بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
||
از ميان نوشته های مجيد محمدی سه شنبه 5 شهريور ماه 1392 ـ 27 اگوست 2013 |
آمیزهء خطرناک اسلامگرایی و آپارتاید علیه یهودیان ایرانی
مجید محمدی
شماره دهم ماهنامهی ایرانشهر فرهنگی به یهودیان ایرانی اختصاص یافته است. مقالهی زیر به نقل از این ماهنامه به رفتاری که با یهودیان ایرانی در 35 سال گذشته صورت گرفته می پردازد/ در آموزشهای عمومی جمهوری اسلامی یهودیان امروز همانا یهودیان عصر پیامبر معرفی می شوند که باید از آنها انتقام گرفت/ جمهوری اسلامی و اسلامگرایان حاکم نه تنها برای اقلیتهای دینی یک رژیم آپارتاید درست کردهاند بلکه هر جا به تبلیغات سیاسی نیاز داشته باشند از آنها سوء استفاده می کنند.
عدم توجه به دو واقعیت مانع از شناخت آنچه در ایرانِ تحت جمهوری اسلامی می گذرد شده است: این که رژیم از دین اسلام یک ایدئولوژی (اسلامگرایی) برای کسب و حفظ و تحکیم قدرت ساخته است (درک تفاوت اسلام و اسلامگرایی) و این که مقامات رژیم و طرفدارانشان غیر از مسلمانان شیعهی باورمند به ولایت فقیه بقیه را پست و بی غیرت و فاسد و نجس و بدون هر گونه حقی می دانند. از نظر آنان تفاوتی میان زرتشتی، یهودی، بهایی، مسیحی، شیعهی مخالف ولایت فقیه، بی دین و سنی خواه ایرانی و خواه غیر ایرانی نیست. آپارتاید (جداسازی) جنسی و مذهبی و ایدئولوژیک که در سراسر کشور جاری است ناشی از همین نظام کاستی مذهبی/سیاسی است.
در اکثر محیطهای کار دولتی یک زن یا یهودی یا بهایی یا افغانی نمی تواند در کنار یک مرد باورمند به حکومت یا متظاهر به آن کار کند. در استان تهران از هر 24 نفر یک نفر افغانی و در سطح کشور از هر 50 نفر یک نفر افغانی است. این جمعیت حدود 500 هزار نفری در تهران یا 1.5 میلیون نفری در کشور چه سهمی از فضای عمومی و فرهنگی استان تهران یا کشور غیر از انجام کارهای یدی و محرومیت از فرستادن کودکانشان به مدرسه دارند؟ چرا بهاییان از تحصیل در دانشگاهها محروم هستند؟ چرا نوکیشان مسیحی زندانی می شوند؟ متاسفانه حتی بخشی از مخالفان حکومت نمی خواهند این نژادپرستی/قوم پرستی/زن ستیزی/پاکسازی مذهبی را که توسط بخشی از هموطنانشان در جامعه و دولت اعمال می شود ببینند و بدان اعتراض کنند. اکثر ایرانیان تبعیض در جوامع دیگر را به خوبی می بینند و واکنش نشان می دهند اما بسیاری از آنان در برابر تبعیض و نژاد پرستی در جامعهی خود بی تفاوت هستند.
برای روشن تر شدن این موضوع می توانید هر گروهی را از میان این "غیر خودیها"ی نژادی، قومی و مذهبی انتخاب کنید. من در این نوشته یهودیان ایرانی را بر می گزینم و آن آمیزهی خطرناک ایدئولوژی تمامیتگرا و آپارتاید را که علیه این بخش از ایرانیان به کار رفته توضیح می دهم.
دینداری مضاعف
یهودیان و دیگر دینداران غیر مسلمان نوعی رعایت دینی مضاعف را در حکومت دینی شیعیان متحمل می شوند. آنها نه تنها باید احکام دینی خود را به جای آورند یا رعایت کنند بلکه باید به عنوان مثال در ماه رمضان در عرصهی عمومی نیز عملا روزه دار باشند یا در ماه محرم عروسی خود را برگزار نکنند. زنان یهودی نه تنها باید احکام تلمود را رعایت کنند بلکه باید حجاب اجباری (نوع شیعی-ایرانی آن) را نیز رعایت کنند. آنچه آنها باید رعایت کنند ربطی به اسلام ندارد. این اسلامگرایی است که حتی غیر مسلمانان را به رعایت احکام شریعت وادار می کند. در مقابل، اسلامگرایان هیچ گونه فداکاری و از خود گذشتگی مثل تحمل دیگران را از خود بروز نمی دهند.
صهیونیزم و یهود
مقامات و باورمندان به جمهوری اسلامی در آغاز شکل گیری رژیم می گفتند علیه صهیونیزم هستند و نه یهودیان اما به تدریج گرایشهای ضد یهودی آنها آشکارتر و آشکارتر شد تا حدی که در دوران احمدی نژاد به صراحت علیه یهودیان سخن می گفتند. فاشیستهای ضد یهودی مثل احمد فردید و رضا داوری مقامات کلیدی فرهنگی را در اختیار گرفتند. آنها با علم به نفرت روحانیت شیعه از یهودیان آموزههای فاشیستی را در کشور ترویج دادند. کشتار جمعی یهودیان توسط نازیها نفی شد و نئوفاشیستها و نیروهای ضد یهود به مهمانان دائمی کنفرانسهای دولتی تبدیل شدند. منتقدان نفی هولوکاست توسط احمدی نژاد در میان مقامات جمهوری اسلامی نیز به اصل موضوع معترض نیستند بلکه می گویند این سخنان موجب دشمنی بیشتر با جمهوری اسلامی و تسریع بخش تحریمها بوده است.
سخن گفتن علیه یهودیان آن چنان شایع شده است که یک بازیگر سینما برای تقرب به دولت به صراحت علیه یهودیان به طور کلی سخن گفت (نگاه کنید به سخنان اکبر عبدی در مراسم دریافت جوایز دولتی بدون هیچ عکس العملی از سوی حضار). اقلیت یهودی کشور حتی برای یک لحظه در رسانههای دولتی مشاهده نمی شود گویی وجود خارجی ندارد. حتی یک مقام جمهوری اسلامی (بجز محمد خاتمی) در دورههای مختلف انتخابات مجلس و ریاست جمهوری و بعد از آن با گروهی از شهروندان یهودی دیدار نکرده است.
آپارتاید در فرهنگ عامهی شیعیان
این آپارتاید قومی و مذهبی و جنسیتی البته در فرهنگ عمومی ایرانیان ریشه دارد. به کودکان مسلمان از ابتدای زندگی گفته می شود که هیچ گروهی بیش از یهودیان با پیامبر اسلام دشمنی نکردند و در نهایت پیامبر اسلام مجبور شد در یک روز حدود 700 تن از آنها-از یهود بنی قریظه- را قتل عام کند (توجیه و عادی سازی کشتار جمعی). یهودیان امروز همانا یهودیان عصر پیامبر معرفی می شوند که باید از آنها انتقام گرفت.
تعبیری که برای یهودیان استفاده می شود "جهود" به معنای منکر حقیقت با علم و اطلاع است که یهودیان این تعبیر را وهن آور می دانند. کلیشه سازی از یهودیان و ساختن لطیفه با اتکا به منش نسبت داده شده به آنها رواج روزمره دارد. یهودیان در این کلیشهها و لطیفهها همیشه نقش آدمهای خسیس و پول پرست و حریص را بازی می کنند. همین کلیشهها در اروپای قبل از هولوکاست وجود داشت و باعث شد مردم در برابر این جنایات سکوت کنند.
متاسفانه بخشی از روشنفکران و تحصیلکردگان ایرانی نه تنها خود به این نوع پس زمینههای نژاد پرستی دچار بودهاند بلکه نژاد پرستی در میان هموطنان خود را به زیر قالی فرستادهاند. گرایشهای دینگرایانه/قومگرایانه/نژاد پرستانه علیه افغانها، اعراب، یهودیان، بهاییان، ترکها و امروز اروپاییان کم رنگ و معدود نیست اما ایرانیان صرفا برای افتخار به تاریخ خود از منشور کوروش یاد می کنند، گویی هیچ جنایت و تجاوزی از سوی ایرانیان در طول تاریخ صورت نگرفته است. حکومت با اتکا بر همین گرایشهاست که نظام سرکوب خود را روغنکاری می کند. بازداشت یهودیان به اتهامات واهی مثل ارتباط با اسرائیل زمانی قابل انجام است که حداقل بخشی از شهروندان- بالاخص آنها که در مراکز قدرت هستند یا در افکار عمومی موثرند- گرایشهای ضد یهودی داشته باشند.
استفادهی ابزاری
جمهوری اسلامی و اسلامگرایان حاکم نه تنها برای اقلیتهای دینی یک رژیم آپارتاید درست کردهاند (مثل این که باید بر در مغازههایشان ذکر کنند که یهودی یا مسیحی هستند، اگر خوراکی و نوشیدنی بفروشند) بلکه هر جا لازم باشد از آنها سوء استفاده می کنند. در عین نقض همهی حقوق آنان چند ارمنی و یهودی و زرتشتی در مجلس هستند تا تساهل مذهبی حکومت را به نمایش بگذارند. از یهودیان ایرانی علاوه بر نمایش دروغین مدارای مذهبی برای نمایش مخالفت یهودیان با موجودیت دولت اسرائیل نیز استفاده می شود.
دولتهای عرفی و یهودیان
اما رابطهی دولتها با اقلیتهای دینی از جنسی دیگر بوده است. غیر از 34 سال گذشته، دولتها در ایران سکولار یا عرفی بودهاند چون ادارهی کشوری پهناور با تنوعی که سرزمین ایران دارد با یک ایدئولوژی یا نگرش دینی، غیر عقلانی و غیر عملی به نظر می آید (البته جمهوری اسلامی با آپارتاید جنسیتی و قومی و مذهبی آن را عملی ساخته است). تنها در شرایطی که دولتها بسیار ضعیف بودهاند (مثل اواسط و اواخر دوران قاجار) آنها به فشار روحانیت تن در داده و به کشتار غیر شیعیان (بابیها و بهاییان) تن در دادهاند. نهاد روحانیتی که به شاهان قاجار برای کشتار جمعی بهاییان فشار می آورند خود به حاکمان ایران در سال 1357 تبدیل شد.
به همین دلیل است که یهودیان ایرانی غیر از دوران جمهوری اسلامی و سالهایی در حکومت صفویه به شکل گسترده و ساختاری تحت تعقیب قرار نگرفتند و احساس خوبی از ایرانی بودن دارند. کافی است گذری در محلات یهودیان در خارج از ایران (مثل گِریت نِک در لانگ آیلند نیویورک یا بورلی هیلز در کالیفرنیا) داشته باشید و این احساس خوب ایرانی بودن را در یهودیان ایرانی-امریکایی مشاهده کنید.
نفوذ علما بر حکومت و آزار یهودیان
یهودیان ایرانی حتی در دورههایی مثل غزنویان و سلجوقیان به دربار شاهان ایرانی راه یافتند. در دوران حکومت مغولان یهودیان با استفاده از تساهل مذهبی آنها به حد وزارت رسیدند. صفویه و قاجار به علت نیازی که به نزدیکی به علمای شیعه می دیدند فشار بر یهودیان را افزایش دادند اما در دورهی زندیه و قرنها بعد در دورهی پهلوی وضع اجتماعی یهودیان بهبود یافت. بدین ترتیب رابطهی مستقیمی میان میزان تاثیر پذیری حکومت از روحانیون شیعه و آزار و تبعیض علیه یهودیان وجود داشته است. هر چه حکومت بیشتر از علمای شیعه تاثیر می پذیرفته و به کمک آنها نیاز داشته آزار افزایش می یافته است. جمع اسلامگرایی و فرهنگ عمومی غیر متساهل با ادیان اقلیت این آزار را شدت بخشید تا امروز که به نوعی نظام آپارتاید علیه یهودیان انجامیده است. علت مهاجرت اکثر یهودیانی که هزاران سال در ایران زندگی کردهاند همین امر بوده است.
http://news.gooya.com/politics/archives/2013/08/165786.php
نظر خوانندگان
خسرو: یهود آزاری در طول تاریخ همیشه وجود داشته است. در دوره ای شدت بیشتری پیدا کرده است و در دوره ای شدت کمتری داشته است. من در یکی از شهر های باستانی زندگی می کنم که تعداد زیادی یهودی هم در این شهرستان زندگی می کردند. بعد از سال پنجاه و هفت خورشیدی 57 همگی کوچ کردند و رفتند. امروز حتی یک یهودی در این شهر زندگی نمی کند. البته خانواده های زیادی هستند که اصالتاً یهودی بوده اند و پدران شان بنا به هر دلیلی مسلمان شده اند. جالب است که این بندهء خدا ها از مسلمانان هم مسلمان تر شده اند! ما در خانوادهء خود با بعضی از خانواده های یهودی رفت و آمد داشتیم. من شخصاً بارها شاهد یهود آزاری در سطح شهر بوده ام. بسیار بسیار از اینگونه رفتار بعضی از مسلمانان با یهودی ها رنج می بردم. به راستی سوگند یاد می کنم که به جای آنان که یهود آزاری می کردند من خجالت می کشیدم، من شرم می کردم، به راستی سوگند از خودم هم در این گونه زمان ها بدم می آمد. البته کم بودند کسانی که یهود آزاری می کردند اما یهود آزاری وجود داشت. حتی اگر کسی انسان بود و به چشم انسانیت به مردم نگاه می کرد، نه به چشم دین، و رفتار مناسبی با يهوديان داشت این یهودیان شک داشتند و با احتیاط برخورد می کردند. و این گونه برخورد یهودیان به دل من آتش می زد. با خود می گفتم که این مردم چقدر بدی دیده اند که اگر یکی هم قصد نیک داشته باشد این یهودیان باور نمی کنند. البته پدر من با بعضی از خانواده های یهودی دوستی داشت و آنان بیشترشان با اطمینان با ما برخورد می کردند.
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |