست، بلکه منظورم نوع اجباری آن است. آیا با اجبار و زور، حجاب و فرهنگ آن در کشور شکل گرفت؟
نوع برخورد با مقوله حجاب از ابتدا غلط بود و نتیجه آن جز اشاعه فرهنگ نفاق در جامعه نبود. با اجباری شدن حجاب قبل از اینکه برای ایجاد فرهنگ باحجابی کاری صورت بگیرد تنشها و موضع گیریها آغاز شد. ما با دست خودمان به ترویج نفاق در جامعه پرداختیم.
دختران دانشآموز موظف به پوشیدن لباسهای فرم خاصی شدند که فقط خود را در مدرسه موظف به پوشیدن آن میدانستند و بعضا بلافاصله پس از خروج از مدرسه ظاهر خود را تا حد امکان تغییر میدادند. در مدرسه یک ظاهر داشتند ودر بیرون از مدرسه ظاهری کاملا متفاوت. این تنها مربوط به محصلین نبود، بلکه شامل حال برخی معلمان، کارمندان ادارات و سازمانها و نهادهای تابعه دولت نیز میشد.
نتیجه اینکه من برای حضور در مدرسه باید مدیر و ناظم را فریب بدهم. من برای ماندن در اداره و ادامه شغلم، باید سر رئیسم را کلاه بگذارم. من باید دیگری باشم نه خودم. البته این رفتارهای منافق گونه تنها خاص زنان و مقوله حجاب نبوده و نیست. ریش داشتن یک ارزش شد و نداشتن آن مساوی بیدینی و بیقیدی و ضدارزش.
برای کسب موقعیت بهتر باید ریش داشت و یک تسبیح در دست گرفت و گاهی هم لبها را تکانی داد تا دائمالذکر جلوه نمایی و مقرب گردی. همه این رفتارهای منافق گونه طی سی سال گذشته نهادینه شده و تقریبا در همه جا مشاهده میشود. در ادارات، در مدارس و در سازمانهای اجتماعی و اقتصادی و حتی هنری.
یادم میآید زمانی دخترم در مدرسه راهنمایی تحصیل میکرد که مدیره آن خانمی بود که من فقط بینی او را دیده بودم، چون حجاب او مافوق حجاب بود و جهت احتیاط همه جای بدن منهای بینی را می پوشاند. در محیط مدرسه سازمانی پلیسی ایجاد کرده بود و تعدادی از دانشآموزان را بصورت مأموران مخفی برای مراقبت از دیگر دانش آموزان گمارده بود تا اگر کسی در مدرسه یا خارج از آن گوشه مقنعه اش کنار رفت گزارش کنند، اگر کسی در نماز جماعت شرکت نکرد، گزارش کنند.
آنچنان جو رعب و وحشت در مدرسه حاکم بود که هیچ دانش آموزی به دوست و همکلاسی خود اطمینان نمیکرد. بخاطر دارم در یک جشن مذهبی دانش آموزان را در حیاط مدرسه نشانده بودند و مداح مشغول مولودی خوانی بود طبق روال معمول از دانش آموزان که اکثرا در رده سنی 12 تا 15 سال بودند خواست تا دو انگشتی او را همراهی کرده و دست بزنند، ناگهان خانم مدیر با یک حرکت سریع از جا بلند شد و با دست فرمان دستنزدن را صادر کرد و مأموران امنیتی وی نیز شروع کردند با سرعت به نوشتن نام دانشآموزانی که دست میزدند تا بعدا از نمره انضباط ایشان کسر گردد.
این مثال را که نمونهای از خروار است زدم تا بگویم دهها سال است که نظام حاکم با عملکرد غلط و نادرست حتی ارزشها را به ضدارزش تبدیل کرده و به منافقپروری پرداخته. با زور و چماق و بگیر و ببند، نمی توان جامعه را هدایت کرد. این نوع برخوردها به هیچ عنوان ریشه در اسلام ندارد . اسلام دین رحمت است و عطوفت. اسلام دین هدایت است و منطق. متاسفانه باید بگویم امروز روز برداشت ما از محصولاتی است که بذر آنها را در گذشته خود بر زمین این مرز و بوم پاشیدهایم.
در لبنان حجاب اجباری نیست. مسلمان با حجاب در کنار مسلمان بیحجاب در کنار مسیحی بیحجاب با هم زندگی میکنند. فساد و فحشا به مراتب از کشور ما کمتر است. در همین میتینگهای حزبالله لبنان، ببینید چقدر بیحجاب حضور دارند و کسی به آنها تعرضی نمیکند، بلکه یار و یاورند. در مالزی هم همینگونه است. در اندونزی، که پر جمعیت ترین کشور مسلمان است، نیز همینگونه است. تجربه نشان داده هر کجا زور حاکم شود نتیجه معکوس میدهد.
زور یعنی بردن فساد و فحشا به پشت پرده؛ یعنی مخفی ساختن آنها، یعنی اشاعه نفاق در جامعه. با زور مردم را با حجاب نمیکنید بلکه فساد را محجبه میسازید و چادر بر سر بیصداقتی می کنید.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|