|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
جمعه 5 مهر ماه 1392 ـ 27 ماه سپتامبر 2013 |
آزادی زندانیان سیاسی؛ اراده برای آشتی یا تبلیغات خارجی؟
فرشته قاضی
آزادی 12 زندانی سیاسی در روز چهارشنبه بازتاب های فراوانی را در سطح رسانه ای و بین المللی به دنبال داشت تا جایی که دبیرکل سازمان ملل هم در دیدار با محمد جواد ظریف، وزیر خارجه ایران از آن استقبال کرده و در عین حال ابراز امیدواری کرده که دولت جدید ایران به برداشتن گام ها برای محقق کردن وعده هایی که داده شده ادامه دهد.
خبرگزاری مهر اما به نقل از یک منبع آگاه خبر داده است که احتمال آزادی تعدادی دیگر از زندانیان سیاسی در روزهای آینده در حد یک شایعه است و لیست دیگری برای آزادی زندانیان جدید در روزهای آینده وجود ندارد.
هیچ آماری از میزان دقیق زندانیان سیاسی در ایران وجود ندارد اما گفته می شود بیش از 300 زندانی سیاسی و عقیدتی در دو زندان اوین و رجایی شهر به سر می برند.
هنوز هیچ یک از مسولان دستگاه قضایی توضیحی درباره این آزادی های اخیر نداده اند اما بررسی احکام زندانیان آزاد شده نشان میدهد که اکثر آنان در روزها یا نهایت در ماه های پایانی محکومیت زندان خود به سر می بردند. ژیلا بنی یعقوب، روزنامه نگار و همسر بهمن احمدی امویی در این زمینه به “روز” می گوید که انتظار می رفت بعد از تغییر و تحولاتی که شده و امیدهایی که به وجود آمده طور دیگری رفتار می شد. اگر تعداد قابل توجهی از زندانیان سیاسی آزاد می شدند، می توانستیم باور کنیم که فضای امیدوار کننده ای پیش روی ما گشوده شده، اما متاسفانه اینگونه نشد.
فرزانه میرزاوند، همسر سیامک قادری هم در مصاحبه با “روز” می گوید: وقتی خبر آزادی ها منتشر شد ما خیلی خوشحال شدیم. سر و صدای زیادی هم شد و تصور دیگری داشتیم ولی وقتی بررسی کردیم و دیدیم کسانی که آزاد شده اند چقدر از میزان محکومیت شان باقی مانده شک کردیم. و برای ما سوال ایجاد شد که اصلا به چه منظوری این آزادی ها انجام شده است کسی که فقط چند روز از محکومیت اش مانده چطور اینگونه آزادش میکنند و اصلا نیت شان چیست؟
نسرین ستوده، مهسا امرآبادی، میترا زحمتی، مریم جلیلی، صغری غلام نژاد، ژیلا کرم زاده مکوندی، محبوبه کرمی، کفایت ملک محمدی و فرح واضحان زندانیان سیاسی زن هستند که روز چهارشنبه آزاد شده اند.
میترا زحمتی و مریم جلیلی از نوکیشان مسیحی هستند که به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق داشتن کلیسای خانگی به دو سال و نیم حبس محکوم شده بودند. حکم محکومیت آنها 24 مهر ماه امسال به پایان می رسید.
صغری غلام نژاد، به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق به دوسال حبس محکوم شده بود حکم محکومیت او 3 ماه دیگر به پایان می رسید.
از مدت محکومیت مهسا امرآبادی، روزنامه نگاری که مسعود باستانی، همسر روزنامه نگارش در زندان رجایی شهر زندانی است پنج ماه باقی مانده بود. ژیلا کرم زاده مکوندی، از مادران عزادار به دو سال زندان محکوم شده بود و حکم محکومیت او یک ماه و نیم دیگر به پایان می رسید. از مدت زمان محکومیت محبوبه کرمی، فعال حقوق زنان، دو ماه باقی مانده بود. کفایت ملک محمدی که به ۵ سال زندان به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق محکوم شده بود بیش از ۴ سال از محکومیت خود را پشت سرگذاشته بود.
فرح واضحان، یکی دیگر از آزادشدگان متهم به داشتن ارتباط با سازمان مجاهدین خلق بود. ابتدا به عنوان محاربه با خدا به اعدام محکوم بود و در دادگاه های بعدی حکم او به هفده سال زندان تقلیل یافت. خانم واضحان به گفته خانواده اش مبتلا به بیماری سرطان است و حال وی مساعد نیست و از چند ماه پیش به صورت مشروط آزاد شده بود که روز چهارشنبه نام او نیز همراه با نام دیگر زندانیان سیاسی آزاد شده منتشر شد.
در این میان تنها زندانی سیاسی که از مدت محکومیت اش بیش از دو سال باقی مانده بود نسرین ستوده است؛ حقوقدان و وکیل دادگستری که به شش سال حبس تعزیری محکوم شده بود و بیش از دو سال و نیم از محکومیت او باقی مانده. او نیز روز چهارشنبه همراه با بقیه زندانیان سیاسی زن آزاد شد.
از زندانیان سیاسی مرد هم تنها زندانی که روز چهارشنبه از بند 350 زندان اوین آزاد شد علی خدابخش، سرمایه گذار برخی روزنامه های اصلاح طلب است که به یکسال حبس تعزیری محکوم شده بود و کمتر از دو ماه از مدت محکومیت او باقی مانده بود. سه زندانی سیاسی دیگر که آزاد شدند در بیمارستان و روی تخت بیمارستان حکم آزادی خود را دریافت کردند.
محسن امین زاده، معاون وزارت خارجه دردولت سید محمد خاتمی از مدتی پیش در بیمارستان قلب تهران بستری بود. از محکومیت 5 ساله وی که از 26 خرداد 88 در زندان به سر می برد تنها چند ماه باقی مانده است.
فیض الله عرب سرخی از رهبران سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و معاون وزارت بازرگانی در دولت اصلاحات، هم در بیمارستان امام خمینی تهران بستری بود و از محکومیت 5 ساله اش با توجه به این که که از تیرماه 88 در زندان به سر می برد، کمتر از یکسال دیگر باقی مانده بود.
میرطاهر موسوی اما از یکسال پیش در بازداشت به سر می برد و اخیرا از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب به 5 سال زندان (سه سال تعزیری و دو سال تعلیقی) و 10 سال تبعید محکوم شده بود.
خودمان را فریب ندهیم
ژیلا بنی یعقوب روزنامه نگاری که خود اخیرا با پایان محکومیتاش از زندان آزاد شده درباره این آزادیها به “روز” میگوید: باز هم طبق معمول آزادیها را به کسانی دادند که مدت زیادی از محکومیت شان نمانده بود. از جمله هم بندیهای سابق من که مشقات زندان را تحمل کردند محکومیت شان را گذراندند و حالا در روزهای پایانی یا ماه های پایانی محکومیت شان با این عنوان اخیر آزاد شده اند. در مقابل متأسفانه کسانی که سال هاست بدون مرخصی در زندان هستند شامل این آزادیها نشده اند.
او می افزاید: علاوه بر این، این تعداد از آزادیها در مقایسه با جمعیت کل زندانیان سیاسی بسیار ناچیز است. حداقل در دو زندان اوین و رجایی شهر بیش از 300 زندانی سیاسی هست که فقط دوازده نفرشان آزاد شده اند. حالا شهرستانها را هم حساب بکنیم این 12 نفر چند درصد از مجموع زندانیان سیاسی کشور هستند؟
خانم بنی یعقوب با مقایسه آزادیهای عید فطر سال گذشته و اینکه عید فطر امسال هیچ زندانی سیاسی آزاد نشد توضیح میدهد: انتظار می رفت بعد از تغییر و تحولاتی که شده و امیدهایی که به وجود امده طور دیگری رفتار می شد یعنی اگر تعداد قابل توجهی از زندانیان سیاسی آزاد می شدند، می توانستیم باور کنیم که فضای امیدوارکنندهای پیش روی ما گشوده شده. من این آزادیها را مقایسه میکنم با عید فطر سال گذشته که بیش از 80 نفر آزاد شدند و می بینم عید فطر امسال هیچ کسی آزاد نشد و در نهایت شاهد آزادی 12 نفر بودیم و نمی فهمم چرا برخی میخواهند با خوش بینی زیاد نسبت به این مساله برخورد کنند. ما امیدوار بودیم اگر سال پیش بیش از 80 نفر در عید فطر ازاد شدند با امیدهای جدید و وعدههای دولت جدید، تعداد آزادیها امسال دو سه برابر باشد اما متاسفانه اینگونه نشد. خودمان را گول نزنیم خودمان را فریب ندهیم و نگوییم فضا برای زندانیان سیاسی بهتر شده. در این چند ماه گشایشی در وضعیت زندانیان سیاسی رخ نداده است.
نباید خیلی دلخوش باشیم
فرزانه میرزاوند، همسر سیامک قادری، روزنامه نگاری که از چهار سال پیش بدون مرخصی در زندان به سر می برد هم در مصاحبه با “روز” میگوید: وقتی خبر آزادی منتشر شد ما خیلی خوشحال شدیم چون سر و صدای زیادی هم شده بود و تصور دیگری داشتیم ولی وقتی بررسی کردیم و دیدیم کسانی که آزاد شده اند چقدر از حکم شان باقی مانده شک کردیم. و برای ما سوال ایجاد شد که اصلا به چه منظوری این آزادی ها انجام شده است کسی که فقط چند روز از محکومیت اش مانده چطور اینگونه آزادش میکنند و اصلا نیت شان چیست؟
او می افزاید: بند 350 نزدیک 200 زندانی سیاسی دارد که هفتاد تا هشتاد نفرشان زندانیان انتخاباتی یا زندانیان جنبش سبز هستند. از این تعداد فقط چهار نفر آزاد شده اند. بیشتر این عده هم و آنها فقط چندماه از مانده محکومیت شان باقی مانده بود. برای همین اینطور تبلیغات و سر و صدا سر آزادی های اخیر کمی خنده دار به نظر می رسد.
همسر سیامک قادری خوش بین نیست به این آزادی ها و می گوید: واقعیت را بگویم من ابتدا که خبر آزادی را شنیدم خیلی خوشحال شدم با توجه به فضایی که ایجاد شده بود تا صبح بیدار بودم و فکر میکردم این شروع آزادی هاست و منتظر بودم سیامک زنگ در خانه را بزند. شب بعد هم به همین منوال گذشت. بعد از دو شب اما متوجه شدم که قضیه چیز دیگری است و به خودم آمدم. به گونه ای است که خیلی نباید امیدوار بود و خیلی نباید دلخوش باشیم که این روند با حسن نیت انجام شده باشد.
خانم میرزاوند درباره وضعیت همسر روزنامه نگارش هم میگوید: سیامک روحیه اش خیلی عالی است هر هفته وعده می دهد که هفته دیگر به خانه می آید. الان سه سال و دو ماه است که هر دوشنبه در ملاقات کابینی میگوید انشالله هفته دیگر به خانه می آیم. برای مرخصی هم حتی مخالفت کردند میگویند سیامک لیاقت استفاده از این امتیاز را ندارد. یعنی مرخصی که از حقوق یک زندانی است را امتیاز تلقی میکنند.
او در عین حال میگوید: چیزی که مسلم است اینکه این بچه ها از همان ابتدای بازداشت شان که به شکل وحشیانه ای صورت گرفت تحت فشارهای مختلفی بودند خانواده ها تحت فشار و مدت زیادی از وضعیت عزیزان شان بی اطلاع بودند خود من شهرستان بودم وقتی سیامک را بازداشت کردند و تا 20 روز هیچ خبری نداشتم که اصلا او را چه کسانی بازداشت کرده و کجا برده اند فقط همسایه ها دیده بودند که چند نفر همسرم را با چشم بند از خانه برده اند. اما همه این جوانان روی مطالبات اصلی جنبش سبز ایستادگی کردند، هزینه دادند و ایستادند تا یک جوری بازگشت به رای مردم و بازگشت به دموکراسی حاصل شود. همه بیانیه های اعتراضی که از داخل زندان امضا میکنند و همین بیانیه ها باعث می شود از همه حقوقی که به عنوان زندانی دارند هم محروم شوند نشانگر همین است. ما خیلی آسیب دیدیم خیلی اذیت شدیم اما ما خانواده های روزنامه نگاران پذیرفته اند که روزنامه نگار چشم بیدار جامعه است.
با نوع مرخصی هم آزار می دهند
ژیلا بنی یعقوب همسر بهمن احمدی امویی است روزنامه نگاری که در زندان رجایی شهر زندانی است. او درباره وضعیت همسرش توضیح میدهد: بهمن همچنان بعد از یکسال به شکل غیرقانونی در زندان رجایی شهر در تبعید است درحالی که اساسا در حکم او تبعید وجود نداشت. ۲۲ خرداد سال گذشته به خاطر شرکت در مراسمی که در بند 350 زندان اوین برای هدی صابر گرفته بودند بهمن را به رجایی شهر منتقل کردند. همان موقع مسولان قضایی به من گفتند که به صورت تنبیهی به رجایی شهر فرستاده ایم. این بدین معنی بود که بهمن را باید به اوین برمیگرداندند ولی این اتفاق نیفتاد و او همچنان در رجایی شهر به سر می برد و همین مساله مشکلات زیادی را هم برای خود او و هم برای ما و خانواده ایجاد کرده به خصوص برای ملاقات.
از او درباره پی گیری هایش برای مرخصی آقای احمدی امویی سوال میکنم و میگوید: انگار یک برنامه ریزی وجود دارد که به شکلی معکوس به من و بهمن مرخصی بدهند یا آزاد کنند. چهار سال تمام با ما همین کار را کردند بعد از سه سال که به بهمن مرخصی نمیدادند بهمن ۹۱ در شرایطی به او مرخصی دادند که مرا به زندان برده بودند. چقدر هم بهمن هم خانواده ام پی گیری کردند که لااقل یک هفته هم به من مرخصی بدهند تا کنار هم باشیم اما وزارت اطلاعات به طور جدی مخالفت کرد و مسولان قضایی گفتند که وازرت اطلاعات مخالفت میکند. قبل از آزادی من هم بهمن را به زندان برگرداندند و از وقتی من آزاد شده ام هر چقدر تلاش میکنم تا چند روزی به بهمن مرخصی بدهند اما مخالفت می شود. نمیدانم براساس کدام قانون به خودشان حق میدهند که اجازه ندهند زن و شوهر در یک زمان و همزمان از مرخصی استفاده کنند. من وقتی بهمن در ۹۱ بهمن به مرخصی آمد در زندان به یکی از ماموران وزارت اطلاعات که دیدم گفتم درست است به بهمن مرخصی دادید اما این نوع مرخصی دادن شما یک جور آزار ما است چرا که بهمن بعد از سه سال وارد خانه ای می شود که من نیستم و مرخصی برای او شادی اور نیست. من این را بارها گفته ام به مامورانی که با آنها در زندان مواجه شده ام که شما حتی با مرخصی دادن تان هم ما را آزار روحی میدهید.
خانم بنی یعقوب می افزاید: خیلی پی گیری کرده ایم هم من، هم بهمن و هم خانواده و هر بار میگویند که مخالفت از سوی وزارت اطلاعات است نه از جانب دادستانی یا دستگاه قضایی. سوال من این است که اگر اوضاع عوض شده، اگر وزارت اطلاعات شرایط جدیدی را قرار است تجربه کند و رویه و برخوردهای سابق را قرار است کنار بگذارد چرا همچنان چنین رفتارهایی را شاهد هستیم؟ من که حداقل درباره خودمان چنین چیزی را تجربه کرده ام و تغییری نمی بینم. ممکن است بگویند زمان کوتاهی است اما سوال این است که یعنی چی کوتاه؟ چقدر باید بگذرد تا تغییر رویه داده شود؟ در همین زمان کوتاه هم ما درخواست دادیم و باز وزارت اطلاعات مخالفت کرد فقط هم بهمن نیست. خیلی کسان دیگری هم هستند از سعید متین پور و سیامک قادری تا عبدالله مومنی و آرش سقر که سالهاست پای شان را از زندان بیرون نگذاشته اند و ما کم نداریم از این افراد که سالهاست در زندان هستند. حالا اینها که اسم بردم به هر حال آدم های شناخته شده ای هستند که اصلا مرخصی نیامده اند یا اگر آمده اند به شیوه نامناسبی به آنها مرخصی داده شده. شما ببینید چقدر زندانی سیاسی گمنام داریم که ده سال، 15 سال و 20 سال است به مرخصی نیامده اند؟ حتی برخی ملاقات حضوری هم اصلا نداشته اند؟
او میگوید: در زندان رجایی شهر چقدر از این زندانیان داریم. بهمن وقتی به مرخصی آمده بود مدام می رفت دادستانی و درباره انها پی گیری میکرد میگفت این آدم هجده سال است مرخصی نیامده ان یکی پانزده سال است بدون ملاقات در زندان است. حتی خود من گاهی اظهار ناراحتی میکنم از این که چرا با ما اینگونه برخورد میکنندو مرخصی به ان شکل و ملاقات حضوری به ندرت حاضر می شوند بدهند و.. بهمن میگوید من وقتی این افراد را می بینم که چندین ساله بدون ملاقات و مرخصی در زندان هستند خجالت می کشم توی چشم های انها نگاه کنم چه برسد به اینکه چیزی بگویم.
زندانیانی که فراموش شده اند
ژیلا بنی یعقوب در وبلاگ شخصی اش به برخی از زندانیان سیاسی که سالهاست از هرگونه مرخصی و حتی ملاقات محروم بوده اند اشاره کرده و نوشته است: در یکی دو روز گذشته یازده زندانی سیاسی با استفاده از حق قانونی آزادی مشروط آزاد شده اند. آزادی شان شادی آور بود و بسیاری از ما را خوشحال کرد. بسیاری از آنها در روزها یا ماههای پایان محکومیت خود بودند. کمی که از خوشحالی اولیه گذشت، انگار غمی بزرگ قلبم را چنگ زد، یادم افتاد برخی از زندانی های سیاسی در زندان های ایران، بیشتر از یک دهه و حتی دو دهه در زندان اند، ای کاش آزادی گاهی برای آنها هم سرودی می خواند.
اسامی و مشخصات این دسته از زندانیان سیاسی به نقل از وبلاگ خانم بنی یعقوب به شرح ذیل است.
محمد نظری یک زندانی سیاسی است که بیش از بیست سال پایش را اززندان بیرون نگذاشته است. وی ابتدا به اعدام محکوم شده بود و سالها بعد حکمش به ابد تقلیل پیدا کرد. به نظر می رسد مجازاتش با جرم او هیچ گونه تناسبی ندارد.
عمر فقیه پور، یک زندانی دیگر سیاسی از کردستان ایران است. او محکوم به حبس ابد است و بیش از سیزده سال در زندان است. اتهام او هم ارتباط با حزب دمکرات کردستان بوده است. بهمن با تاسف زیاد همیشه در باره اش حرف می زند. سالهاست ملاقاتی ندارد. بهمن می گوید:تصویر ثابت او در بند این است:همیشه ساکت روبروی تلویزیون نشسته و در حالی فیلم و سریال نگاه می کند با قلابهایی که تند و تند حرکتشان می دهد، کیف و کمربند می بافد تا هزینه زندگی در زندان را تامین کند.
احمد تمویی نیز پانزده سال است که در زندان است، فعلا در زندان رجایی شهر، اوهم به خاطر حزب دمکرات زندانی و از زندانیان سیاسی کرد است.
ابراهیم حسین پور هم هفده سال است که در زندان است.
عثمان مصطفی پور از زندانیان سیاسی کرد الان 23 سال است که در زندان است، فعلا در زندان ارومیه محبوس است، وقتی دستگیر شده فقط 22 سال داشته و به خاطرارتباط با حزب دمکرات ایران بازداشت و زندانی شده و هیچ گونه عملیات مسلحانه هم نداشته است.
سعید سنگر یک زندانی دیگر کرد است که سیزده ساله بدون یک روز مرخصی در زندان سنندج است.
خالد فریدونی هم مثل عمر فقیه پور از اعضای حزب دمکرات کردستان بوده و سیزده سال است در زندان است. الان در زندان رجایی شهر و محکوم به حبس ابد است.
حسین حمزه شجاع از دیگر زندانیان سیاسی کرد است که محکوم به حبس ابد است و از دوازده سال پیشدر زندان است.
یهمن می گوید :از خودم میپرسم اگر این حزب دمکرات هنوز هم وجود داشته باشد آیا میداند آدمهایی هستند که به اسم عضویت در آن حزب سالهاست که در زندان اند. گاهی با خودم میگویم شاید حتی سیستم قضایی ایران هم در فهرست زندانیهای خود نامی از آنها نداشته باشد.
و این زنان کرد نیز سال هاست که با حکم های سنگین در زندان زینب جلالیان، قدریه قادری، امل شیخو، صفیه صادقی.
امکو قادری و رمضان سعیدی، ناصح یوسفی، محمد امین عبداللهی(زندان طبس)، قادر محمد زاده نیز هرکدام هشت سال است که در زندان اند.
احسان تپز (زندان زنجان)، محمود بداغ (زندان قزوین)، ارجان قریل (زندان قزوین)، عمر چاپراز نیز هفت سال است که در زندان اند.
زانیار و لقمان مرادی که پسر عمو هستند چهار سال است که زیر حکم اعدام اند و به دستور قاضی صلواتی از ملاقات با خانواده های شان محروم اند. آنها هم مدتهاست که با خانواده های خود ملاقات ندارند.
حبیب و علی افشاری نیز دو برادرند که در زندان ارومیه زیرحکم اعدام اند، بهروز ایلخانی، سیروان نژادی، ابراهیم عیسی پور، منصور آروند و رضا اسماعیلی نیز همینطور.
حاج کریم معروف عزیز که نزدیک به هشتاد سال سن دارد، بیش از شانزده سال است که در زندان به سر می برد. وی نیز در زندان رجایی شهر است.
کرمی خیرآبادی، نیز یکی از همین افرادی بود که شانزده سال زیر حکم اعدام قرار داشت، و به گفته هم بندانش یکشنبهها و سه شنبههایی که احتمال اجرای حکم اعدام میرفت، با هفتهها و ماهها و سالهای زیادی که پشت سر گذاشته بود، دیگر اصلاً حسی برایش نمانده بود. کرمی خیرآبادی چند ماه بعداز شانزده سال که پایش را از زندان بیرون نگذاشته بود، بالاخره اجازه یافت چندروزی به بیمارستان اعزام بشود و در همانجا جان سپرد.
http://www.roozonline.com/persian/news/newsitem/article/-504acd07f7.html
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.