|
يک شنبه 25 بهمن 1388 ـ 14 فوريه 2010 |
در فردای بیست و دوی بهمنی که گذشت
افشین بابازاده
در فردای بیست و دوی بهمن، مردم ایران و ایرانیان سراسر دنیا این روز را سرآغاز تازه ای در پیشبرد خواسته های خود می بینند. بر کسی بیش از این پوشیده نیست و نخواهد بود که این مردم با این سرزمین شان در انتظار چه هستند: تغییر و تحول سبز و تعریف نشده ای که چون رنگین کمانی یک گوشه اش را دستغیب هایی با افکار ارتجاعی و پس رونده در مسجد قبا گرفته اند و گوشه های ديگرش را خاتمی وکروبی و موسوی معتقد به جمهوری اسلامی و بنی صدری که هنوز بدنبال اقتصاد توحیدی است و گنجی ای که خود را دمکرات دینی سکولار می خواند و سکولاریست های چپ و راست و رضا پهلوی و... هر کس در این روزهای ناامن فانوسی بدست گرفته و جار فکری می زند و هر کس به قدر معرفت و انتظاراتش مسافتی در خطوط آینده را برای چشم انداز خواسته هایش روشن می کند. اما اینها خواه ناخواه نماینده اندیشه ها و خواست های برنامه های سیاسی تعریف شده ای هستند که ضرورتاً هنوز جنبهء همگانی شان ثابت نشده است. یعنی، بر خلاف خیزش 1357، نه رهبری وجود دارد که مردم با انگیزهء حمايت از او به خیابان ها سرازیر شوند و یا به استناد به او شعار سر دهند.
فرادی بیست و دوی بهمن هم همانظور که پس از انتخابات پیش آمد، این خیل مردم اند که انگیزهء این رهبران می شوند تا فکرهای خود را جمع و جور نموده و خود را با یکی از شعارهای سروده شده تعریف کنند. اگر به خاطر داشته باشیم، در روزهای نخستین اعتراض های خیابانی پس از انتخابات، به هر دلیلی، شعارهای مردم محدود بود به ربوده شدن رایشان و مشت های اعتراض ها تنها در سایه به سوی خامنه ای و "جمهوری اسلامی" نشانه می گرفت. اما در طی مسیر بود که شعارها رادیکال تر شدند. برای نمونه، مخملباف، کروبی، سروش و حتی گنجی ـ که به مراتب از دیگران رادیکالتر بود ـ هر هفته مواضع روشن تری را بیان کردند که از خواست مردم عقب تر بود. حال آنکه در وضعيت کلاسیک قرن بیستمی (بی آنکه این ویژگی اکنون هم از کارکرد افتاده باشد) این رهبران و روشن فکران بودند که بايد مواضعی که چند قدم جلویر از مردم باشند را بیان کنند. اما تاکنون حتی شخصتی های چپی که به طور طبیعی انتظار می رفت رادیکال باشند نيز چنان عمل کرده اند که گویی در انتظار مردم اند تا خود را به پيروی از مردم رادیکالتر کنند. البته می توان اين را هم حدس زد که اين رهبران چه جوابی خواهند داشت: «ما می خواستیم مردم آمادگی اش را پيدا کنند و...»
باری، از فردای 22 بهمن امسال، هر چه شعارها رادیکالتر، و رنگ ملی و سکولارشان پر رنگتر شود، تعداد بیشتری از مدعيان رهبری رادیکالتر و سکولارتر خواهند شد. این ویژگی تازه ای است در جنبش های دمکراسی خواهی قرن جدید که مردم در بیان خواسته هاشان و در سیر جنبش آزادی خواهانه شان مدعیان رهبری و اندیشه ها را در الک تاریخ می ریزد و سره را از ناسره جدا می کنند. اکنون روزی نیست که با هر چه شفاف تر شدن خواسته های مردم در کف خیابان ها، بسیاری از این «رهبران»، از خانه های ریز این الک رد نمی شوند.
در این رنگین کمان می توان بدون تردید جنبش زنان و دانشجویان و نمایندگان سندیکاهای کارگری را (جدا از اپوزوسیون خارج از کشور) بعنوان صاحبان اندیشه های پیشرو به معنای واقعی آن نام برد. و آنچه در فردای بیست و دوی بهمن نوشته می شود سر برآوردن رهبران تازه ای است، بخصوص در این سه گروه نام برده، که جایگاه خود را پیش از آنکه مردم اعلام کنند شخصاً دیده و خواسته هاشان را هر چه شفاف تر ترسیم کرده اند.
در فردای 22 بهمن، مردم هر چه بیشتر متحدین واقعی شان را در کنار خود می بینند و آمدن نيروهای تازه ای همچون بلوچ ها و کردها را خوش آمد خواهند گفت؛ نيروهائی که سی سال است در مساحتی به گستردگی جغرافيای ايران بطور جدی و با زبان اسلحه و سیاست با رژیم جمهوری اسلامی سخن گفته اند. و مردم کف خیابان ها که آگاهی تازه ای را الگوی مبارزات دمکراسی خواهی خود کرده اند ديگر از نام قهرمانان اقوام رنگارنگ ايرانی تعجب نخواهند کرد، چرا که خودشان نيز با دست خالی اما با همان شجاعت در برابر مزدوران مسلح در خيابانها خواهند ايستاد. در فردای 22 بهمن چیزی به غیر از هم بستگی ی سراسری برای آینده ای سکولار و دمکراتیک و فدرال وجود ندارد.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|