زنان هیچ راهی جز مبارزه با استبداد مذهبی ندارند
به مناسبت ٨ مارس روز جهانی زن
مرجان افتخاری
در سراسر جهان موقعیت و شرایط زنان از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شاخص و معیاری است در رابطه با دمکراسی و آزادی های دمکراتیک. از سوی دیگر همین موضوع تعین کنندهء سطح رشد و آگاهی مردم بطور کلی، نقش روشنفکران و نگاه آنان به مسائل، مشکلات و تنگناهای زنان است.
بدون ندیده گرفتن نقش ارگان ها و نهادهای مذهبی بعنوان عامل دخالت گر در جامعه، که تحمیق مردم و سرکوب زنان پایهء اصلی ایدئولوژی و اساس موجودیت آنها است، شاید بتوان گفت اگر موجودی بنام "زن" وجود نداشت مذهب و مذهبیون هم وجود نداشتند.
با همین نگرش هیچ رژیمی را نمی توان اساساً اسلامی یا مذهبی نامید مگر اینکه قبل از هر چیز و در درجه اول تکلیف خود را با زنان مشخص کرده باشد. هویت مذهبی یک رژیم تنها و تنها با قوانین، الگوها، قالب ها و ساختارهائی که برای زنان تعین و مشخص می شوند قابل احراز و تشخیص است. به عبارت دیگر، هویت ایدئولوژیک و سیاسی یک رژیم با هیچ شاخص دیگری غیر از مجموعهء "شرایط زیستی زنان" قابل ارزیابی نیست.
از این زاویه طرح حجاب اسلامی از طرف خمینی در سال ٥٧ درست چندی پس از بهمن همان سال اولین و اساسی ترین گام در سرکوب آزادیهای دمکراتیک و بر قراری استبداد مذهبی در جامعه بود، که متاسفانه روشنفکران ما قادر به درک این مهم و رابطه دمکراسی و سرکوب زنان نبودند. اکنون پس از سی سال همه مردم، زنان و مردان از هر لایه و طبقه اجتماعی با رژیمی اسلامی که "سرکوب مطلق" جزء جدا ناپذیر سیاست آن است روبرو هستند. در طول تقریبا یک نسل تمامی مظاهر یک حکومت مذهبی نا برابری و تبعیض جنسی، بی حقوقی، خشونت بر زنان، مرد سالاری، فرهنگ و سنتهای مذهبی در جامعه ما نهادینه شده اند. نسل پس از بهمن ٥٧ که اکثریت جمعیت کشورمان را تشکیل میدهد تجربه دیگری از نظر اجتماعی، فرهنگی و مذهبی ندارد. این نسل که از چارچوب های تعین شده مذهبی، محرومیت، محدودیت و سرکوب آن در تنگنا قرار دارد "آزادی و آزادیخواهی" را تنها در سرنگونی رژیم اسلامی میداند اما با ایده های برابری طلبانه فاصله زیاد دارد.
در چنین جامعه ای میتوان دشواری و پیچیدگی شرایط زندگی و سرکوب زنان را در سه بعد یا محور اقتصادی، سیاسی و فرهنگی بطور خلاصه بر شمرد.
1– تبعیض و نا برابریهای سیستم سرمایه داری که عمدتا در سطح اقتصادی قابل بررسی هستند. شکاف در میزان اشتغال و مشارکت در تولید اجتماعی، تبعیض در میزان سطح درآمدها به ازاء کار مساوی، در صد بالای بیکاری، فقر و تهیدستی زنان، تقسیم نابرابر و محرومیت زنان در سطح پستهای کلیدی و مدیریت مواردی هستند که میتوان به آنها اشاره کرد.
2- نابرابریهای حقوقی: حجاب اسلامی اجباری، حق طلاق، نابرابری در سهم ارث و قضاوت، حق مسافرت و قوانین دیگر حقوقی، طرح بومی گزینی دانشگاهها، طرح لایحه خانواده، طرح جدا سازی کتابهای درسی و کوتاه کردن دوره تحصیلی دختران مجموعه ای دیگری از سرکوب و زن ستیزی مذهب بطور کلی و رژیم اسلامی است.
3- فرهنگ و سنتهای عقب مانده و ارتجاعی جامعه فئودالی که در بین قشر وسیعی از مردم وجود داشته و در سی سال اخیر سیر صعودی پیدا کرده است. فرهنگ مردسالارانه و حق تملک بر زن، ریاست مرد بر خانواده، برتری فرزند پسر نسبت به دختر، ازدواج دختران در سنین کودکی، ختنه دختران یا ناقص سازی جسمی و روحی رواانی، افزایش فجایع انسانی مانند قتلهای ناموسی را میتوان در این محدوده فرهنگی بر شمرد.
بر
اساس سه محور نامبرده زنان بیش از هر لایه اجتماعی مورد سرکوب، ستم و بی حقوقی قرار
دارند. به همین دلیل مبارزه زنان در درجه اول مبارزه ای است برای بدست آوردن هویت و
جایگاه انسانی خود و مبارزه است فراطبقاتی و فرا ملیتی که موجودیت ایدئولوژیک و
سیاسی استبداد اسلامی را مورد هدف قرار میدهد. مبارزه ای که بستر دمکراتیک و
مطالبات آن اقشار اجتماعی وسیعی را بدون محدویت طبقاتی و جنسی برای مبارزه متحد و
منسجم میکند.
در حال حاضر و با توجه به تجربه سی ساله، سرکوب مطلق و دائمی، شرایط اسفبار
اقتصادی، نارضایتی عمومی و گسترده مردم تنها خواسته ای که میتواند توده عظیمی را به
حرکت در آورد " جدائی کامل دستگاه مذهب از دستگاه دولت و قدرت سیاسی است" همانطور
که مردم آریا شهر و مشهد بدرستی اعلام کردند "ما حکومت اسلامی نمیخواهیم".
بر عکس، تفکری که در این شرایط و در این لحظه زنان را به طبقات کارگر، زحمتکش و بورژا تقسیم میکند و با این استدلال که زنان کارگر بیشتر از بقیه مورد ستم قرار دارند دیدگاهی است که هیچ تفاوتی بین استبداد کلاسیک و استبداد مذهبی، و شرایط خاص زنان قائل نیست. در واقع با الگوهای کلیشه ای و استانداردهای تئوریک به سیستم و دستگاهی که خارج از نرم های متعارف جهانی است نگاه میکند. در حقیقت این دیدگاه که در حرف به نظر رادیکال میاید عملا درک واقعی از شرایط عینی زنان و جامعه ندارد. در حالی که واقعیت های سیاسی و اجتماعی جامعه ما در رابطه با رژیم مذهبی فرمولها و ایده های جدیدی را می پذیرد. تجربه انقلاب ٥٧ و اولین خواستهای فراگیر و فرا طبقاطی مردم "آزادی"و " ازادی زندانی سیاسی " این موضوع را اثبات میکند. نگاه فرا طبقاتی به مبارزات زنان و هیولائی بنام مذهب به هیج وجه به معنی توقف مبارزه تنها در سطح سرنگونی این رژیم نیست. ارتقاء خواستها، مطالبات و گسترش مبارزه طبقاتی تعین کننده سمت و سوی مبارزات بطور کلی و زنان بطور خاص است. آزادی و برابری زنان هرگز نمیتواند تنها با سرنگونی جمهوری اسلامی بدست آید. بدون زیر و رو کردن همه جانبه روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی مسئله زنان هرگزحل نخواهد شد. بحث بر سر درک ما از شرایط، خواستها، مطالبات، و انگیزه های نیروهای مداخله گر در پیشبرد امر مبارزه است.
اصرار بر جدا سازی و طبقه بندی مبارزات زنان همان دیدگاهی است که مبارزات رادیکال و انقلابی را منحصر به طبقه کارگر میداند و انقلاب سوسیالیستی را تنها و تنها بر اساس نیازهای جنبش کارگری نگاه میکند و نقش سایر جنبشهای اجتماعی، زنان، دانشجویان، معلمان و جوانان، خواستها، مطالبات و نقش اجتماعی و رادیکال آنها را انکار میکند. نمونه چنین تفکری را در مقاله دانشجویان طبقه کارگر و « جنبش دانشجوئی»! (1) ناصر پایدار از رفقای "لغو کار مزدی" بخوبی مشاهده میشود. او آن چنان تقدسی برای طبقه کارگر قائل است که جنبش دانشجوئی سابقه و نقش مبارزاتی آن را به پای طبقه کارگر قربانی میکند و به بهانه " بچه های کارگر" انحلال جنبش دانشجوئی را اعلام میکند. در حالی که هیچ کسی و هیچ نیروئی نمی تواند نقش جنبش دانشجوئی را در پیشبرد مبارزات آزادیخواهانه در گذشته و هم اکنون ندیده بگیرد. علاوه بر این در چند سال اخیر حضور زنان دانشجو با خواسته مشخص " ازادی و برابری" در رادیکال تر کردن این جنبش را نباید از نظر دور داشت. یکی از دلائل طرح بومی گزینی این رژیم دقیقا بخاطرشرکت فعال و مبارزات زنان دانشجو در این سالها است. این نگرش که مبارزه را تنها به طبقه کارگر محدود میکند و هیچ جایگاهی برای جنبشهای اجتماعی دیگر از جمله زنان در مبارزه قائل نیست در حالی که تجربه های جهانی و کشور خودمان چنین درکی از انقلاب را نمیدهند.
خوشبختانه جنبش فیمینیستی کشورمان مانند تمام جنبش های دیگر مسیر مبارزاتی خود را باز سازی کرده است. در طول سی سال گذشته در مقابل سرکوب وحشیانه عقب نشیتی کرده ولی هرگز خاموش و بی صدا نبوده. در مقابل قوانین ارتجاعی که دوران قبیله ای را تجدید میکند ساکت و بی عمل نبوده بلکه با توجه به امکانات و شرایط کلی جامعه شیوه های مختلف مبارزاتی را آزموده است که اجبارا همه موفق و یا نا موفق نبودند. بطور خلاصه جنبش فییمینیستی طی این سالها پویائی و بلوغ مبارزاتی خود را در میان جنبشهای دیگر اجتماعی بدست آورده است و اکنون به عنوان یک نیرو در تمامی عرصه های مبارزاتی، دانشجوئی، معلمان و کارگری حضور دارد.
سخنی با فعالین جنبش ١ میلیون امضاء
واقعیتی است که اکنون ١ میلیون امضاء بخشی از جنبش زنان روشنفکر جامعه را نمایندگی میکند، اما دیدگاه و نگرش آنها به" بالائی ها" در "ایجاد تغییر" یا در حقیقت "رفرم و اصلاح" در چارچوب همین رژیم علاوه بر دامن زدن به توهم در بین در صدی از توده ها مانع جلب و جذب بسیاری دیگر در مبارزه میشود.
بحث
ها و اختلافات درونی تعدادی از فعالین شناخته شده ورکود عملی آن انعکاسی است از این
واقعیت که ١ میلیون امضاء نمیتواند با دیدگاه، برنامه و شیوه سابق بکار خود ادامه
دهد مگر آنکه تغییرات رادیکالی را بر اساس خواستها و نیارهای زنان و شرایط واقعی
جامعه بپذیرد.
در کنار شرایط اسفبار اقتصادی، افزایش بیکاری، گرانی و فقر در بین زنان و عمومی شدن
پدیده تن فروشی که دقیقا انعکاسی از درماندگی اقتصادی این بخش از جامعه است. طرحها
و برنامه های رژیم اسلامی مبتنی بر تبعیض جنسی، محرومیت، کنار گذاشتن، خانه نشینی و
سرکوب تمامی عرصه های زندگی را بروی زنان بسته است. طرح های ارتجاعی بومی گزینی
دانشگاهها که نه تنها محرومیت زنان از تحصیلات دانشگاهی است بلکه وسیله ای است برای
کنترل بیشتر انان در فعالیت های اجتماعی. علاوه بر آن جدا سازی کتابهای درسی "مذهبی
کردن کامل آنها" و کوتاه کردن دوره تحصیلی دختران یعنی تشدید شکافهای جنسی، تحمیق
دانش اموزان دختر و باز ادامه سیاست کنار گذاشتن زنان از بازار کار، فعالیت های
اقتصادی، اجتماعی و خانه نشینی انها است. همه این طرحها و سیاستها در چار چوب هویت
مذهبی، زن ستیز و سرکوب زنان خلاصه میشود.
مواردی که گفته شد زمینه های حرکت ها و اعتراضات توده ای وسیعی ( دانشجو، دانش آموز، خانواده ها، معلمان و روشنفکران) را بوجود میاورد که باید از ان استفاده کرد. نگاه به بالا و بالائی ها نه تنها "تغییری" را که ١ میلیون امضاءجستجو میکند بوجود نمیآورد و نخواهد آورد بلکه تجربه سی سال گذشته نشان داده که با هر گام به عقب رژیم اسلامی ١٠ گام به جلو بر میدارد.ه
26 آذر 1387
1- http://www.salam-democrat.com/spip.php?article19580
http://www.shabakeh.de/archives/individual/001822.html#more
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |