|
دوشنبه 16 بهمن ماه 1391 ـ 4 فوريه 2012 |
وصف حال ایران و مسائل مبرم
کالبد شکافی سخنان اخیر آقای خاتمی
م. چشمه
۱. نابود شدن میراث چند هزار ساله
آقای محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق جمهوری اسلامی در یکی دو سخنرانی اخیر از دو استعاره یکی "خاموش شدن شمع"، و دیگری "آب شدن کوه یخ" در توصیف وضعیت بسیار اسفناک ایران و "نابود شدن میراث چند هزار ساله" آن استفاده کرده است. رادیو فردا به نقل از بنیاد باران دلنگرانی های آقای خاتمی را چنین بیان می کند: " وضع کنونی را خیلی بد میدانم. فکر میکنم مسالهء تحریمها و مشکلاتی که هست، یا ایران را به تسلیم وا دارد یا خود به خود مثل شمعی که آب میشود از بین برود و این خطر بسیار بزرگی است."(1)
اینگونه توصیف در مورد وضعیت کنونی جامعهء ایران فقط منحصر به رهبران اصلاح طلب از حکومت رانده شده نیست، بلکه بسیاری از مردم و فرهیختگان جامعه نیز در مورد شرایط ایران بسیار دلنگرانند. تو گوئی مسأله بود و نبود ایران دیگر یک شوخی بحساب نمی آید. البته آقای خاتمی بر خلاف آیت الله منتظری که حکومت را "جائر" نامید، هنوز این شهامت اخلاقی را ندارد که حکومت اسلامی و ساختار ولائی آن را مسبب خاموش شدن شمع ایران اعلام کند. آقای خاتمی بر خلاف اپوزیسیون و اصلاح طلبان رادیکال و پاره ای از جناح های اصولگرای درون حاکمیت که بزعم آقای خاتمی دست به تخریب "شخصیت امام" راحل زده اند، راه نجات ایران را کماکان تکیه بر ارزش ها و میراث های آقای خمینی میداند!
واقعیت این است که رژیم جمهوری اسلامی در طی بیش از سه دهه گذشته با تصرف کشوری با موقعیت بسیار استراتژیک با استفاده از ابزار سرکوب، اختناق و ارعاب و غارت کردن ثروت ملی ایرانیان یعنی نفت و گاز، با سوء استفاده از باورهای مذهبی اقشار سنتی مردم و با به چالش کشیدن فرهنگ و تمدن غرب و در رأس آن "آمریکا ستیزی راهبردی"، یک حکومت شیعی- اسلامی متعلق به 1400 سال پیش را در ایران مستقر کرده، با سیاستهای جنون آمیز حقیقتاً ایران را بر لبه پرتگاهی جانکاه قرار داده است.
۲. هراس از تغییر رژیم
بسیاری از اصلاح طلبان حکومتی چه در داخل و چه خارج کشور، از آنجا که از قانع کردن مردم در مورد قابلیت اصلاح رژیم نا امید شده اند، از دریچه دیگری برای مقابله با تحول طلبی و یا تغییر رژیم وارد شده اند. آنان مرتباً مردم را از عواقب تغییر رژیم می ترسانند. آقای خاتمی مردم درماندهء ایران را از فروپاشی خودبخودی رژیم که طبیعتاً در صورت تحقق ناشی از سرشت ارتجاعی و ساختار ناکارآمد آن است می ترساند، و شاید تلویحاً تبعات حاصله را به گردن تحول طلبان می گذارد. وی می گوید: "این طور نیست که اگر هم براندازی شود مشکلات ایران حل خواهد شد. از هرج و مرج تا تجزیه مسائلی است که میتواند ایران را تهدید کند. به همین دلیل ما نه اصلاً میتوانیم تصور کنیم با حملهء خارجی و دخالت بیگانه که هیچ منافع ما را نمیخواهد ایران شکل دیگری را پیدا کند، نه به صورتهای دیگر به عنوان فروپاشی و از بین رفتن."(همانجا) معلوم نیست اگر به باور آقای خاتمی ایران مانند شمعی در حال خاموش شدن است، چرا مردم را برای مقابله و مبارزه با عامل اصلی نابسامانی هایشان دعوت نمی کند! وی که شاید در باطن به شکست اصلاح طلبی از طریق مماشات با هسته سر سخت رژیم (دار و دستهء ولایت فقیه) پی برده است، بگونهء یک بام و دو هوا می گوید: "ما [اصلاحطلبان] باید رویمان را بیشتر به سمت مردم بگردانیم، تا به سوی حکومت. نه این که پشت به حکومت کنیم. نه؛ حکومت به ما پشت کرده و ما هم با بزرگواری این پشتکردن آنها را تحمل میکنیم."(همانجا) آری این است نمونه ای از "بزرگواری" آقای خاتمی! بدون شک اینگونه بزرگواری ها بود که جنبش اصلاح طلبی دوم خرداد 67 را به شکست قطعی کشانید، و مسئولیت تاریخی آن تا ابد بر شانه های آقای خاتمی سنگینی خواهد کرد.
٣. مرگ تدریجی و مرگ تاریخی
در سخنرانی دیگری آقای خاتمی بدرستی از مرگ تدریجی مردم شهرهای بزرگ ایران ناشی از آلودگی هوای ایران صحبت می کند: " جدا از مسائل سیاسی و اقتصادی این مرگ تدریجی که مردم در تهران و شهر های بزرگ دارند برای چیست؟ این که دو سوم سال وضعیت جوی در حالت اضطرار و خطر باشد و بچه های مردم و سالخوردگان و مردان و زنان به خاطر این امواج آسیب ببیند قابل قبول نیست یا به خاطر این هوای آلوده! مردم می خواهند زندگی کنند. باید کسی بیاید که این ابتدایی ترین مسائل را ببیند و حل کند... آدم احساس می کند کوه فاخری به نام ایران مانند یک کوه یخ در حال آب شدن است و می ترسم میراث چند هزار سال در ظرف چند دهه از بین برود! " (2) ولی آقای خاتمی البته حاضر نیست قبول کند که آلودگی هوای شهرهای ایران، خشک شدن رودخانه ها و دریاچه ها، نابودی اراضی جنگلی و مسلماً آب شدن کوه یخ ایران در درجه اول ناشی از سیاست های غلط اقتصادی- اجتماعی و زیست محیطی یک رژیم نابهنگام و واپسگرا است.
۴. شعار انتخابات آزاد
با فرارسیدن یازدهمین دورهء "انتخابات" ریاست جمهوری در ایران، شعار "انتخابات آزاد" که چند سالی است توسط پاره ای از نیروهای اپوزیسیون خارج از کشور (مشروطه طلب و جمهوریخواه) با درک های متفاوت و ناهمگون مطرح شده است، توسط برخی از اصلاح طلبان حکومتی از جمله آقایان هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، عبدالله نوری، غلامحسین کرباسچی و دیگران، با هدف شرکت در انتخابات سر داده شده است. تأیید تلویحی این شعار توسط باند احمدی نژاد، خامنه ای را عملاً در مقابل یک جبهه نا نوشته به دور یک شعار مشترک قرار داد. واکنش خشمگینانه خامنه ای و حکم منع سر دادن این شعار تحت عنوان اینکه انتخابات آزاد همواره در ایران وجود داشته است، بطرز حیرت آوری ناشیانه بود. این عکس العمل به نوبهء خود تب شعار انتخابات آزاد را تندتر کرده است. آقای خاتمی در آخرین واکنش های خود به انتخابات آزاد چنین می گوید: "امروز تا صحبت از انتخابات آزاد می شود حمله می کنند! الحمدلله رهبری هم که اظهار کردند که همهء انتخابات گذشته آزاد بوده است و مردم شرکت کنند و گفتند که از آزادی و سلامت انتخابات دفاع می کنند." (همانجا) معلوم نیست آقای خاتمی این "رندی" سیاسی را در کدام مکتب آموخته است! آخر مماشات با رهبر تا کجا؟
در این مختصر فرصت بحث مفصل در مورد انتخابات آزاد نیست. همینقدر می توان گفت که نیروهائی که این شعار را مطرح می کنند، درک ها و هدف های بسیار متفاوتی از طرح آن دارند. اصلاح طلبان حکومتی بدون یک پایگاه اجتماعی فعال و در صحنه، با پشت پا گذاشتن بر کلیه پرنسیپ های سیاسی و اتخاذ یک "پراگماتیسم" بی مورد و واقعاً شرم آور شرکت خود در انتخابات را از رژیم گدائی می کنند. عده دیگری از اصلاح طلبان با درک اینکه جنبش سیاسی در موقعیت رکود بسر می برد و با درک اینکه شورای نگهبان کاندیدهای اصلاح طلبان را تأیید صلاحیت نخواهد کرد، فکر می کنند با ارائهء لیستی از کاندیدهای اصلاح طلب همانند انتخابات سال 88 خواهند توانست بازار انتخابات را گرم کرده، مردم را به صحنه آورند؛ بلکه شاید وقایع خرداد 88 دوباره تکرار شده و رژیم مجبور شود برای آن هزینه بپردازد.
پاره ای از جمهوریخواهان سکولار شرکت در انتخابات را بمثابه یک شعار "محکمه پسند و متمدنانه" که در ضمن با قانون اساسی رژیم نیز در تضاد نیست، بعنوان تنها راه گذار مسالمت آمیز ایران به دمکراسی تجویز میکنند. اینان فراموش میکنند که دیکتاتوری مذهبی حاکم در ایران برای حفظ نظام خود بهیچ قانونی پایبند نیست، و هیچ نوع فعالیتی را که حاکمیت او را تهدید کند تحمل نخواهد کرد. بالاخره، عده دیگری در درون اپوزیسیون شعار آنتخابات آزاد را بمثابه رفراندوم (همه پرسی) برای تغییر رژیم و ظاهراً در شرایطی که رژیم یا سقوط کرده و یا در سراشیب سقوط است، باز به مثابه استراتژی گذار مسالمت آمیز به دمکراسی مطرح میکنند.
به باور من، شعار "انتخابات آزاد" بمثابه مطالبه ای حقوق بشری همانند آزادی مطبوعات و زندانیان سیاسی میتواند توسط اپوزیسیون و بخصوص برای افشا کردن ماهیت مخدوش، قلابی و ضد دمکراتیک انتخابات در جمهوری اسلامی مطرح شود. این شعار البته در دوران انتخابات میتواند برای رژیم دردسر هائی ایجاد کند. اما ارتقاء شعار "انتخابات آزاد" تا سطح یک شعار استراتژیک و بخصوص اگر همراه دعوت مردم به شرکت در این نمایش رسوا باشد، بسیار نادرست است. آن دسته از جریانهائی که مردم را به شرکت در انتخابات تشویق میکنند در حالیکه زندانیان سیاسی و از جمله آقایان موسوی و کروبی در زندان و حصر تحت شکنجه و فشار قرار دارند، و رژیم نه تنها مطبوعات را آزاد نکرده بلکه گستاخانه عده زیادی از ژورنالیستها را نیز همین یکی دو روز گذشته به زندان انداخته است، تنها کاری که میکنند گمراه کردن مردم و پایمال کردن دستآوردهای جنبش سبز است. اینان باید پاسخی قانع کننده به مردمی که در تظاهرات خرداد 88 فریاد میزدند "رأی من کو؟" داشته باشند.
شعارهائی در ردیف "نان، صلح، آزادی" با توجه به وضع معیشتی اکثر مردم (نان)، ستیز رژیم با نظم بین المللی و کنار نیامدنش با جامعه بین المللی بر سر مسأله اتمی که موجب تشدید تحریمها گردیده (صلح)، و بالاخره، استقرار دیکتاتوری مذهبی و پایمال کردن حق حاکمیت ملی (آزادی) میتوانند در حال حاضر بسیار کارساز تر از شعار "انتخابات آزاد" باشند.
10 بهمن 1391
زیرنویس
۱. "هشدار محمد خاتمی نسبت به فروپاشی کشور"، رادیو فردا، سوم بهمن ۹۱
۲. "احساس می کنم کوه
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.