ما ايرانی بی تبعيض می خواهيم

پايگاه رسمی شبکهء جهانی سکولارهای سبز برای دموکراسی و آزادی در ايران

                            

پيام نعمت آزرم، شاعر و بنیاد گذار ایرانکدۀ فرهنگ و زبان فارسی

به همايش شبکهء سکولارهای سبز ايران در تورنتو

به پایمردی دوست ارجمندم اسفندیار منفردزاده

 

همایش هممیهنان فرهیخته و دلسوز آیندۀ ایران برای گفت و شنود در بارۀ فردای میهنمان، فردایی که هم از دیروز به همت جوانان آغاز شده است، فرخنده باد. و با سپاس از همت برگزارکنندگان این گفت و شنود، نکاتی چند به عنوان پیام تقدیم می دارم.

ما ایرانیان بیش از یک سده چالش برای آزادی پشت سر داریم و از انقلاب مشروطیت تا اکنون تجربه هایی غیرت زا و هم عبرت آموز گذرانده ایم... با انقلاب مشروطیت اگرچند ما دارای قانون و مجلس شورای ملی شدیم و از جایگاه بندگی سلطان و عبودیت آخوند به مقام شهروندی رسیدیم، اما در راه به دست آوردن حقوق همین شهروندی بیش از یک سده و چند نسل است که درگیریم... در سدۀ گذشته جهان نیز دو تجربۀ بزرگ را پشت سر گذاشته است: تجربۀ مکتب اصالت اجتماع به عنوان حکومت های سوسیالیستی در شرق و مکتب اصالت فرد به عنوان حکومت های لیبرال در غرب، با این دستاورد که در شرق سوسیالیستی به بهانۀ عدالتِ اجتماعی آزادی، و در غرب لیبرال به بهانۀ آزادی، عدالت اجتماعی  قربانی شده اند. و در میهن بلازدۀ ما در لوای حکومت اسلامی هم آزادی و هم عدالت اجتماعی، باهمان سرکوب شده اند. و حکایت همچنان باقی ست.

نشست پر اهمیت شما دوستان ارجمند در هنگامی برگزار می شود که میهن ما به یمن همت بی مانند دختران و پسران جوانش رستاخیزی تاریخی را در گسترۀ دانشگاه ها، کارخانه ها و خیابان های شهرها، میان بربسته است. رستاخیزی که:

باغی ست شکفته گل در آن رنگارنگ:

آزادی و داد و آشتی و فرهنگ

با این همه رنگ گرچه سبز است به نام

گل بر سر نام با کسی نیست به جنگ

و همچنین :

فصلی دگر است و نو نوازد آهنگ

خلق آمده از دروغ و بیداد به تنگ

گسترده یکی جنبش و هر صنف دران

سبز است به نام و گوهرش رنگارنگ

 

و در خواست های روشن این رستاخیز نه تنها یکسانی همگان در برابر قانون بلکه برابری همگان در حقوق شهروندی بی هیچ اما و اگر جنسی، اعتقادی، دینی و قومی ست، یعنی:

همه یکسان چه زن و مرد چه کرد و چه بلوچ

همه آزاد به هر باور و هر شغل، شدن

عرب و آذری و ارمنی و زرتشتی

هر که از مام درین میهن نوشیده لبن

یک هزاره ست که ما ملت ایران هستیم

کرد و ترک و عرب و فارس، بلوچ و ارمن

و با این تأکید ویژه که:

دین رسمی ست که بنمایۀ هر بیداد است

ویژه با این همه در میهن ما کیش و سُنن

اما این رستاخیز تاریخ ساز، دشمنش تنها نظام ضد ایرانی حاکم بر میهن ما نیست، نظامی که هر گونه مرز توحش در مقابله با دادخواهی خشونت پرهیز مردم ما را درنوردیده است. این رستاخیز دشمنان دیگری نیز دارد، این دشمنان وکلای فضولی اقوام ایرانی اند. وکلای فضولی می گویم چون اینان ادعای نمایندگی اقوامی را که ندارند می کنند. دستاویز این وکلای فضولی ستمی ست که در نظام پیشین و اکنون بر اقوام گوناگون کشور به ناروا رفته و می رود. در حالی که تبارشناسی استبداد در تاریخ ایران از مقولۀ اختلافات قومی نیست، که اگر باشد تیره های گوناگون ترکان نهصد سال در این سرزمین حکومت و ستم کرده اند و تا توانسته اند زبان و فرهنگ شان را به مردم تحمیل نموده اند، با این همه در عهد شاه صفی، یعنی سیصد و هفتاد سال پیش، به گزارش اولیای چلپی، در سفرنامه اش زبان مردم تبریز فارسی بوده است.

و من به عنوان یک خراسانی می گویم و می آیمش از عهده برون، دست کم در این پنجاه سال اخیر که خودم از کودکی شاهد بوده ام، به جز یک استثناء چندماهه در نخستین ماه های انقلاب، هیچگاه استاندار، فرماندۀ لشگر، رئیس شهربانی و دیگر مقامات طراز اول استان خراسانی نبوده اند. واقعیتی که در دیگر استان های کشور نیز قابل شناسائی ست.

فرهنگ سیاسی در میهن ما امروز بیش از آن رشد کرده است که دلالان بنگاه های ملیت تراشی بتوانند به بهانۀ تأمین حقوق اقوام، بر طبل جداسری بکوبند. و رویای پنجاه سال پیش نظریه پردازان روسیه شوروی که به دستاویز کشف 25 زبان و نیمه زبان (به تعبیر  خود) در ایران 25 خلق بازشناسی کرده بودند را تحقق بخشند...

اقوام و تیره های گوناگون مردم میهن ما در درازنای سده ها با همدیگر در همۀ ساحت های زندگی درآمیخته اند و تمامی مراحل گذار تاریخی به وحدت ملی را از سر گذرانده اند: سده های متوالی نقال ها در قهوه خانه ها شاهنامه خوانده اند. و اقوام ایرانی روایت های کردی، لری و بختیاری و بلوچی و حتی آذری اش را به وجود آورده اند.

بدیهی ست که در کنار زبان فارسی که زبان آموزشی کشور و نماد هویت ملی و زبان مشترک باشندگان این سرزمین است، زبان های محلی می توانند و می باید تدریس شوند. فراروئی ایران تا جایگاه شایستۀ فرهنگ و تاریخش در جهان  فردا در گرو تمرکززدائی و مشارکت همۀ باشندگان این سرزمین در مدیریت دمکراتیک کشور در همۀ مراتب است، فردایی که دیر است و دور نیست.

با سپاس از توجه تان ـ پاریس