بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان   |   پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو

آدرس اين صفحه با فيلترشکن:  https://newsecul.ipower.com/2009/07/17.Friday/071709-Mohammadreza-Shokuhifard-Clergies-between-choices.htm

جمعه 25 تير 1388 ـ 17 جولای 2009

 

روحانیت و انتخاب میان دو گزینهء فرصت و تهدید

محمدرضا شکوهی فرد

mrshokouhifard@gmail.com

نقش روحانیون، خاصه مراجع، در رخدادهای مهمی نظیر آنچه در جریانات انقلاب مشروطه تاریخ نوین سیاسی اجتماعی ایران را شکل داد، تا بزنگاه های دیگری نظیر ملی شدن نفت و انقلاب بهمن، سوای از کیفیت نقش آفرینی این قشر در رویدادهای مذکور، همواره انکار ناپذیر دانسته شده.

اگر چه سه دهه حکمرانی نظام فعلی بر ایران، با نام و اعتبار روحانیت و فقه شیعه، و البته با تایید و تحسین آنان، تا حدود زیادی جایگاه این قشر را از طیقه ای که سابقاً ملجا و پناهگاه و مورد اعتماد  کثیری از جامعه بود به تشکیلاتی حکومتی که صرفاً توجیه گر جملهء سیاست های خسران بار نظام شده  تقلیل بخشید اما، بر خلاف نظر عدیدی، به دلایل مشخصی که توضیحش با نگاهی شماتیک به ساختار اجتماعی و بافت تلفیقی مدرن و سنتی جامعه شرح واضحات می شود، این طیف هنوز کاراکتر و تاثیر گزاری ماضی خود را بکلی از دست نداده است.

گواه این مهم را می توان در کشاکش بحران سیاسی اخیر پس از انتخابات ریاست جمهوری نظاره کرد. هنوز هم نگاه ها از سوی بخش های بعضاً متفاوت و متضاد اجتماعی به افعال و واکنش های این قشر منعطف است.

اگرچه در روزهای نخستین پس از اعلام نتایج آن شعبده بازی ناشیانه، و در  پیامد شقاوتی که در خیابانها نثار ميلیون های معترض شد، کمینهء واکنش ها را از سوی مجامع روحانی، علی الخصوص مراجع عظام شاهد بودیم، به استثنا آیات عظام منتظری، بیات زنجانی، صانعی و قلیلی دیگر از علما، جز سکوت (آن هم سکوتی که بیش تر ملهم از فضای تنش آلود آن روز ها بود تا نارضایتی تام از آنچه حادث شده بود)، از دیگر عالی رتبگان روحانیت و مرجعیت، واکنشی دیده نشد. اما رفته رفته با نمایان شدن عمق بحران سیاسی به وجود آمده و همچنین قساوت های به فعل در آمده از سوی سازمان ها و نهاد های انتظامی ـ امنیتی نسبت به خیل ميلیونی معترضان به نتیجهء انتخابات، یخ های سکوت معممین محافظه کار نیز شکستن آعاز کرد و خطری که برخی از تشکل ها و شخصیت های سیاسی و فرهیختگان و عده ای از معممین از دیر زمان به آن اشاره می کردند، و البته در این اواخر، پیش از انتخابات، از جانب هاشمی رفسنجانی هم، که طی نامه ای ً به رهبر سیستم  وقوعش را هشدار داده بود، به شکلی عینی تر از سوی تشکل های روحانی درون ساختار درک شد.

این آب رفتن یخ سکوت اما زمانی سیر صعودی به خود گرفت که شخص نخست حاکمیت، حجت الاسلام علی خامنه ای، در خطبه های نخستین نماز جمعه تهران پس از انتخابات، مجدداً و این بار بگونه ای کاملاً تحریک آمیز، پیش از آنکه روند و خط سیر قانونی بررسی نتایج طی شود، مهر صحت بر خروجی اعلام شده از سوی ستاد انتخابات وزارت کشور کوبید و در ادامه با ادبیاتی کم سابقه نامزدهای معترض و حامیانشان را مورد حمله و عطاب قرار داد و تهدید کرد اگر دست از اعتراض بر ندارند، چنین و چنان خواهد کرد.

از آن روز، شکاف ها در طبقه روحانیون و مراجع شکلی آشکارتر به خود گرفت. گلایه ها و اعتراض ها به شکل و کیفیت برخورد با معترضان و نحوهء تمشیت و برگزاری انتخابات، از جانب غالب محاقل روحانی موید و منتقد نظام، علنی تر شد.

در حلقهء منتقدین  وضع موجود، مراجعی همچون آیات عظام منتظری، بیات زنجانی، صانعی و چندی دیگر از سرشاخه های مراجع معاصر، موضعگیری کردند و دولت بر آمده از انتخابات را نامشروع خواندند. در صفوف روحانیون محافظه کار نيز، اگرچه جمعی از ائمهء جماعات و عدهء قلیلی از «مراجع یک شبه»، نظیر نوری همدانی، انتخاب احمدی نژاد را تبریک گفتند، اما قاطبهء مراجع سرشناس این طیف، از قبول نتیجهء اعلام شده و فرستادن پیام تبریک به احمدی نژاد احتراز کردند و عملاً برای نخستین بار بانگ مخالفت ضمنی با ارادهء رهبر را سر دادند. در این جمع مکارم شیرازی، صافی گلپایگانی، جوادی آملی و این اواخر، استادی از سر شناسانند. در این روزها اخباری نیمه موثق از هجرت اعتراضی آنان به نجف و مشهد نیز به گوش می رسد.

اما بی شک مهمترين ردیه ها و اعتراضات مراجع به اوضاع حاد کنونی، از سوی  آیت الله العظمی منتظری اعلام شد. واکنش بی سابقهء آقای منتظری نسبت به وقایع پس از انتخابات، خاصه پاسخ اخیر ایشان به استفتاء دکتر محسن کدیور پیرامون چگونگی برخورد جامعه با شرایط تحمیلی فعلی، را می توان نقطهء عطفی در مناسبات میان حاکمیت و طیف روحانیون، خاصه مرجعیت، طی سه دههء گذشته دانست.

در حقیقت، از نظر این حقیر، کیفیت موضع گیری اخیر ایشان که رسماً والی فعلی نظام را جائر و حاکمیت او را جائرانه خوانده است، فضا را کاملا تغییر داد. این بار مستقیما نه احمدی نژاد و انتخابات بلکه بلند پایه ترین مقام نظام، مخاطب اعتراض مرجعیت قرار گرفت.

اکنون بازی عوض شده است، این مسئله ای نیست که هیچکدام از طرفین ماجرا بتوانند و اساساً بخواهند آن را کتمان کنند. سمت و سوی اعتراض ها از سوی مردم و سیاسیون این روز ها بشکل مستقیم و بی سابقه و علنی، رهبر نظام و فرزند معممش را نشانه رفته است. باید در نظر داشت، این اعلام موضع صرفاً منعطف به نظرات شخص آقای منتظری یا معاشران فکری ایشان در رابطه با شکل سوء رفتار حاکمیت در مساله انتخابات و پیامدهای آن نیست، بلکه به نوعی برداشت طبقهء معین و مهمی از مراجع و طیف روحانی از سویه و مسیری ست که نظام، خاصه زعیم اولی آن، طی می کند.

در واقع انتقاد حضرات منتظری، زنجانی و صانعی و بسیاری دیگر از روحانیون و مراجع از یک جنس است، ولی به دلایلی که بر کمتر آگاهی پوشیده است، آقای منتظری جسارت بیشتری در بیان آن داشته و بارها این حقیقت را عینیت بخشیده اند.

به زعم من، فاصلهء دو دهه ای  ایجاد شده میان آقای منتظری و نزدیکانش با برخی از مراجع قم که فعلا روابط حسنه ای با ساختار سیستم دارند، اقلاً در ارتباط با شخص حجت الاسلام خامنه ای و عدم شایستگی او جهت ابقاء در مقام کنونی، می تواند بتدريج از ميان برداشته شود. هر چند کاراکتر، حوزهء نفوذ و کاریزمای مراجع یاد شده نزد اقشار گوناگون جامعه، در حد جایگاه و مجبوبیت و اعتبار  آيت الله منتظری، که به جرات می توان گفت ده ها ميلیون هوادار دارد، نیست و مآلاً نیز نخواهد بود.
 
جایگاه مستحکم و معتبر آقای منتظری و اعتبار قوی ايشان نزد مقلدان کثیرش، در کنار مرزبندی مشخص ایشان با مصادر حاکمیت و عدم وابستگی مادی و معنوی به سیستم، وجوه افتراق جایگاه اوست با بسیاری از  مراجعی که یا بدلیل آلوده شدن در برخی بزه های ارتکابی نظام و یا بدلیل هراس از برخی عقوبت های امنیتی، جسارت موضعگیری صریح را یا ندارند و یا از دست داده اند.

باید منتظر افزایش تنش های میان بدنهء حاکمیت با طیف های سنگین وزنی از روحانیون و مراجع بود؛ تنش هایی که می تواند در پایان به حذف یکی از این دو از دایره نفوذ و قدرت سیاسی بیانجامد.

در اينجا تحليل چیستی و چرایی تبارز شکاف میان بخش کثیری از مراجع و روحانیون با مصادر نظام در این برههء حاد زمانی مد نظرم نیست چه که بررسی آن نیاز به بازشناسی نقش و جایگاه روحانیت خاصه مراجع تقليد در فرایند سیاسی یک صده و  سه دههء اخیر تاریخ سیاسی ایران دارد .
نقش روحانیت در تولد و زوال نسبی انقلاب مشروطه، از نقش درخشان نائینی ها و بهبهانی ها گرفته تا نقوش منفی ای که نوری ها و چندی چون او بر صفحهء تاریخ مشروطه بستند، از نقوش ماندگاری که بروجردی ها و میلانی ها و صدرها بر صفحهء مرجعیت و پیوستگی اش با بدنهء عظیم اجتماعی زدند تا  سیاه نقشی که کاشانی ها و مآلاً خمینی ها بر صفحهء تاریخ سیاسی معاصر ایران نگاشتند،چنان است که بايد اعتراف کنم که تحلیل بازشناسانهء این صفحات سیاه و سپید از آستانهء شناخت و تجربهء راقم این نوشته بسی فراترست .

در شرایط حاضر آنچه به نظرم بیش از هر زمانی مهم و حائز توجه است، نگاه به فضای پیش روست و درک این حقیقت که روحانیت، خاصه طبقهء مرجعیت، باید میان دو گزینهء فرصت و تهدید یکی را انتخاب کند. در ميان فقها و مراجع و روحانیون که از سبعیت و قساوت ورزی های روز افزون نظام بر ملت به جان آمده اند و وجدانی اشک آجین شده دارند، و گروه مقابلی از معممین که یا گرداب هراس و وابستگی به انتفاعات مادی دامنگیرشان نموده و یا در باتلاق تحجر و تعصب و جهالت دست و پا می زنند،
اين روحانیت شیعه است و این دو انتخاب.

بدیهی ست که روحانیت مسئول و شجاع و مدبر، ساکن و فزون بخش وزنهء گزینهء فرصت خواهد بود و درک خواهد کرد که اگر در بزنگاهی لازم شود در جهت احیاء هویت لگد مال شده و در شرف اضمحلال فقاهت و مرجعیت، اقدام کرده و این بخت و فرصت کنونی فراهم شده را مغتنم خواهد دانست، کاری که باید به منزلهء تنها راه نجات روحانیت شیعی جدی گرفته شود.

و البته بدیهیست آنان که متصلند به طبقه ای از به اصطلاح مراجع و فضلای حوزه که مسحور شده در تب انقلاب بهمن همه آموخته های اساتیدشان چون آیات عظام بروجردی، میلانی و صدر را یک شبه به کناری وا نهادند در صدد کسب لذت  و متمتع شدن از فیوضات سوارکاری بر اسب قدرت و مکنت و شوکت حاصله از معاضدت با نظام، بر آمدند و ظاهرا قرار هم نیست از این بیراهه و گمراهه قدم برون بگذارند، در کنار قشری از قشریون مذهبی که هادیان و راهبران پشت پرده و روی پرده احمدی نژادها هستند، ساکنان و سنگین کنندگان وزنه گزینه تهدید هستند و از این رو بد راهه محتوم مقابله با ملت به تنگ آمده را بر می گزینند.

بر خلاف آنچه عده ای پیش و کماکان پس از انتخابات نیز بر آن موکدند، من بر این نظرم که چالش کنونی فراتر از تحلیلی ست که می کوشد بحران سیاسی فعلی را در چارچوب منازعهء آریستوکراسی سی ساله و بورژوازی جوان سال نظامیان جمهوری اسلامی تعریف کند و یا آن دسته که درگیری را در چارچوبه نزاع میان رفورمیست ها و محافظه کاران تام گرا تحلیل می کند. حقیقت این است که مناقشهء کنونی ما بین دو حقیقت است، جنگ تمام عیاری است ميان خیر و شر، نیک و بد؛ و نزاعی است میان، از يکسو، نوگرایی مذهبی ـ که درک کرده ، جامعه ایران، سه دهه پس از انقلاب بهمن، پوست انداخته، تازه شده، و منطقاً مطالبات به غایت وسیع تری را ـ که در چارچوب فعلی حقوقی و ذاتی نظام نمی گنجد پیگیری می کند، و برداشت های غیر عقلانی فقهای حاکمه را از مفاهیمی نظیر آزادی و عدالت و ملیت بر نمی تابد ـ و، از سوی ديگر، فاندامنتالیسم ایران سوز و جهان سوزی که با سلاح خرافه گرایی و آرماگدون سازی سودای فتح الفتوح عالم را دارد و در این راه از تهدید به محو آن ملت و این سرزمین و به خون غلتاندن جوانان ایران زمین هیچ ابائی ندارد و در صدد احیای نسخهء شیعی امپراطوری عثمانی ست، با این تمایز که عثمانیان وعده و مدعای فراهم آوردن زمینهء ظهور مهدی موعود را ندادند و نداشتند و اینان...

خلاصه آنکه روحانیت و مرجعیت شیعی به جائی رسيده که باید یکی از دو گزینه فرصت و تهديد را انتخاب کند؛ یا فرصت تلقی نمودن شرایط کنونی و پیوستن به صفوف مردم به جان آمده و احیاء نقش محترم سنتی فقاهت و مرجعیت، و یا تهدید تلقی کردن آن و فرو رفتن و نیست شدن در سیاه چالهء تاریخ. اکنون وقت آن است که روحانیت برای روشن شدن تکلیف و تضمین يا انقطاع ادامهء حیات اش مواضع خود را روشن کند.

طبعاً، پیروز قطعی، به گواه آراء صادرهء عدالتخانهء تاریخ، ملت است و البته بازنده، همهء جریان هایی هستند که ایستادگی در مقابل این موج را بر می گزینند.

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630