|
هم تقلب بود، هم تدلیس!
رفتار حکومت آخوندی به نواختن طبل می ماند؛ کوبیدن بر جسمی بزرگ و توخالی که با تلنگری سر و صدای زیاد به پا می کند و طنین آن بر خودش نیز اثر می گذارد. این حالت منحصر به امروز که ولی مطلقه فقیه مثل موش در تله خود کرده های بی تدبیرش گیر افتاده، و خود را به درودیوار می کوبد تا شاید راه گریزی بیابد، نیست. از نخستین روزهای حیات اش آغاز شده و به احتمال قوی تا زمان بر سنگ کوبیده شدن شیشهء عمرش هم دوام خواهد داشت. هنوز از 22 بهمن 1357 بیش از چند ماه نگذشته بود که آیت الله خمینی با تأیید حرکت زشت و خلاف موازین بین المللی به اصطلاح "دانشجویان پیرو خط امام" در بالارفتن از دیوار سفارت امریکا و گروگان گیری کارکنان آن، با کوبیدن بر "طبل" بی خردی سر و صدای فراوانی ایجاد کرد و با "انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول" نامیدن آن و یاوه پردازی "امریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند"، سنگ نخست دیواری را کج نهاد که تا امروز کج بالارفته و ناگزیر روزی برسرهمه - اعم از حکومت و مردم - خراب خواهد شد.
ترغیب ارتش عراق به شورش و ترک خدمت و کارهای تحریک آمیز دیگر درکنار چراغ سبز امریکا به خاطر گروگان گیری و ترسی که از "صدور انقلاب" دردل کشورهای عرب ایجاد شده بود، اقدام جنون آمیز صدام حسین در حمله و تجاوز به خاک ایران را درپی داشتند. خمینی با "برکت الهی" خواندن جنگ باردیگر بر "طبل" نابخردی کوبید و سروصدایی که ایجاد شد مانع ازآن گردید که عواقب خطرناک و ویرانگر آن را دریابد و به فکر چاره جویی بیفتد.
کمتر از دوسال پس از آغاز جنگ، هنگامی که با رشادت و فداکاری جوانان ایران، دشمن متجاوز ازخاک میهن بیرون رانده شد و کشورهای ثروتمند عرب پذیرفتند که غرامت حمله و تجاوز صدام حسین را بپردازند، بازهم خمینی با کوبیدن بر "طبل" و به پاکردن سروصدای روان پریشانه "جنگ، جنگ تا پیروزی" و "راه قدس از کربلا می گذرد"، از پذیرش پایان گرفتن جنگ سرباززد و با ادامه بیهوده و نابخردانه آن به مدت بیش از شش سال، باعث کشته شدن صدهاهزارنفر و معلول و ناپدید و اسیرشدن صدهاهزارنفر دیگر شد و طنین "طبل" او را ازآن بازداشت که از خود بپرسد چه حقی دارد که با سرنوشت یک کشور و مردم آن چنان بی پروا بازی کند.
یک نویسده انگلیسی هندی تبار به نام "سلمان رشدی" کتابی به نام "آیه های شیطانی" نوشت. خمینی باز بر "طبل" هنجارناپذیری کوبید و باصدور فتوای قتل نویسنده باردیگر سروصدای زیادی دردنیا به پاکرد،بیش ازپیش کشور را به کنج انزوا راند و دنیا را درپوشش حمایت از "آزادی بیان" رودرروی کشور قرارداد.
در ماه های پایانی هفتمین سال جنگ ویرانگر و پرتلفات، شورای امنیت سازمان ملل درتاریخ 29 تیرماه 1366 قطعنامه 598 را صادر و به طرفین جنگ تکلیف کرد با پایان دادن به درگیری به مذاکره بپردازند. صدام حسین بی درنگ آن قطعنامه را پذیرفت اما آیت الله خمینی همچنان به لجاجت خیره سرانه خود ادامه داد و از پذیرش آن سرباززد. یک سال بعد، درپایان تیرماه 1367، خمینی درحالی که آشکارا در تنگنا قرارگرفته بود و عملا امکان ادامه جنگ را نداشت، سرانجام با تعبیر "سرکشیدن جام زهر" و " معامله کردن آبرو با خدا" که حاکی از اکراه او از پایان گرفتن جنگ بودند، قطعنامه را پذیرفت. اگر میانگین روزانه تلفات 8 سال جنگ را 200 نفر بگیریم - که بیش ازاین است -، شمار کسانی که پس از بیرون راندن دشمن متجاوز ازخاک ایران، قربانی خیره سری و کینه توزی خمینی شدند سربه بیش از 400 هزارنفر می زند و اگر خمینی قطعنامه 598 را درتاریخ صدور آن و همزمان با صدام حسین پذیرفته بود، دستکم 70 هزار نفر کمتر قربانی می شدند. به این ارقام وحشتناک باید شمار معلولان، مفقودان و اسیران را نیز افزود و همه اینها بدون درنظرگرفتن خسارت های مادی ادامه بیهوده و دیوانه وار جنگ است که هاشمی رفسنجانی آن را بیش از 1000 میلیارد دلار برآورد کرده است.
پس از پایان جنگ، مرگ خمینی و آغاز دوران رهبری سید علی خامنه ای، حکومت آخوندی باردیگر "طبل" را با سودای دستیابی به سلاح اتمی - که آن را تضمین ماندگاری خود می داند - به صدا درآورد و با 12 سال مخفی کاری، خیره سری و پشت پا زدن به قوانین بین المللی - از جمله "کاغذ پاره" خواندن قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل - دنیا را چنان علیه خود متحد و یکپارچه کرد که کشور را به روزگار فلاکت بار کنونی دچار کرد که تا لب پرتگاه ازهم پاشیدن شیرازه اقتصادی و ورشکستگی همه جانبه فاصله چندانی ندارد.
در به اصطلاح "انتخابات ریاست جمهوری" خرداد 1388، بنابرادعای حکومت 85 درصد از مردم اسیر و مسخ شده، با این امید واهی که شاید بتوانند کشور را از بن بستی که در اثر نابخردی و استبداد رأی ولی مطلقه فقیه گرفتار آن شده برهانند، پای صندوق های رأی رفتند ولی با سد خودسری او، که برای رأی مردم ارزشی جز برای تأیید مشروعیت خود قائل نیست، روبرو شدند و با تلخکامی دریافتند که به رأی شان خیانت شده است. این امر موجب اعتراض هایی پردامنه و کشته شدن شماری از جوانان ایران و زندانی و شکنجه و فراری شدن شماری دیگر شد و پس از ماه ها رودررویی، باسرکوبی وحشیانه به آن پایان داده شد و شگفت این که وقاحت بی حد و اندازه مقام معظم رهبری و اوباش سرکوبگر و جنایتکارش موجب شد که اینها چیزی هم طلبکار و خواستار آن شوند که معترضان بپذیرند که در انتخابات خرداد 1388 تقلب نشده و هرکس دراعتراض ها نقشی داشته باید عذرخواهی و توبه کند!
سعید حجاریان یکی از کارکشته ترین "طبال" های حکومت آخوندی است. در تأسیس وزارت اطلاعات و امنیت نقش داشته و به معاونت آن رسیده، سال ها عضو مرکز مطالعات استراتژیک و شورای امنیت ملی بوده و معمار و نظریه پرداز "اصلاحات" است. معماری که هیچ مصالح سااختمانی برای ساخت بنای مورد نظر خود دراختیار نداشت زیرا "اصلاحات" با ذات، ساختار و قانون اساسی حکومت درتضاد و تقابل بود و نظریه پردازی که به همان دلیل درپیش گفته شده، عیار نظریه هایش از حد "فشار از پاایین و چانه زدن از بالا" فراتر نمی رفت!
سعید حجاریان پس از رویدادهای پیامد رأی گیری ریاست جمهوری خرداد 1388 چند ماه به زندان افتاد و برای خلاصی خود تقصیر را به گردن "علوم انسانی" غربی که در دانشگاه ها تدریس می شدند انداخت و با این ترفند از بند رهایی یافت. این هفته، او مطالبی گفته که درخور توجه است. به گزارش "بی بی سی" 12 اوت 2013: « سعید حجاریان از نظریه پردازان جریان اصلاحات سیاسی درایران، در گفتگویی با خبرگزاری تسنیم درباره انتخابات ریاست جمهوری سال 88 گفته: بحث ما این نیست که تخلف یا تقلب شده است بلکه واقعه ای اتفاق افتاده است که اسم آن "تدلیس سیستماتیک" است».
بی بی سی برای توضیح معنای واژه تدلیس می نویسد: «تدلیس در لغت به معنای پنهان کردن عیب است و در اصطلاح فقهی و حقوقی یکی از مصادیق غش در معامله (خیانت و ریا در دادوستد) است. درصورت اثبات تدلیس این اقدام می تواند باعث فسخ یا به هم خوردن معامله شود».
سعید حجاریان در توضیح گفته خود می افزاید: «کسی که پول بیت المال را در سطح وسیع درطول هفت سال بی حساب و کتاب خرج کند، سهام بدهد، سیب زمینی بدهد، یارانه بدهد، آن را چه می توان نامید... دست آخرهم ثمره هفتصد میلیارد دلار درآمد کشور تورم بالای 40 درصد، بیکاری مزمن و اشتغال زایی سالانه 14 هزار شغل باشد، باید معلوم شود این پول ها کجا رفته است. جزاین است که خرج تدلیس شده است؟»!
البته، سعید حجاریان توضیح نمی دهد که همه این کارها با تأیید، هم نظری و حمایت همه جانبه سید علی خامنه ای انجام شده است. فزون براین، به دشواری می توان فهمید که منظور سعید حجاریان از این حرف ها چیست. آیا می خواهد بر مسئلهء تقلب در انتخابات ماله بکشد و به نوعی حرف رهبر معظم را تأیید کند؟ آیا می گوید که تقلب بد است اما تدلیس ایراد و اشکالی ندارد؟ آیا زیرجلکی می خواهد به ولی مطلقه فقیه دهن کجی کند؟!
همه چیز به ظرفیت کاسه صبر مردم بستگی دارد. تا زمانی که این کاسه پر و لبریز نشده، در بر همین پاشنه خواهد چرخید و با خاک هایی که امثال سعید حجاریان به چشم مردم می پاشند، امکان این که به یقین روشن شود که موضوع چه بوده وجود نخواهد داشت. تنها پس از لبریز شدن کاسه صبر و بر سنگ کوبیدن شیشهء عمر حکومت است که این امکان پدید می آید که گروهی صالح و بی نظر به پژوهش برای کشف حقیقت بپردازند و به احتمال قوی اعلام کنند که هم تقلب بود، هم تدلیس.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مقاله:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.
New Secularism - Admin@newsecularism.com - Fxa: 509-352-9630 |