بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 29 آبان ماه 1391 ـ  19 نوامبر 2012

 

پنل سوم:

مساله «قومی ـ ملی»؛ راهجویی و ارائه راهبرد

در سومین پنل از روز نخست کنفرانس پراگ که با عنوان مساله «قومی- ملی»، راهجویی و ارائه راهبرد برگزار شد، شهلا فرید مدیریت جلسه را بر عهده داشت و حسن شرفی، مهران براتی، عبدالله مهتدی و ماشالله سلیمی سخنرانی کردند.

شهلا فرید در سخنان خود ضمن گرامیداشت یاد زندانیان سیاسی در ایران، گفت: «چند نکته مطرح میکنم زیرا معتقدم بر آنها تفاهم داریم و از صفر شروع نکرده ایم. ما در کشوری زندگی می کنیم که از دیرباز گروه های مختلف در آن زندگی کرده اند. مردمی که در این جغرافیا زندگی می کنند طی سالیان احساسی ملی بنام هویت ایرانی در آنها شکل گرفته است. در درون این هویت، فرهنگ، زبان و سنت های مختلفی وجود دارد که مردم نقاط مختلف در آن مشترکند. در نقاط مختلف ایران تبعیض اقتصادی وجود دارد و رشد نامتوازن اقتصادی باعث این رخداد شده و ما برای غلبه بر این تبعیضات احتیاج به راهکارهایی داریم که هر کدام از این دوستان به آن می پردازند که به نظر آنها چه مسائلی وجود دارد و چگونه به آن باید پرداخت».

سپس حسن شرفی به عنوان نخستین سخنران پنل گفت: «عنوان این نشست از دموکراسی شروع شد و نحوه یا مسیری که باید برای دستیابی به دموکراسی در کشورمان طی کنیم اولین مساله ای که در راه تحقق دموکراسی مهم است باورمند بودن به دموکراسی است. این که فقط مدعی دموکراسی باشیم و هر مسیری را که می خواهیم طی کنیم، نمی توانیم به هدف واقعی خود برسیم. بنا بر این باورمند بودن به دموکراسی به معنای واقعی خود شرط اساسی است. ما نمی توانیم دموکراسی به معنای خود را تکه تکه و پاره پاره کنیم و تنها آن بخش هایی که زمینه ساز رسیدن بخشی از جامعه ایران به سلطه است قبول داشته باشیم ولی آن بخشی که تحقق بخش خواسته های ملیت ایران و مردم ایران است نادیده و کم اهمیت بنگاریم».

شرفی گفت: «کم مشاهده نشده در نوشته های برخی از اساتید و بزرگان کشورمان که وقتی بحث ملیت های ایرانی مطرح می شود حساسیت نشان می دهند در هر حالی که این واقعیتی انکار ناپذیر است و برای این که انکار خود را مطرح کنند به طور مثال می گویند ایران چند ملیتی است در حالیکه انکارش باعث نفی این حقیقت نمی شود یا ایران یک ملتی است یا معتقدند ایران بی ملت یعنی فرا ملت است و بقیه هم قابل عرض نیستند و در بهترین حالت قوم هستند. من نمی دانم ملیت مردم ایران چیست و در این حالت ما باز هم از دیالوگ ملی صحبت میکنیم در حالیکه ملتی وجود ندارد. یا اصرار بر قوم بودن میشود. چطور من می توانم به جمعیت اندک عرب بحرین بگویم ملت اما به اعراب ایران ملت نگویم؟ اینها دولت و پرچم و نماینده در سازمان ملل دارند. این امری ممکن است لطفا بی مقدمه نگویید این حرف برای حفظ تمامیت ارضی خوب نیست. اگر می خواهید ملت باشید همان کاری کنید که دیگران کردند و ما ملت می نامیم شان».

حسن شرفی در ادامه افزود: «هر وقت مساله ای در مورد ملیت ها پیش می آید حساسیت ها اوج می گیرد. ما می توانیم تمامیت ارضی، وحدت آحاد جمعیت ایران را به دو صورت حفظ کنیم: سرکوب به زور یا تامین حقوق این ملیت ها در ایرانی دموکراتیک. ایران متعلق به همه ما باشد همه در حکومت ایرانی دموکراتیک سهیم باشیم و همه ایران را متعلق به خود بدانیم. وقتی ما قبول می کنیم که ایران متعلق به  همه ایرانیان است، من تعجب می کنم از آنهایی که وقتی برای کسی ملک تقدسش بیشتر از صاحب ملک است؛ تقدسش را خط قرمز می کنند اما مالک آن را نادیده می گیرند و هیچ حقوقی هم قائل نیستند. اگر بتوانند وجودش را هم انکار می کنند و این نمی تواند کمک کند. حتی در نگرانی که از تمامیت ارضی وجود دارد، آنچه این نگرانی را تشدید می کند انکار وجود و حقوق این ملیت هاست. تحقق خواسته هایشان کمترین نگرانی در این زمینه را موجب نخواهد شد ولی به هر دلیلی بخواهیم این ملت ها را نادیده بگیریم کاری کرده ایم که از گذشتگان عقب مانده ایم. گذشتگان ما مناطق هر کدام از این ملیت ها را به نام همان ملت ها نام گذاری کرده اند. آذرباریجان، کردستان، بلوچستان و .. آن موقع مفاهیم حقوق بشر و دموکراسی به معنای امروز وجود نداشت اما اگر آن نام گذاری ها نبود و امروز ما ملیت های ایرانی مطرح می کردیم که مناطق ما به اسم ملیت ما باشد شاید باز هم با انگ تجریه طلبی روبرو می شدیم».

شرفی گفت: «من توصیه می کنم برنامه سیاسی احزاب موثر و با نفوذ کردستان را مطالعه کنند ببینند آیا در جایی اشکالی بر ایرانی بودن و حفظ تمامیت ارضی وارد است؟ توافق نامه ای که بین حزب دموکرات و کومله حدود دو ماه پیش اتفاق افتاد چه سر و صدایی راه انداخت در حالیکه توافقی صورت گرفته که ما سالهاست به دنبال آن هستیم و نتوانسته ایم اما همین ملیت های ایرانی توانسته اند کنگره ملیت های ایرانی را تشکیل دهند؛ زیرا دردشان و خواسته شان یکی است ولی اپوزیسیونی که دردشان یکی نیست با تمام تلاش هایی که ما ملیت های ایرانی کردیم با نشست های متعدد که با اپوزیسیون داشتیم هنوز نتوانسته ایم اتحاد و ائتلافی شکل دهیم».

وی در پایان سخنان اش گفت: «در مورد انتخابات آزاد من به آقای شریعتمداری پیشنهاد کردم نگوییم دیالوگ زیرا دیالوگ نیست بلکه دعوت دیگری به قبول نظر دیگری است. ما می توانیم کار و اعتمادسازی کنیم و ایران را متعلق به همه بدانیم و این کاریست که وظیفه همه ماست. کسی نباید خود را بیشتر از دیگری بداند به این معنی که خود را صاحب خانه بداند و طالب امتیازات ویژه ای نسبت به بقیه باشد. ما ایرانی دموکراتیک و فدرال پیشنهاد می کنیم و همه برای ایران و برای دموکراسی در ایران تلاش خواهیم کرد. این برنامه ما هست و سالهاست در این زمینه تلاش می کنیم. تنها چیزی که ما بیشتر از آحاد دیگر ملت ایران قائل شدند، سرکوب است حتی در نوع یک تخلف و جرم بین یکی از ملیت های آحاد ایرانی فرق گذاشته می شود و مجازاتش سنگین تر از بقیه است. در همه موارد دیگر به گونه ای دیگر رفتار شده است. ما برای همه آحاد مردم ایران و وجب به وجب خاک ایران ارزش قائلیم و هر وحب را متعلق به همه می دانیم. تنوع را بنای ایران می دانیم. امیدواریم با اعتماد و اطمینان به یکدیگر با متهم نکردن یکدیگر به ویژه در مواقعی که مطالبات دموکراتیک و چارچوب حقوق بشر به گونه ای برخورد کنیم که انگ اتهامی را به ایرانی بزنیم که هیچ ایرانی شاید تاب تحملش را نداشته باشد».

پس از آن مهران براتی در سخنان خود گفت: «دربارهء بحث قومیت‌ها یا ملت‌ها مسایل مختلفی مطرح است. تصور من این است که باید بحث و گفت‌وگو پیرامون این مساله صورت بگیرد. دامنه این گفت‌وگو آن‌قدر گسترده است که باید فاش‌گویی شود. یعنی در برخی مجامع همه صحبت‌ها انجام نشود و در محفل‌های خصوصی، سخنان دیگری بیان شود».

به گفتهء براتی، «یکی از ابهامات، ملت سازی و قوم سازی است. در گفتمان مربوط به احقاق حقوق اقوام ـ یا به تعبیری ملیت های ایرانی ـ قوم یا ملتی به نام قوم یا ملت فارس تعبیه شده که وجود خارجی ندارد. در تاریخ ایران، قوم فارس وجود نداشته است. اگر منظور افرادی هستند که در حکومت هخامنشی یا اشکانی، در منطقه پارس یا فارس وجود داشتند، این قوم تحلیل رفته است. اما به لحاظ مفهومی یک قوم و ملیت فارسی تعبیه شده که بیشتر جنبه تبلیغی دارد. اما قوم یا ملت و یا ساکنین فارس شامل کردها، لرها و لک ها هم بودند. به لحاظ تاریخی کردهای ما بیشترین ادعا را می توانند نسبت به این سرزمین داشته باشند. بنابراین ادعای مالکیت نسبت به این آب و خاک، ادعای قومی نیست. اما در ادبیات برخی دوستان، یک نوع اصرار بر جدایی سیاسی و اجتماعی ساکنین سرزمین ایران دیده می‌شود که در کنار یک ملت شوونیست فارس، از ملت‌های ترکمن، بلوچ، کرد، عرب، ترک و … صحبت می شود. گیلانی ها و لرها را هم به عنوان ملت قبول ندارند».

