|
چهارشنبه 25 بهمن ماه 1391 ـ 13 فوريه 2012 |
با اعطای حق رأی در سینی نقرهای مخالف بودم
گفتگو با: شهلا لاهیجی
گفتگوگر: ميترا شجاعی ـ صدای آلمان
پيشگفتار: شهلا لاهیجی، ناشر و مدیر انتشارات روشنگران از مخالفان اعطای حق رای به زنان در سال 1341 بوده است. به اعتقاد وی جامعه در آن زمان آماده پذیرش این حق نبود و به همین دلیل این حق نتیجه دلخواه را به همراه نداشت. 21 ساله بود که انقلاب سفید شاه و ملت، به زنان حق رای داد، او اما که در تشکلی برای بهبود وضعیت زندگی زنان کار میکرد از این خبر خشنود نشد. شهلا لاهیجی، ناشر و مدیر انتشارات روشنگران از منتقدان مجلس اول بوده که زنان را هم طراز محجوران و صغیران از مشارکت سیاسی محروم کرده بود. این فعال زنان میگوید داشته خودش را آماده میکرده تا در قالب فعالیتهای مدنی برای به دست آوردن حق رای زنان مبارزه کند که ناگاه این حق در یک سینی نقرهای از سوی پادشاه به زنان تقدیم میشود. به اعتقاد وی جامعه آن موقع آماده پذیرش این حق نبود و به همین دلیل نیز این حق نتیجه دلخواه را به همراه نداشت.
پرسش: خانم لاهیجی، شما از مخالفان اعطای حق رأی به زنان در سال 1341 بودید. دلیل مخالفتان چه بود؟
پاسخ: مسئله مخالفت با حق رأی زنان نبود، مسئله اصلاحات از بالا بود که ما میدانستیم این کارساز نخواهد بود. البته یک مقدار هم ایدهآلیسمی که ما در آن سن و سال جوانی داشتیم در این موضعگیری دخیل بود، ما به تجارب کشورهای دیگر نگاه میکردیم و فکر میکردیم که این خواستها همیشه باید اولاً از طرف خود زنان خواسته شود، ثانیاً حتماً با فشار از سیستمها گرفته شود و این که حق رأی را در سینی بگذارند و "اعطا" بکنند، این کارساز نخواهد بود. بهخصوص با این مسئلهی "اعطا" من خیلی مشکل داشتم. البته امروز خودم میتوانم خودم را نقد کنم. امروز با آن درجه از ایدهآلیسمی که ما داشتیم و فکر میکردیم همهجا الگوهای همدیگرند، خیلی موافق نیستم، اما هنوز دو اصل مهم به نظر من وجود دارد؛ یکی این که هیچ حاکمیتی از بالا نمیتواند اصلاحات کند، همین طور که هیچ حاکمیتی از بالا نمیتواند حقی را از مردم بگیرد، در هر دوی این صورتها شکست میخورند. مسئله این بود که ما فکر میکردیم بدون این که زنها حق رأی را خواسته باشند، یعنی عموم زنان خواسته باشند، این حق به آنان "اعطا" شد.
پرسش: آیا به نظر شما در آن تاریخ واقعاً این خواست عمومی زنان نبود؟
پاسخ: اصلاً نبود، خواست یک بخش از زنان الیت جامعه بود. همین طوری که وقتی انتخابات شد و رأی داده شد، این کاملاً ملموس بود. من بهخصوص میدانستم که زنان در آن موقع وجهالمصالحه قرار میگیرند و اگر رأی مردها مثلا پنج تومان خریده میشد، رأی زنان کمی کمتر مثلاً سه تومان خریده میشد و زنان را به صورت انبوه تودههای بیشکل پای صندوقهای رأی میآوردند در حالی که مسئله خیلی مهمتر مسئله آزادی اقتصادی بود.
پرسش: شما در صحبتهایتان چند بار اشاره کردید که معتقد بودید یا شاید هنوزهم هستید که اصلاحات از بالا نمیتواند انجام شود ولی ما بعد از این اعطای حق رأی به زنان، مشارکت سیاسی زنان را داشتیم. اولین وزیر زن را داشتیم، اولین سناتور زن را داشتیم، نیابت سلطنت برای اولین بار به یک زن داده شد. شما هیچ کدام از اینها را مؤثر نمیدانید؟
پاسخ: اینها همه فرامین از بالاست. من حرفم همین است. گفتم که به آن تندی امروز اعتقاد ندارم. ولی اعتقاد هم ندارم که در پناه قدرت میشود در جامعه تحولات پدید آورد. همین طور که دیدیم دو بخش از انقلاب سفید مورد انتقاد رهبران انقلاب اسلامی قرار گرفت؛ یکی حق رأی زنان و یکی هم اصلاحات ارضی. بحث من این بود که اگر مردم یعنی از پایین به بالا خواستار چنین حقوقی بودند، رهبری انقلاب اسلامی نمیتوانست روی این دو نکته تأکید کند و من بعدها که اتفاقاً به شهرستانهای عقبمانده رفتم، خیلی خوب این موضوع را دیدم یعنی پیشبینی من درست بود، منتهی آن ایدهآلیزم شاید اشتباه بود. من باید با لحن دیگری صحبت میکردم و با لحن دیگری انتقاد میکردم، لحنی که برای عامهی مردم پذیرفتنیتر باشد. البته من مسائل دیگری را هم دیدم از جمله عدم آمادگی جامعه را. مثلاً موقعی که حق ولایت به زنان داده شد، تقریباً هیچ قاضی در هیچ شهری این موضوع را بیان نمیکرد. من آن زمان در یک شهر کوچک بودم و خیلی خوب این را حس میکردم. مثلا وقتی زن یک مرد معتاد توانسته بود از او جدا شود و بعد ولایت بچههایش را خواسته بود و من در عرض حالی که برای آن زن نوشتم روی این موضوع تأکید کردم، یادم هست دادستان وقت آن شهر کوچک به من تلفن کرد و گفت خانم خواهش میکنم این جور راهنماییها را به زنان نکنید که آن وقت برای ما مشکلساز میشود. یعنی میخواهم بگویم برای این مسائل باید جامعه آماده باشد. جامعهی امروز ما کاملاً برای پذیرفتن تمام این اصول آماده است اما آن موقع نبود.
پرسش: یک نقطه نظر دیگرهم هست که میگوید باید هم سیستم از طریق قانونگذاری عمل کند، هم از پایین فرهنگسازی شود. شما چندین بار در صحبتهاتان اشاره کردید که پیشبینیتان درست از آب درآمد، یعنی معتقدید اصلاً این اعطای حق رأی چون یک "اعطای ملوکانه" از بالا بود، واقعاً هیچ تأثیری حداقل در مشارکت سیاسی زنان نداشت؟
پاسخ: شما میگویید مشارکت سیاسی زنان، نمایندگان زن مجلس را آن موقع بشمارید و ببینید اینها از طرف چه قشری انتخاب شدند. من میگویم تحت فشار قشرهای مردم، حکومت باید مجبور شود به خواستههایی تن دهد. بههرحال حکومتها باید به این خواستهها تن دهند منتهی اگر این آمادگی وجود نداشته باشد، اینها به ثمر نمیرسد. جریانهای چپ با این موضوع مخالف بودند که البته منطقشان غلط بود. جریانهای میانی جامعه اصلاً دردشان این نبود و قشرهای بالا هم که اصلاً به این مسائل نمیپرداختند، آنها در فکر این بودند که نماینده شوند. مسئلهی وزیر و ورود زنان به کابینه ممکن بود عمل مثبتی بهشمار برود اما آن هم در دست حکومت بود. الان 30 سال است ما نتوانستهایم یک وزیر زن در کابینه بهجز این دفعه داشته باشیم که او هم ظاهراً گوش به فرمان حاکمیت است تا خواستههای مردم. به نظر من باید حاکمیت تحت فشار مردم این اصلاحات را انجام میداد. هیچ کدام از اینها از طریق اصلاحات از بالا نمیشود. اگر بخواهند از بالا اصلاحات کنند، این اصلاحات تا به پایین برسد مثل آبی که به هرز میرود، کاملاً به هرز خواهد رفت.
پرسش: در آن زمان غیر از کسانی که مثل شما فکر میکردند، یک گروه دیگرهم که بیشتر متشکل از روحانیون بودند، مخالف اعطای حق رأی به زنان بودند که دلایلشان کاملاً با دلایل شما متفاوت بود، آنها اصولاً معتقد بودند که زنان توانایی تصمیمگیری و مشارکت در قدرت را ندارند. آیا مخالفت شما آن موقع برای شما این واهمه را ایجاد نمیکرد که در کنار آنها قرار گیرید؟
پاسخ: نه من صدای آنها را نمیشنیدیم چون اگر اینها گفته میشد، پنهانی گفته میشد. آن زمان برای این که این کار به ثمر برسد، روش دیگری پیش چشم نبود و ما آن موقع فکر میکردیم حتماً باید زنها بیآیند توی خیابان بجنگند، حتی اگر لازم است کشته بدهند تا بتوانند این حق را بگیرند. مسئلهی من مخالفت با حق رأی زنان نبود، این که این رأی در سینی به زنان اعطاء بشود مشکل من بود. چه کسی میتواند با حق رأی زنان مخالفت کند، بهجز بخشهای مرتجع؟ اما حرف من این بود که زنان باید برای حق رأی مبارزه کنند و بدانند با حق رای چه امتیازها و حقوقی را میتوانند به دست آورند، آن برای من مهم بود. منتهی روشی که من پیشنهاد میکردم یک روش ایدهآلیستی بود. این که زنها بیآیند توی خیابان کشته شوند. کدام زنها و چه کسی قرار بود بیآید توی خیابان؟
پرسش:ابراز مخالفتتان آیا فردی بود یا شما در یک تشکل و نهاد با اعطای حق رای مخالفت میکردید؟
پاسخ: نه، متأسفانه کاملاً فردی بود. به همین جهت هم درست شنیده نشد و حتی سوءتفاهم هم پیش آمد. یعنی خیلیها با این نگرش همین گمانهای را میزدند که ممکن است شما بزنید و یا ممکن بود استنباط همسویی با مثلاً جریانهای مخالف حکومت، جریانهای چپ و اینها را در من ببینند. در حالی که من نه با آنها همسو بودم، نه با جریانهایی که زن را ناقصالعقل میدانستند. انتقاد من همان موقع هم به مجلس اول این بود که در مخالفت با حق رأی زنان الفاظ بسیار سخیفی بیان شده بود و آن موقع هیچ صدای اعتراضی از کسی درنیآمد. چند تا تظاهرات در تهران برای گرفتن حق رأی برپا شد؟ تظاهرات فرمایشی را بگذاریم کنار. تظاهرات فرمایشی برای هر حکومتی آسان است، میتواند آدم جمع کند و بفرستد توی خیابان. منظور من تظاهرات واقعیست. آیا ما اتحادیههای زنان کارگر داشتیم؟ آیا ما اصلاً تعداد زنان کارگرمان آن قدر بود که بتوانند بیآیند و حقوقی را برای خودشان بخواهند؟ ما هنوز یک اتحادیه برای حقوق زنان نداشتیم. ما هنوز یک اتحادیه جدی برای کارگران مرد هم نداشتیم.
پرسش: ولی همان موقع اتحادیه زنان وکلا بود و خیلی هم فعال بود در این زمینه. چرا شما فقط تمرکز میکنید روی زنان کارگر؟
پاسخ: بله خیلی جریانها داشتیم. سازمان زنان هم بود ولی سازمان زنان جریانی نبود که زنها درست کرده باشند. جریانی بود که درست شده بود و یکی از خاندان سلطنتی هم در رأس آن بود که مسئلهی حقوق زنان را دنبال کند. اینها خیلی باهم متفاوت است. کدام تظاهرات واقعی زنان به نام حق رای بهخصوص در شهرهایی که انتخابات کمی آزاد بود صورت گرفت؟ آیا کانون وکلا به تنهایی میتوانست جوابگوی تمام زنان ایران باشد؟ یک شورایی بود به نام شورای زنان که در تمام شهرستانها هم نماینده داشت. آن موقع من در شیراز بودم و در شیراز هم این انجمن وجود داشت و نماینده داشت. حتی یکبار هم خانم فیروز که یکی از اعضای این شورا بود آمد و به ما هم گفت که یکی از خواستههایشان حق رأی زنان است. ما با این که خودمان انجام بدهیم مخالف نبودیم. من هم همان موقع دلم میخواست که ما شروع کنیم برای حق رأی زنان فعالیت کنیم. ولی وقتی یکدفعه از بالا حق رای تحت یکسری اصلاحات و انقلاب سفید اعلام شد، برای من تعجبآور بود که آیا اصولا در سیستم مشروطه کسی حق دارد که بدون موافقت مجلس، بدون طی مراحل لازم طی چنین اعطانامهای برای مردم تعیین تکلیف کند؟ مشکل ما همین بود که همیشه داریم یعنی تکلیف مردم بخواهد از بالا روشن شود. من تنها بودم آن موقع، همان طور که در 23 بهمن 57 هم تنها بودم. به دلیل این که من به شدت نگران وضع زنان بودم. صدایم شنیده نمیشد. گاهی فکر میکردم که من دارم در خلاء فریاد میزنم و حرفم این بود که مسائل زنان این وسط قربانی نشود. البته آن موقع خیلیها برایشان اصلاً این بحثها بیتفاوت بود و خیلیها که جزو همان طبقهی الیت جامعه بودند به نظرشان عجیب میآمد که من با تمام علاقه و تلاشی که برای حقوق زنان میکنم، چه طور است که در این مورد ناگهان ساز مخالف میزنم و حتی این موضوع را اعلام هم میکنم.
پرسش:یک نکته دیگر که شما روی آن تأکید کردید، مسئلهی اولویت بود که در ابتدای صحبتتان هم گفتید که حق رای اصلاً آن موقع اولویت زنها نبود. الان هم بحث اولویت خواستهای زنان همچنان مطرح است، منجمله حجاب اجباری، حق کار، حق تحصیل و همچنان این پرسش مطرح است که کدامیک از اینها اولویت اصلی زنان است...
پاسخ: به نظر من اول از همه آزادی اقتصادی و اشتغال. شما قبل از این که بتوانید استقلال اقتصادی داشته باشید، حتی تغییر قانون مدنی برایتان فایده نخواهد داشت. چه جوری میخواهید بعد از این که این حق عملی شد، از زندگی خودتان و کسانی که وابسته به شما هستند دفاع کنید. من حرفم این بود. چه میزان شغل برای زنان ایجاد شده بود؟ مسئله در حقیقت تکامل مدنی جامعه است. ما چه نهادهای مدنی داشتیم که با استقلال و بدون وابستگی به قدرت بتوانند از حقوق زنان دفاع کنند؟ من آن موقع هم میدانستم که در زندگی زنان چه میگذرد. البته موقعی که قانون خانواده تصویب شد، ما نکات مثبت زیادی دیدیم. ولی حتی قبل از آن هم آنهایی که در طبقات متوسط و مرفه بودند، این امکان را با قدرتی که خانواده از نظر مالی داشت تأمین میکردند. مثلاً دادن مهریه قبل از هر اتفاقی و یا گرفتن بسیاری از حقوق زمان ازدواج، حتی مادر من که مال قرن پیش بود، توانسته بود تمام این حقوق را بگیرد. موضوع آگاهی بود، موضوع آگاهی دادن بود. این که هر زنی چه حقوقی دارد و چه آگاهیهایی باید برای دریافت این حقوق داشته باشد.
پرسش:خانم لاهیجی اگر من بخواهم صحبتهای شما را جمعبندی کنم، همان طور که خودتان گفتید دچار یک ایدهآلیسم بودید که متعلق به نسلتان بوده و فقط هم شما نبودید و البته در کنارش هم معتقد بودید که اصلاحات از بالا ثمر نمیدهد. ترکیب این ایدهآلیسم با آن نظری که همچنان هم بر آن معتقدید باعث شد که شما با اعطای حق رأی از طرف پادشاه مخالف کنید.
پاسخ: بله. تکرار میکنم من با اعطای حق رأی در سینی نقرهای از طرف سلطنت به مردم مخالف بودم.
نظر خوانندگان
با اعطای حق رأی در سینی نقرهای مخالف بودم ـ شهلا لاهيجی
برمک آریانپور: اصولاً این خاندان ظالم و ایران سوز پهلوی همهء کارهایش بد بوده. چه معنی میده ای دیکتاتور که تو بر خلاف مصالح قدرت خودت به زنان حق رأی بدی؟ اصلاً تو کی هستی که به زن این مملکت حق رأی دادی؟ ظالم. دیکتاتور. ای حق رأی زنان را بده! ما باید دست به دست هم بدهیم و حق ایران را از این تاریخ پهلوی ها بستانیم! آفرین خانم لاهیجی. شما هم البته در مقابل این کارهای دیکتاتورهای پهلوی سکوت نکردید. زدید پدرش را در آوردید. آفرین به این فهم و درایت و قدر شناسی شما. حالا با هم میدویم که چطور حق مان را بدون سینی نقره ای بگیریم. آهان! این درسته! باید جون بدیم تا حق رأی بگیریم. این را شاه دیکتاتور شکنجه گر نفهمید. خدایا ما را با چه کسانی 80 میلیون ایرانی کردی؟ البته میدانم کامنتم منتشر نمی شود ولی انصافاً خیلی از بخش های این کامنت را صادقانه و از ته دل گفتم. درود.
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.