|
چهارشنبه 18 بهمن ماه 1391 ـ 6 فوريه 2012 |
در مصر، انقلاب ادامه دارد!
محسن ابراهیمی
در دومین سالگرد انقلاب مصر، میدان تحریر و شهرهای اسکندریه، سوئز، اسماعیلیه، پورت سعید و المحله، بار دیگر به صحنه های اعتراضات گسترده تبدیل شدند. این بار علیه آنهایی که در انقلاب مصر فقط با قصد دزدیدن اش شرکت کردند. علیه دولت مرسی و اخوان المسلمین.
رئیس جمهوری که متهم به دزدی انقلاب است، کسی که می خواهد راه مبارک در پیاده کردن سیاست های بانک جهانی علیه طبقهء کارگر را ادامه دهد، از مردم خواسته بود که در دومین سالگرد انقلاب مصر "جش صلح آمیز" داشته باشند؛ کارهای خیریه انجام دهند، و به فقرا احسان دهند! غافل از این که همان فقرا مشغول کار دیگری هستند: آنها تعرض به مسبب اصلی فقرشان یعنی نظم حاکم و دولت اخوان المسلمین اش را تدارک می دیدند. ده ها هزار معترض در میدان تحریر حاضر شدند، ده ها هزار معترض از طبقات محروم و کارگر در شهرهای بزرگ به خیابان آمدند تا کیفر خواست انقلاب را علیه سران ضد انقلاب اعلام کنند.
"مرسی و اخوان المسلمین به اهداف انقلاب خیانت کرده اند! انقلاب را دزدیده اند! وعده های انقلاب را زیر پا گذاشته اند! به نفع اسلام گرایان قانون اساسی نوشته اند! حقوق زنان و اقلیتهای مذهبی را زیر پا گذاشته اند!" اینها فریاد معترضین در خیابانهاست. جوانی در میدان تحریر مضمون اعتراضات جاری را در یک جمله خلاصه کرد: "ما خواستار سرنگونی نظام بودیم. اما مرسی به جای مبارک نشست"! کوتاه و گویا. این یعنی نظم سابق ادامه دارد و در نتیجه انقلاب برای بر هم ریختن نظم سابق هم ادامه دارد. شعارهای آشنای انقلاب مصر که ۵ روز است در فضا طنین افکنده است شاهد این مدعاست: "مردم خواهان سقوط نظام هستند"، "نان، آزادی و عدالت اجتماعی" و البته "ارحل یا مرسی" (مرسی برو) به جای "ارحل یا مبارک"!
وقتی رویای احمقانه "جشن صلح آمیز" با تجمع اعتراضی دهها هزار نفره در میدان تحریر به کابوس تبدیل شد؛ دولت زنجیر نیروهای امنیتی اش را پاره کرد و به سمت میدان تحریر روانه کرد تا نگذارد پای تحریر به سه رکن اصلی نظام یعنی کابینه، پارلمان و وزارت کشور باز شود که اتفاقا در همان نزدیکی قرار دارند. و همچنین وقتی تجمعات وسیع توده های کارگر و تهیدست در شهرهای بزرگ کارگری مصر با توحش پلیس و نیروهای امنیتی و تیراندازی و کشتار انقلابیونن روبرو شد، فورا با سنگربندی و تعرض به نیروهای سرکوب و به آتش کشیدن مقرهای پلیس و دفاتر اخوان المسلین پاسخ گرفت.
از تاکتیک کثیف تا تاکتیک خونین!
حکام هراسان مصر، برای به عقب نشاندن انقلاب، قبل از هر چیز و با دستپاچگی تمام به یک بازی کثیف دست زدند. هنوز آسمان مصر پر از بوی دود و باروت و گازاشک آور بود که دادگاهی حکم اعدام برای 21 زندانی در پورت سعید - کسانی که یکسال جلوتر در درگیری خونین استادیوم فوتبال دستگیر شده بودند - را صادر میکند و حکم اعدامشان از تلویزیون سراسری به اطلاع "ملت" میرسد. هم محکومین٬ هم لحظه اعلام حکم٬ هم خود حکم و هم نحوه اعلامش شبیه آن تاکتیکی است که اسلامیون حاکم بر ایران استادش هستند: حکم اعدام برای زندانیان غیر سیاسی که قرار است به نام امنیت جامعه انقلاب را به وحشت بیاندازد و امنیت نظام را تامین کند! این بازی کثیف نگرفت. مثل تف خونین سربالا عمل کرد و به صورت خودشان برگشت. ابزاری که قرار بود ساکت کند و راه اعدام مخالفین سیاسی را باز کند، خشم و نفرت و اعتراض و عصیان علیه همان ابزار و بکارگیرندگانش را برانگیخت. توده های خشمگین به دادگاه و زندان حمله کردند تا زندانیان را آزاد کنند. مصر به صحنه جنگ میان مردم انقلابی و حکومت ضد انقلابی تبدیل شد.
وقتی این بازی نگرفت، کارت اصلی رو شد: "قانون وضعیت اضطراری". قانونی که دست نیروهای سرکوب را از هر قانونی - حتی قانون خود طبقه حاکم - آزاد میکند و به جان مردم میاندازد. قانونی که منفور مردم مصر است. مرسی در تلویزیون ظاهر شد و اعلام کرد که بعد از مشورت با "قانون اساسی!" به این نتیجه رسیده است که برای حفظ نظم و امنیت و قانون درکل مصر وضعیت فوق العاده و در سه شهر حکومت نظامی اعلام کند! حتی حالت مضحک رئیس جمهور در لحظه اعلام این فرمان به خوبی وضعیت مستاصل دولتی را نشان میدهد که در میان هوا و زمین آویزان است. او در حالیکه انگشت در هوا میچرخاند و حکومت نظامی اعلام میکرد، مخالفین را هم به "مذاکره و آشتی ملی" دعوت میکرد!
مردم در همان ساعات اولیه حکومت نظامی به خیابانها ریختند و نشان دادند که نه اعلام حالت فوق العاده، نه حکومت نظامی و نه هیچ درجه از توحش نظام نخواهد توانست براحتی پای دولت آویزان کنونی را بر زمین سفت کند. به این دلیل ساده که مردم در خیابان هستند و قصد دارند انقلابشان را ادامه دهند و زیر پای حکومت را داغ نگه داشته اند. مردم مصر "هوس انقلاب" نکرده بودند که امروز دیگر حوصله شان سر رفته باشد و به خانه بازگردند. آنها علیه نظمی به پا خاسته بودند که در یک طرفش، به نام "ریاضت اقتصادی"، کمر توده های میلونی طبقه کارگر خم میشد و در طرف دیگرش مفتخوران سرمایه، به یمن همان ریاضت اقتصادی ثروت میاندوختند. از قرار معلوم، آن توده های عظیم فقرزده ای که همین دو سال پیش ستونهای نظم حاکم طبقاتی، ستونهای "باثبات ترین" حکومت منطقه را به لرزه درآورده اند؛ حاضر نیستند به سلطه ائتلافی از بازماندگان رسمی نظم سابق و نورسیدگان حافظ آن نظم تن دهند. ائتلافی که قصد دارد به نام انقلاب مردم همان ریاضت اقتصادی سابق را روی دوش توده های کارگر انقلاب کرده سازمان دهد.
دو راهی در مقابل جامعه مصر
از یک طرف بورژاهای اسلامی اخوان المسلمین در معیت بازماندگان نظم سابق و با ابزارهای قبلی که دست نخورده مانده اند تلاش میکنند کمر انقلاب مصر را آنچنان بشکنند که دیگر سر بلند نکند. تلاشی که تاکنون با واکنش قدرتمند توده های مردم انقلابی پاسخ گرفته و شکست خورده است. از طرف مقابل، همان توده های انقلابی، سر هر فرصتی برای به اتمام رساندن انقلاب ناتمامشان به میدان برمیگردند. بازگشتی که حاکی از زنده بودن انقلاب است. دو ماه پیش وقتی محمد مرسی که هنوز تازه یاد میگرفت چگونه بر صندلی ریاست جمهوری تکیه کند، ادای مبارک را در آورد و خود را بالای قانون اعلام کرد، با شعار "ارحل یا مرسی" جواب گرفت و مجبور شد به قانون انقلاب تسلیم شود و حکمش در مورد خودش را پس بگیرد. همان مرسی، وقتی با همکیشان سلفیش سعی کرد قوانین شریعت را مبنای قانون اساسی قرار دهد و تعرض به زنان را قانونی کند، با طوفان خشم زنان و نسل انقلاب مواجه شد و نهایتا مجبور شد در مقابل زور انقلاب عقب بنشیند و اعلام کند "ما اصلا اعتقادی به حکومت الهی نداریم" و "زنان و مردان صددرصد با هم برابر هستند"!!(حضور اخوان المسلمین در قدرت به انقلاب مصر ابعاد گسترده تری داده است. تعرض به جریانات اسلامی و دخالت اسلام در زندگی مردم و مبارزه برای حرمت و آزادی و برابری زنان هم به مضمون انقلاب مصر اضافه شده اند.)
اوضاع نمیتواند برای مدت طولانی به صورت فعلی ادامه یابد. این یک کشکمش طبقاتی بنیادی است که در 25 ژانویه 2011 در قالب یک انقلاب با شکوه اوج گرفت اما به فرجام نرسید. یا پاسداران نظم سابق - چه در شکل دولت مرسی و چه به اشکال جدید وبا چهره های جدید - میتوانند به انقلاب خاتمه دهند و بساط چپاول اقلیت مفتخور بر دوش ریاضت اقتصادی و کار ارزان و فقر و فلاکت اکثریت عظیم مردم انقلاب کرده را مجددا تحکیم کنند که این مستلزم یک سرکوب خونین است. و یا انقلاب اوج میگیرد، کل دستگاه حکومتی کنونی را که دست نخورده از نظام سابق به ارث رسیده است در هم میکوبد، ارگانهای اعمال اراده توده کارگر و مردم ستمدیده را شکل میدهد و سرنوشت جامعه را بدست میگیرد و کل نظم طبقاتی را زیر و رو میکند و امکانات و منابع و نیروهای مولده سرشار جامعه مصر را در خدمت نیاز همه شهروندان جامعه سازمان میدهد و این بدون تردید مستلزم شکل گیری و رهبری توسط یک حزب سیاسی انقلابی است، حزبی که بتواند به مثابه نماینده آزادی و برابری ورفاه کل جامعه قد علم کند، حزبی که بتواند طبقه کارگر انقلابی، زنان و جوانان رادیکال و پیشرو مصر را متحد و متشکل کند و انقللاب مصر را به سمت پیروزی نهایی انقلاب رهبری کند. فقط در این صورت است که انقلابی که در ۲۵ ژانویه 2011، پرچم انقلاب را بر سر در قرن بیست و یک برافراشت، این بار میتواند راه پیروزی انقلابات آتی را هموار کند و مبشر انقلابات پیروزمند قرن بیست و یک شود.
تورنتو. 28 ژانویه 2013 ـ 9 بهمن 1391
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.