بازگشت به خانه        پيوند به نظر خوانندگان

دوشنبه 8 آبان ماه 1391 ـ  29 اکتبر 2011

علت بر آشفتگی بابک امير خسروی و هجمه اعضای اتحاد جمهوری خواهان چيست؟

 

بحران اعتماد، چشم اسفنديار اپوزيسيون

مسعود نقره‌کار

بيش از سه دهه تلاش ِ بی وقفهءاپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور برای دستيابی به اکسير اتحاد بی نتيجه مانده است. در اين بيش از سه دهه اين تلاش ها در اشکال و ابعاد گونه گون و متنوع ِ سياسی و تشکيلاتی، بلافاصله پس از ارائه به افکار عمومی جوانمرگ شده اند، و اگر چيزی از آن ها باقی مانده باشند زير غباری از توهم و هياهو و آوازه گری، جز پوسته و رد پائی بيش نيستند. سؤال اين بوده و هست که چرا عليرغم اين تلاش های پر شور، اپوزيسيون به هدفی که در نظر داشت حتی نزديک هم نشده است؟

برای پاسخگوئی به چرائی ِ اين ناکامی و شکست بسيار نوشته و گفته اند و اهل اش به سراغ چندين عامل رفته اند. از نقش عوامل فردی، يعنی شخصيت ها و چهره ها و رهبران و کادرهای سياسی، و پديده هايی مثل خود خواهی ها و خود پسندی های بيمار گونه و نارسيستيک گرفته تا خود حق پنداری ها و فرقه گرائی ها به وفور سخن گفته شده است. در بارهء نقش عوامل اجتماعی (محيطی) نيز همچون عوامل فرهنگی و سياسی و اخلاقی و سازمانی (يا تشکيلاتی) و... نيز انبوهی از نوشتار و گفتار توليد شده است. به عواملی از اين دست نيز که نقش طرح ها و راهکارهای نادرست و غير واقعی و عدم انطباق شان با واقعيت ها و مؤلفه های عينی، ازعوامل بروز بی اعتمادی به اپوزيسيون و بی اعتمادی در اپوزيسيون هستند نيز پرداخته شده است.

من در اين يادداشت کوتاه روی يکی از عوامل اين ناکامی و شکست مکثی گذرا می کنم؛ عاملی که ترکيب هر دو عامل فردی و محيطی در بروز اش نقش مهمی داشته و دارند، و آن بحران اعتماد است، و در رابطه با يکی از عوامل تداوم اين "چشم اسفنديار اپوزيسيون" نيز نمونه ای ارائه می دهم .

***

بحران اعتماد را پديده ای حاصل فرايندهای سودا گرانه، غير اخلاقی و غير فرهنگی نيز دانسته اند؛ فرايندهائی که مانع تعاون و همکاری و پيوستگی و اقدام های مشترک در سطح مناسبات فردی و اجتماعی می شوند. اين تعريف مصداق ِ شبه پديده ای ست که در زندگی سی و سه سالهءاپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور بارها تجربه شده است.

طی هفته های گذشته حضور عناصری که اپوزيسيون حکومت اسلامی نيستند اما خود را اپوزيسيون حکومت اسلامی جا زده اند، و با استفاده از امکانات اپوزيسيون به حمايت از "پوزيسيون"ی ويرانگر و جنايت کار مبادرت می ورزند را در همايش تازهء يک اتحاد سياسی در خارج کشور شاهد بوديم. "اتحاد جمهوری خواهان ايران" برای چندمين بار سبب ساز اين جديد ترين فرايند اعتماد زدائی از اپوزيسون خارج از کشور شده است؛ اتحادی که ستون های اصلی اش سازمان فدائيان اکثريت، جناح هائی از حزب توده، حزب دموکراتيک مردم ايران و... هستند، (و تعدادی از شخصيت های مستقل که حضورشان در اين جمع و سکوت شان در قبال اين نوع اعتماد زدائی ها از اپوزيسيون ناباورانه است). در اين نمايش افراد و ناصحان شناخته شدهء حامی ِ حکومت اسلامی عريان تر از نمايش های پيشين اين اتحاد، سياست توجيه و تطهير حکومت اسلامی را به تماشا گذاشتند. اين عناصر بار ديگر از بی توجهی اپوزيسيون به در هم آميختگی اش با حاميان "پوزيسيون" و فقدان صف بندی ای روشن ميان اين دو جريان در خارج از کشور به سود حکومت اسلامی بهره برداری کردند و به صراحت و روشنی (همانگونه که پيش تر در حمايت فکری و عملی از آيت الله خمينی نيز نشان دادند) اپوزيسيون حکومت اسلامی را نصيحت فرمودند که: "ما به سمت دموکراسی و انتخابات آزاد نخواهيم رفت اگر نتوانيم فهم حکومت و اپوزيسيون را از يکديگر تغيير دهيم... بايد ترس حکومت از اپوزيسيون بريزد تا ما گذار مسالمت آميز به سمت دموکراسی داشته باشيم... وقتی من اين‌ها را ديدم به آقای خامنه‌ای نوشتم که در فجايعی که در مملکت اتفاق می‌افتد ما همه مسئوليم، و..." (نگاه کنيد به سخنرانی آقای فرخ نگهدار و مشابهين ايشان در همايش پنجم اتحاد جمهوريخواهان ايران).

سوال و نگرانی در قبال حضور اين افراد در ميان اپوزيسيون حکومت اسلامی اين است که اپوزيسيون حکومت اسلامی در خارج از کشور تا کی می خواهد در قبال اين سوداگری ها سکوت و مماشات کند و بر يکی ازعوامل تداوم بی اعتمادی به اپوزيسيون حکومت اسلامی چشم بندد؟ تا کی قرار است دمکراسی طلبان و آزاديخواهان سرزمينمان از يک سوراخ چند بار نيش بخورند، و يا با مار در آستين و خصم در خانه، برای تحقق خواست های انسانی و دموکراتيک مردم ميهنمان مبارزه کنند؟ تا کی؟

*******************************

 

علت بر آشفتگی بابک امير خسروی

و هجمه اعضای اتحاد جمهوری خواهان چيست؟

مسعود نقره کار

آقای بابک امير خسروی و تعدادی ديگر از اعضای "اتحاد جمهوری خواهان ايران " طی حدوداً 24 ساعتی که از انتشار مقالهء من با عنوان "بحران اعتماد، چشم اسفنديار اپوزيسيون" می گذرد، با خشم و برآشفتگی ای نمونه وار، در " ميلينگ ليست اتحاد" و در سايت های مختلف به پاسخگوئی برخاستند. اين بر آشفتگی ها و عصبيت ها و هجمه ها قابل فهم اند. وقتی کسانی اتحاد جمهوری خواهان را: "...نيروی معتبر و قابل احترام اپوزيسيون خارج کشور..." بپندارند طبيعی ست که برای کسب اعتبار بيشتر اين نيرو در مقابل "جريانات سبز و اصلاح طلب وملی ـ مذهبی" تا جويدن خرخرهء منتقد هم پيش بروند. آقای بابک امير خسروی نوشته اند:

«...آقای نقره کار! بی پرده بگويم، احساس من اين است که نگرانی واقعی ِ شما نه چندان از حرف آقای فرخ نگهدار، بل از استقبالی است که طيف چشمگيری از جريانات سبز و اصلاح طلب و ملی ـ مذهبی و روزنامه نگاران فرهيخته و پرارزش درون کشور، در همايش اخيرِ "اجا" کردند و با مشارکت فعال در بحث ها و ميز گردها و سخنرانی هايشان، و با حضور ِ خود؛ اجا را همچون نيروی معتبر و قابل احترام اپوزيسيون خارج کشور برگزيده اند...»

ايشان در مطلب اش با عنوان "نبود انصاف و اخلاق در گفتار آقای نقره کار" مدعی ست که من در مورد نقش اجا در اپوزيسيون خارج از کشور داوری کرده ام و معتقد است نظر يک نفر ناظر در همايش اجا (يعنی فرخ نگهدار) را به کل اجا تعميم داده و به داوری در مورد اجا نشسته ام. لازم می دانم به اختصار چند تذکار در رابطه با ادعای ايشان مطرح کنم:

1- من در مقاله ام به نقش اتحاد جمهوری خواهان ايران در رابطه با سازش با حکومت اسلامی، و نيز نقش مواضع سياسی اين اتحاد در رابطه با بروز و تداوم بحران اعتماد در اپوزيسيون حتی اشاره هم نکرده ام چه رسد به داوری. اين برداشت و برخورد که من نظر نگهدار را به کل اجا تعميم دادم نادرست است.

2- من در مقاله ام به اين دليل به " افراد و عناصر"ی از اين اتحاد اشاره کردم که نقش فرد را در تداوم بحران اعتماد در اپوزيسيون نشان داده باشم و برای نمونه به يک سخنرانی در همايش پنجم اتحاد اشاره کردم. برای نمونه هم بخشی از اين فراز از سخن فرخ نگهدار را آوردم:

"...بايد ترس حکومت از اپوزيسيون بريزد تا ما گذار مسالمت آميز به سمت دمکراسی داشته باشيم. تا ترس حکومت وجود دارد با فجايعی که در جنبش سبز پيش آمد مواجه خواهيم بود. بخشی از جامعه ما می خواهد اين ترس از حاکميت هم درست کند و بگويد اگر حکومت يک قدم عقب بنشيند فرو می ريزد. وقتی من اين ها را ديدم به آقای خامنه ای نوشتم که در فجايعی که در مملکت اتفاق می افتد ما همه مسئوليم...»

آقای بابک اميرخسروی از طرفی می پذيرد که اين فراز صحبت فردی ست: «...که در همان سخنرانی صريحاً اعلام می کند در مقام ناظر در همايش شرکت کرده است، و به هر دليل درست يا نادرست، مدّت هاست که مقامی درر هبری اجا قبول نمی کند....»، اما تلخ و دردناک، پس از انتشار مقاله اش در " گويا، در ايميل ليست اتحاد جمهوريخواهان خطاب به فرخ نگهدار می نويسد:

«...فرخ عزيز... من اگر بناچار در نامۀ توضيحی ام به مطلبی از سخنرانی تو اشاره کردم، صرفاً بدين خاطر بود که آقای نقره کار آن را پيراهن عثمان کرده بود تا اجا را بی اعتبار بکند. مجبور بودم بگويم که سخنرانی تو که از جايگاه يک ناظر شرکت کننده در همايش اظهار شده بود؛ به حساب کل گذاشتنِ آن، دور از اخلاق و انصاف است. به ويژه آنکه مطلب استنادی ايشان از سخنرانی تو، بازتابی در تصميمات و قطعنامۀ همايش نداشته است. اين مطلب را برای "اعلام برائت" نياوردم، در بحث من با ايشان، اجتناب ناپذير بود. نوشته بودم که تو، به درست يا نادرست، خودت از پذيرفتن مقام و مسئولیّت در اجا خودداری کرده ای. منظورم رساندن اين نکته بود که کس وارگانی ترا بخاطر اختلاف نظر به سببِ نامۀ تو به آيت الله خامنۀ، مجازات نکرده است، بل، نبودن در ارگان رهبری اجا، گزينش شخصی تو بوده است...» ( به نقل از ايميل ليست جمهوريخواهان).

خب می بينيد چه کسی معلم انصاف و اخلاق، و پيشکسوت و رئيس سنی ِ اتحاد جمهوری خواهان ايران است؟

3- و بالاخره اينکه انصاف و اخلاق سياسی در قاموس شناخته شدهء بابک امير خسروی، جدا از روش و منشی که در اين کوتاه پاسخ اشاره کردم، اين معنا را نيز دارد که: اعلام برائت از موضوع مورد بحث (نقش افراد و عناصری مثل فرخ نگهدار در بروز و تداوم بحران اعتماد) و سپس جايگزين کردن يک ذهنيت متوهمانه به جای آن (داوری من در مورد مواضع سياسی اتحاد جمهوری خواهان در مقالهء " بحران اعتماد...")

آيا اين مصداق حکايت "چوب و گربه" نيست؟

 

نظر خوانندگان

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه