پيوند به آرشيو آثار نويسنده در سکولاريسم نو
دین و تروریسم
ناصر کرمی
بخش دوم
پروسهء تاریخی تروریسم:
انقلاب کبیر فرانسه نیروی محرکهء جنبشهای علیه حکومتهای مطلق سلطنتی در اروپا که قدرت خود را از خدا میگرفتند [Gottesgnadentum] و افرادِ جامعه بجز دو طبقهء اشراف و روحانیّت در گردش آن جز اطاعت و بندگی نقشی را ایفا نمیکردند دامن زد. ناسیونالیسم، استقلال ملّی، حقوق شهروندی، مردود شمردنِ مالکیّتِ فردی و دودمانی یا قومی، بجای آن جایگزین کردنِ مالکیّتِ عمومی تمام طبقاتِ اجتماعی بر ثروتِ ملّی کشور، ملّت سازی و شناختِ هویّتِ ملّی در شکل جدید آن در ماهیّتِ دو فاکتور: 1- در یک قانون اساسی که در رأس آن ساختار حکومت مشترک می نشیند 2- یک جغرافیای سیاسی با مرزهای شناخته شدهء بین المللی، که همهء این موراد دست آوردِ انقلاب فرانسه بود باعث ظهور دولتهای ملّی در اروپا در آغاز در آلمان و ایتالیا شد.
از سویی دیگر انقلاب صنعتی در اروپا که تغییراتِ اقتصادی و اجتماعی انقلاب فرانسه آنرا فرا خوانده بود، زمینهء تولّدِ ایدئولوژیهای گیتی گرا مانند «کمونیسم و مارکسیسم» را موجب شد. سیستم سرمایه داری، انگیزهء ایجادِ دولتِ ملّی با انقلاب صنعتی، شیوهء استثمار طبقاتی را در ساختار حکومتِ پشتیبانِ طبقهءِ سرمایه دار در فازهای بعدی خود به نمایش گذاشت که شکل جدیدی از تروریسم را به همراه آورد. کنسبتِ قیام این شیوه از تروریسم بر علیهِ دستگاهِ "حکومتهای" مطلق گرا و استعمارگر و بر علیهِ حکومتهاي پشتیبانِ کاپیتالیسم متجاوز از دیروز تا به امروز میباشد.
· از بنیادگذارانِ اینگونه از تروریسمCarlo Pisacane [1818-1857] سیاستمدار بر خاسته از خانودهء اشرافی ایتالیایی تبار میباشد که بشکل پارتیزانی برعلیهِ دودمانِ پادشاهی "بوربون" Bourbon فرانسه که بر جنوب ایتالیا هم تسلط داشتند قیام کرد، مشهور بودنِ کارلو پیزاکانه به مناسبتِ جمهوری خواهي مردمي رادیکال و طرفدار فدرالیسم و موتوآلیسم بودنِ آن نبود، بلکه بیشتر برای "تئوری عملگرایی و تبلیغ بر آمده از آن": [Propaganda der Tat] میباشد. کارلو پیزاکانه معتقد بود که تئوریی ها از « عمل» انجام شده شکل میگیرند : [تئوری از عمل و نه عکس آن یعنی عمل از تئوری]. پیزاکانه بر این تأکید داشت که: انسانها هیچگاه بوسیلهء تربیّت [ منظور حکومتها] به آزادی و دمکراسی نخواهند رسید، بلکه آنها در فضا و شرایطی تربیّت میشوند که با ارادهء خویش آفریده شده و در آن آزادی و دمکراسی واقعی حاکم باشد. در همین راستا برای ایجادِ چنین بستری شیوهء قیام پارتیزانی و ترور را انتخاب کرده بود تا علاوه بر کسب استقلالِ ملّی ایتالیا، آزادی و دمکراسی را با در هم شکستن قدرت حاکمیّتِ بیگانه به جامعه ارزانی دارد، که بالاخره او در یک درگیری جانِ خود را از دست داد. امّا تروریستهای امروز هنوز هم « تئوری عمگرایی» و تبلیغاتِ چند گانهء جانبی برآمده از آنرا اساس نتیجه مندی عملکردِ خود قرار میدهند.
· سازمان مشروطه خواهِ روسیه Narodnaya Wolya[ آزادی مردم] شاید اوّلین سازمانی باشد که تئوریهای عملگراییCarlo Pisacane ایتالیایی را در مرحلهء پراتیک بکار گرفته است. این اُرگان 1878 میلادی از سوي مشروطه خواهانِ روسی تأسیس شد تا قدرتِ سیاسی حکومتِ خانوادهء تزار را بر اساس قانون اساسی و پارلمان محدود کنند. این گروه بر عکس تروریستهاي اواخر قرن 20 که برای تبلیغاتِ سیاسی مردم عادی و بی گناه را بشکل گروهی با عملیّاتِ خود از بین میبرند، برنامهء ترور را فقط بر روی افرادِ مشخص از جمله شخص تزار و افراد بر جستهء سیاسی این خانواده و یا افرادِ سرشناس حکومتی برنامه ریزی میکردند،
آنها چنان پای بندِ این پرنسیپ خود بودند که ارگانِ جانشین این سازمان از برنامهء ترور اشراف زادهء سرشناس Sergej Alexandrowitsch در یکی از روز های 1905 میلادی، وقتی دیدند که جانِ فرزندانش که در درشکه او را همراهی میکنند به خطر می افتد، آنروز از انجام مأموریّت خود منصرف شدند و در فرصتی دیگر بدونِ تلفاتِ جانبی او را ترور کردند. اعضای سازمانِ مشروطه خواهِ Narodnaya Wolya بعد از ترور II Alexandder، همچنین سازمانِ جانشین آنها مورد تعقیب و اعدام و فروپاشی قرار گرفتند، امّا جنبش و اندیشهء آنها در پروسهء تحولگر در روسیه تأثیراتِ بسیاری بجا گذاشت.
· چند ماهی از ترور تزارهای روسیّه نگذشته بود که گروهی در همایشی که آنرا «کنگرهء آنارشیستها» نامیدند در شهر لندن گرد هم آمدند. این گروه با تجلیل از عملکردِ تروریستی گروهِ Narodnaya Wolya روسیّه تاکتیکِ ترور بدونِ بگذشتِ آنها را با افزودنِ فاکتور مخفی کاری « سازماندهی مخفی شبکیّه ای، خوشه ای، یا هرمی» بدونِ واسطه مبنای کار خویش قرار دادند. گرچه به اهداف سیاسی خود آنطور که برنامه ریزی کرده بودند دست نیافتند ولی به شکل گیری ایدئولوژی آنارشیسم گلوبال شتاب بخشیدند. آنارشیستها با ترور چندین تن از رهبران حکومتی و افراد شناخته شدهء سیاسی و با بمب گذاریهای فراوان و بعد از ترور بیست و پنجمین رئیس جمهور آمریکا: William Mckinley در سال 1901 میلادی در این کشور بشدّت مورد تعقیب و مجازاتِ سنگینی را تجربه کردند. با تناسب پراکندگی اندیشهء آنارشیسم که اغلب در کشورهاي صنعتی با دارای قانونمندی اساسی ملّی بودند، هواداران آنها هم تحت پیگردِ قانون قرار گرفتند، امروز هم جنبش دیدگاهِ آنارشیسم در اغلب جوامع صنعتی و فرا صنعتی در اشکالی دیگر وجود دارند.
¨ موازی با پیدایش و گسترش ایدئولوژی آنارشیسم، در گوشهء دیگر اروپا جریات تروریستی ایرلندی [IRB] که نه ماهیّت سیاستِ مشروطه خواهی گروهِ تروریستی در روسیّه را داشت و با جهان بینی آنارشیسم در لندن شکل گرفته هم مطابقتی نداشت و صرفأ انگیزهء ناسونالیستی و جدایی طلبی [Separatismus] مردم ایرلند را داشت بوسیلهء گروهی رادیکال از ناسیونالیست های ایرلندی مهاجر به آمریکا که خواهانِ جمهوری مستقل ایرلند بودند 1858 میلادی تأسیس شد و آنرا Fenian Brotherhood نامیدند.
1873 سازمان جدیدی بنام Clan na Gael [ایرلند متحّد] را ایجاد کردند. دو چهرهء سرشناس از این جنبش: O“ Donovan Ross Jermia و Patrick Ford بودند که در پروسهء اهمیّتِ حرکتِ تروریستی نقش بسزایی را ایفا کردند. مهّمترین روش سیاسی و مبارزاتی جنبش ایرلند که به اصولِ استانداردِ تروریسم در قرن نوزده تبدیل گشت عبارتند از:
1- داشتن پایگاهی خارج از کشور مادری که در آن مبارزهء سیاسی و یا دعوی حقوقی باید انجام پذیرد تا ادامهء مبارزه در شکل تئوری و پراتیک با طرح و برنامه ریزیهای منظم بتواند صورت گیرد، بطور مثال در همین جنگِ 22 روزهء چند روز پیش نوار غزّه و ارتش اسرائیل، رهبرانِ تروریستی سازمانِ حماس در شهر دمشق کشور سوریّه جایگزین بودند، و یا جنبش ایرلندیها که در آمریکا هدایت میشد و مثالهای دیگر 2- اهمیّت داشتن پایگاهی در کشور دیگری به منظور امکانِ تبلیغات و گسترش اندیشهء موردِ نظر با وارد کردن خسارات و یا بکار گیری عملیّاتِ تروریستی بر سفارتخانه ها و سایر نمایندگیهای کشور مادر در کشورهای دیگر یا در مستعمراتِ آنها 3- وارد کردن اهمیّتِ فاکتور پول و سرمایه در امر عملیّاتِ تروریستی و مبارزاتِ سیاسی با چگونگی جمع آوری و یافتن کانالهای این سرمایه گذاری ها در درون و برون از کشور مادر،
4- بکارگیری بُمب های قابل تنظیم که میشود زمانِ انفجار آنها را در زمان و ساعتِ مشخص معیّن کرد، در نتیجه فرد بُمب گذار با داشتن وقت برای دوری جستن از محّل حادثه، با حفظِ جانِ خود و با برخورداری از امنیّتِ فردی و گروهی استمرار فعّالیّتِ خود را برای دفعاتِ بعد هم فراهم میکند 5- بجای ترور افراد، بُمب گذاری در اُبیکت های بیجان مانند ساختمانهای مشهور و حساس که تبلیغات وسیعی را شامل شود، از سویی دیگر وارد کردنِ خساراتِ اقتصادی بر حکومتِ وقت 6- بر عکس روشهای قبل که ترور فردی را اساس کار خود قرار داده بودند، جنبش ایرلند بُمب گذاری در وسایل آمد و شدِ عمومی مانند اتوبوس، قطار، ایستگاهِ راه آهن، هواپیما، بازار و سایر مکانهای که جمعیّت بسیاری در آن گرد هم می آیند را انتخاب کردند . بمب گذاری در ایستگاه قطار مادریدِ اسپانیا در سال 2004 میلادی که 191 نفر جان باختند نمونهء بارز این روش از ترور بود.
· با تضعیف و آغاز فروپاشی عثمانیان در شرق و همزمان اضمحلال قدرت سیاسی سلسلهء هابس بورگر [ Habsburger] امپراطوری اتریش مجارستان در اروپا و بالکان قبل از شروع جنگ جهانی اوّل، زمینهء ظهور جنبشهای مردمی رادیکال در قلمرو این قدرتها را فراهم ساخت. در اواخر قرن نوزده جنبش جدایی طلبی ناسیونالیستی ارمنیان که خواهان استقلال و رهایی از استبداد دینی را داشتند در شرق ترکیّه بر علیه عثمانیانِ تُرک پا به عرصه گذاشت که جنگ جهانی بر آن سایه افکند و از 1915 -1917 در نهایت حدود 1.5 میلیون از ارمنیان بوسیلهء حکومتِ ترور ترکیّهء جوان با شیوهءِ کشتار گروهی و یا در پروسهء مهاجرت دادنِ آنها به کویرهای" ذُر" کشور سوریّه به مناسبت های گوناگون جان خود را از دست دادند، امّا خیزش و مقاومت آزادیخواهانهء ارمنیان سرمشق و بستر جنبشهای إتنیکی فرامنطقه ای هم قرار گرفت.
· همزمان در جغرافیای بالکان گروه رادیکال دیگری بنام:[IMRO] "سازمان انقلابی درون مقدونیّه" تأسیس شد که هدف استقلال کامل و مقدونیّهء یکپارچه را داشتند، که هرگز موفّق به اینکار نشدند و اکنون این جغرافیا متعلّق به چند کشور هست و در سال 1991 بخشی از آن بنام جمهوری مقدونیّه استقلال خود را از یوگسلاوی قدیم دریافت کرد.
جنبش دیگر در جزیرهء بالکان که جنگِ اوّل جهانی را باعث شد جنبش ناسیونالیستی و جدایی طلب جوانان « بوسنی و صربی» با نام Mlada Bosna [ بوسنی جوان] بود که برعلیه خاندان سلطنتی هابس بورگر فرمانروای اطریش و مجارستان بپا خاست. یکی از اعضای این گروه بنام Gavrilo Princip در 28 ژولای 1914 میلادی franz ferdinand ولیعهدِ دودمانِ هابس بورگر با همسرش را در « سارا یوُ » ترور کرد که به جنگ جهانی اوّل منجر شد.
از گروههای رادیکالِ دیگر در بالکان میتوان از: Narodna Odbrana [ مقاومتِ مردم] صربی تأسیس 1908 و ارگانهای برخاسته از آن: Union des Todes [اتحّادِ مرگ] یا Schwarze hand [ دستِ سیاه] تأ سیس 1911 میلادی نام برد که همه برای استقلال و ایجادِ سیستم فدرال مناطق مردمانِ اسلاو نشین در بالکان تلاش میکردند. ادامهء چنین جنبشهای إتنیکی در بالکان را با فروپاشی اردوگاه سوسیالیسم 1991-1992 میلادی و یوگسلاوی با پروسه های خشونت آمیز آنرا با دخالتِ کشورهای عضو ناتو و با مداخلهء نظامی آنها مشاهده کردیم که چگونه نقشهء بالکان را مانند قارهء افریقا خط کشی کردند و میکنند.
حکومت های ترور:
1930 میلادی از شاخصهای مفید و انقلابي پروسهء تروریسم که ضدِ حکومتهاي استعمارگر و دیکتاتور بود کاسته میشود و حکومتهای اتوریتهءِ خودکامه با رهبران و هرم قدرت سیاسی دیکتاتور آن با روش ترور عرصه را بر شهروندانِ خود تنگ میکنند. در ایتالیا در لباس فاشیسم، در آلمان در سیستم سوسیال ناسیونالیسم یا نازیسیم و در اردوگاهِ سویالیسم درساختار و ماهیّتِ استالینیسم ظاهر میشوند. تسخیر قدرت سیاسی موسولینی در ایتالیا و به قدرت رسیدنِ آدلف هیتلر در آلمان طبق قانون بدونِ پرنسیپ خیابان صورت گرفته است، که با تشکیل گروه های ضربتِ واماندهء جامعه امّا هدفمند ارگانیزه شده در شکل لباسهای سیاه و قهوه ای یکسان و با رژه رفتن در خیابانها باعث گسترش ترس و بی امنیّتی شهروندان شدند، که با همین شیوهء ترور غیر خودی ها، مخالفان با دگراندیشان را با هدف نابودی و ریشه کن کردن از سر راهِ خود بر میداشتند.
· استالین با سیاستِ مُنوکراتی و با نشستن در مسندِ نوکِ هرم قدرتِ سیاسی و ایدئولوژیکِ حزب کمونیستِ اتحاّدِ جماهیر شوروی و تبدیل کردنِ ساختار حکومتِ شورایی به ارگان پلیسي ترور به پیروی از فاشیسم و نازیسم در اروپا به نابودی و ریشه کن کردنِ مخالفانِ عقیدتی سیاسی و معتقدِ به جهان بینی های دیگر پرداختند. اگر فاشیسم و نازیسم برای عملی کردنِ تئوری و اهداف نا شایستِ خود اوّل از طریق انتخاب آزاد و یافتن پایگاهِ اجتماعی قدرت سیاسی را بدست گرفتند، بر عکس استالینیسم در آغاز با پاکسازی فراگیر و کشتار فردی و گروهی و تبعید در کارگاههای کار اجباری با شرایط غیر انسانی وحشتناک و با افکندن ابر خفقان سیاهِ و پراکندنِ وحشتِ عمومی بر آسمانِ اتحّادِ جماهیر شوروی، پایه های قدرتِ حزب و حکومتِ دیکتاتوری خود را استحکام بخشیدند که بسادگی مانند فاشیسم و نازیسم تا مدّتها سقوط نکرد،
در واقع باید لقبِ استالین [ فولادین] را نشانهء ارادهء راسخ و شدّتِ اوج ترور و شقاوتِ بی اندازهءِ سیاستِ دورهء استالین دانست. تبدیل کردنِ حزب و حکومت به ابزار ترور دورهء استالینیسم با فاز ترور انقلاب فرانسه هم قابل مقایسه نیست، زیرا در روسیّهءِ آن زمان نه انقلابی صورت گرفته بود و نه در فاز بحرانی آنچنانی بوده است، ترورهای سرد و گرم استالینیسم اغلب در زمانی شکل گرفته که تقریبأ آرامش و امنیّت در جامعهء آنزمان روسیّه برقرار بوده و رفاهِ خوب و نسبی که نشانهء رشدِ اقتصادی میباشد جریان داشته است. ماشین و دستگاهِ ترور مخالفان و تبعیدیان خارج از روسیّه مانند درونِ کشور هم رواج داشت، ترور« لئو تروتسکی» [1879-1940] کمونیستِ مشهور و بنیاد گذار سوسیالیسم پراتیکِ یهودی تبار که از سال 1922 از مخالفانِ دیدگاهی و تئوریکِ استالین بود، در سال 1940 در مکزیکو بدستور استالین نمونهء روشن آن هست. شیوهء ترور پیوسته جزئی از فرهنگِ جامعهء روسیّه از زمان فئودالیتهء تزارها، در دورانِ حاکمیّتِ سوسیالیسم تا به امروز همچنان ادامه دارد، چند روز پیش بود که دو باره دو ژورنالیستِ متعهّدِ به دمکراسی دیگر را در خیابانهای مسکو ترور کردند. در مجموع هر سه ساختار: فاشیسم، نازیسم، و استالینیسم را حکومتهای ترور و تروریسم مینامند.
· از نگاهِ دمکراسی کارشناسانِ ساختار شناسي سیاسی جوامع غرب، ساختار حکومتِ ولایتی فقیه در ایران یک سیستم یکتا و بی نظیر در تاریخ هست که سیستم حکومتي «ترکیبی» [Hybridsystem ] را به آن نسبت میدهند، که از آمیختن سه فاکتور: 1- دمکراسی [ پرنسیپ حاکمیّتِ اکثریّت بر اقلیّت] 2- جمهوریّت 3- تئوکراتیک با آتوریتهء دینی شکل گرفته است، که فاکتور سه یعنی دین ایدئولوژیک و سیاسی آن بر فاکتورهای 1 و 2 حاکمیّت میکند و فقط نامی از آنها برای گمراه کردن باقی میماند.
با شناختِ دقیق به چگونگی به قدرت رسیدن و عملکردِ 30 سالهءِ این رژیم و با ترسیم نمودار تمرکز قدرتِ سیاسی و اقتصادی آن به این نتیجه خواهیم رسید که نظام ولایتِ فقیه در ایران ترکیبی از ایدئولوژی فاشیسم، نازیسیم، بعلاوهء شیوهء دیکتاتوری تک حزبی و پاکسازی غیر خودیهای استالینیسم هست که پرچم دین اسلام ایدئولوژیک را بر نقطهء مشترک و یا تقاطع این مثلث سه جهان بینی و ساختار بر افراشته است که اوّلین قربانیان آن همین مفاهیم و شیوهء ارگانیکِ دمکراسی و جمهوریّت میباشد.
شیوهءِ به قدرت رسیدنِ نظام خلیفه گری ولایتِ فقیه در ایران از خشونت و ترور آغاز میشود و با متُد فاشیسم و نازیسم با تکیّه بر پایگاهِ اجتماعی که با بسیج کردنِ قشر نا آگاهِ جامعه صورت گرفت بر مسند قدرت می نشیند، پس از آن به شیوه ترور و پاکسازی موسولینی و هیتلر و در شکل جدیدتر آن به روش استالینیسم به ریشه کن کردنِ غیر خودیها در همهء اقشار و ابعاد پرداخته و میپردازد. نظام جمهوری اسلامی هم زمانی مرتکب اغلب ترورهای سرد و گرم و کشتارهای فردی و گروهی خود شده است که دورانِ تب و تاب انقلاب سپری شده بود. کشتار عمومی هزاران زن و مردِ شایستهء ایرانی در تابستان 67 نمونهء بارز آن هست.
اگر سمبل به نمایش گذاشتن قدرت فاشیسم در ایتالیا Fasces [تبرزین دسته دار بزرگ] و نمادِ نازیسم Hakenkreuz یا یا Sonnenkreuz، صلیب [ نشانهء دین مسیح نیست] که هر چهار انتهای آن به سمت راست خمیده شده است که حکایت از جاودانگی و خوشبختی را دارد و نمادِ سوسیالیسم استالینیسم داس و چکس بود، نمادِ قدرت سیاسی و ایدئولوژیکِ نظام جمهوری اسلامی هم یک شمشیر عربی هست که واژه الله اکبر را در دو سوی آن آویزان کرده اند و کتابی بنام قرآن را بر نوک آن نشانده اند که تا به اجرا در نیاوردن اصول این کتاب مربوطِ به 1400 سال پیش در سراسر گیتی از طریق خشونت و ترور و ابزار شمشیر از پای در نخواهند نشست.
تازه سمبُلهای انتخابی فاشیسم در ایتالیا و نازیسم در آلمان، در تاریخ و فرهنگِ مردمانِ این دو سرزمین و فراتر از آنها در زمانهایی دیگر جایگاهی مفید داشته است، ولی نمادِ انتخابی نظام ولایتِ فقیه اسلامی در پرچم ملّی ایران، همان سمبل و آغاز زمانِ فرو دستی و مسمومیّتِ فرهنگ و جهان بینی ایرانی هست که گذشته از ترور در ابعاد و مفهوم گستردهء 30 سالهء امروز آن، شکستِ تلخ تاریخی ایی را برای ایرانیان در زیر سایهء همین شمشیر و کتاب به نمایش میگذارد و آنچنان آنرا هر روز و هر لحظه زنده و مجسم کرده و میکند که تو پنداری این شکنجه و ترور و چپاول از 1400 سال تا کنون هیچگونه وقفه ای نداشته است.
در بخش بعدی به پروسهء تروریسم بعد از جنگ جهانی دوّم و برجسته شدنِ تروریسم دینی خواهیم پرداخت.
|ژانویه| 2009 میلادی| آلمان|
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس ها می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:
|
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fax: 509-352-9630 |