بازگشت به خانه  |   فهرست مقالات سايت   |    فهرست نام نويسندگان

دوشنبه 23  فروردين 1389 ـ  12 آوريل 2010

 

سه نظر دربارهء مقالهء « راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟ »

1. تابلوی « خوش آمدید » برای « به این سو آمدگان »

رهگذر

 

یاران و سروران و یولداشان

با سلام و احترام

در «یولداشکده» میان خودمان “بحث”های خوب بسیاری صورت گرفته است. بد هم نیست که گهگاه ببینیم همان چیزهای مطروحه میان ما از دید و قلم استادان و متخصصان به چه گونه است.  در اینجا مقاله ای از “جناب دکتر نوری علاء” می آوریم.

راه حلی به نام سکولاريسم سياسی؟ جمعه ‌گردی‌های اسماعيل نوری‌علا

http://news.gooya.com/society/archives/102653.php

و چون آقای دکتر “نوری علاء به نظریه های دکتر سروش درباره “سکولاریزم فلسفی” اشاره کرده بودند من اصل منبع ایشان یعنی اصل گفته “دکتر سروش” را در اینجا نقل می کنم که برای مهمانان و اعضای یولداشکده مجال رجوع به اصل مهیا باشد:

گفتگوی سایت روز با دکتر سروش: «با رفراندوم اختیارات ولی فقیه حذف شود»

http://saboorbaash2.blogfa.com/post-20.aspx

***

نوری علا” به بهترین وجهی هم مساله “سکولاریزم” از زوایای گوناگون می شکافد. در همین راستا به یک مساله زنده و مربوط به امروز و الان جامعه ما اشاره می کند و به درستی می گویند که :”از خود می پرسم که آيا اين ترس از گزيده شدن مکرر بايد موجب آن شود که با هر نوع تقرب اصلاح طلبان دين باور به سکولاريسم برخوردی خصمانه داشته و از پيش يقين داشته باشيم که آنها در اين کار خود ريگی به کفش دارند؟ پاسخ من به اين پرسش چه می تواند باشد جز اينکه: «من احتياط می کنم اما در را بروی مفاهمه نمی بندم».

کلاً ایرادتشان به “سروش” بر این اساس نیست که “چون مذهبی هستی لذا باید حتما این گونه به راه معینی باشی و با “سکولاریزم” نا سازگار” یا “توهم در جنایات رژیم شریکی و دست توهم آلوده هست بلکه پیش آوردن این گونه چیزها را نوعی سنگ اندازی بر سر راه نزدیک شدن افکار می دانند. اما راجع بهیکه خواهی” و دیدگاه مشخص و معینی ازسروش” و “اصلاح طلبان” ایرادهای جدی و به نظرم به جا دارند.

کلا “دکتر نوری علاءدر رابطه به مقایسه دکتر سروش با سکولاریزم “در اروپا و در آمریکا و ترجیح نوع “آمریکائی توضیح می دهد که چرا روشنفکران دینی چنین فکر می کنند. اصولا “سکولاریزم” نوری علا “دین ستیزانه” نیست. وی مشکلی ندارد با اینکه “دین باوران” و “نو اندیشان دینی هم می توانند “سکولار” باشند. در نقل قولی از وی نشان خواهیم داد که “وی با اتحاد همه سکولارها اعم از دینی و غیر دینی را برای بر هم زدن توازن قوا به نفع “سکولاریزم های دگرگونی خواه” لازم می داند.

در رابطه با مقوله “سکولاریزم فلسفی” به استناد نقل قول ” دکتر سروش” به نظر من “دکتر نوری علاء” درست می گویند. دکتر سروش “فلسفه دین ستیزانه و دین ناباور” را با “سکولاریزم فلسفی” یکی گرفته اند و آن را رد می کنند حال آنکه چنین چیزی نا درست است. “سکولاریزم فلسفی” نهایتا می تواند این باشد که من در فلسفه کاری به “مذهب ندارم” نه آنکه “موافقم یا مخالف”.

اتفاقا به عنوان یک “پژوهش گر دینی” دکتر سروش باید بداند که اگر چه در قدیم چنین واژه ای در عالم اسلام و حتی غیر اسلامی هم نبوده است اما چنین متدولوژی را اساسا برخی از منابع به “ابن رشد” منسوب می دانند. وی را بنیانگذار “سکولاریزم ” طبعا از نوع “فلسفیش” می دانند. آیا سروش می تواند تعریف “سکولاریزم فلسفی” خود را به “ابن رشد” هم تعمیم دهد. آیا “ابن رشد هم دین ستیز است؟ در این صورت ” پس در همه دهر یک مسلمان نبود

مساله جالب در دیدگاه نوری علاء اینکه ایشان بین “سکولاریزم علمی و فلسفی” و “دین ستیزی” فرق شفافی قائل است. در حالیکه کسانی ـ یکیش هم خود من ـ اتوماتیکی “دین ستیزان” را با عنوان نوعی از سکولار ها می دانسته اند. به عقیدهء ایشان مقولاتی مانند “خدا و وحی و آخرت و دین و غیره” یاالهیات اصولا نباید به مسائلی مانند “علم و فلسفه و...” وارد شود در حالیکه “دین ستیزان” این چیزها را نخست باید به مقولاتی مانند “علم و فلسفه و...”  وارد کنند تا بعد بتوان "ردش کرد". لذا به عقیده ایشان این نوعی دعوای “مومنان و منکران” است و به “سکولاریزم علمی و فلسفی” ربطی ندارد.

البته طرح مقولات “آزارنده و مشوش کننده” ای مانند “دمکراسی دینی از سوی “دکتر سروش قابل تحمل است فقط و فقط به این مفهوم که در یک جامعه آزاد هر نوع “ایده ای” در چهار چوب قانون آزاد است و می توان مثلاحزب دمکرات مسیحی” یا “دمکراسی اسلامی” یا “حزب کمونیست”… تشکیل داد و در انتخابات شرکت کرد و قس علیهذا. اما خدای نکرده زبانم لال “صد قرآن در میان” اگر جریانی بخواهد به جای “ولایت فقیه در این فکر باشد که “دمکراسی اسلامی” را “یواش یواش” به خورد ما دهد به حساب “چیز خورمان ” کند باید بداند که ما از این شوخی ها با کسی نداریم. “آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت” به قول آن مثل معروف غربی ها “اگر اول باری سرم را کلاه گذاشتی تصیرکار توئی ام اما بار دومش دیگر تقصیر کار منم “. دمکراسی پسوند و پیشوند ندارد. نهاد دین هم از نهاد حکومت باید مطلقا جدا باشد و ما هم مطلقا باید سرمان کلاه نرودالسلام.

این نقل قول دکتر نوری علاء از جمله مسائلی است که در “یولداشکده” چندین بار مطرح شد: ”بدينسان، دکتر سروش، با بيان اين مطلب، اولين قدم را در راستای نوينی می نهد که اگر خود در اين سخن صادق باشد و وفادارانه در راستای متحقق ساختن اش گام بردارد، و همچنين حرفش بوسيلهء ديگران جدی گرفته شود، و بخصوص مخالفت «خودی ها» را برنيانگيزد، اين حرکت می تواند امکان وسيعی را فراهم آورد که همهء «سکولارهای سياسی» ی مذهبی و غير مذهبی گرد هم آورده و توازن قوا را به نفع سکولاريست های دگرگونی خواه و مخالف حکومت مذهبی در ايران بهم زند.”

باید ذکری از “یولداش دانا و توانای ما شیرازی اوغلو” رود که در مورد "به این سو آمدگان" تعبیر بسیار زیبای تابلوی “خوش آمدید" را آورده اند.

خیر پیش

رهگذر

http://negahi.com/wordpress/?p=1231#comment-3663

***

 

2. صورت مساله چنین نیست که شما می فرمائید!

مهناز

 

در ارتباط با مقالهً آقای نوری علا که دوست گرامی جناب رهگذر به آن اشاره کردند، نظراتم را در ایمیلی برای آقای نوری علا فرستادم و عیناٌ در اینجا می آورم که در معرض نقد و نظر دوستان قرار گیرد.

