بازگشت به خانه  |   فهرست موضوعی مقالات و نام نويسندگان

اسفند   1387 ـ فوريۀ 2009   

                        آرشيو  

دو روی يک سکه

يادداشت های هفتگی سيروس بهرامی

زمانه قفل گذشته را باز می کند

 

مقالهء هفتهء گذشتهء دکتر نوری علا را که می خواندم فکر کردم به جای اينکه عنوان آن «قفل شدگی در گذشته» باشد حق بود آن را «زندانی در گذشته» عنوان می دادند. هرچند که اين مسائل سليقه ای است و من ممکن است به حد ايشان «نوآور» نباشم و لااقل سليقه ام در گذشته زندانی باشد. هرچند که ديدم آقائی به نام افشين، در پای مقالهء ايشان، آقای نوری علا را «حضرت نوری علا» خوانده بود، که اگر آن را به سياق حضرت موسی و عيسی بسنجيم، مطابق سخن دکتر نوری علا خبر قفل شدگی در گذشته می دهد!

اما صرفنظر از اين شوخی کوچک، قصدم آن است که بگويم اين «زندانی شدن در گذشته» در روزگار ما خودش دستخوش تغيير گشته و از غلظتش کاسته شده است، بطوری که تعداد آنها که در گذشته زندانی هستند، و وجودشان را هم نمی توان کتمان کرد. روز بروز کمتر می شود. اين کسان يا بکلی از زمانهء خويش ناآگاه و غافلند و در نتيجه زندانی گذشته اجتماع خود هستند و يا آن «وادی ايمن» را محل آرامش و آسودگی خود می دانند. من فکر می کنم آن دستهء اول را می توان به نهيبی بيدار ساخت اما اين گروه دوم، چون بخاطر مصلحت خود را به خواب زده اند، بيدار کردنشان ممکن نيست. بهر حال، اکنون می توان حکم داد که زندانيان گذشتهء روزگار ما اسير زندان ناآگاهی يا تنبلی خويشتن اند که گاه کثيف ترين زندان جهان است.

امروزه کافی است دو تا کتاب تاريخ را بخوانيم تا در يابيم که همه چيز بوی گذار و تغيير می دهد. مگر همهء آن «حضرات» پيامبران هم برای دادن نويد تغيير نيامده بودند؟ مگر نه اينکه کارل مارکس از «انقلاب محمد» سخن می گويد و «جامعه شناسی مذهب» هم ظهور هر مذهب جديدی را آغاز تغييرات و بهم خوردن «وضع موجود» می داند؟ و حتی مسلمانان که حضرت محمد را پيغمبر آخر زمان و خاتم النبی می دانند جائی پرانتز باز می کنند و محلی هم برای «مهدی» می گذارند؛ که يعنی آنها هم بصورت آشکاری تغيير را پذيرا هستند.

اينکه کل نظام آموزشی و پرورشی ما نيز بر تصور عدم تغيير يا مقاومت در برابر تغيير ساخته شده باشد نيز امری ناممکن است؛ چرا که وقتی يک نظام آموزشی علوم، و بخصوص علوم تجربی، را آموزش می دهد نمی تواند زندانی گذاشته باشد؛ حتی اگر از گذشته الهام بگيرد و پايه ای از کارش را بر تفکرات گذشتگان گذاشته باشد.

اين جريان «تغيير» سد شدنی نيست و هر چقدر هم شوراهای نگهبان جوامع مختلف بخواهند، مثلاً، داستان مذهبی «آفرينش» را به جای «تئوری داروين» تدريس کنند نمی توانند. يعنی، دنيا به جائی رسيده که نمی تواند قسم اين آقايان را باور کند چرا که دم خروس از هر وقت ديگری بيشتر معلوم است.

پس آيا بهتر نيست که بجای تخصيص فکر به اين بی خبران عمدی و غير عمدی، به نيمهء پر ليوان نگاه کرد که به ما می گويد هم تغيير وجود دارد و هم اکثر مردمان ما به آن دلبسته اند و در راه آن می کوشند؟

نسل جديد ما می داند که اجتماع يک سيستم ديناميک است و هميشه در حال تغيير بوده و خواهد بود؛ آنها خوانده اند که حتی آن مسيحيت کليسيائی که انکار گردش زمين می کرد و گاليله را وادار به زانو زدن و توبه می نمود، امروزه با علم کنار آمده است؛ و اجتماع غرب امروزه اجازه می دهد که کليسا جای خود را داشته باشد و علم هم جای خود را. مردم ما از قديم می دانسته اند که کسانی از دينکاران هنوز و هميشه تزوير می کنند و اکنون هم به تجربه ای سی ساله دريافته اند که برای زندانی نشدن و نماندن در گذشتهء خويش هميشه بايد نسبت به اين تزويرات اگاه باشند.

بخصوص که انسان امروز، در عصر ارتباطات و دهکدهء جهانی، نمی تواند متوجه نسبيت باورها و اعتقادات مردمان اجتماعات مختلف نباشد و نفهمد که مراسم و آداب و رفتار مردم از يک اجتماع تا اجتماع ديگر می تواند سخت متفاوت باشد؛ چنانکه، مثلاً، پذيرائی يک سرخ پوست اسکيموئی از ميهمانش با پيشنهاد در يک جا خوابيدن با همسرش صورت می گيرد، حال آنکه همين عمل در جای ديگری دنيا بی ناموسی مطلق محسوب می شود. در يک جای دنيا آروغ زدن پس از صرف غذا بی تربيتی است و در جای ديگر نمودار تشکر از ميزبان و تعريف از غذا! چه بسا در همان زمان که در جائی از دنيا مردمی «شب احياء» می گيرند و تا صبح دعا می خوانند و اگر تصور بکنند که در اين شب ها کار خلافی بکنند «گناه کبيره» کرده اند و سنگ می شوند، مردمی ديگر در جائی ديگر در همان شب های «عزيز» مست می کنند و می رقصند و سنگ هم نمی شوند!

همهء اين آگاهی ها، خواه و ناخواه، رو به گسترش اند و «زندانيان در گذشته» نيز از آن برکنار نخواهند ماند. آنها کافی است بدانند که فقط خودشان می توانند خود را از آن زندان نجات دهند.

آری، سنگ شدن، قفل شدن و زندانی شدن در گذشته حالتی است که خود دستخوش تغيير است چرا که انسان امروز، چه بخواهد و چه نخواهد، می بيند و می داند که هيچ چيز قطعی نيست و می تواند بی هيچ هراس متافيزيکی و مذهبی ی هر وضعيت وخيم و مزاحمی را تغيير دهد؛ اگر بخواهد.

https://newsecul.ipower.com/

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com

newsecularism@yahoo.com

 

 

New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630