این بار رژیم باید از دو جنگ کوتاه بیاید: جنگ گرمی که سال هاست در
خارج از مرزهای ایران جریان دارد و در سوریه به نقطهء اوج خود
رسیده، و جنگ سردی که با گسترش تحریمها، جمهوری اسلامی را به
زانوی «اعتدال» در آورده است. اما در موضع آن طرفی که قرار است
«نرمش قهرمانانه» اما به قول کیهان تهران، «تیز» در برابرش صورت
گیرد، هیچ حرف تازهای بیان نشده است. اوباما کتبی و شفاهی اعلام
کرد جمهوری اسلامی باید ثابت کند به دنبال سلاح هستهای نیست! یعنی
همان مسئله اصلی که سببشرایط کنونی شده است.
در آستانه مذاکرات دولت روحانی با جامعهء
جهانی برای شفاف سازی فعالیتهای هستهای ایران که تا کنون
زیانهای اقتصادی بیسابقهای بر مردم و کشور تحمیل کرده است، ولی
مطلقه فقیه در نشست با ائمه جمعه با ادبیاتی ستیزجویانه و غیر
دیپلوماتیک «دروغگویی و ظاهرسازی»
را «از
خصلتهای سیاستمداران غربی» دانسته است. ریشههای این غرب ستیزی
جنون آمیز در کجاست و آیا این پدیده سازش بر سر پرونده هستهای و
حل مشکلات اقتصادی و رفع فضای امنیتی کشور را امکان پذیر میسازد؟
مقالۀ اخیر دکتر نوری علا تحت عنوان " ایران، خط دفاعی روسیه" شاید
بدون آنکه نویسنده حتی فکرش را کرده باشد ظاهرا آب در لانۀ موچگان
ریخت و
ناخواسته عده ای از هموطنان چپی مان را
سخت نگران و آشفته کرد. شگفت آور است که بمحض اینکه مطلبی در مورد
عملکرد روسیه در ایران نوشته می
شود – که بسیار هم کم نوشته می
شود – به رگ غیرت این هموطنانمان بر می
خورد و سعی می
کنند با چنگ و دندان به مثله کردن شخصیت نویسنده دست بزنند بدون
اینکه حقیقتاً حتی متوجه شده باشند که منظور او چه بوده است.
وضعیت زندان های حکومت آخوندی تأسف بار و وخیم تر از آن است که
بتوان با گفتار و نوشتار و انتقاد در آن تغییرمحسوسی پدید آورد و
در واقع از مشکلی ساختاری رنجور است که منشأ آن را باید در ماهیت
نظام ولایت مطلقه فقیه جستجو کرد؛ نظامی که با هر هنجار متعارفی
سر ناسازگاری و حتی دشمنی دارد و ماندگاری خود را در گرو حذف و
نابودی حریف، رقیب، مخالف و معاند خویش می بیند. با این حال،
نگفتن و ننوشتن و پرهیز از تکرار مکررات نیز چاره درد نیست زیرا
این نظام اهریمنی را در ادامه جنایت هایش جری تر و بی پرواتر می
کند.
اخیرا
در گیر و دار آشوب
های مصر و سوریه، جمهوری اسلامی و برخی همراهان دیروز و مخالفان
امروزش که گرچه عمدتاً
در تبعیدند و ظاهراً
خواهان سرنگونی رژیم اند اما به نظر می رسد که کماکان به «آرمان
های انقلاب اسلامی» وفادار باشند، بی وقفه بر طبل مذمت «دخالت
خارجی» در این کشورها می کوبند و آن را توطئهء
«امپریالیسم» می نامند...
اما
حرف و حدیث
های مستدل و نسبتاً
مستندی وجود دارد که نشان می دهد خود آخوندها و متحدانِ آن زمانشان
به احتمال زیاد در پی «دخالت خارجی»، آن هم از سوی دشمن خونی شان،
«آمریکای جهانخوار»، در ایران به قدرت رسیدند؛ منتهی الان چون
«مصلحتِ» هیچکدامشان نیست، هیچکدام هم در این باره هیچ نمی
گویند...
ما، اعضاء جنبش
سکولار دموکراسی ايران،
از زن و مرد، پير و جوان، کوشنده سیاسی و فرهنگی و اجتماعی، کارورز و بی
کار، خداشناس و دين مدار و منکر ماوراء الطبيعه، پناهنده و مهاجر، و
برآمده از دل اقوام و تيره ها و مردمان گونه گون ايرانی، با زبان ها و
فرهنگ ها و اديان و عقايد گوناگونی که زير سقف آسمان بلند ايران در هم
تنيده اند، چه منفرد و چه همپيوند با گروه ها و احزاب و سازمان ها و شبکه
ها و اتحادها و شوراهای مختلف، با اعلام تصميم خويش برای
ايجاد جنبش سکولار دموکراسی ايران و تبديل سکولار دموکراسی به
مهمترين گفتمان سياسی اپوزيسيون انحلال طلب خارج کشور، بوسيلهء اين پيمان
نامه که با عنوان «پيمان نامهء عصر نو»» شناخته می شود، نخست به تشريح
صفات مشخصهء خويش پرداخته و سپس چگونگی برگزاری اين کنگره و دعوت عام
برای شرکت در آن را مطرح می سازيم. ما،
اعضاء جنبش سکولار دموکراسی
ايران، از زن و مرد، پير و جوان، کوشنده سیاسی و
فرهنگی و اجتماعی، کارورز و بی کار، خداشناس و دين مدار و منکر ماوراء
الطبيعه، پناهنده و مهاجر، و برآمده از دل اقوام و تيره ها و مردمان گونه
گون ايرانی، با زبان ها و فرهنگ ها و اديان و عقايد گوناگونی که زير سقف
آسمان بلند ايران در هم تن