بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

بهمن   1387 ـ ژانويۀ 2009   

دو روی يک سکه

 

اين هفته:  خانه از پای بست ويران است...

مقدمه و آرشيو

سيروس بهرامی می نويسد:

آنچه دکتر نوری علا نوشته است، در حالی که بازگوی تاريخ اخير و حاوی راهنمائی های مؤثری برای نجات مردم است، بنظر من، دچار کمبودهائی است که اهم آن توجه نکردن به ساختار فرهنگ اجتماعی، سياسی و اقتصادی ايران است و اولويت دادن به سکولاريسم در برابر نيازهای مبرم تر آن هم در ميان مردمی که عادت کرده اند پايبند هيچ قانون و مقرراتی نباشند؛ مردمی که از يکسو اغلب شگفتی می آفرينند و از پاکی و علم و دانش و اخلاق و احترام به قانون نمونه هستند، جوانانی که در سطح دنيا می توانند با هر گروه علمی رقابت کنند و، از سوی ديگر، در جامعهء خودشان دارای شخصيتی دوگانه اند که در بيرون ادعای تقوا دارند و چون به خلوت می روند آن کار ديگر می کنند، مردمی که در اولين برخورد با مأمور دولتی پيشنهاد رشوه می کنند و هيچگونه احترامی برای نقش قانون در اجتماع قائل نيستند؛ مردمی که در رانندگی تمام تابلوهای گردش به چپ يا راست ممنوع را ناديده می گيرند اما در اولين تصادفی که بخاطر عدم رعايت همان فرامين از جانب ديگری پيش می آيد دم از قانون می زنند و داد بر می دارند که «خانم، آقا، مگر کوری و تابلوی به آن بزرگی را نمی بينی؟» حال، بنظر من، با مردمی که ظاهراً به هيچ قانونی معتقد نيستند دم زدن از اولويت «سکولار شدن» امری ناپخته و زودهنگام بشمار می رود. يعنی، بنظر من، اول بايد به مردم آموزش داد که عدم احترام به قانون اما مطيع حکومت مطلقه بودن شما را تبديل به مردمی زبون، کوتاه فکر و ضعيف خواهد کرد و، در عين حال، اين راه را يک شبه نمی شود پيمود و، بجای انديشيدن به افراط های سريع السير بايد به امکانات تغيير تدريجی جامعه توجه داشت. اين امکانات هم فقط و فقط از دل وضع موجود جامعه بوجود می آيند. ببينيد، درست است که می توان پذيرفت که در حال حاضر بحث در اينکه آقای خاتمی رئيس جمهور باشد يا آقای احمدی نژاد بنظر امر زائدی بنظر می آيد چرا که آقای خامنه ای «رهبر» است و بقيه مريدان و مجريان فرامين ايشانند و، پس، اين رفت و آمدها تغيير عمده ای بوجود نمی آورند. اما، در عين حال، بايد ديد که کدام يک از اين آدم های موجود می توانند، در عين اجرای فرامين «رهبری»، تسهيلاتی هرچند کوچک در زمينهء روشن شدن مردم و آموختن احترام به قانون فراهم کنند. اين تسهيلات همان امکانات هستند که عرض می کنم و ايرانی ها هم بلدند که در شرايط مختصر اما نسبتاً مناسب از اين امکانات استفادهء درست کرده و زيرآب دشمن را بزنند. توجه کنيد به ايرانی های دربارهای خلفا، مغولان و گورکانيان و غيره؛ يعنی همان ها که ظاهراً با دستگاه های متجاوزان همکاری کرده اند، اما کلاً در عوض کردن خلقيات آن زورگويان و ايرانی کردن نهائی آنها مهارت های بس جالبی را از خود نشان داده اند. پس بيائيد در عين روشنگری، تغييرات کوچکی را هم که می توانند به مردم قانون پذيری را بياموزند ناچيز نگيريم.

 

 

اسماعيل نوری علا نوشته است>>>>>

من اعتقاد دارم که هيچ کدام از «خواست ها» ی گوناگون ما حکومت اسلامی را از بنيان به خطر نمی کشاند و موجبات انحلالش را فراهم نمی کند. حال آنکه محور قرار دادن «سکولاريسم» نه تنها مشروعيت کل اين رژيم را مورد پرسش قرار می دهد که، در عين حال، زمينه ساز (و نه موجب) تحقق آزادی و دموکراسی و استقرار حقوق بشر نيز هست. لذا، نپذيرفتن يا در اولويت قرار ندادن اين پادزهر اصلی حکومت اسلامی بعنوان محور اصلی خواست های مبارزاتی، و مطرح کردن شعارهای شيرين ديگری که زمينه را برای ماندگاری اين حکومت فراهم می سازند، موجب می شود که مصلحت بر واقعيت، و خيالپردازی بر واقع گرائی، چيرگی يابد و ما را در اين تعليق پايان ناپذير نگاه دارد.  اما نکتهء اساسی آن است که خواستاری سکولاريسم را، بعنوان جدی ترين هدف و درست بر خلاف خواستاری حملهء نظامی ديگران به ايران، نمی توان بصورت «نيابتی» انجام داده و انجام آن را بر عهدهء ديگران گذاشت. اين کار هيچ کسی جز خود ما نيست و جز ما هيچ نيرو و حکومت و کشوری در جهان بخود حق نمی دهد که با فقدان سکولاريسم در ايران همان رفتاری را داشته باشد که با فقدان آزادی و دموکراسی و حقوق بشر دارد و از اين بابت ها بر حکومت اسلامی عيب می گيرد. برای روشن شدن مطلب کافی است، مثلاً، به اين واقعيت توجه کنيم که ممکن است بزودی دولت آقای اوباما با دولت ولايت فقيه وارد مذاکره و بده و بستان شود. ما می توانيم در جلوی کاخ سفيد تظاهرات راه بياندازيم و خواستار آن شويم که شرط دادن هر امتيازی به حکومت ملايان حل و فصل حقوق بشر و دموکراسی باشد. آمريکا می تواند در مورد «حقوق بشر» يا در مورد برقراری انتخاباتی «قابل قبول» با آخوندها و نوکرانشان به مذاکره بنشيند، و حکومت اسلامی هم می تواند، با آوردن خاتمی و انواعش و بردن احمدی نژاد و بدل هايش، عمر مذاکره را به سال ها بکشاند. اما اوباما نمی تواند از طريق مذاکره از ايران بخواهد که «سکولار» شود. يعنی، ما نمی توانيم از آقای اوباما توقع داشته باشيم که برقراری سکولاريسم را در اولويت نخست مذاکرات خود با ملايان قرار دهد.  دليل روشن است: با حاکميت ساخته شده بر اساس نفی سکولاريسم نمی توان برای سکولار شدن آن به مذاکره نشست. اين يک واقعيت بديهی اما فراموش شده است. تبليغ سکولاريسم (به معنای نفی هرگونه حکومت ايدئولوژيک) فقط و فقط کار خود ما و هر بخش از اپوزيسيونی است که ادعای ساختن ايرانی آزاد و بدور از تبعيض را دارد؛ و تنها پلکانی است که می تواند ما را به پشت بام نيروی واقعی سياسی شدن رهنمون شده و ـ در صورتی که برنامه ای قابل قبول و محاسبه داشته باشيم ـ ما را در برابر حکومت اسلامی قرار دهد. آنگاه، اگر چنين نيروئی پا گرفت و بر حول چنين محوری انسجام يافت، از اوباما بزرگ تر هم نخواهد توانست آن را ناديده بگيرد و به حساب نياورد.

 

 

 

 
     

ه

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

admin@newsecularism.com

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630