بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

جمعه 26 آبان ماه 1391 ـ  16 نوامبر 2012

 

اپوزیسیون واقعی بايد شکل بگیرد

محمد زمانی

هر روز خبرهای ناگوار از سرزمینی به گوش همگان می رسد که وجدان هر انسان آزادی خواه را به درد می آورد. امروز در کردستان، فردا در زاهدان و پس فردا در شیراز و اهواز، هر روز خبرها پر از جنایت، حکومت مذهبی و توتالیتری است که مردمی با فرهنگ و دارای پشتوانهء تاریخی را به اسارت خود در آورده است .

اين روزها خبر ناگوارتر از همه خبر مرگ ستار بهشتی بود که در مقابل حکومت جهل و جور ایستاد و تقابل اش از جنس آزادی و فریاد حق طلبانه علیه استبداد دینی بود. نگاه نداها، سهراب ها، هاله ها، و عزیزان دیگر که جان شان را فدای آزادی نمودند، و حال نگاه ستار، چه پیغامی برای ما دارد؟ آن نگاه ها پیغام شان سکوت نبود، آن نگاه ها پیغام شان آزادی و علیه حکومتی غیر ایرانی بود و همه این را صدا می زدند که «به کدامین گناه کشته شدیم؟» پیغام شان این بود که تا کی باید نظاره گر این همه جنایت باشیم؟ تا کی باید مبارزات خود را در دنیای مجازی، آن هم در حد خبر رسانی، محدود نماییم؟ تا چه زمانی باید توهین و حقارت را تحمل کنیم؟ تا کی باید بی تفاوت باشیم و برای جان انسان ها ارزشی قائل نباشیم؟ تا چه زمانی باید خیانت ها را تحمل نمود و شاهد گندم نماهای جو فروش بود?اری مردمی استبداد زده و گرفتار خرافات و جهل و به دنبال نان شب، باید در انتظار تاسوعا و عاشورا بماند تا شاهد یک نمایش حکومتی برای اغفال مردم و تداوم ملایان باشد.

وای به حال مردمی که امیرکبیرهایش را می کشند و به سیاوش هایش خیانت می کنند و کسروی هایش را به خاک و خون می کشند?وای به حال ملتی که با نذر و زکات و خمس در اسارت امامزاده هایی هستند که نه تنها معجره ایی نداشتند، بلکه همه را کور نمودند?وای به حال مردمی که زنده کش و مرده پرستند?اما راهکار چیست و تا کی باید بی تفاوت بود!چند روزپیش حمایت زندانیان سیاسی در بند حکومت ولایت فقیه را نظاره گر بودیم که همه خطرات را به جان خود خریده اند و از کشته شدن ستار بهشتی پرده برداشته اند.

شهادت فریبرز رئیس دانا، عبدالفتاح سلطانی، سعید متین پور، فریدون صیدی راد، سعید جلالی فر، سروش ثابت، یاشار دارالشفاء، وحید علی قلی پور، داور حسینی، وجدان، رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده، رضا انصاری راد، اسداله اسدی، غلامرضا خسروی، علی معززی، کامران ایازی، امید خوارزمیان در مورد شکنجه ی ستار بهشتی این پیام را فریاد زده اند که مردم ایران و مردم جهان که نگران جان و حیثیت انسان هستید تا کی باید سکوت نمایید و نظاره گر این همه جنایت باشید. انها در یک نامه اعتراضی ابراز داشته اند که ستار بهشتی زندانی سیاسی – عقیدتی را در تاریخ ۱۰ آبان ۱٣۹۱ به بند ٣۵۰ زندان اوین آوردند. از لحظه های ورود هر کس او را دید دانست که وی از یک جهنم روی زمین بیرون آمده است. چهره ی زرد و تکیده و ژولیده که فریاد فروخفته ی درد و آزار را در جلوی چشمان همه ی هم بندیان به نمایش می گذاشت. بدنی فرتوت و ناتوان از راه رفتن عادی، حتی نشستن و خوابیدن و کلامی که اصوات رنج را هجا می کرد.

از آغاز دانستیم که او زیر سخت ترین آزارها و شکنجه ها بوده و از بازداشتگاه های پلیس امنیت به اینجا آورده شده است. جای جای کبود شده ی بدن و جای دستنبد و غل بر دست و پایش مهرهایی بودند برای تایید رفتار سنگدلانه با او. او فرزند اعماق شهر تهران و متعلق به خانواده ای بسیار محروم بود و جرمش هم استفاده از کامپیوتر شخصی و بیان آرای خود و دردهای دیگران اعلام شده است. بهشتی چندین بار در اینجا اعلام کرد که به عنوان فردی مستقل همواره مدافع حقوق محرومان و آزادیخواهان به بند افتاده از طریق افشای حقایق به ویژه مجازات های اعدام و حبس و شکنجه بوده است.

متاسفانه توقف او در این تنفس گاه موقت و رنج زا کمتر از ۲۰ ساعت پایید. او را به جای نامعلومی بازگرداندند که بعداً معلوم شد یکی از شعبه های پلیس امنیت بوده است. او در مدت توقف و به خصوص هنگام بازگردانده شدن بارها در حضور بسیاری از هم بندیان اعلام کرد که با او به قصد انهدام یا تبدیلش به چیزی خالی از هر چیز رفتار کرده اند و افزود که اینبار او را در زیر شکنجه و آزار خواهند کشت. نسخه ای از تظلم خواهی و برخی از حرف های او موجود است حرف او درست بود. پس از یک هفته در تاریخ ۱۶ آبان ۱٣۹۱ خبر جان باختن او اعلام شد و ما می دانیم که لحظه به لحظه ی مراسم تحویل و تدفین جنازه زیر شدیدترین مراقبت های پلیسی و امنیتی خواهد بود. ما وظیفه انسانی و تاریخی خود می دانیم که در این حصار و بند فرصت را برای بازنگری حقیقت از دست ندهیم، با هر هزینه ای که ممکن است برایمان داشته باشد.

خاموش ماندن ما فقط صحه گذاشتن بر رفتارهای ضد بشری علیه مردم آزادیخواه و به حرف آمده نیست، بلکه امضا کردن گواهی رفتارهای ضد انسانی باز هم بیشتر بر ما و فراموش کردن انسان بودن خودمان است.ایا این همه پیام برای مردم و اپوزیسیون واقعی کافی نیست?این پیام می تواند برای خیلی از افراد و گروها و سازمانهای سیاسی باشد ،که اسم خود را اپوزیسیون گذاشته اند.به طور کلی می توان به چند دسته بندی در اپوزیسیون نماهای حکومت ولایت فقیه اشاره نمود.گروه

اول :افرادی هستند که دل در گروه همین نظام دارند و موجودیت خود را در بقای این حکومت می دانند و ادای اپوزیسیون را به یدک می کشند .

گروه دوم:فرصت طلبان و سود جویانی هستند، که قدرت طلبند و از هر حرکت مردمی به دنبال موج سواری برای اهداف شوم خود هستندو اساسا مردم و ازادی خواهی جزئی از برنامه ها و اهداف انها نیست.

گروه سوم:چاپلوسانی هستند که به دنبال گدایی یک لقمه نان، از هر راهی برای گذران زندگی خفت بار خود هستند و حزب باد را به یدک می کشند.

گروه چهارم:افرادی ورشکسته هستند که تاریخ مصرفشان به پایان رسیده ،اما هر روز سعی می نمایند با حربه ایی حرفی برای ادامه حیات خود پیدا نمایند و اساسا این گروه مخل یک اتحاد فراگیر است.

گروه پنجم:مزد بگیرانی هستند که استخدام همین حکومت، برای بر هم زدن اتحادها هستند و دلخوش به این هستند که مدتی را با پول خون مردم ایران، به یک زندگی خفت بار ادامه دهند.گروه پنجم:مزدوران و خائنینی هستند که فقط به دنبال منافع خود هستند و و هر وقت لازم باشد در قبال پول و مقام به استخدام حکومت های ضد مردمی در می ایند.

گروه ششم:افرادی هستند که با اپوزیسیون سازی و رسانه سازی موازی در قبال الترناتیوهای مردمی و اپوزیسیون واقعی قد علم می نمایند و اساسا به دنبال اغتشاش و گمراهی مردم هستند.

گروه هفتم :افرادی هستند پوپولیست و خودخواه که فقط خودشان را قبول دارند و اساسا پلورال نیستند .این افراد با منیت ، خود محوری و باند بازی و حذف دیگران سد راه هر گونه اتحادی هستند.

گروه هشتم افرادی هستند که بدون ارائه یک راهکار و مانفسیت در گذشته هستند و اساسا در تاریخ درجا زده اند و بدون اشاره به گذشته اصولا هویتی ندارند.این گروه زمان حال و اینده را رها نموده و دلیلش هم این است که برای خود و همفکرانشان هیچ اینده ایی را در ایران نمی بینند.

گروه نهم :افراطیونی هستند که درگیر نوع حکومت اینده هستند واساسا از انتخابات و رای مردم ترس و وحشت دارند.و ازادی و انتخابات ازاد یک ترفند سیاسی برای منافع خودشان است.اما از تن دادن به چنین گفتمانی در اینده سیا سی ایران و حاکمیت ملی وحشت دارند.

گروه دهم:افرادی هستند که از گفتن انحلال و براندازی حکومت اسلامی امتناع می کنند و دنباله رو گروه اول هستند و اینگونه توجیه می نمایند، که انحلال یعنی خشونت، در صورتی که این حکومت ها هستند، که به دنبال چنین تفکری می باشند و اساسا مردم خواستار عدم خشونت می باشند.نمونه تونس که با عدم خشونت بن علی، را مجبور به ترک قدرت نمود ونمونه دیگر لیبی و عراق و هم اکنون سوریه است که به خشونت کشیده شد.تنها این حاکمان هستند که باعث نابودی خود و مردم خویش می شوند وفهم دیکتاتورها شبیه هم می باشد،که به اعتقاد من حکومت فعلی ولایت فقیه هم ،راه ء قذافی و صدام و بشار اسد را در اینده دنبال خواهد نمود.منظور این است که حاکمان مشخص می نمایند که چگونه از قدرت کنار می روند و تعیین کننده انها هستند نه مردم اما این گروه مرتب مردم را از چنین مباحثی می ترسانند که این مفهوم یعنی خشونت نه دفاع نمودن از خود و نمی گویند که این حاکمان هیچ حرف حساب و دموکراتی را نمی پذیرند. و اما گروه اخر افرادی هستند که وطن خواه و خواستار یک حکومت سکولار و دموکرات هستند و رفتن کل این حکومت را از اهداف خود می دانند .این افراد باید با یک اسیب شناسی در گفتار فوق در کمیته های مختلف با پروژه سازی به دنبال راه کار و مانفیست برای مردم ایران باشند.این گروه باید به دنبال کسانی باشند که از گروهای بالاعبور نموده و واقعا خواستار نجات مردم ایران باشند.

اساسا باید راهکاری ارائه دادکه هم اعتماد مردم را جلب نمود و هم شفافیت کامل وجود داشته باشد ، که این طرح بتواند مولد حرکت مردم از گروه های مختلف باشد و با ارتباط با لایه های جامعه از جمله کارگران ، کارمندان ، نظامیان ، دانشجویان و اقوام و ملیت ها، روزنامه نگاران و افراد تهی دست و کلیه فروش به دنبال سازماندهی برای اعتراضات عمومی با توجه به شرایط داخلی ایران باشند.این گروه باید به دنبال یک شورای رسانه ایی برای ارتباط با مردم باشد و هدفش رفتن این حکومت باشد و بدون سانسور همه موضوعات را با مردم ایران در میان بگذارند و اینکه حکومت جایگزین باید واجد چه شرایطی باشد تا تجربه سال 57 را دوباره تکرار ننماییم.به اعتقاد من باید اپوزیسیون واقعی ایران هر چه زودتر به یک اتحاد فراگیر دست پیدا نمایند و با حداقل اشتراکات بر علیه این حکومت و گروه های فوق دست به ائتلاف بزنند.باید برنامه ایی ارائه داد که مبارزات از دنیای مجازی و سالن ها در کشورهای مختلف به خیابان ها و یا نافرمانی مدنی برای عقب نشینی حکومت بدل شود تا از این همه جنایت و ادم کشی حکومت جلوگیری به عمل ایدو بتوان یک حکومت سکولار و دموکرات را جایگزین نمود و با گفتگو با کشورهای خارجی خواستار قطع ارتباط با این حکومت شدتا حداکثر فشار را اعمال نمود، تا پروه هاشمی و خاتمی و دیگران برای بقای این حکومت عملی نشده است فکری نمایید.

زمان می گذرد و ما عقب هستیم.به امید روزی که شاهد این همه بی تفاوتی نباشیم و هیچ کس به خاطر ابراز عقیده جان خود را از دست ندهد ,وامیدوارم در جلسه پراگ که در روزهای اینده در جریان است افراد ازادی خواه با شرکت خود نگذارند مباحث انحرافی تبدیل به گفتمان شود و همه خواستار انحلال این حکومت شوند.

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه