|
دوشنبه 23 بهمن ماه 1391 ـ 11 فوريه 2012 |
گذشت زمان به سود آیتالله خامنهای است
اکبر گنجی
افشاگری احمدینژاد دربارهء ملاقات فاضل لاریجانی و سعید مرتضوی در جلسه استیضاح وزیر کار در پانزدهم بهمن نود و يک، پاسخ متقابل علی لاریجانی، انتشار فیلمهای ملاقات لاریجانی و سعید مرتضوی، انتشار فیلم کامل پاسخ علی لاریجانی به احمدینژاد، بازداشت سعید مرتضوی در شامگاه شانزده بهمن نود و يک، واکنش تند محمود احمدی نژاد ("قوهء قضائيه بايد متعلق به ملت و نه يک سازمان ويژهء خانوادگی باشد")، ملاقات رئیس قوه قضائیه با آیتالله خامنهای در پانزدهم بهمن نود و يک، آزادی سعید مرتضوی پس از بيست و چهارم ساعت، اعلان این که: "احمدی نژاد يک برگ از هزار برگی که دربارهء تخلفات افراد در اختيار دارد را منتشر کرد"، سخنان صادق لاریجانی مبنی بر این که: "نسبتهای رئیسجمهور را کذب و افترا و برخلاف تمام موازین شرعی و قانونی و جرم میدانم و در فرصتی دیگر ماهیت جریانهای انحراف و فتنه و فساد اقتصادی و عقیدتی و عملی آنان را فاش خواهم کرد"، و ادامه این نزاعهای جدید برخی را به این نتیجه رسانده که گویی در وضعیت جدیدی قرار داریم و آیتالله خامنهای دیگر قادر به مدیریت بحران نیست.
پیرامون این رویدادها چند نکته قابل ذکر است:
یکم- تک تک گروههای مخالف از ابتدای انقلاب به بعد، فقط و فقط نزاع خود با زمامداران جمهوری اسلامی را واقعی و نزاع دیگران را "خیمه شب بازی" یا "جنگ زرگری" قلمداد کرده و میکنند. دربارهء نزاعهای احمدی نژاد با اصولگرایان و آیتالله خامنهای نیز این مدعا از سوی بسیاری طرح شد. اما جنگ بر سر منابع کمیاب قدرت/ ثروت/ معرفت/ منزلت اجتماعی از ابتدای جمهوری اسلامی وجود داشته و همیشه واقعی و جدی بوده است، نه بازی.
این نزاعها را به یاد بیاورید: نزاع با مهندس بازرگان و نهضت آزادی، نزاع با سازمان مجاهدین خلق و بنی صدر، نزاع با گروههای مارکسیستی، نزاع خامنهای و میرحسین موسوی، نزاع آیتالله منتظری با آیتالله خمینی، نزاع چپ و راست مذهبی و حذف چپها پس از درگذشت آیتالله خمینی (طرح شعار: "دشمن هاشمی دشمن پیغمبر است" در این دوران)، نزاع راستها و انشقاق کارگزاران سازندگی از راستهای سنتی، نزاع اصولگرایان و اصلاحطلبان، نزاع احمدینژاد با طبقهء حاکمهء دوران ماقبل خود، نزاع با سبزها به رهبری موسوی و کروبی، نزاع احمدینژاد و خامنهای.
دوم- برخی این گمان را میپراکنند که این سطح از نزاع در گذشته وجود نداشته و جنگ قدرت فعلی نظام را به سوی فروپاشی سوق میدهد. شیرازهء امور پاشیده است و نزاعها نمادی از فروپاشی رژیماند. اما عمر 33 سالهء جمهوری اسلامی در تعارض با این مدعا قرار دارد.
نزاع بنی صدر و حزب جمهوری اسلامی را به یاد آورید که ماهها طول کشید. آیتالله خمینی میکوشید تا اختلاف قوا را حل کند و طرفین بدون اعتنا به فرامین او به جنگ علنی ادامه میدادند. آیتالله خمینی تا یک ماه قبل از عزل بنی صدر از فرماندهی کل قوا، همچنان از او حمایت میکرد. اما وقتی نزاعها از حدی عبور کرد، در یک سخنرانی علنی در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی، خطاب به بنی صدر گفت: «نمیشود از شما پذیرفت که ما قانون را قبول نداریم. غلط میکنی قانون را قبول نداری! قانون تو را قبول ندارد نباید از مردم پذیرفت، از کسی پذیرفت، ما شورای نگهبان را قبول نداریم. نمیتوانی قبول نداشته باشی.» (صحیفه امام، جلد 14، ص 378)
جنگ علنی قدرت یکی از ارکان این رژیم است. به تعبیر ذات گرایانه - رژیمهای سیاسی فاقد ذات ارسطویی اند- جنگ بر سر منابع کمیاب قدرت/ ثروت/ معرفت/ منزلت اجتماعی، ذاتی جمهوری اسلامی است. گویی رژیم از این منبع تغذیه کرده و این نزاعها بدان انرژی میبخشد. اگرچه ولی فقیه به عنوان فصلالخطاب در بالا وجود دارد و در موقع مقتضی تصمیم نهایی را اتخاذ خواهد کرد.
تصویب عدم کفایت سیاسی بنی صدر که با 30 خرداد 1360 همراه شد، هزاران کشته برجای نهاد. مسعود رجوی اعلام کرد که در یک سالهء پس از 30 خرداد 1360، سازمان مجاهدین خلق بیش از دو هزار تن را ترور کرده و به قتل رسانده است. رژیم هم متقابلاً صدها تن را در همان مدت اعدام کرد. آن نزاع به شدت خونبار- که ضمن حملات تروریستی سازمان مجاهدین تعدادی زیادی از سران رژیم (رئیس جمهور، نخست وزیر، رئیس قوه قضائیه، وزرا، نمایندگان مجلس و...) کشته شدند- موجب سرنگونی رژیم نشد و آنان با تشدید سرکوب و جایگزین کردن افراد جدید به بقای خود ادامه دادند.
نزاع آیتالله منتظری با آیتالله خمینی به عزل آیتالله منتظری از رهبری آینده جمهوری اسلامی منتهی شد. آیتالله خمینی برای عزل آیتالله منتظری- در نامه 6/1/68 - تمامی فضیلتهای اخلاقی را زیر پا نهاد و نوشت: «روشن شده است که شما این کشور و انقلاب اسلامی عزیز مردم مسلمان ایران را پس از من به دست لیبرالها و از کانال آنها به منافقین میسپارید؛ شما در اکثر نامهها و صحبتها و موضعگیریهایتان نشان دادید که معتقدید لیبرالها و منافقین باید بر کشور حکومت کنند؛ مطالبی که میگفتید دیکته شدهء منافقین بود. در همین دفاعیهء شما از منافقین، تعداد بسیار معدودی که در جنگ مسلحانه علیه اسلام و انقلاب محکوم به اعدام شده بودند را منافقین از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند، چه خدمت ارزندهای به استکبار کردهاید، مسلماً منافقین صلاح نمیدانند و شما مشغول به نوشتن چیزهایی میشوید که آخرتتان را خرابتر میکند، افراد بیت خود را عوض کنید تا سهم مبارک امام بر حلقوم منافقین و گروه مهدی هاشمی و لیبرال ها نریزد، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد، برای این که در قعر جهنم نسوزید خود اعتراف به اشتباه و گناه کنید، شاید خدا کمک تان کند، اگر این گونه کارهاتان را ادامه دهید مسلماً تکلیف دیگری دارم و میدانید که از تکلیف خود سرپیچی نمیکنم.» (صحیفه امام، جلد 21)
بعدها هم آن مرد آزاده را به مدت 5 سال در منزلش زندانی کردند. آیتالله منتظری دارای پایگاه اجتماعی قوی و حامیان بسیار در ساختار سیاسی بود. اما جمهوری اسلامی این بحران را هم پشت سر نهاد و خامنهای به جای آیتالله منتظری جانشین آیتالله خمینی شد.
حرکت اعتراضی پس از انتخابات ریاست جمهوری 22 خرداد 1388 که با هزاران بازداشت و دهها کشته، در نهایت به حصر موسوی و کروبی و رهنورد انجامید، حرکت کوچکی نبود. بسیاری از وزرا، نمایندگان مجلس و معاونان وزرای قبلی بازداشت و به حبسهای طولانی مدت محکوم شدند. بسیاری از تحلیلگران خارجی و افراد و گروههای اپوزیسیون ایران، کار رژیم را تمام شده تلقی میکردند. اما خامنهای حرکت سبز را سرکوب کرد و اوضاع را به حالت عادی باز گرداند.
بدین ترتیب، جمهوری اسلامی جنگ قدرتهای حادتر از این را هم پشت سر نهاده است.
سوم- این وجه جمهوری اسلامی را با رژیمهای دیکتاتوری موجود (روسیه، چین، کوبا، عربستان سعودی، قطر، امارات، و...) مقایسه کنید. آنان یا فاقد این شکل از نزاعاند و یا جنگ قدرت مطلقاً در این سطح در آنها دیده نمیشود. رژیمهای محمدرضا پهلوی، صدام حسین، قذافی، حافظ اسد، حسنی مبارک، بن علی، کره شمالی و... یکپارچگی تمام عیاری از خود به نمایش میگذاردند. این تفاوت اساسی جمهوری اسلامی با دیگر رژیمهای استبدادی، دارای کارکردهای مثبت و منفی است.
چهارم- رژیمهای استبدادی مردم را سرکوب کرده و نمیگذارند تا آنان از سیاستها و زمامداران انتقاد کرده و فسادهای حکومت را برملا سازند. این امر موجب میشود تا حجم عظیمی انرژی جمع شده و در وقت مناسب (به عنوان مثال در وضعیت انقلابی) به صورت انفجاری خود را ظاهر سازد. اما جنگ قدرت جمهوری اسلامی کار را معکوس کرده است.
خامنهای همچنان بر این سر است که چند ماه باقی مانده ریاست جمهوری احمدی نژاد را "تحمل" کرده و نگذارد او به قهرمانی سیاسی تبدیل شود. احمدی نژاد میکوشد با کشاندن نزاع به مردم، آنان را به سود خود و علیه طبقه حاکمه فاسد سه دههء گذشته بسیج کند. در نزاع احمدینژاد و اصولگرایان، گذشت زمان به سود آیتالله خامنهای و به زیان احمدینژاد است.
زمامداران اصلی در قلمرو عمومی به افشاگری علیه یکدیگر پرداخته و فسادها را برملا میسازند. اگر مردم و مخالفان قصد دارند فریاد برآورند که مسئولان دزد هستند، رئیس جمهور با فیلمهای رنگی و در پشت تریبون مجلس فسادهای سران قوا را افشا میکند. اگر میخواهند فاسد یاران رئیس جمهور بر زبان آورند، دو قوهء دیگر (قضائیه و مجلس) این کار را برای آنها انجام میدهند. اگر مقصودشان افشای طرح مدل "پوتین- مدودف" در ایران است، نمایندگان مجلس رژیم این هدف احمدینژاد را برملا میسازند. اگر آرزوی شان سخن گفتن درباره نقش مجتبی- فرزند آیتالله خامنهای- در ساختار سیاسی است، حداد عادل به جای همه شایعات را طرح کرده و به عنوان پدر زن پاسخ میگوید.
اگر مخالفان میکوشیدند تا کشتن زندانیان سیاسی در تابستان 67 برملا سازند، قائم مقام رهبری طی نامههای شدیداللحن به آیتالله خمینی به افشای این مسئله و پیامدهای حکم او پرداخته بود. اگر میخواهید خاندان هاشمی رفسنجانی را بکوبید، عضو کمیسیون اصل 90 مجلس در نطق علنی از "خاندان اختاپوسی" او سخن میگوید. اگر میخواهید علیه آیتالله خامنهای حرف بزنید، زندانیان سیاسی به طور مداوم نامههای سرگشاده علیه او منتشر میسازند.
بدین ترتیب، میزان زیادی از انرژی انفجاری آزاد میگردد. به اپوزیسیون مقیم خارج بنگرید که همگی در حال توزیع فیلم سخنان احمدینژاد، علی لاریجانی، فاضل لاریجانی و سعید مرتضوی هستند. احمدی نژاد که هیچ نهادی- از جمله رهبری- را به رسمیت نمیشناسد، همه را فاسد و خود را نماد پاکی قلمداد میکند، گامی پیش نهاده و از جلسات خصوصی مسئولان فیلم گرفته و منتشر میسازد.
پنجم- وضعیت کنونی ایران با گذشته دارای تفاوتی بنیادین است. ایران اینک تحت تحریمهای اقتصادی فلج کننده قرار دارد. دولتهای غربی به رهبری دولت آمریکا روز به روز کار را بر ایران و ایرانیان سخت تر و حیات و ممات را دشوارتر خواهند کرد. با این همه، آیتالله خامنهای همچنان سرسختی کرده و دعوتهای اوباما و بایدن برای مذاکره مستقیم ایران و آمریکا را رد میکند. یعنی، جنگ قدرت داخلی، در بستری که جمهوری اسلامی تحت شدیدترین فشارهای تاریخ خود قرار گرفته، روی میدهد.
خامنهای آن قدر مغرور است که گمان میکند توازن قوا در سطح منطقه و داخل کاملاً به سود او پیش میرود و از این گردنه هم عبور خواهد کرد. آیا این ارزیابی صادق است؟ او هم چنان بر این سر است که چند ماه باقی مانده ریاست جمهوری احمدی نژاد را "تحمل" کرده و نگذارد او به قهرمانی سیاسی تبدیل شود. اگر چه بارها اصول گرایان اعلام کردهاند که به فرمان آیتالله خامنهای این مدت را تحمل میکنند، اما در شرایطی که آیتالله خامنهای و پیروان اش دلایل تحمل "خیانت" را به مردم توضیح نمیدهند، احمدی نژاد میکوشد با کشاندن نزاع به مردم، آنان را به سود خود و علیه طبقهء حاکمهء فاسد سه دههء گذشته بسیج کند.
در نزاع احمدی نژاد و اصول گرایان، گذشت زمان به سود آیتالله خامنهای و به زیان احمدینژاد است. چهار ماه تا برگزاری انتخابات ریاست جمهوری باقی مانده است. احمدی نژاد فرصت زیادی برای امتیاز گرفتن یا عزل سیاسی ندارد.
هیچ کس به طور قاطع نمیتواند دوام یا فروپاشی جمهوری اسلامی را پیش بینی کند. ما خدا یا پیامبر نیستیم. اما یک چیز روشن است: دیکتاتورها در چنبرهء دنیای خیالیای که برای خود میسازند، گرفتار میشوند. خامنهای نیز اینک در دام توهمات خودساخته اسیر شده است.
http://radiozamaneh.com/politics/2013/02/07/24289
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.