|
چهارشنبه 24 آبان ماه 1391 ـ 14 نوامبر 2012 |
تصویری از سازماندهی جنبش سبز
آرش سلیم
جنبش بزرگ آزادیخواهی مردم ایران با نماد سبز در حال گسترش است. این جنبش می تواند و می باید پیکار صد ساله مردم ایران را برای دمکراسی و عدالت به ثمر برساند. در عمل جبهه بزرگی از شخصیت ها، احزاب ، گروه ها، انجمن ها، و نهادهای مدنی شکل گرفته است. رهبریت جنبش که در ایران مستقر است، چاره ای ندارد جز آن که در چارچوب قانون اساسی فعلی فعالیت کند. اما بسیاری از هموطنان خارج کشور و رهبران احزاب و گروه هایی که در فضای آزاد کشورهای دمکراتیک تتفس می کنند، نمی توانند نگرانی خود از به بیراهه رفتن جنبش ابراز نکنند.
رویدادهای دردناکی که در این انتخابات و بعد از آن روی داد، اکثریت قاطع ایرانیان را به این نتیجه رسانیده است که باید هرچه زودتر به نکبت اصل ولایت فقیه پایان داد. این اصل نه تنها پشتوانه قرآنی ندارد که در عمل هم جز شر، خیری برای مردم نداشته است. تنها سوداگرانی (بخشی از روحانیون و فرماندهان نظامی و انتظامی و وابستگان آن ها) که زیر علم ولایت فقیه امتیازات ویژه دارند، پشتیبان ولی فقیه هستند. چالش بزرگ جنبش در این مرحله چگونگی رویارویی با این سوداگران است.
این جنبش مدنی مسالمت آمیز و پویا پیوسته در حال رشد و بالندگی است و توانسته است روز بروز افراد بیشتری را از داخل نطام ولایت فقیه جذب کند. بنابراین نباید ناشکیبا بود و جنبش را زودرس به رویارویی تمام عیار با سوداگران و قدرت نظامی فاشیستی آن ها سوق داد. از طرف دیگر ضعف در رهبری جنبش می تواند، بخشی هایی از جنبش را رادیکال و بخش هایی را منفعل کند.
هدف مشخصی که می تواند بیشترین مخاطب را جذب و فعال کند، تلاش برای "برگزاری انتخابات آزاد" در ایران است. برگزاری انتخابات آزاد، از نظر راهبردی چاره درد مزمن سال ها و سال های این سرزمین بلازده است. "رقابت دمکراتیک" و ابزار آن "صندوق رای"، تنها درمان حل اختلافات و تفاوت های ماست که پیشرفت کشور هم بی تردید در گرو آن است. از نظر تاکتیکی هم که خب آشکار است، می تواند همه گرایشات فکری را زیر یک چتر جمع کند.
خوب، چگونه سازمان و تشکیلاتی برازنده چنین جنبشی است؟ برخی تشکیلات کلاسیک مانند جبهه و کنگره ملی را پشنهاد می کنند. برخی مانند خود آقای موسوی از سازماندهی شبکه ای صحبت می کنند. برخی در این مرحله استحکام نهادهای مدنی را پیشنهاد می کنند و معتقدند بدون نهادهای مدنی جبهه و احزاب فاقد کارآیی هستند. برخی گروه های خارج کشور خواهان اتحاد همه گروه ها برای سرنگونی رژیم هستند.
اما به نظر می آید که جنبش در این مرحله و در عمل یک مدل سازمانی جامع ویژه خودش را خلق کرده است. باید روی آن مقداری تبادل نظر و کار کرد و آنرا رسمی تر کرد.
مدل باید بتواند اولا متناسب با هدف "فراگیر" بین
1. رهبریت کنونی،
2. احزاب و گروه های داخل کشور،
3. احزاب و گروه های خارج کشور،
4. بدنه خلاق میلیون ها جوان داخل و خارج کشور، و
5. توده مردم،
ارتباط و هماهنگی ایجاد کند؛ دوما متناسب با رشد و بلندگی جنبش و آینده آن "قابل انعطاف" و پویا باشد.
برخی نیازها و ویژگی های جنبشی با چنین قد و قامت و "محدودیت های" فعلی می تواند شامل موارد زیر باشد.
1. خواهی نخواهی در هسته مرکزی جنبش آقایان موسوی و کروبی و خاتمی و... قرار گرفته اند. این هسته در داخل ایران مستقر است و اگر هم نخواهد مجبور است در چهارچوب قانون اساسی فعلی فعالیت کند. اگر چه آن ها هسته رهبری جنبش را تشکیل می دهند اما بدنه جنبش پیشرو تر و خلاق تر است.
2. تعداد زیادی از نخبگان و رهبران گروه های سیاسی سابقه دار که دارای دانش و تجربه فراوان هستند در خارج از کشور مستقرند و اکثرا هم ضد رژیم ولایت فقیه می باشند. این ها می توانند بار دیپلماسی خارجی جنبش را بر دوش گیرند
3. شخصیت ها و رهبران احزاب و گروه های اصلاح طلب داخل کشور که دیگر به پایان خط انتخابات از نوعی که اخیرا برگزار شد رسیده اند، و آماده اند حصارهای فعلی را در شرایط مناسب تر بشکنند.
4. بدنه حنبش را جوانان و هسته های خودگردان خلاق و باسواد تشکیل می دهد که توانایی هایشان لایزال است و هیچ قالبی نمی تواند بالندگی آن ها را مهار کند. آین گروه در عمل رهبران جنبش هستند.
5. قشر متوسط شهرنشین با تمایلات مذهبی و غیرمذهبی.
نمودار زیر تلاشی است برای تجسم سازمان و تشکیلات مناسب جنبش که یک مدل هایبرید
(Hybrid)
است. این فقط حاصل تجسم فردی است و می تواند نمونه ای باشد برای شروع که روی آن کار
شود.
مثلث سبز که یک هرم خوابیده است از سه لایه تشکیل شده است که ارتباط آن بر خلاف سازمان های کلاسیک هرمی از بالا به پایین نیست. بلکه افقی است و این که هر لایه و هر عنصر لایه بنا بر توانایی و خلاقیت خود می تواند در موارد گوناگون نقش رهبری را ایفا کند.
در لایه اول یا نوک هرم، رهبریت فعلی جنبش قرار گرفته است که نقش آن ها در این مرحله برای جنبش حیاتی است. آن ها با توجه به قانون اساسی مواضع و رویکردها را اعلام می کنند.
لایه دوم یا میانه را احزاب، سازمان ها، و گروه های موجود (سیاسی، مدنی، حرفه ای) تشکیل می دهد. عناصر این لایه در حالی که می توانند استقلال سازمانی خود را داشته باشند، می توانند هر تعداد که بخواهند در چارچوب دلخواه متحد شوند. رهبریت جنبش می تواند با آن ها تماس مستقیم داشته باشد با نداشته باشد.
لایه سوم که بدنه اصلی را می سازد، شبکه های خودگردان مدرن را تشکیل می دهد که فکر می کنند، می آموزند، و "عمل" می کنند. دامنه اندیشه آن ها را نمی توان محدود کرد. با رشد و خلاقیت آن ها زاویه راس مثلث بازتر و بازتر می شود. در نتیجه همانظور که در شکل دیده می شود، مساحت لایه اول با رشد و بلوغ جنبش کوچک تر می شود. در این مدل اگر چه چارچوب کلی حرکت حنبش سبز از سمت راست و نوک هرم می آید ولی گسترش و پیشرفت و بالندگی و هدایت آن به سمت دیگر است.
لایه دوم می تواند تجربیات و دانش خود را برای اجرایی شدن در اختیار لایه سوم قرار دهد. این رابطه می تواند هم یک طرفه و هم دو طرفه باشد. رهبریت پویا و کاراتر برخی احزاب و سازمان های این لایه میتوانند در آینده و در عمل به لایه اول بپیوندند.
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.