 

جناب نوری علا

من یکی‌ از خوانندگان "جمعه گردی های" شما هستم. مقاله "راه حلی بنام سکولاریسم سیاسی" حاوی مطلب جالب و آموزنده‌ای بود و من از توضیحات شما در مورد انواع سکولاریسم بهره بردم. اما نتیجه گیری شما بر مبنای فرضیه‌ای بنا شده که با واقعیت عملی‌ چندان تطابق ندارد. اجازه می‌خواهم نظرم را در این مورد با شما در میان گذارم.

میفرمائید: "آیا این ترس از گزیده شدن مکرر باید موجب آن شود که با هر نوع تقرب اصلاح طلبان دین باور به سکولاریسم برخوردی خصمانه داشته و از پیش یقین داشته باشیم که آنها در این کار خود ریگی به کفش دارند؟"

پاسخ من به عنوان یک باورمند سکولاریسم که جدالی هم با دین و دینداری ندارم اینست که اصولاً صورت مساله چنین نیست که شما میفرمائید. "تقرب" هر کس به سکولاریسم، به مفهوم حاکمیت مردم (و نه ایدئولوژی یا مذهب) ، قابل تقدیر است. ولی‌ سکولاریسم بدون پذیرش بی‌ چون و چرای اصل حاکمیت افراد انسانی‌، و فقط افراد انسانی‌، بر سرنوشت سیاسی خود معنای ندارد. این اصل قابل تعدیل و کم و زیاد کردن و چانه زنی‌ نیست. نمی‌شود "کمی‌" سکولار بود، و مثلا گفت که قدرت سیاسی نصف و نصف بین مذهب و مردم باید تقسیم شود (مثل اینکه بگوئیم مردم حق رای دارند، ولی‌ اگر رایشان با قوانین دینی جور در نیامد قبول نیست!). بنابرین "تقرب" به سکولاریسم در عمل بی‌ معنی‌ است. وقتی سخن از از حاکمیت سیاسیست، یا سکولاریسم را میپذیریم یا نمیپذیریم.  درست مثل مفهوم دموکراسی و دیکتاتوری، که در اولی‌ قدرت سیاسی کاملا در دست مردم است، و در دومی‌ در دست دیکتاتور. می‌توان دیکتاتور خوب و بد داشت. می‌توان دیکتاتور صالح و مردم دوست داشت که جداٌ هدفی‌ بجز خیر مردم در سر نداشته باشد. ولی‌ نمی‌توان دیکتاتوری داشت که به دموکراسی تقرب داشته باشد. یعنی‌، تا زمانی که دیکتاتور قدرت سیاسی را به مردم واگذار نکرده، هرچقدر هم که خوب و فداکار باشد و به مردم خدمت کند، دیکتاتور است. اگر قدرت سیاسی را بمردم واگذار کرد دیگر دیکتاتور نیست که به دمکراسی "تقرت" یافته باشد .

در مورد نو اندیشان دینی امروز ایران هم همینطور است. مساله این نیست که "ریگی به کفش دارند"، اتفاقا خیلی‌ هم در نظراتشان صادق هستند. اشکال اینجاست که از نظر جهانبینی و فلسفی‌ در یک سرگشتگی و آوارگی فکری بسر میبرند و متوجه تناقضات و تضاد‌های افکارشان نیستند. آقای سروش که گل سر سبد این جماعت است و قرار بود در نقش لوتر اسلام انقلابی فلسفی‌ در جهان اسلام بر اندازد در تشریح "دموکراسی دینی" می‌گوید "عده‌ای به نام دین و ابزار دین و بنا به تکلیف دینی بکوشند تا در کشور خودشان یک نظم دمکراتیک بر پا کنند"!  به به، دموکراسی با ابزار دین و بر اساس "تکلیف دینی" – چه شود!

اگر مستقیماً مصاحبهٔ ایشان را نخوانده بودم فکر می‌کردم این تعریفیست که خامنه‌ای از دمکراسی ارائه کرده. در جای دیگر میفرمایند " دموکراسی دینی هیچ تفاوتی با دموکراسی ندارد و تنها چون مسئولیتش بر عهده دینداران است میتواند نامش دموکراسی دینی باشد ". برای من واقعا عجیب است که شخصی‌ مثل سروش درکی این چنین سطحی از مفهومی شناخته شده مانند دموکراسی دارد و"مسئولیتش" را به عهده  دینداران میداند. این چه فرقی‌ با ولایت فقیه دارد؟ ایشان ادامه میدهد، " در یک دموکراسی دینی حداکثر سعی میشود قوانینی که با قوانین قطعی دینی منافات دارند به تصویب نرسند؛ این قوانین قطعی و ضروری هم در اسلام بسیار محدود هستند. فتاوی زیادی ممکن است وجود داشته باشد اما میتوان به مهمترین آنها اکتفا کرد و حتی در صورت لزوم اجتهاد تازه کرد. همین ضامن اسلامی شدن قوانین است"!!

بسیار عالی. تکلیف "سکولاریسم سیاسی" ما روشن شد. تفاوتش با حاکمیت ولایت فقیه اینست که "ولایتش"‌ باید مورد تائید فیلسوف بزرگ  و نو اندیش و دمکرات ما، جناب عبدالکریم سروش باشد. همچنین در این نوع سکولاریسم  " فقه اسلامی و به تبع آن فقه جعفری، محدودتر از آن خواهد بود که بتوانیم همه قوانین را از آن استخراج کنیم، کافی است ما قوانینی بنویسیم که با قطعیات و ضروریات اسلامی منافات نداشته باشد؛ ". البته تعیین کننده "ضروریات اسلامی" هم  بجای خامنه ای مستبد و نا آگاه بر عهدهً فلاسفه و نواندیشان سکولار و دمکرات ما خواهد بود.

جناب نوری علا، البته افرادی هستند که در مقابل هر نوع نگرش متفاوت با افکار خود عکس العملی خصمانه نشان میدهند. ولی‌ باید در نظر داشته باشیم که توجیهات نو اندیشان سرگردان ما و تلاش مداومشان برای تلفیق دین سیاسی و دموکراسی بسیار خطرناک تر از کسانیست که مستقیماً و بروشنی معتقد به حکومت دینی هستند. زیرا این جماعت این شبهه را در اذهان ایجاد میکنند که می‌توان دین را به نحوی در حاکمیت نگاه داشت و ضمنا به سکولاریسم و دموکراسی هم "نزدیک" شد. در عمل، کاری که انجام میدهند بسته بندی حکومت ماهیتا غیر دموکراتیک است در زرورق دموکراسی. یعنی‌ عرضه کردن چیزی در قالب یک چیز دیگر،  مانند رنگ کردن گنجشک و فروختنش بجای قناری. این روش همیشه  خطرناک است چون درجه "فریب خلایق" را بالا میبرد. من معتقدم که این نو اندیشان دینی قصد فریب مردم را ندارند، و واقعا فکر میکنند که می‌توان دین را (که ماهیت مطلق گرایانه دارد) به عنوان یک ابزار سیاسی در حاکمیت وارد ساخت و دموکراسی را هم نگاه داشت. ولی‌ صرف اینکه کسی‌ "قصد" فریب ندارد دلیل بر حقانیت افکار و گفتارش نیست. همانطور که عرض کردم بنظر من اینها هنوز سرگردانند و طول می‌کشد تا به افکارشان سر و سامان دهند. در حال حاضر نظراتشان برای پیشبرد اهداف دمکراتیک شاید صرفاٌ بصورت عاملی هشدار دهنده برای نوگرایان واقعی و وادار ساختنشان بفعالیت و روشنگری بیشتر مفید باشد، وگرنه فی نفسه حرکت بسمت دمکراسی و سکولاریسم را کند میکند نه تند.

با تقدیم احترام

مهناز

******

 

با اجازهء آقای نوری علا، پيشنهاد می کنم دوستان اين مقالهء ايشان را هم بخوانند:

حکومت کمی مذهبی، کمی سکولار؟!

http://www.puyeshgaraan.com/ES.Notes/2009/073109-PU-Half-and-Half-State.htm

با احترام

هوشنگ چاردهی

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com