|
دوشنبه 29 آبان ماه 1391 ـ 19 نوامبر 2012 |
پنل اول:
چشمانداز تحولات سیاسی درایران و گذار مسالمتآمیز به دموکراسی
نوامبر 17, 2012
نخستین پنل از روز اول کنفرانس پراگ با عنوان «چشم انداز تحولات سیاسی درایران و امر گذار مسالمت آمیز به دموکراسی» تشکیل شد. در این پنل که مدیریت آن را شهران طبری بر عهده داشت؛ محسن سازگارا، حسین علوی و احمد عشقیار سخنانی را برای حضار ایراد کردند.
محسن سازگارا در سخنان خود گفت: «بر اساس اطالاعاتی که به دستم رسیده و مقداری تجزیه و تحلیل، یک تصویری می خواهم ارائه کنم که در مقابل بحران فعلی که کشور در آن فرو می رود رژیم جمهوری اسلامی چه می خواهد بکند و از طرف دیگر مخالفان چه کاری می توانند بکنند. گزاره های من توصیفی است و قصد ارزش گذاری ندارم و صرفا استنباط من است».
سازگارا گفت: «دو موضوع اصلی ذهن رژیم و خامنه ای را گرفته؛ دو جام زهر را نمی خواهد بخورد یکی برداشتن احمدی نژاد و دیگری کوتاه آمدن سر مساله هسته ای. برای این که اگر بخواهد این دو را نگه دارد، به خصوص در شرایطی که با بحران پیش رویش، کارگزاران اش هم فشار می آورند، چهار کار در دستور حکومت برای ادامه حیات است».
وی در توضیح این چهار دستور گفت: «اول اینکه عمود خیمه جمهوری اسلامی، ولایت فقیه است. شخص ایشان برای انسجام رژیم و جلوگیری فروپاشی، هر چه بالاتر بردن شخص خودش را در دستورکار قرار داده است. سر فصل مهم در بازسازی جای ایشان در جنبش سبز خلاصه می شود. محور دوم نشان دادن این ژست است که ما به دنیا باج نمی دهیم اما در عین حال فرستادن علامت هایی به مردم که دنیا با ما کنار می آید و آخر این تونل ما قرار است بمانیم. بسیاری از مردم معتقدند این غربی ها اگر اراده کنند این ها را ظرف 24 ساعت بر می دارند و حکومت هم با زیرکی آب به اسیاب این ماجرا می ریزد تا مردم ناامید شوند که از بحران پیش رو می شود یک تحول شکل داد. نکتهء سوم تشدید سرکوب هاست. خشونتی که از جنبش سبز زهر چشم گرفته به خصوص از طبقات جامعه و فرهیختگان اش سعی کرده تشدید کند و یک جلسهء 50 نفره یا یک فیلم سینمایی را نیز تحمل نمی کند. نکتهء چهارم که در دستور است این است که بتواند مبارزات را منفرد و تک به تک کند که بالاخره کارخانجاتی که یکی بعد از دیگری می خوابد و آمار کارگرهای بیکار بیشتر می شود. تورم و گرانی فزاینده بحران است که ممکن است شورش نان اتفاق افتد اما سعی حکومت این است که هر کدام از اینها را محدود کند که اجازه ندهد به هم وصل شود. مثلاً، کارگرها را قانع کند که صاحب کار مقصر است تا بدین ترتیب اجازه ندهد که در یک حرکت استراتژیک و کلان، مجموعه به هم متصل شود. اگر این باشد حرکتی که حکومت حداقل در یک سال آینده (که خامنه ای گفته دو سال) دوام بیاورد و از همین درآمد نفتی هم دوام آورد».
سازگارا گفت: «در خصوص جنبش، ما چه می توانیم انجام دهیم؟ هر طور بخواهد از این فضا استفاده بهینه شود 6 کار به طور مشخص باید انجام شود. اول: هدف گذاری. درست است که هدف گذاری ما در کنفرانس استکهلم و بروکسل هم پای فشاری بر رسیدن به حکومتی است که دین و دولت در آن از هم جدا شود و دموکراسی آرمان ماست؛ اما در مسیر ممکن است طیف بزرگی به وجود آید که در این بخش با ما همراه نباشد. در نتیجه هدف گذاری که در دو کنفرانس قبلی هم شد این است که برگزاری یک انتخابات آزاد به معنی این که انتخاباتی که در آن کسانی که عقیدهء آنها تغییر قانون اساسی کشور است، مثل بنده، حق مشارکت داشته باشند. حق کاندیداتوری که نهادهای بین المللی نظارت داشته باشند. اگر فرض کنیم هدف این باشد که همه کارها یک پروژه مشخص است که همهء طیف ها را در بر بگیرد، باید بگویم که همه می دانیم خامنه ای عقب برو نیست و به کمتر رضایت نمی دهد و در نتیجه فشار مناسب باید ایجاد شود تا حکومت ها عقب رود. کار اول از این 6 تا باید ایجاد گفتمان آزاد است تا انتخابات آزاد به گفتمان غالب تبدیل شود. نکته دوم این است که باید مقاومت مردم در مقابل استبداد دینی سازماندهی شود. جنبش کارگری ایران در چنین سازماندهی قرار خواهد گرفت اما جزئیات مقاومت مدنی مردم با استفاده از تکنیک های مبارزات بی خشونت چطور است؟ این امر در کارگاه های این کنفرانس باید به بحث باید گذاشته شود. جنبش روی زمین باید پا داشته باشد که بتواند فشار لازم را ایجاد کند».
سازگارا در پایان سخنان خود گفت: «نکتهء سوم همراه ساختن دنیا است. هیچ جنبشی در دنیا پیروز نشده مگر این که دنیا را پشت خود داشته باشد. رژیم، مردم و دنیا؛ سه بازیگر اصلی اند و مردم باید دنیا را پشت خود داشته باشند. با توجه به تحریم ها که دودش به چشم مردم می رود باید به دنیا قبولاند که مشکل مردم تروریسم یا پروندهء اتمی نیست. نکتهء چهارم ایجاد شکاف در حکومت خصوصا ماشین سرکوب آن یعنی سپاه پاسداران است که تبدیل به سازمانی شده که نظام بر دوشش ایستاده. مثل تمام کشورهای دیگر، در مبارزات نمی توان پیروز شد مگر با ایجاد شکاف در ماشین سرکوب. نکتهء پنجم این است که تشکیلات سراسری و چتر فراگیر از نیروهای مختلف، از الزامات این گذار است. این یک اصل بدیهی است که هر چقدر اتحاد مخالفان بیشتر باشد، شانس پیروزی بالاتر است. سه اصل در پیروزی مبارزات مدنی؛ اتحاد، برنامه ریزی و حفظ دیسیپلین است. نکتهء آخر اینکه اگر همه این کارها قرار انجام شود، رسانه یک شرط اساسی است. امروزه رسانه های چند طرفه ای مثل رادیو و تلویزیون است اما باید بتوان تمام حرفهای دیگر را منتقل کرد. رسانه می تواند و باید در خدمت چنین اقداماتی قرار گیرد».
پس از آن حسین علوی سخنان خود را به نام ستار بهشتی، تازهترین جان باخته راه ازادی بیان شروع کرده و به کسانی که در زندان به مبارزه برای آزادی را ادامه میدهند، به خصوص میرحسین موسوی، مهدی کروبی و زهرا رهنورد، ستودهها، تاجزادهها، قدیانیها و همکاران زندانی مانند ژیلا بنی یعقوب، بهمن احمدی امویی، مسعود باستانی، احمد زیدآبادی و … درود فرستاد و از آنان یاد کرد.
علوی گفت: «تصور من این است که در حال حضار عامل تعیین کننده در صحنه سیاسی ایران، مساله مناقشه هستهای و رویکرد جدیدی است که احتمالا جمهوری اسلامی درباره آن اتخاذ خواهد کرد. من معتقدم که جمهوری اسلامی به دنبال حل این مشکل است، چون تحریم های اقتصادی و فشارهای سیاسی به خصوص خطر قطع کامل شریان اقتصادی که منافع ملی و به خصوص موجودیت نظام را زیر سوال می برد، منافع حکومت ایجاب می کند که پا در راه مصالحه بگذارد. شواهدی هم این مساله را نشان می دهد. از جمله بحث دیدارها و مذاکراتی که میان برخی از مقام های ایران و آمریکا برگزار شده است».
وی افزود: «مساله این است که اگر این مسایل صحت داشته باشد، ایران از موضع ضعف در آن شرکت دارد و بار دیگر بحث پایان جنگ ایران و عراق و پذیرش قطعنامه تکرار می شود. محمد البرادعی در خاطراتش ذکر کرده است که در اوایل کار جرج بوش به او پیشنهاد کرده بود که ایران احتمالا برای نوعی مذاکره آمادگی دارد و آقای بوش بسیار استقبال می کند و گفته بود که نه تنها بر سر مسایل هستهای، بلکه بر سر همه مشکلات حاضریم مذاکره کنیم. آقای حسن روحانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی، این مساله را تایید کرده و گفته است که بنا به دلایلی قرار شد این مذاکرات صورت نگیرد. بنابراین از ده سال پیش یک سیاست عقب افتاه بوده و مشخص است که ما چه منافعی را از دست دادیم و چه قدر تحریم ها به کشور لطمه زده است».
علوی گفت: «در این مذاکرات نوعی رقابت در داخل جمهوری اسلامی هم هست که چه کسی می تواند این مشکل قدیمی با آمریکا را حل کند. ایا یک تیم نظامی سیاسی وارد مذاکرات می شود یا یک تیم صرفا سیاسی. این مساله روی آینده سیاسی ایران هم تاثیر می گذارد. به نظر من حل مناقشه هسته ای ایران به طور صلح آمیز به نفع جنبش دموکراسی خواهی در ایران است. چون بحث مناقشه هسته ای همواره به عنوان تهدیدی بالای سر آزادی خواهان بوده و به عنوان این که منافع ملی در خطر است، باعث فشار شده است. یک نگاه هست که جنبش سبز را تمام شده و شکست خورده می داند. من این اعتقاد را ندارم. اگر منشا تاریخی و اجتماعی جنبش سبز را نگاه کنیم، می بینیم که جنبش های اجتماعی که جنبش سز بر دوش آنان دد خیابان ظهور پیدا کرد، هنوز زنده هستند. گیرم که این مبارزه و مقاومت در زندان صورت می گیرد. این جنبش درانحصار هیچ گرایشی هم نیست. باید دید که آینده این جنبش چه خواهد شد. جنبش سبز مانند جنبش منشور 77 واتسلاو هاول در چکسلواکی سابق است. آن منشور را 2 هزارنفر از روشنفکران امضا کرده بودند و ده سال زیر سرکوب بود. اما موفق شد بعد از ده سال سرکوب خود را به عنوان یک جنبش سیاسی مطرح کند».
وی در ادامه گفت: «مرز بین داخل و خارج از ایران به دلیل اینترنت و تکنولوژیهای جدید کمتر شده، گرچه تفاوتهایی هم وجود دارد. باید دید که این تبادل سیاسی تا چه حد امکان پذیر است و آزادی این تبادل تا چه حد است. در این تبادل و تعیین نقش خارج و داخل باید این مساله را در نظر بگیریم. صرف نظر از مسالمت آمیز بودن روند دموکراسی در ایران، رهبری سیاسی در داخل خواهد بود و از آن برآمد خواهد کرد. این بدان معنا نیست که جنبش خارج تنها بلندگوی داخل باشد. این هم یک نقش است، اما می تواند که نقش فعالی داشته باشد. همین بحث انتخابات آزاد، می تواند استراتژی خوبی باشد. چون یک استراتژی نیست و صرف نظر از قانون اساسی، نیاز به آن دارد که یک دیالوگ ملی در این زمینه میان نیروها از مشروطه خواه تا چپ ترین گرایش ایجاد کند. باید کاری کرد که هرکس که به این مساله و شیوه مسالمت آمیز اعتقاد دارد، همراهی کند و می تواند که منجر به تشکیل گفتمان مناسبی در فضای سیاسی شود. در ایران فقط مهندس موسوی و جنبش سبز در خیابان ها این مساله را مطرح کردند».
علوی در پایان گفت: «جنبش های اجتماعی، بستر اصلی جنبش های دموکراتیک است. در جنبش های اجتماعی، مساله موقعیت حرفه ای ـ اجتماعی و مساله تشکیل یابی آنها بسیار مهم است. به همین دلیل من جنبش معلمان را در رتبه اول می بینم. جنبش کارگری هم برآمد دارد، اما به دلیل نبود سندیکاها کمی تشکیل یابی آن سخت است. جنبش زنان که شجاعانه مبارزه کرده، به دلیل ساختار سنتی خانواده و جامعه در ایران، هنوز شکل میلیونی پیدا نکرده است. نکته مهم این است که باید تلاش کرد تا این جنبش ها بتوانند تشکل یابی کنند و برای رسیدن به این مساله جنبش خارج از کشور کمک های زیادی می تواند بکند».
احمد عشقیار سومین سخنران این پنل بود. وی در پیش درآمد صحبتهای خود گفت: «ایران در شرایط دشواری قرار دارد که شاید پس از جنگ ویرانگر 8 ساله بی سابقه است. از یک سو دستگاه سرکوب هر چه بیشتر به نقض آزادی های آشکار مردم می پردازد و از دیگر سو تحریم های بین المللی رمق اقتصاد ناتوان کشور را ربوده است. اما روی دیگر سکه می تواند فرصتی تاریخی باشد برای تغییر ساختاری در نظام جمهوری اسلامی. شرایط وخیم اقتصادی در کنار تنش های بی سابقه در میان قوای مختلف و ضعف رهبری کاریزماتیک بهترین فرصت را برای اپوزیسیون ایجاد کرده است تا یک بار و برای همیشه ساختار جمهوری اسلامی را بر هم زند. نوشتار پیش رو به پیشنهادی است برای اتحاد اپوزیسیون و استفاده از فرصت پیش رو برای ایجاد تغییرات ریشه ای در جمهوری اسلامی».
وی در توضیح شرایط کنونی گفت: «شرایط وخیم اقتصادی، بی اعتمادی فعالین اقتصادی و عموم مردم به آینده ای روشن، وشکستگی یکی پس از دیگری کارخانه ها و مراکز تولیدی در کنار افت شدید تولید و صادرات نفت از نتایج قمار هسته ای و مدیریت آخرالزمانی اقتصادی جمهوری اسلامی است. در هشت سال اخیر ته مانده عقلانیت اندوخته در جمهوری اسلامی نیز به کناری نهاده شده و مدیریت اقتصادی به دوره به قولی طلایی ابتدای انقلاب و اعتقاد آن پیر فرزانه مبنی بر اینکه «اقتصاد مال خر است» بازگشته است. در عین حال دست نهادهای نظامی و شبه نظامی برای غارت سرمایه های ملی و ویرانی بیشتر این ویرانه اقتصادی باز گزارده شده است. مردم ایران، شامل دهک های مختلف اقتصادی و سطوح مختلف تحصیلی، از خود می پرسند که چرا باید بهای تنش های جمهوری اسلامی با دنیا و آرزوی رهبران جمهوری اسلامی برای تبدیل شدن ایران به کره شمالی را بپردازند؟ از دیگر سو، تنش بین رهبران جمهوری اسلامی به سطح بی سابقه ای در دو دهه اخیر رسیده است. گروه های رقیب بی رحمانه دست به افشای اسناد غارت و دزدی یکدیگر میزنند و بی محابا در رسانه هایشان یکدیگر را متهم و تهدید به افشاگری می کنند. رییس جمهور، در یک اقدام بی سابقه، قوه قضاییه را متهم به نقض حقوق بشر می کند و از دیگر سو نزدیکان رییس جمهور در زندان به سر می برند. این حملات بیرحمانه، چهره به چهره و سنگر به سنگر اندک آبرویی برای هیچ قوه ای و سیاستمداری در جمهوری اسلامی باقی نگذارده است».
عشقیار افزود: «سید علی خامنه ای، رهبر و ستون خیمه جمهوری اسلامی، در ناپایدارترین لحضات رهبری اش به سر می برد. او که با فرمان کشتار مخالفین در سال 1388 محبوبیتش در بین بسیاری از هوادارانش را از دست داده است، اینک بیش از هر زمان دیگری محتاج حمایت نیروهای نظامی و شبه نظامی و در راس آن سپاه پاسداران است. نهادی که هر روز بیشتر از دیروز به یک بنگاه اقتصادی شبیه می شود. اینک بسیاری از موانع برای پیشبرد جنبش دموکراسی خواهی در ایران از سر راه برداشته شده است: مردم به تنگ آمده از انواع مشکلات اقتصادی، شکست خوردن انواع تجربه های سیاسی در این ساختار همچون اصلاحات و اصولگرایی، جامعه جهانی یکصدا علیه نظام کنونی، حاکمیت ترک خورده و شکاف های سیاسی فزاینده، رهبری شکننده و بسیار موارد دیگر. پس طی یک تا دوسال گذشته گام های موثری برای دموکراتیزاسیون در ایران برداشته شده؛ اگرچه اپوزیسیون همچنان کمترین نقش را در آنها ایفا کرده است.همه موارد گفته شده در کنار یکدیگر فرصتی بزرگ را فراهم می کنند برای سازماندهی، به خیابان کشانیدن مردم و ایجاد تغییرات ساختاری در ایران با حداقل هزینه ممکن؛ فرصتی که ممکن است دوباره به سادگی به کف نیاید و نباید آن را از دست داد».
وی با ارائه پیشنهادی گفت: «ایجاد تغییرات ساختاری و بنیادین در حکومت کنونی ایران در افق کوتاه مدت پیشنهاد اصلی است. مناسب ترین زمان برای ایجاد تغییرات بنیادین در حکومت کنونی، در افق کوتاه مدت، بازه زمانی پیش و پس از انتخابات ریاست جمهوری است. این انتخابات به دلایل بی شماری از اهمیت بالایی برخوردار است. از سویی شکاف میان نخبگان سیاسی حاکم به صورت طبیعی به اوج خود می رسد و از سوی دیگر میزان اقبال مردم به سیاست افزایش پیدا کرده و توده های مردم به بازی سیاست وارد می شوند که می تواند توان بسیج خیابانی توده ها را بالا ببرد. در عین حال به دلیل تنش در میان نخبگان سیاسی امکان و احتمال سرکوب و اعمال قوه قهریه کاهش می یابد».
عشقیار همچنین در توضیح قدم های اجرایی برای تحقق پیشنهاد مطرح شده گفت: «شرایط ایده آل، که احتمال وقوع آن کم نیز نمی باشد، حضور کاندیدایی است که برای جلب رضایت عمومی و سوار شدن بر موج نارضایی های عمومی خود را آلترناتیو وضع موجو نشان دهد، از کلیت نظام سیاسی در سه دهه اخیر انتقادات جدی کند و امکان حضور خیابانی مخالفین را فراهم کند. این حضور خیابانی می تواند سبب بازسازی شبکه های ویران شده در چند سال اخیر باشد. در این وضعیت احتمالی، در صورت شکست کاندیدای مورد نظر، اعتراض به شکست او می تواند به حضور سازمان یافته برای تغییر در وضع موجود تبدیل شود. در صورت پیروزی کاندیدای مورد نظر نیز جشن پیروزی وی با حضور خیابانی و مطرح کردن خواسته های عمومی و رادیکال می تواند راه را برای تغییرات بنیادین هموار کند. ناگفته پیداست که پیش از اعلام نتایج نیز می توان با استفاده از فضای نیمه باز پیش ازانتخابات با فراخوان های عمومی و ایجاد زورآزمایی خیابانی کار را به جایی رساند که جمهوری اسلامی خود را در دوراهی سرکوب پیش از انتخابات یا عدم سرکوب و در نتیجه تشکیل هسته های اولیه تظاهرات یکی را انتخاب کند. این طرح نیاز به پیش نیازهایی دارد و برای حضور مناسب در موقعیت مناسب می بایست پنج گام اساسی به سوی پیروزی برداشت:
گام اول ایجاد و در اختیار داشتن یک الجزیره ایرانی توسط اپوزیسیون است. الجزیره نقشی اساسی در شکل گیری بهار عربی و به ثمر نشستن خیزش ها در کشورهایی مانند مصر داشت. در بحبوحه خیزش 88 ایرانیان از وجود رسانه ای که توده ها را بمباران تبلیغاتی کند محروم بودند. نقش کلیدی الجزیره ایرانی می تواند منتج به تهییج توده ها برای حضور و ایستادگی در خیابان و تشویق حامیان حکومت برای سکوت یا پیوستن به مردم شود.
تجربه خیزش های پیشین در ایران و در کشورهای عربی نشان می دهد که سازماندهی هرنوع حرکت ملی در ابعادی که حاکمیت را دستخوش دگرگونی یا حداقل تاثیرپذیری کند، مستلزم یک شبکه اطلاع رسانی گسترده با پوشش سراسری و شبانه روزی، با گردانندگان مشخص و معطوف به یک برنامه تعریف شده سیاسی است که علاوه بر به حاشیه راندن صدا و سیمای جمهوری اسلامی و برخی برنامه های صرفا سرگرم کننده ماهواره ای، به میزان آگاهی مردم درباره مسائل و مشکلات روز جامعه ایران بیفزاید و برنامه گام به گام و عملی مشخص برای انواع فعالیت ها، اعتراض ها و حتی حضور خیابانی مردم ارائه دهد.
گام دوم در اختیار داشتن یک رادیو با پوشش گسترده است؛ رادیویی با سیاست گزاری هایی شبیه به همان الجزیره ی ایرانی که پیشتر گفته شد. رادیو با توجه به گستردگی بیشتری که دارد، نقش مهمی در تبلیغ، تهییج و گسترده سازی اعتراضات علیه حکومت دارد و در عین حال امکان دسترسی به رادیو برای همه افراد در خیابان و خودروها نیز فراهم است.
گام سوم اجرایی کردن پروژه اینترنت آزاد در ایران است. اینترنت و خصوصا شبکه های اجتماعی چون فیس بوک یکی از ابزارهای خوب برای سازماندهی در شرایط پرخطری همچون ایران است. خارج کردن کنترل اینترنت از دست حکومت جمهوری اسلامی در ایران برای یک بازه چند ماهه می تواند کمک مهمی باشد در راه افزایش توان سازماندهی نیروهای سیاسی و مدنی ایران. سرمایه گذاری ای که می تواند بازگشت سرمایه بالایی داشته باشد.
گام چهارم انزوای دیپلماتیک جمهوری اسلامی و کمک به شکل گرفتن یک اپوزیسیون کارآمد برای حکومت جمهوری اسلامی است. در این راه حمایت جامعه جهانی می بایست از تمامی گروههای ایرانی باشد که خواهان تغییرات ساختاری در حکومت ایران و استحاله ی آن به یک حکومت دموکراتیک هستند، هدف باید دور یک میز نشاندن همه این گروهها و کمک به آنها برای تشکیل یک شورای انتقالی برای شرایط اضطراری باشد. شورایی که بتواند نقشی راهبردی در فرایند گذار ایفا کند».
وی در پایان سخنان خود و در توضیح گام پنجم گفت: «گام پنجم باید به توافق رسیدن با عناصری در سپاه پاسداران باشد. می بایست اعتماد این عناصر را جلب کرد که در نظام جدید برای آنها جایی وجود دارد و آنها می توانند از آنچه اندوخته اند بهره مند شوند. برای اینکه این عناصر را به قدر کافی مهیای پذیرش وضع موجود کرد از سویی باید تحریمها را موثر تر و هوشمند تر کرد و از سوی دیگر باید از پاسیفیسم مطلق دست برداشت. طبیعی است اگر کسی مطمئن باشد در هر صورت هیچ اتفاقی برایش نخواهد افتاد، هرگز مایل نخواهد بود که جانب شر را رها کند و به جانب خیر بپیوندد. همواره باید به طرف مقابل یادآوری کرد که طوفانی از آتش در راه است که هر آنچه بر سر راهش قرار بگیرد را خواهد سوزاند و انتخاب بین شر و خیر، در حکم انتخاب میان مرگ و زندگی است».
شهران طبری نیز در سخنانی کوتاه تاکید کرد: «شعار همه با هم دیگر کار نمی کند. باید بر سر مسایل کلان با هم به توافق برسیم، آن هم انتخابات آزاد، یکپارچگی ایران و گذار صلح آمیز به تغییر و مسایلی از این قبیل است. من فکر می کنم در 34 سال پیش مردم ایران می دانستند که چه نمی خواهند، اما نمی دانستند چه می خواهند. ما و همه نیروهای سیاسی باید تلاش کنیم که این مساله را برای بقیه روشن کنیم و خواسته ها و مطالبات را مشخص کنیم».
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.