براتی افزود: «اگر مساله شوونیسم و بحث قدرت است، به جز چند حکومت معدود و محدود در ایران، همه ترک تبار بودند. بنابراین اگر مساله شوونیمسی در کار باشد، یک نوع شوونیسم ترک در کنار دیگر اقوام بوده است و شوونیسم فارس سازی نادرست است. از ملت سازی تا مساله خودمختاری ملت‌ها فاصله زیاد است. آن‌چه ما در سال‌های گذشته از سوی سیاست‌مداران و رهبران کرد شنیده‌ایم، این بوده که تعهد آن ها به تعیین حق سرنوشت ملت کرد بوده و بحث تمامیت راضی ایران در درجه دوم اهمیت بوده است. آن‌ها به غیر از خود، ایران را متشکل از 6 ملت دیگر می‌دانند و نوعی حکومت فدرال یا کنفدراسیونی برای آن در نظر می‌گیرند. 6 حکومت مجزا از هم زیر چتری به عنوان کنفدراسیون ایران که سیاست‌هایی را به یک دولت مرکزی واگذار می‌کنند. ولی فدارسیون‌ها به عنوان فدراسیون ملت‌های مستقل هستند، نه تحت عنوان اقوام ایرانی که سنت و فرهنگ و مختصات و زبان خاص خود را دارند که آن‌ها در یک شرایط جغرافیای و فرهنگی قرار می داده است. به طور مثال، رامبد لطفی پور، از اعضای حزب دموکرات کردستان ایران، در یک سخنرانی گفته است: «نقده، میاندواب، سلماس و شهرهای کردستان مانند ارومیه از ترکیب بافت جمعیتی دو ملت کرد و ترک به وجود آمده‌ است، همانند کرکوک. اما واقعیت این است که کرکوک شهری کردستانی است همانند نقده و سلماس و میاندوآب و… این شهرها گرچه ساکنین ترک هم دارد، اما این‌ها سرزمین‌های کرد هستند. ترک ها آن‌جا مهمان هستند، همچین اقلیتی در سرزمین کردها زندگی می کنند و این مساله‌ای نیست.  پیام آشکار یک فدراسیون یا ایالت یا فدرال کردستان که از ایلام تا ارومیه تعریف شود و قانون اساسی که برای چنین ایالتی نوشته شود، چه نتایجی می تواند از نظر مشکلات ملی برای کسانی که در ترکیب های گوناگون ساکن آن هستند، به وجود آورد. مصطفی هجری، دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران، در یک سخنرانی گفته است: «حزب دموکرات کردستان ایران حق تعیین سرنوشت ملت کرد در همه ابعاد خود از جمله تشکیل یک دولت مستقل کرد در منطقه را در صلاحیت خود می‌بیند. همین‌طور حق تشکیل دولت مستقل در شمال و جنوب و شرق و غرب کردستان را حق همه ساکنان آن‌جا می‌داند. اما حزب دموکرات تاکنون از حق خود برای مطرح کردن این شعار گذشته است». ایجاد دولت مستقل در خاورمیانه، چه معنایی دارد؟ برای من هنوز این مساله درست تعریف نشده است. فکر می‌کنم این از جمله مواردی است که باعث ابهام و سوتفاهم است و می‌تواند با گفت‌وگو جل شود».

عبدالله مهتدی در سخنان خود گفت: «در این کنفرانس بنا به شعاری که دادیم، بنا بر این است که ما برای دموکراسی متحد شویم، لذا به جاست که از یکی از مهم ترین مسائل یا ابعادی که دموکراسی در ایران دارد و آن هم مساله ملیت هاست که اتفاقا مساله ای غافل مانده است، صحبت کنیم و برای آن راه حلی دموکراتیک جستجو کنیم. در ابتدایی ترین شکل باید پرسید آیا ما وجود این تنوعات را در جامعه ایران قبول داریم؟ آیا فکر می کنیم که زبان ها، فرهنگ ها، ادیان، ملیت ها و قومیت های مختلفی در ایران وجود دارند که طی دهه های اخیر به طور سیستماتیک و بر اساس قانون مورد تبعیض و اجحاف قرار گرفته اند و آیا وجود این تبعیض را در این عرصه تشخیص می دهیم؟ آیا فکر می کنیم دموکراسی آینده بدون پاسخگویی به این مساله شایسته است؟ بله ما به طور مشخص ایران را کثیر المله می دانیم. اما نادیده گرفتن این مساله را برای مشروعیت دادن و نادیده گرفتن ستم ها و تبعیض های گوناگونی که در این زمینه وجود دارد و راه حلی هم برایش نداریم».

مهتدی افزود: «راه حل ما ایجاد نظامی سیاسی، دموکراتیک، سکولار و در عین حال نا متمرکز است. تبدیل شدن این تبعیض ها به یک نظام و فرهنگ مسلط که متاسفانه حتی فرهیختگان ما به آن معتاد شده اند و عادت خود را تشخیص نمی دهند، با استفاده از ایجاد هراس در مورد تجزیه ایران و توسل به حربه تمامیت ارضی صورت گرفته و با توجه به آن توجیه شده است و البته تمام مشکل این نیست. این تبعیض ها و سرکوب ها قربانیان مستقیمی از کرد و عرب و آذری و بلوچ و غیره داشته است. این بخش ها از جامعه ایران در بسیاری از موارد در دهه های گذشته با کشتارها و خشونت ها و انکارها و تلاش برای امحا زبان و فرهنگ های گوناگون، محرومیت در آموزش و تحصیلات با عقب افتادگی تبعیض آمیز در امر سرمایه گذاری اقتصادی روبرو بودند، اما اینها فقط قربانیان مستقیم هستند. این نظام ستم و تبعیض همه جامعه را آلوده کرده و در ابعاد گوناگون زیان های اساسی به سلامت و همبستگی جامعه ما وارد کرده است. مساله از حالت یک مساله اجتماعی و سیاسی که بازمانده از تاریخ ایران و بخشی از تمدن ایرانی را تشکیل می دهد، به جای به رسمیت شناختنش به یک مساله امنیتی تبدیل شده و تنها راهی که مانده سرکوب بوده است».

به گفته مهتدی، «طی ده ها سال گذشته نه فقط قربانیان مستقیم این نظام از سرکوب زیان دیده اند؛ بلکه ما در کل جامعه ایران از قبل این سرکوب ضربه دیده ایم. مساله حالت اجتماعی منبعث از تاریخ ایران خارج شده و مکانیزم های دموکراتیک برای آن معنا پیدا نکرده و با سرکوب و زندان پاسخ دادیم اما این موضوع یعنی سرکوب ملیت ها در ایران در دهه های گذشته به تحکیم و فربه شدن استبداد و دستگاه دولت در ایران کمک کرده و آب به آسیاب حکومت ایران ریخته است. فقط نفت نیست که او را مستبد کرده، بلکه سرکوب لر و ترک و عرب و بلوچ هم بهایی بوده که پرداخت شده است. بهایی که برای آنها پرداختیم، تضعیف دموکراسی در ایران بود. تا وقتی که این حربه هراس افکنی از تجزیه از بین نرفته و تا وقتی که این فرهنگ و زبان متنوع را به رسمت نشناسیم، نخواهیم توانست این حربه توسل به استبداد را از حکومت ها بگیریم».

وی گفت: «مساله ملیت ها فقط مساله آنها نیست؛ بلکه دموکراسی در کل ایران است، همانطور که ستم جنسیتی بر زنان تنها مساله زن نیست همانطور که ستم بر بهایی تنها مساله آنها نیست. این مساله دموکراسی و تک تک ما شهروندان ایران است. در واقع در طول این قرن اخیر مساله ساخته و پرداخته شدن تحکیم این قوه قاهر است که مشارکت را بر نتافته و مردم را از مشارکت در امور خود محروم کرده، حاکمیت غیر پاسخگو را تسهیل کرده و یکی از عوامل زمینه ساز تحکیم استبداد در ایران بوده است. این دید و سیاست امنیتی همبستگی و اعتماد ما را سلب یا حداقل تضعیف کرده و به جای آن بدگمانی را نشانده است. همدردی با مصائب یکدیگر را از دست داده ایم حتی شناخت از این دردها به کیمیایی در جامعه ایران تبدیل شده و جز کسانی که مستقیما رنج می برند کمتر کسی متوجه می شود که وقتی کودکان به زبان مادری تحصیل نمی کنند، دچار چه عقب ماندگی خواهد شد. این وضع امکان شکل گیری یک جنبش دموکراسی خواهی سراسری را تضعیف کرده و اختلاف فازهای سیاسی را دامن زده به این معنی که مقاومت همگانی مقابل استبداد تکه تکه شده و بخشی از جامعه در درون خود سرکوب شده بدون این که پشتیانی را جلب کند».

مهتدی گفت: «در جنبش سبز ما از احزابی بودیم که حمایت کردیم بدون این که محدودیت ها و کمبودها را نادیده بگیریم. در اوج کیا و بیای این جنبش، محدودیت ها را مورد انتقاد قرار دادیم اما در عین حال حمایت کردیم، اما جنبش محدود به تهران ماند و هفت و هشت ماه بعد وقتی چند نفر از هموطنان کرد اعدام شدند موفق ترین اعتصاب سراسری کردستان با فراخوان همه کردها انجام گرفت. جبنبش سبز به خارج از تهران تسری پیدا نکرد و این اعتصاب هم از کردستان تسری پیدا نکرد. حتی در ابتدای بر سر کار آمدن احمدی‌نژاد به دلیل خشونتی که در مهاباد بر جوانی اعمال شد، بزرگترین جنبش اعتراضی صورت گرفت و با هلی کوپتر از بالا به مردم شلیک کردند، اما کسی خبر نداشت و این جنبش در تنهایی خود شکسته شد.

وی در پایان گفت: «اولا ادامهء این وضع تعبیض آمیز خلاف حقوق بشر و دموکراسی است دیگر این که ایران بدون حل شایسته این مساله نمی تواند یک دموکراسی واقعی را تجربه کند و سوم این که این جنبش ها و حرکت برخلاف آنچه تصور می شود ابدا منافی یا مخل جنبش سراسرسی عمومی نیست؛ بلکه به آن نیرو می دهد. این مساله بخشی از حقوق بشر است. مگر ما نمی خواهیم قانون اساسی آینده ملهم از حقوق بشر باشد؟ فدرالیسم خیلی غیر عددی یا خلاف قوانین بین المللی یا خلاف عرف های شناخته شده و حقوق بشر نیست؛ بلکه تقسیم قدرت بین شهروندان و نزدیک کردن انتخاب کنندگان به انتخاب شوندگان و ایجاد علقه و همبستگی میان همه مردم ایران است و از این طریق به وحدت همه مردمان ایران منجر می شود».

آخرین سخنران این پنل، ماشالله سلیمی بود که گفت: «کشور ایران علاوه بر گرفتاری در چنگال دیکتاتوری دینی، با مسائل و مشکلات حل نشده دیگری روبرو است که از حکومت های سابق باقی مانده و بر عهده نسل ما یا شاید نسل اینده است که با احساس مسئولیت پاسخ و راه حل های مناسب را در چهارچوب ایران دمکراتیک و آزاد ارائه دهد. مساله اقلیت های قومی یا ملیتی در ایران ممهمترین کلید راهیابی به دمکراسی و به عبارت دیگر اصلی ترین راه رسیدن به جامعه ای عاری از خشونت و خون ریزی بر مبنای موازین بین المللی حقوق بشر و میثاق های آن است. مادران و پدران ما در انقلاب مشروطیت با آگاهی بر این مشکل در قانون اساسی مشروطیت با استفاده از انجمن ایالتی تبریز قانون انجمن های ایالتی و ولایتی را گنجانده و حوزه اختیارات آنها را در چارچوب ایران واحد تنظیم کرده اند. این قانون بدلیل شرایط حاد بین المللی و ایران هرگز جنبه اجرائی پیدا نکرد. اجرا نشدن این قانون بعدها به فاجعه ای بزرگ تبدیل شد و کشتار وسیع آذربایجانیها و کردها را تحت عنوان تجزیه طلبی به دنبال آورد. همانطور که تجربه ثابت کرد این سرکوب ها حاکمیت نظام سابق را ابدی نکرد, مطالبات ملی و قومی را از بین نبرد و بعدها از درون ادامه این سیاست های ضد دمکراتیک خمینی متولد شد که تر و خشک را با هم سوزاند».

وی افزود: «سوال اینجاست که چرا با تمامی این تجارب جامعه سیاسی نتوانسته یا نمی خواهد پاسخی مناسب جهت رفع این مساله پیدا کند یا چگونه است که واکنش به بیانیه همکاری دو حزب عمده کردستان در شکل بیانیه صورت می گیرد و در آن به طور ضمنی سرکوب مجدد کردها مطرح و سرنوشت قاضی محمد یادآوری می شود. به اعتقاد من آنها به لحاظ تئوریک بر آن تعریف سیاسی ملت که مبنای تشکیل سازمان ملل شده، تاکید دارند که عبارت از ایران است که سرزمین جغرافیای سیاسی معینی را مبنای تعریف ملت ارزیابی میکنند. بر اساس این تعریف می بایستی شوروی سابق را دارای یک ملت دانست. در صورتی که حقیقت خلاف این بود و زمامداران وقت هم به خوبی بر این نکته آگاهی داشتند».

سلیمی گفت:‌ «آنها دولت واحد را با ملت واحد یکی می گیرند. گرچه واقعیت این است که دولت ها عملاً سخنگوی ملت ها نیز هستند یعنی در حقیقت دولت ها مفهوم ملت را از ملت برای پرده پوشی اعمال ضد ملی خود ربوده اند. دولت ها از این طریق توانسته و همچنان می توانند که مطالبات قومی یا ملی را خیانت قلمداد کرده و آنها را خشونت طلب، تجزیه طلب و حتی خیانتکار به وحدت ملی را خیانت قلمداد کرده و زمینه را برای سرکوب آنها فراهم کنند. در حالیکه به اعتقاد من خشونت دولت ها در برابر قوم ها یا ملیت ها امکانات بیشتری برای پنهان ماندن و گریز از مجازات دارد. هنوز هم بخشی از اپوزیسیون خواهان ادامه سیاست سرکوب است و آبشخورشان تاریخی است که فاتحان برایشان نوشته اند».

وی افزود: «مردم آذربایجان و در راس آن فرقه دمکرات آذربایجان و نیز مردم کردستان به رهبری قاضی محمد به این دلیل سرکوب شدند که گویا اجنبی پرست و تجزیه طلب بودند. تاریخ تکرار می شود ابوالحسن بنی صدر که در زمان رئیس جمهور بودنش اعلام کرده بود چکمه پوشان به کردستان حمله خواهد کرد، زیر بیانیه اعتراضی را به این دلیل که گویا کردها استقلال ایران را به خطر انداخته اند امضا کرده است. در اینجاست که من به عنوان یک ایرانی آذربایجانی از تمام کسانی که خواهان ایران یکپارچه و آزاد و آباد و دمکراتیک هستند تقاضا دارم که فقط از روی تاریخ فاتحان و بدتر از آن کشتارگران قضاوت نکنند، بلکه به حرف و حدیث قربانیان آنها هم نیز توجه کنند. تازه فرض را بر این گیریم که سرکوب های قومی و ملی که تاکنون در ایران و بویژه در اذربایجان و کردستان صورت گرفته، با هدف جلوگیری از تجزیه بوده، در این حالت قاعدتا میبایستی با برآوردن خواست ها مخالفتی انجام نمی گیرفت. ولی ما میدانیم هیچکدام از مطالبات ملی یا قومی آنها برآورده نشده است».

 سلیمی در پایان گفت: «هم حکومت سابق و هم جمهوری اسلامی با سرکوب جنبش های سیاسی اقلیت ها در حقیقت, عدم پذیرش خواستهای آنها را دنبال کرده و میکنند. باید تاکید کرد که در فراهم سازی شرایط سرکوب فقط حاکمان نقش ندارند, بلکه بخش یا طیف هایی از فعالان حقوق اقلیت ها با طرح شعارهای افراطی، در عمل یار و یاور سرکوبگران شده و می شوند. آیا دوستان ما خبر ندارند که هم اینک بعد از گذشت تقریبا 68 سال از آن سرکوب خونین در مدارس آذربایجان دانش آموزان حتی حق ندارند بزبان مادری با هم صحبت کنند؟ باید به راهی جز سرکوب اندیشید. صرف تکیه بر اصل عدم تمرکز نمیتوان دره عمیق ایجاد شده بین قوم یا ملیت ها را در ایران پر کرد. بنا بر این ضروری است خیلی صریح و پوست کنده و بدون اما و اگر مضمون عدم تمرکز را تعیین و اسمی بر ان نهاد. به باور من قبول فدرالیسم منطقه ای یکی از موثرترین راه حل هاست تاکید من بر فدرالیسم منطقه ای از آن رو است که این شکل از ساختار سیاسی جامعه بر خلاف تصور بسیاری از تمامیت ارضی خواهان نه بمب اتمی است و نه فراهم ساز زمینه تجزیه ایران. برعکس این سیستم به یگانگی داوطلبانه شهروندان ایرانی در چهارچوب ایران دموکراتیک و آباد یاری رسانده و سبب خواهد شد که توان و انرژی همه، در عین حفظ گوناگونیع برای ساختن ایرانی مدرن و دموکرات بکار گرفته شود. پذیرفتن تقسیمات کنونی کشور گرچه دارای نارسایها است اما مناسبترین و قابل دسترس ترین و کم هزینه ترین راه حل در شرایط کنونی است. از طرف دیگر فدرالیسم منطقه ای مانع ایجاد درگیری بر سر تعیین مرزها بین اقوام یا ملیت های تشکیل دهنده یک دولت واحد فدرال می شود و در عین حال ضمن حفظ چندگانگی به ایجاد یگانگی جهت برقراری هنجار ملی با حفظ موقعیت و حقوق برابر کمک می کند».

 

پس از خاتمه سخنرانی‌ها، تعدادی از حضار سوالاتی را به شرح زیر مطرح کردند:

رویا جهان‌بین گفت: «در بحث‌هایی که دوستان مطرح کردند، کسی مطالبات خود را به طور مشخص بیان نکرد، کسی نگفت که دقیقا چه مطالباتی دارد؟ آیا فدارلیسم و این‌که از دولت مرکزی، بودجه فدرالی بگیرید و این‌که حق درس خواندن و تدریس زبان مادری وجود داشته باشد؟»

ناصر بلده‌ای گفت: «مشکلات اقوام و ملتهای ایران باید 100 سال پیش حل می شد که متاسفانه نشده است. ایران از نر فرهنگی، مشابه هنداست. اتفاقی که امروز در خاورمیانه افتاده است، آخرین فرصت است تا بتوانیم به طور مسالمت آمیز کنار هم زندگی کنیم. ما باید کسی مانند جواهر لعل نهرو را میان خود ایجاد کنیم تا بتوانیم همه ایرانیان را در ایران حفظ کنیم. مجبوریم قدم مناسبی را بر اساس همزیستی مسالمت‌آمیز برداریم. نکته دیگر آن‌که این همه تاکید بر حق تعیین سرنوشت به دلیل آن است که تاکنون بسیاری از ملت‌ها به نام تمامیت ارضی سرکوب شده‌اند».

 یزدان شهدایی نیز گفت: «به نظر من این بحث، در کانتکست غلطی مطرح شد. مشکل اقوام و ملیت‌های ایرانی، مشکلی سیاسی است که باید در کانتکست دموکراسی و حقوق‌بشر آن را حل کرد. بحث دیگری که مطرح شد، بحث حس ملی است. این حس ملی، حسی است که باید جزئی از آن بود تا بتوان آن را حس کرد. چیزی همانند حس جنسیتی و حس زنان. بحث همزیستی مسالمت‌آمیز، تنها در صورت درک این قضیه قابل اجرا خواهد بود و البته برداشتن گام‌های جدی و علمی از سوی فعالان سیاسی را می‌طلبد».

 محمد مصطفایی گفت: «تصور می‌کنم که در کنار همه سخنان و صحبت‌های دوستان، باید وارد کار عملی هم شد. باید توجه کنیم که چشم میلیون‌ها نفر به ما است و منتظرند ببینند که این جمع چه می‌کنند. ما باید با برنامه‌ریزی کم کم وارد کار عملی شویم. این‌که سخنرانی کنیم و تا کنفرانس بعدی اتفاق نیفتد، صورت خوشی ندارد. نبایداتفاقی بیفتد که عده‌ای تصور کنند برگزاری این کنفرانس‌ها تنها هدر دادن وقت و هزینه است».

شهلا فرید گفت: «آقای شرفی، تاکید زیادی روی مسله ملیت و پذیرش ملت بودن کردها از سوی دیگران داشتند. این مساله‌ای است که در توافق‌نامه میان حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران هم به آن اشاره شده است. آیا این مساله شرطی از سوی شما برای رابطه با دیگر گروه‌های اپوزیسیون است؟ نکته بعدی آن‌که تاکید شما بر ملت بودن و صحبت از حق تعیین سرنوشت این ملت‌ها، با بحثی که گفتید هر وجب خاک ایران متعلق به همه است، در تناقض است».

 حسن شرفی در پاسخ گفت: «در توافق‌نامه میان حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان ایران ـ که مسایل و مشکلات مختلفی پیرامون آن به وجود آمد ـ خیلی از بحث‌ها و خواسته‌ها مشخص شده است. اینکه حد و مرز حکومت ملی چیست، اختیارات حکومت ملی چگونه است و … وقتی روشنفکران و فعالان سیاسی که در این جمع هستند، زحمت مطالعه مواضع را نمی‌کشند، نتیجه هم این می‌شود که نمی‌دانند ما چه می‌خواهیم. حق تعیین سرنوشت هم مساله‌ای مشخص است. تمام ایرانیان هم همین الان می‌گویند که مایلند حق تعیین سرنوشت خود را داشته باشند، این مساله‌ای است که توسط ما هم تاکید می‌شود. هیچ ایرانی، وقتی که در کشوری آزاد و دموکرات و با حقوق ملی زندگی کند، قصدی جز زندگی مسالمت آمیز با دیگر ایرانیان نخواهد داشت. مساله بعدی درباره بحث‌هایی است که در کنفرانس مطرح شد و به خصوص بحث انتخابات آزاد. من متوجه نشدم که چه زمانی قرار است این مساله اتفاق بیفتد؟ در جمهوری اسلامی که این اتفاق محال است و در ایران دموکراتیک هم که این پیش شرط است. متاسفانه صحبت‌های برخی دوستان و برداشت آن‌ها از انتخابات آزاد این است که حاکمیت و زمام‌داران فعلی از سر کار کنار بروند، اما نهادهای سرکوب باقی بمانند تا این نهادها دموکراسی مورنظر این افراد را تامین کند. ما معتقدیم تا زمانیکه جمهوری اسلامی و همه نهادهای مربوط به آن از میان نرود، ایجاد دموکراسی در ایران ممکن نخواهد بود. درباره بخشی از صحبت‌های آقای براتی درباره حضور اقای مصطفی هجری در کنفرانس «استقلال دموکراستان» هم باید عرض کنم که چنین کنفرانسی اساسا برگزار نشده و ما به هیچ وجه از چنین چیزی اطلاع نداریم».

 عبدالله مهتدی هم گفت:‌ «اگر ما در این پنل پیرامون بحث ظلم ملی صحبت می‌کنیم، به معنای این نیست که به فارس‌ها ظلم نمی‌شود. همه در ایران مورد ظلم و ستم هستند، اما این پنل به طور مشخص اختصاص به ستم مضاعف به ملت‌ها دارد. درباره خواست‌ها و مطالبات کردها، میتوانم به نکاتی اشاره کنم. ما کردها مایلیم که که مناطق کردنشین را خودمان اداره کنیم. برای این‌کار باید با چه کسی صحبت کنیم؟ برای تعیین مرز این مناطق هم می‌توان به نظر و رای مردم رجوع کرد تا آن‌ها انتخاب کنند که مایلند در چه مناطقی حضور داشته باشند».

 مهران براتی گفت: «درباره بحث‌هایی که پیرامون ملت و قوم مطرح شد باید توجه کنیم که ملت، ادعای سرزمینی دارد. ادعای قدرت اداره سرزمینی که در آن زندگی می‌کند. ضمن این‌که باید توجه کنیم تفاوت است میان این‌که در ایران فدراتیو استانی داشته باشیم یا فدرال‌های شناخته شده بین‌المللی که تنها نام ایران را داشته باشند. نکته بعدی آن که هم حزب کومله و هم حزب دموکرات، دو حزب سوسیال دموکرات مدرن هستند. باید توجه کرد که هیچ فردی به دلیل کرد، بلوچ، ترکمن، آذری یا فارس بودن دارای هیچ حق ویژه ای در ایران نیست. این حقوق به دلیل شهروند بودن به مردم اعطا می‌شود. این حقوق هم باید از راه‌های گوناگون تامین شود. به نظر من، در حال حاضر وقت آن است که دو حزب دموکرات و کومله و تمامی انشعاب‌های آنان، در متن یک دیالوگ ملی با حمایت تمامی اپوزسیون دموکرات، ابتکار عمل در کردستان را در دست بگیرند. به خصوص آن‌که در حال حاضر با ورود پژاک و پ.ک.ک به کردستان توسط سپاه پاسداران و تلاش برای گرفتن موقعیت آنان در شهرهای بزرگ، این دو حزب باید بیشتر برای این منظور تلاش کنند. نکته دیگر آن‌که دلیلی ندارد حزب کومله یک حزب محلی باشد. کومله می‌تواند یک حزب سراسری و ملی باشد که پایگاه اصلی آن در کردستان است. زمانی مرحوم حسن نزیه به مرحوم قاسملو گفت که شما چرا می‌خواهید تنها رهبر کردستان باشید و رهبر ایران، نه؟ وضع کردها در ایران وضع ویژه‌ای است که در صورت سراسری شدن احزاب کرد، شعار دموکراسی برای ایران و خودمختاری برای کردستان، معنای واقعی خود را در شکل مدرن پیدا می‌کند».

وی افزود: «نکته دیگر درباره بحث نظام فدرالی است. این نوع از نظام، نظام تجربه شده‌ای است که محسنات بی‌شماری هم دارد و قابل گفت‌وگو و تحمل است. اما باید به نکاتی هم توجه کرد. از جمله آن‌که در پنجاه سال گذشته ترکیب جمعیتی، اقتصادی و ساختاری ایران و اقوامش عوض شده است. بیشتر هموطنان کرد یا آذری ما در شهرهای بزرگ ایران ساکن شده‌اند. در اقتصاد و فرهنگ آن شهرها حضور دارند. هیچ دلیلی ندارد که زبان مادری  و تدریس به زبان مادری تنها  در کرستان باشد. چرا نباید این مساله در تهران هم باشد؟ نکته بعدی که باید به آن توجه کنیم این است که اکنون در برداشت جدیدی که از مساله فدرالیسم وجود دارد، مراکز تولید و توزیع فرهنگ فکر تمرکزگرایی را در اشکال جدیدتری ممکن کرده‌اند. این اشکال مدرن‌تر همان شهر ـ مدیریت‌هاست، چون ترکیب جمعیتی در جاهای مختلف مغشوش شده است. این خود مدیریت شهری فکر اصلی مشروطه بوده است که اکنون به شکل مدرنی اجرا خواهد شد».

 ماشاالله سلیمی اما گفت: «من به عنوان یک فعال سیاسی منفرد متولد مشکین‌شهر و برای دفاع از دموکراسی و حقوق بشر و به عنوان یک مصلح صحبت می کنم. نکته اول آن است که شورا یک نهاد حکومتی است و متعلق به حکومت مرکزی است و تجربه آن هم در ایران و در کشورهای دیگر هم وجود دارد. مشکل دیگری که وجود دارد این است که در حال حاضر با اتفاق‌هایی که افتاده بحث کینه‌ها شدت بیشتری گرفته است. برخی دنبال ژن‌شناسی افتاده‌اند. دو گروه افراطی در دو طرف یکی به دنبال اثبات آن است که بگوید هیچ نسبتی با ایرانیان ندارد و دیگر گروه افراطی می‌خواهد بگوید که ما صد در صد ایرانی هستیم. نکته دیگر آن است که باید توجه کنیم که فدرالیسم تنها زمانی ممکن و مفید خواهد بود که به شکل منطقه‌ای باشد. معتقدم فدرالیسم آن سیستم اداره جامعه‌ای است که به منطقه مشارکت بیشتر می‌دهد. چرا منطقه‌ای؟ به این دلیل که اعتقاد دارم با توجه به امکانات و شرایط جامعه، و با توجه به چهارچوب استان‌های موجود در ایران، ایناتفاق رخ دهد. درباره مناطقی که استثناهایی وجود دارد، این است که کارشناسان با هم صحبت کنند و راه حل مناسب آن را پیدا کنند. به عنوان آخرین مساله، از کنفرانس و مسوولان برگزاری آن می خواهم که کمیسیونی از علاقه‌مندان راجع به مساله ملی تشکیل بدهند تا برای کنفرانس بعدی راه حل مشترکی پیدا کنند».

 جمشید اسدی گفت: «مایلم به عنوان یک فارس با دوستان کرد و آذری صحبت و  چند سوال مطرح کنم.  تا شما هم احساسات ما را هم بدانید. اول آن کدام حقوق و هویتی است که دوستان کرد و آذری به دنبال آن هستند و دموکراسی نمی‌تواند محقق کند؟ نکته بعدی آن‌که به هم‌میهنان کرد ستم می‌شود و به آن‌ها اجازه تدریس و آموزش به زبان مادری داده نمی‌شود. می‌خواهم بگویم که این ظلم به فارس هم هست، ستمی است که بر ایران و ایرانی می‌رود. زبان کردی، جزء ثروت ملی است و حتی از نفت هم باارزش‌تر است. اما باید توجه کرد که صحبت از تعریف ملیت بر مبنای عوامل فردی خطرناک است. ملت کرد چیست؟ کسی که صحبت از حق ملت کرد می‌کند، همان خطری را دارد که به اسم ملت مسلمان صحبت کردن و به اسم هر خلق دیگری صحبت کردن».

 عبدالله مهتدی در پاسخ گفت:‌ «اگر دوستان با سخنان و مواضع ما، آشنایی داشتند،  این اشکال یا ابهام که موجب رنجش می‌شود، به وجود نمی‌آمد. مشکلی با قوم یا ملت یا فرهنگ و … فارس وجود ندارد. فدرالیسم خودش را ملتی مقابل نمی‌کند، بلکه با فرهنگ نقض حقوق دیگر ملیت‌ها مبارزه می‌کند. نکته بعدی آن است که انجمن‌های ایالتی و ولایتی در ابتدای انقلاب مشروطه تصویب شد. قانونگذاران آن موقع چیزی می‌دانستند و واقعیت جامعه ایران را در نظر گرفته بودند. در آن جا بحث مدرنیته و دموکراسی و فدرالیسم نبود. بیان محلی از سوی بخشی، برای تقسیم قدرت در جامعه ایران خواهد بود. سوال بعدی آن است که اگر شهروندان 2 یا 3 یا 4 استان جمع شدند و مطابق ضوابطی در یک رفراندوم خواستار آن شدند که این مناطق را با دولت و مجلس محلی اداره کنیم، چه واکنشی در مقابل آن خواهید داشت؟».

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه