|
بازگشت به خانه پيوند به نظر خوانندگان آرشيو مقالات آرشيو صفحات اول جستجو |
دوشنبه 9 ارديبهشت ماه 1392 ـ 29 آوريل 2013 |
چرا انتخابات، چرا خاتمی و کدام خاتمی؟
مهدی نوربخش
انتخابات فرصتی ست برای به چالش کشیدن استبداد و سپردن تعهد به نوع مبارزه در مقابله با خودکامگی. شرکت در انتخابات و چگونگی شرکت در آن، بیش از آنکه به نظام مشروعیت بخشد، فرصتی را فراهم می آورد تا مخالفین به شیوهء مبارزه خود تعهدی نو سپرده و آن شیوه را شیوهای غالب و مشروع قلمداد نمایند. در این فرصت، مخالفین یک نظام به برآورد نیروها پرداخته و متناسب با آن و شرایط سیاسی کشور نوع مبارزه با نظام خودکامه را تعیین می نمایند.
در حال حاضر، اکثریت نیروهای اصلاح طلب داخل کشور، هنوز به شیوه مبارزه مسالمت آمیز از طریق شرکت در انتخاباتی آزاد دل بسته اند. اگر چه در شرایط فعلی کشور نمیتوان به انتخاباتی کاملاً آزاد دل بست، اما باید به لغت "آزاد" بطور نسبی رضایت داد، چرا که در مرحله گذار به نهادینه کردن دموکراسی، هیچ انتخاباتی نمی تواند بطور کامل آزاد باشد.
اصلاح طلبی در ایران فعلی، طیف وسیعی از تمامی مبارزین دلبند به مبارزهء مسالمت آمیز را در بر میگیرد. نامههای شخصیتهای سیاسی از درون جامعه و زندانهای نظام ولایتمدار به آقای خاتمی برای کاندید شدن، این طیف وسیع را بخوبی نشان میدهد. تکیه بر شرکت در انتخابات از سوی مخالفین، و نه روش دیگری در مقابله با رژیم، به مخالفین این نظام نیز مشروعیت بخشیده تا از طریق ساختارهای سیاسی فعلی به مطالبات دمکراتیک خود بپردازند. پس از ماهها بحث بر روی انتخابات، بنظر میرسد اکثریت مخالفین داخل و خارج به این رویکرد نظر مثبت تری را نشان میدهند. اگر به شیوههای دمکراتیک درون مبارزه نیز اعتقاد داشته باشیم، و خود را در درون جنبش اصلاح طلبی با عقاید و کنشهای مختلف ببینیم، در عین حال که میبایست به نظر اقلیت احترام بگذریم لزوماً میبایست با اکثریت هماهنگ گردیم. کسانیکه به روش مسالمت آمیز در مبارزه دلبسته اند، بخوبی از تمایل این نظام و رژیم ولایتمدار در ایجاد خشونت برای استیلای کامل و حفظ قدرت آگاه میباشند. نظامی که در پشتیبانی از رژیم سوریه در کشتار مردم خود ابایی ندارد، نشان داده است که این شیوه را برای سرکوب مردم انتخاب نموده است. شیوه مسالمت آمیز در مبارزه در کشورهای مختلف و ایران به آزمایش گذاشته شده است.
بنظر میرسد که با هشیاری و ارزیابی های واقع بینانه میبایست از این شیوه دفاع نمود. مداخله نظامی، تحریمهای اقتصادی و... به این تلاش ضربه میزند و اجازه نمیدهند که جامعه مدنی در بستر طبیعی خود شکل گیرد. شرایط فعلی سیاسی و اقتصادی کشور، وجود و تحرک باند احمدینژاد بعنوان رقیب جدید انتخاباتی و قدرت، و همچنین تمایل بخشی از نیروی راست برای راه آمدن با جنبش اصلاح طلبی، همگی حکایت از آن دارد که نمیتوان صحنه انتخابات را بنفع رقبا رها نمود. بنظر میرسد ورود به این صحنه با عزم به چالش کشیدن استبداد و نهادهای پشتیبان کننده آن، بهترین گزینش برای مخالفین نظام ولایتمدر و خود کامه فعلی در ایران باشد.
چرا خاتمی خاتمی تنها کاندید ریاست جمهوری از جنبش اصلاح طلبی میباشد. خاتمی به چندین دلیل این جایگاه را در جنبش اصلاح طلبی ایران به خود اختصاص داده است. خاتمی به دموکراسی متعهد می باشد. بین دموکراسی دینی او و آنچه همه از دموکراسی میفهمند فاصله زیادی نیست. او بدلیل صداقت، بسیار خوشنام است. او یکی از رهبران سیاسیست که شجاعت آنرا داشته است که به نقد گذشته خود بنشیند. اگرچه مدیریت او با نقاط ضعفی روبرو بوده است، صداقت او به او اجازه میدهد که خود را از انتقاد مصون نداند. او بمعنی کامل کلمه مردمیست. اشتباهات اصلاح طلبان زمان او و در حلقه او را نبایست تماماً به پای او گذاشت. خاتمی در سطح بین المللی برای ایران آبرو و حیثیت در خور شان خود را دست و پا کرد. او ابایی ندارد که از مدیران خوب برای سازندگی کشور استفاده نماید. اگرچه همه تلاشهای او در دوران ریاست جمهوری مطلوب همگان نبود، او بدون شک در باز نمودن فضای سیاسی کشور نقش عمده ای را ایفا نمود. او در بین روحانییت اصلاح طلب و بخش عظیمی از جامعه روشنفکری ایران جایگاه مطلوبی دارد. شاید هیچکس دیگر نتواند از غربال شورای نگهبان گذر کند. به احتمال زیاد، خاتمی میتواند از این غربال گذر نماید. ریاست جمهوری او میتواند باب جدیدی در سیاست خارجی کشور گشوده و سیاست خارجی غرب در مقابل ایران را تغییر دهد.
کدام خاتمی
اکثر گروه هایی که از آقای خاتمی دعوت نموده اند که کاندید انتخاباتی ریاست جمهوری گردد، صرفاً به کاندیدا شدن او اکتفا نموده و سوال نکرده و نگفته اند که آقای خاتمی برای چه و کدامین استراتژی جنبش اصلاح طلبی باید کاندیدا گردد. شرایط سیاسی و اقتصادی ایران بعد از 1384 و خصوصا 1388، انتخابات احمدینژاد، بشدت دگرگون شده است. باند جدید قدرت، در بخش سیاسی و اقتصادی، مشکلات عدیدهای را برای ایران بوجود آورده است. بخاطر عدم مدیریت صحیح، نه تنها کشور مواجه با مشکلات عمیق اقتصادی گردیده است،که خودکامگی داخلی و انزوای سیاسی خارجی کشور را با تهدیدهای وسیعی روبرو ساخته است. در زیر رهبری آقای خامنهای، کشور و نظام سیاسی ایران با یک خودکامگی و استبداد مطلق روبرو گردیده است. در تاریخ بعد از انقلاب، این اولین باری ست که رهبری قدرت فائقه پیدا نموده تا با پشتیبانی سپاهیان، بسیاری را در صحنهء سیاست و قدرت به حاشیه براند. با تمامی روحیه استبدادی و قدرتی که بطور طبیعی بعنوان رهبر انقلاب کسب نموده بود، آیتالله خمینی هرگز قدرت خود را این چنین تسلط و تفوق نداده بود. اگرچه نیروهای مخالف روشنفکر را در صحنه سیاست به حاشیه راند، اما بخش قابل توجّهی از نیروهای سیاسی کشور را با خود همراه نموده بود.
از طرف دیگر، نظام استبدادی ایران نه تنها اصول قانون اساسی محدود فعلی را زیر پا میگذارد، بلکه ابایی ندارد که نهادهای مدنی را به اضمحلال کشیده، مطبوعات را محدود نموده، کنشکران و فعالین سیاسی را به زندان برده و در انتخاب مردم دخالت آشکار نموده و در صدد از بین بردن کامل انتخابات محدود فعلی باشد. آزادی انتخابات بعد از انقلاب تدریجا با محدودیتهایی رو به افزونی مواجه گردیده است، اما در هیچ زمانی شمردن آرا تا سال 1384 با یک تقلب آشکار روبرو نبوده است. استبداد دینی سیاسی فعلی ایران که در یک فرد خلاصه میگردد، توان خود را در صحنه بین المللی و داخلی و با انتصاب رئیس جمهوری احمدینژاد به آزمایش گذشته است. اقتصادی کاملا ناتوان، سیاستی بغایت نا موفق و خودکامه از دستاوردهای این رهبری و نظام استبداد طلب بوده است.
کسانیکه به عرصه سیاست و مدیریت وارد میگردند و خصوصا بفکر نامزد شدن از طرف جنبش اصلاح طلبی میباشند، میبایست با یک استراتژی جدید برای به چالش کشیدن استبداد، نهادهای پشتیبان استبداد و استبداد طلبی وارد صحنه گردند. بجز از انتخاب این استراتژی، راهی برای پایان دادن به خودکامگی در ایران وجود نخواهد داشت.
آقای خاتمی میبایست با عزم به چالش کشیدن استبداد و نهاد های استبدادی در ایران وارد صحنه گردد. سدّ اول راه آقای خاتمی، گذشتن از غربال شورای نگهبان میباشد. با سنجش بهترین و بدترین سناریوها میبایست به ارزیابی حرکتها و تصمیمات در این مرحله پرداخت. در صورت گذشت از این غربال، آقای خاتمی نه تنها میبایست برنامهء اقتصادی و سیاسی خود را عرضه نماید، و خصوصا در زمینهء سیاسی تکیه بر آزادی های از دست رفته کند، بلکه باید بر روی یک انتخابات آزاد و حق داشتن ناظر در روز انتخابات و شمارش آرا تکیه نماید. اگر آقای خاتمی به هر دلیل نتوانست از غربال شورای نگهبان بگذرد، او میبایست وارد صحنه به چالش کشیدن رژیم و نظام انتخاباتی گردد. آقای خاتمی ممکن است بدلیل عدم برائت جویی از سران جنبش اصلاحات از غربال شورای نگهبان نتواند عبور کند، در این صورت خاتمی میبایست وارد این صحنه و بچالش کشیدن رژیم استبداد گردد. در صورت جلوگیری از کاندیداتوری خاتمی، میتوان صحنه انتخابات را به یک رفراندوم بزرگ تبدیل نمود. از همگان میتوان خواست در انتخابات شرکت کنند و روی برگههای انتخاباتی به خاتمی رای دهند. اگرچه ممکن است که رژیم استبداد برگههای باطله را اعلام نکند، اما میزان محبوبیت خاتمی و کاندیدای اصلاحات برای رژیم استبداد روشن خواهد شد. در این صورت با شرکت در انتخابات به رژیم استبداد نه گفته شده است.
اما بهترین گزینش برای رژیم استبداد عدم جلوگیری شورای نگهبان از کاندیداتوری آقای خاتمی است. در این صورت، رژیم می تواند بطور ظاهری مشروعیت انتخابات را حفظ نموده و از دادن هزینه در داخل و خارج پرهیز نماید. رژیم می تواند به خاتمی اجازه شرکت در انتخابات را بدهد اما در شمارش آرای او تقلب نماید. با نشان دادن آرا بسیار کم برای آقای خاتمی، همان کاری که با آقای موسوی و در نوع بدتر از آن با آقای کروبی کردند، کاندید جنبش اصلاحات را فاقد پشتیبانی لازم در مقایسه با نامزدهای انتخاباتی خود قلمداد خواهند نمود. در این صورت، رژیم استبداد با دست داشتن رسانه و تبلیغات، پایان عمر جنبش اصلاحات را اعلام نموده و به خودکامگی بیشتری در مقابل نیروهای مخالف و اصلاح طلب روی خواهد آورد. در این مرحله، آقای خاتمی میبایست رژیم استبداد را به چالش کشیده و در مقابل این تخلف انتخاباتی سکوت ننماید. آقای رفسنجانی در سال 1384 مرتکب گناه بزرگی در عدم به چالش کشیدن رژیم استبداد گردید. در مقابل آن تقلب آشکار، او اعلام نمود که آن را به خدا واگذار می نماید. آقای رفسنجانی آن تخلّف انتخاباتی را شخصی قلمداد نموده و فراموش کرد که میبایست از حقوق همه آن کسانی که به او رای داده اند دفاع نمود. با بودن سران جنبش سبز در زندان، در صورت نامزد شدن آقای خاتمی میبایست خود را برای آن روز آماده نماید.
اما بهترین حالت برای جنبش اصلاحات، عبور خاتمی از غربال شورای نگهبان و موفقیت او در انتخابات میباشد. در این صورت، آقای خاتمی و جنبش اصلاحات وارد مرحلهء جدیدی برای به چالش کشیدن استبداد می گردند. این فرصتی ست که جنبش اصلاحات می تواند از آن به نحو احسن استفاده نماید. با گرد هم آمدن نیروها، کاری که تا حد بسیاری در این سال های بعد از انتخابات 1388 صورت گرفته است، نهادهای مدنی ساخته شده و با عبرت از گذشته، رهبران و نیروهای جامعه مدنی به استبداد اجازه نخواهند داد تا عرصهء سیاسی کشور را در انحصار خود در آورد. اگر گذشته درس عبرتی برای همه باشد، استبداد در تفرق، دین انحصاری، حق ویژه برای حکومت کردن، حقوق همه را یکسان ندیدن، و ایران را از همه ایرانیان ندانستن شکل میگیرد.
به نظر میرسد جنبش اصلاح طلبی ایران باندازه کافی در این زمینهها آبدیده گردیده تا گذشته را چراغ راه آینده نموده و برای ساختن ایرانی آزاد و دمکراتیک تلاش نماید.
پنجشنبه، 5 اردیبهشت 1392
http://nedayeazadi.org/articles_cur.php?id=943
نظر خوانندگان
اکبر مشکی: من نمی دانم مردم ایران چند بار باید از سوراخ خاتمی گزیده شوند تا بفهمند که این ره به ترکستان است! ما از موش آزمایشگاه کمتر نیستیم! موش هم با آن مغز کوچکش دو بار که یک راه اشتباه را رفت عاقبت راه صحیح را پیدا می کند و به پنیر می رسد.
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.