بازگشت به خانه                    پيوند به نظر خوانندگان                     آرشيو  مقالات                  آرشيو صفحات اول                جستجو

جمعه 14 تير ماه 1392 ـ  5 ماه جولای 2013

گفتگو در تاکسی

محمد رضا عالی پیام (هالو)

شنبه حدود غروب داشتم می رفتم خونه. تو صندلی عقب تاکسی نفر وسط نشسته بودم. یکی این ورم (دست چپ) یکی اون ورم (دست راست) یکی هم جلو نشسته بود. ترافیک وحشتناک بود و ماشین ها سانت سانت جلو می رفتن. درست توی ورودی میدون ونک بودیم که ترافیک قفل شد. هزاران نفر تو میدون جمع شده بودن و شادی می کردن و شعار می دادن:

ـ احمدی بای بای / احمدی بای بای

- حسن چی دید که رو کرد / ایرانو زیر و رو کرد

یه عده اون ور تر با موزیک ماشیناشون می رقصیدن. فشفه و آتیش بازی که شروع شد راننده غرغری کرد و ماشینو خاموش کرد. صدای فحشش تو صدای مردم گم شد:

- جنبش سبز نمرده / روحانی رو آورده

- این لشکر حسینه / فرمانده اش میرحسینه

بعدش هم فریاد یاحسین میرحسین بلند شد.

راننده گفت: زرشک... روحانی رای آورده اینا می گن میرحسین!

اون که دست راست من نشسته بود گفت: اونایی که به روحانی رای دادن به عشق میرحسین رای دادن. اگه حمایت هاشمی و خاتمی نبود عمرن رای نمی آورد.

مردم همچنان شعار می دادن:

ـ رای ما رو دزدیدن / قسطی دارن پس می دن

ـ درصد بی تقلب / همینه همینه

راننده گفت: بفرما. اگه رای دزد بودن که حالا هم می دزدیدن. وقتی رای نمیارن می گن دزدی شده تقلب شده، وقتی رای میارن میگن دیدین رای آوردیم...

شعار مردم عوض شد:

ـ روحانی باغیرت / برس به داد ملت

نفر جلویی گفت: آخه چقدر ما ملت ساده ایم؟ اینا فکر می کنن روحانی حالا براشون معجزه می کنه.

دست راستی گفت: چرا فکر می کنین نکنه؟ هنوز دیکته ننوشته غلط می گیرین؟

جلویی جواب داد: عزیز من، اولن اختیارات رییس جمهور محدوده. در حد اختیاراتی که قانون اساسی به رییس جمهور داده چیکار می تونه بکنه؟ سیاست های کلان که دست رهبره...

راننده با تغیر گفت: مقام معظم رهبری...

جلویی حرفشو اصلاح کرد: بله همون که ایشون فرمودن. سیاست های جزیی هم که دست مجلسه. 3 تا وزیر هم که اصلن نه انتخابش نه اختیارش دست رییس جمهور نیست. وزارت کشور و خارجه و اطلاعات. پلیس و قوه قضاییه و مجلس و نیروهای خودسر و سپاه و دیگه نمیدونم اینا هم که خارج از قدرت رییس جمهوره. پس بفرمایید با چه ابزاری می خاد وضعو عوض کنه؟

دست چپی که تا حالا ساکت بود گفت: هیچی. مثه زمان خاتمی 8 سال دلی دلی می کنه و 8 سال همه چیزیو میندازه عقب

راننده تو آیینه نگاش کرد و گفت: چی رو میندازه عقب؟

دست چپیه گفت: آقا خانه از پای بست ویرانه. اینا همش قرص مسکنه.

صدای شعار مردم به قدری زیاد شده بود که بحث موقتن قطع شد:

ـ پیروز انتخابات / اصلاحات اصلاحات

ـ آزادی اندیشه / بی اصلاحات نمیشه

جلویی گفت: اینا واقعن فکر می کنن رژیم اصلاح پذیره؟ چی رو می خان اصلاح کنن؟

دست راستی گفت: برادر من، یعنی شما برای رسیدن به دموکراسی به انقلاب فکر می کنی؟ دوباره خون؟ دوباره خشونت؟ آدم کشی؟ دوباره تکرار سال 57؟ مگه مردم مصر و لیبی به دموکراسی رسیدن که ما برسیم؟ فکر میکنی سوری ها با این همه خون و خونریزی به دموکراسی میرسن؟ فقط جاها عوض می شه. یکی میره یکی میاد دوباره « هرچی من میگم، بقیه خفه».

دست چپی گفت: هیچ دیکتاتوری نمیاد با تعارف و خواهش میکنم بگه بفرمایید این صندلی مال شما. ما رفتیم.

دست راستیه هم گفت: رسیدن به دموکراسی و حقوق بشر ساز و کار خودشو داره که یکی شم انتخاباته.

صدای مردم بلند تر شد:

جلیلی هسته ای / بگیر بخواب خسته ای

جلویی گفت: هی هی هی هی مردم ساده. ببین به کجا رسوندنشون که به روحانی راضین. آخه جلیلی، ولایتی، قالی باف، روحانی چه فرقی با هم دارن؟ همشون از غربال همینا اومدن بیرون. شما فکر میکنین روحانی اصلاح طلبه؟ یا جنبش سبزیه؟

راننده گفت: هه هه هه، گوگوشم می گفت من جنبش سبزم.

دست راستی بی اعتنا به حرف راننده در جواب جلویی گفت: عزیز دل برادر، ما هم می دونیم ایشون ایده آل ما نیست. ولی رای به روحانی یعنی یک دهن کجی به همه اونایی که می گفتن جنبش سبز مرده.

چپیه گفت: عجب دوره زمونه یی شده، از لج یک آخوند به یک آخوند دیگه رای میدن.

صدای مردم توی تاکسی پیچید: توپ تانک فشفشه / این صدای جنبشه

راستیه گفت: بفرمایید.

چپیه گفت: یه نگا به این مردم بندازین. همه طبقه متوسط جامعه ان. یه کارگر بد بخت توشون می بینین؟ یه زحمتکش، یکی که محتاج نون شبش باشه؟

راننده گفت: مثه من...

چپیه ادامه داد: اینا همشون خورده بورژوان اینا برای این که به طبقه پرولتاریا رونده نشن با بورژوازی یعنی همون طبقه حاکم مبارزه می کنن.

راستیه گفت: من یکی که دیکتاوری دینی رو به دیکتاتوری پرولتاریا ترجیح می دم.

جلویی: دیکتاتوری دیکتاتوریه. چه فرقی میکنه

ـ مردم: ندای آقا سلطان / رأیتو پس گرفتیم ـ

بهار آزادیه / جای ندا خالیه

جلویی کله ای تکان داد و گفت: عجب اوضاع شیر تو شیریه. اونی که رای نداده می گفت: به احترام خون ندا رای نمی دهیم. اونی که رای داه می گه رای تو پس گرفتم. بیچاره این شهدا که همیشه از کیسه اینا خرج می شه.

راننده رو کرد به من و گفت: آقا شما هم یه چیزی بگین ببینیم نظر شما چیه؟

گفتم: کرایه من چقد می شه؟

پیاده شدم و زدم تو مردم و تو دل جمعیت گم شدم.

صدای مردم تو گوشم پیچیده بود:

ـ کروبی / موسوی / آزاد باید گردد

 ـ احمدی به هوش باش / ما مردمیم نه اوباش

ـ دروغگو دروغگو / 63 درصدت کو

ـ خس و خاشاک تویی / دشمن این خاک تویی ـ ...

 

 

نظر خوانندگان

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه