|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
جمعه 25 مرداد ماه 1392 ـ 16 ماه اگوست 2013 |
دربارهء نظر شاهزاده نسبت به نقش حزب رستاخيز در وقوع انقلاب
آريوبرزن داريوش
شاهزاده رضا پهلوی، در روز چهاردهم امردادماه امسال و به مناسبت آغاز يکصد و هشتمين سال صدور فرمان مشروطیت، پيامی با عنوان «گامی بسوی عصر روشنگری» برای همهء هم ميهنان فرستاده اند، که از سوی «خبرگزاری جبهه ملی ايران» با تيتر «حزب رستاخیز، جامعه را به سوی انقلاب فاجعه بار ۵۷ سوق داد» انتشار عمومی يافته است.
در اين باب آنچه که مردم ايران جسته گريخته از آن آگاهی دارند اين است که حزب رستاخيز در اسفند ماه 1353با اهداف ايجاد يکنواختی و سرعت بخشيدن به اجرای سياست های عمومی کشور، و نيز به منظور جلب، جذب و يکسويه ساختن تلاش همهء نيروهای فعال سياسی و اجتماعی به سوی اهداف تعيين شده ملی ـ ميهنی تاسيس شده بود. بدنبال اقدام به بنياد گشتن اين حزب، ديگر احزاب موجود، مانند حزب ایران نوین، حزب مردم و... انحلال پيدا کرده و همزمان طی فراخوانی از ملت ايران تقاضا گرديد تا برای تقويت حزب «رستاخيز» و به خاطر تسريع در انجام پروژه های توسعه و پيشرفت، همگی بدآن بپيوندند.
بدنبال آن، پادشاه، طی بياناتی، اينگونه متذکر شدند: "بنظر مي رسد، کسانی که با ايجاد اين حزب جديد مخالف هستند فقط عده ای توده ای باشند که به آنها توصيه مي کنم اگربا اين شرايط جديد موافق نيستند، بيايند و بادريافت گذرنامه که هزينهء آن را البته دولت خواهد پرداخت به خارج از کشور رفته و به زندگانی مورد نظرخود مشغول شوند." شاهنشاه در رابطه با حزب رستاخيز و درکتاب «پاسخ به تاریخ» نوشته اند: "ما اعتقاد داريم همهء مردم ایران باید برای رسیدن به هدف های ملی که سعادت و آسایش فرد فرد ملت را تأمین خواهد کرد متحد باشند و در یک جهت سياسی حرکت کنند، همهء کوشش ها باید در راه پیشرفت کشور باشد، نه خنثی کردن تلاش های يکدیگر. در يک نظام چند حزبی امکان تفرقه و تشتت بسیار وجود داشته و هر گروه که در احزاب شرکت دارند با دیگران بر سر کسب قدرت و به دست گرفتن حکومت ستیز و مناقشه بر پا مي دارند. هر گروه می خواهد حرف های خودش را به کرسی بنشاند و در نتیجه اختلافاتی به وجود می آید. در حالی که در حزب رستاخیز، به علت وجود وحدت در هدف و اشتراک در راه، از جنگ گروهی خبری نیست."
شوربختانه، پس از بر پائی آن حزب، اقدامات بد اجرائی مسئولان، ماننداقدامات دبير کل دوم حزب آقای جمشید آموزگار در ایجاد جناح پیشرو، که در ادامه از عوامل تضعيف حزب شد، بنحوی موجبات شکست آن مجموعه را مهيا ساخت.
اتخاذ تصميمات نادرست بعدی بجای آنکه باعث يکپارچگی، یکرنگی و ثبات در جامعهء سياسی آن روز گردد، موجبات تشتت و تضاد آرا و ایجاد ناهماهنگی بین دولتمندان سیاسی کشور گشت. و در این بین درگیري های بعدی جناح پیشرو، سازنده و لیبرال حزب بر شدت آن تشنجات افزود. تا آنکه در روز نهم مهر ماه ۱۳۵۷ و دردورانی که دکتر جواد سعيد دبيرکلی حزب را به عهده داشت به انحلال آن اقدام گرديد.
در تمام دوران ِ قريب سه سال و نيمهء عمر کوتاه اين حزب، همه مخالفين پهلوي ها در کشور، و بالاخص اعضاء و سمپاتيزان های جبهه ملی، و بنگاه ايرانی حزب کمونيست شوروی در دوران جنگ سرد، يعنی «حزب اردوگاهی توده» با رفتاری «اکسنتريک» (Eccentric)، عليرغم احترام به سيستم مشابه تک حزبی در کشور شوراها، مخالفت کورکورانه ای بر اساس نظريهء عمومی "مخالفت با همهء سياست های اتخاذ شده دردوران حکومت پهلوي ها، هر کدام به گونه ای با دروغزنی و شايعه پراکنی آنچنان صحنهء سياسی کشور را تيره و تار ساختند که قابل توصيف نيست.
آنها، با اعمال روش هائی غيراخلاقی و با بکارگيری پوپوليسمی خاص، ضمن عدم ارتباط سياسی با ملت، خود را نمايندهء مستقيم مردم تلقی و بدون التزام و تعهد به ارائهء پاسخگوئی لازم به نهادهای دولتی و اجتماعی، خودسرانه به کارهای نادرست پرداخته و بگونه ای آب به آسياب دشمن ريختند. رهبری جبهه ملی ايران، با نوعی قهر آنتاگونيستی نسبت به حکومت، و حزب اردوگاهی توده با به انحراف کشانيدن افکار عده ای از هموطنان بيگناه و ناآگاه در تمام دوران حيات خود، برای نيل به اهداف ضد ايرانی و ضد ملی، هرکدام به طريقی اقدام به ترور فکری نيروهای انسانی فعال در جامعه آن روز مي نمودند. در اين ميان آنچه نبايد از نظر دور نگاه داشته شود، اتخاذ سياست های کلان و اصلی کشور به توسط تعيين کنندهء خط مشی مبتنی بر تقدم رشد اقتصادی بر توسعهء سياسی بوده است که بعلت وجود عدم بلوغ روحی عدهء کثيری از مردم در امکان ايجاد يک گسترهء سياسی فعال که در آن ملت بتواند اراده و کنترل خود را بر نهادها و موسسات زندگی اجتماعی اعمال و سرنوشت خود را به دست گيرد، و به گفتهء يورگن هابرماس فيلسوف آلمانی موجبی فراهم گردد تا پارادايم "اقتدار خرد گرا" بر زمينهء "اقتدارهای شخصی" فائق آيد، مهيا نبوده است و لذا اين تصميمات بنا بر ضرورت خاص اتخاذ شده بود. از نگاهی ديگر، نقش سياسی احزاب موجود در دوران زمامداری پهلوی دوم بعلت نقصان تجربه و شرايط کافی بطور اجرائی نمي توانست همانند احزاب کلاسيک غربی که پس از هر انتخابات عمومی و تشکيل دولت منتخب به ارائهء برنامه های حزبی خود به کابينه مبادرت و بطور متقابل برنامهء استراتژيک و طرح های مورد نظر دولت در ادارهء کشور و در پريود زمامداری در آينده را برای بررسی و مطابقت دريافت مي کنند، باشد .
در ممالک اروپائی هرجا که بعللی قوهء مجريه اقدام به تخطی و يا تعللی در انجام وظائف قانونی خود بنمايد بلافاصله مورد اعتراض احزاب اپوزيسيون هم قرار گرفته تا بطور سريع به رفع معضلات بوجود آمده بپردازد، که عليرغم آن مورد اعتراضات، قرار خواهد گرفت. احزاب در دوران رژيم گذشته بطور منحصر در هنگام انتخابات مجالس قانونی فقط فعال مي شدند تا با انجام تلاش های خود قادر باشند تعدادی نماينده به مرکز قانون گزاری فرستاده و نوعی به تمرين دمکراسی بپردازند. به نظر راقم اين سطور وجود سيستم يک، يا چند شبهء حزب کادری در آن شرايط خاص، نمي توانست تغييرات عمده و تاثيرگذاری در روند و عملکرد سياسی اجتماعی آن دوران داشته باشد، بگونه ای که موجبات وقوع فتنهء سال 1357 را فراهم نمايد.
اکنون، در پاسخ به پرسه هائی در زمينه چرائی طرح اينگونه مسائل در اين برهه از سوی شاهزاده رضا پهلوی، که توسط عده ای از ايرانيان مطرح شده است، و اينکه «چرا شاهزاده رضا پهلوی در مقاطع و مناسبت هائی گوناگون و درمتن پيام های تنظيمی خود اقدام به ارائه نظرياتی ويژه، کاملاً متفاوت، متضاد با تاريخ معاصر و گاه جنجال برانگيز دربارهء اعِمال بعضی سياست های اتخاذ شده در دوران پادشاهی اعليحضرت محمد رضاشاه مي نمايند؟» و نيز «چرا ايشان اکنون به اين جمع بندی کلی رسيده اند که "تاسيس حزب رستاخیز، جامعه را به سوی انقلاب فاجعه بار ۵۷ سوق داده است"؟» شايد بتوان بطورمختصر اينگونه اظهار نظر نمود که:
«شاهزاده با بيان اين گفتارها، قصد دارند بطور اخص، و بطريقی، تصويری نوين از درک سياسی خودشان دربارهء آنچه در حکومت پهلوی دوم رخداده است، عرضه نمايند تا بدين ترتيب شايد نسل تازه ای از نومبارزان ايرانی را به راه سياسی خودشان جلب و جذب نمايند».
بديهی است که تداوم انجام اين روش ها و تدابير هر چند ممکن است موجه، قابل تبيين و نتيجه بخش به نظربرسد، اما گاه مي توانند مستلزم تبعات ويزه ای باشد که از اثرات مخرب منفی آن دور نتوان ماند.
چهارشنبه 23 امردادماه 1392 برابر 14 ماه اوت 2013 ترسائی
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.