بازگشت به خانه | فهرست مقالات سايت | فهرست نام نويسندگان | پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو آدرس اين صفحه با فيلترشکن: https://newsecul.ipower.com/2009/09/14.Monday/091409-Mehdi-Estedadi-Shad-Poem_Sarsam.htm |
دو شنبه 23 شهريور 1388 ـ 14 سپتامبر 2009 |
مهدی استعدادی شاد
چگونه یک روز آفتابی در پائیز رنگارنگ را شرح دهیم؟
آنهم با ادوات تشبیه و سایر مخلفات داستان سرایی ...
و همین جا از نمایندگان خود منتخب شعر ناب پوزش میطلبیم
که فرمایشاتشان را رعایت نمیکنیم...
چون با یار بیرون میزنیم از خانه و کاشانه
آنهم ماچ کنان و عکس گیران...
باز همین جا بگوئیم این تفاوت ظریف یا سکته ملیح را
که ماچ یار کمتر است و عکس و فیلمش بیشتر...
بهر حالت در سر آغاز شرح روز آفتابی، راوی میپرسد:
در سرم سرسام بود یا در فرنگستان؟
و پاسخ را اگر همراه شوید خواهید یافت سر آخر...
و سرسامی که دیروز همراه شد و همپا بود با ما
چه در پهنای بلوار و چه در تنگنای کوچه ها
محاصره و اشغال میکرد بیرون و درون ما را
پس برای سلام سکوت،
حتا سکوتی مهیب بر فراز مرداب
بادا باد!
بر دل آب نشستیم سوی دریا و کرانه ها
کرانه های ناشناخته و درختهای جاذب و غریب...
اما از بخت نسبتاً بد، موتور کشتی که زیر پایمان بود
سه کار می کرد یا بلند غُر- غُر...
ناگهان یار حوصله اش سر رفت از صدای موتور
و بی آنکه این بار قهر کند با من
سوی دماغه رفت به قصد صید تصاویر بهتر...
در غوغا، آب بیشتر به آرامش ساحل و اسکله ها میخورد
درست مثل انگشت توریستها بر دکمه دوربینها
به چشم اما شیاری مُلتهب از کف آمد که مدام
پشت کشتی دهانه باز میکرد...
آنجا پرسش داشتن یا بودن نبود، این بود
که جایگاه سرسام کجا است؟
آیا حرمت دریا و آب پایمال شده؟
آنهم به وقتی که همرنگ جماعت به عرشه بر آمدیم؟
آه، ای ملوانان حرمان کشیده!
آه، ای بادبانهای از دور خارج شده!
آه، ای فانوسهای خاموش و نشانه های متروک!
آه، ای مرغان دریایی تحت تعقیب!
بر شما چه رفته است؟
طبق سنوات گذشته و اگر موجبات فراهم باشد
در مجموع قایق و کشتی را گرامی میدارم
گرچه سینه ی آب بی آزار را میشکافند.
گاهی هم به هواپیما سلام میکنم
که نخی سفید به آسمان میدوزد
گرچه پارگی نمیبینم.
نگران سینه ی آب و دلواپس گردن آسمان
اغلب با ماشین دمخورم که خاک بر سر به هوا لطمه میزند
گرچه چهارپایان بسیاری دعاگویش هستند.
البته گناه نه، ایراد از ما است، ایراد از انسان است
و نه از این رسانه ها
که ما را از جایی به جایی میرسانند
و بیقراری را معنا میکنند...
آه، ای سالکان سفرهای زمینی
آه، ای فضانوردان سلوکهای کهکشانی
از جایی به جایی رفتن، عار نیست
اما هرجایی شدن چرا!
آری، این بوده است تمام الهام یک غربتی و آواره
در گذرای چند دهه:
وفاداری به آسمان آبی پشت بام کودکی
وفاداری به مهر و پاکی رفاقتهای جوانی
وفاداری به آرمان شادکامی و خوشبختی برای همه
و نیز وفادار گشتنی جاودانه به امید و آرزویی که بر کاکل دماوند
و بر کوهپایه های ایران پر زده و پر میزند
و نیز همزمان بیزار بودن از غبار جهل، از خاک خرافه
بیزار بودن از یاوه خالیبندان عوامفریب
آه، ای تهران سرسام زده با من چرا همراهی؟
در این روز آفتابی، اینجا روی عرشه
در آستانه دروازه فرنگ چه میکنی؟
از دیروز پاک پکرم
چرا که در "یوتیوب" و توی اینترنت
مراسم سرودخوانی پیش "رهبر" را دیدم
و کسی نبود به آن متشاعران دریوزه
آن پیش پای رهبر نشستگان،
به گدایان احسنت و آفرین شنوی
که خنده و انزجار توامان تولید می کنند،
در یک کلام بگوید: ساکت! بروید گُم شوید!
پس از رسوایی شکنجه گاه کهریزک
شعر در ایران سکوت خواهد کرد!
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |