|
دوشنبه اول آبان ماه 1391 ـ 22 اکتبر 2011 |
چرا تغییر ساختار برای رژیم یک اجبار است
محمود خادمی
ضرورت تغییر: بحران های گسترهء اقتصادی ــ ناشی از تحریم و سوء مدیریت ــ؛ تهدیدهای جنگی؛ تنش های درونی باندهای قدرت؛ ورشکستگی سیاسی و بحران مشروعیت و... سر تا پای رژیم فرسوده و فاسد را در برگرفته است. این بحران ها که ریشه های آن از همان سپیده دم انقلابِ مردم ایران ــ در بهمن 57 ــ در ذات پلید آخوندها تنیده بود به مرور تشدید شده و اکنون رژیم را به ورطهء سرنگونی سوق داده است. بحران های گریبانگیر اما، قبل از هر چیز، سیاسی است و از ساختار معیوب و مدیریت ایدئولوژیک نظام سرچشمه گرفته و به همهء عرصه های مختلف اقتصادی و اجتماعی سرایت کرده است. بنابراین برای حل آنها باید به راه حل های سیاسی متوسل شد.
یعنی بحرانهای اقتصادی و ارزی رژیم که مردم و بازاریان معترض را در چند روز گذشته به خیابانهای تهران کشانده بود ؛ راه حل اقتصادی ندارد و رژیم قادر به هیچ اقدام مؤثری برای مقابله با این وضعیت نمی باشد ــ چرا که تحریم های فراگیر اقتصادی غرب که باعث تشدید این وضعیت شده اند؛ اساسا" با هدف تغییر سیاسی در نظام جمهوری اسلامی بوجود آمده اند ــ. یعنی وضعیت رژیم به نقطه رسیده است که به مانع جدی حیات جامعه و زندگی اجتماعی که در گروه تولید و مبادله میباشد ــ فلسفه وجودی دولت ها به جریان انداختن و حفظ نوعی از تولید و مبادله است ــ تبدیل شده است.
اوضاع اقتصادی کشور در وخیم ترین شرایط ممکن طی سه دهه گذشته قرار دارد؛ سقوط قدرت خرید مردم و سختی تأمین معیشت؛ شرایط زندگی را برای خانواده ها طاقت فرسا نموده است. ارزش پول ملی ــ ریال ــ به حدی پائین آمده است که مردم مجبورند برای تهیه قوت لایموت و خریدهای ساده روزانه شان با گونی های پول به بازار بروند.
از طرفی رژیم خوب میداند که با کاهش درآمدهای نفتی؛ توان کنترل و سرکوب او کاهش خواهد یافت و زمینه برای فعال شدن جنبش های اعتراضی در جامعه بیشتر خواهد شد. بخصوص که مشکلات اقتصادی و کاهش درآمد های نفتی رژیم؛ بر وضعیت معیشتی مردم اثرات منفی گذاشته و بر دامنه نارضایتی های موجود بسیار بیشتر از گذشته؛ افزوده است. این روزها سایت های خبری رژیم مملو است از اظهار نظرهایی مبنی بر " توطئه و تلاش دشمن " ــ یعنی مردم به جان آمده ــ برای تکرار حوادث " فتنه 88 " و.....
روشن است که درآمدهای نفتی شاهراه اصلی حیات اقتصادی کشور می باشد. در شرایط تحریم فزایندهِ نفتی رژیم؛ ولی فقیه و دیگر سردمداران این رژیم برای ادامه حیات سیاسی خود؛ مجبورند دست به تغییرات اساسی در سیاست داخلی و بین المللی خود بزنند و به عبارتی مجبورند جام زهر را سر بکشند.
اوضاع بحرانی کنونی و درک اجبار به تغییر از طرف رژیم را؛ قبل از هر چیز در غلط کردم گوئی ها و عقب نشینیهای اتمی و التماس و درخواست ایادی رژیم برای مذاکره با طرف غربی؛ بخوبی می توان دید و فهمید. ولی فقیه می داند که دیر و یا زود زمان این تغییرات اجباری فرا خواهد رسید. انتخابات ریاست جمهوری آینده فرصتی ویژه برای رژیم فراهم آورده است تا با چرخش در سیاستهای داخلی و خارجی خود؛ شانس خود را برای عبور از این بحرانهای مرگبار بیازماید.
در شرایط ملتهب کنونی و با انبوه بحرانهایی که رژیم را احاطه کرده است ؛ انتخابات ریاست جمهوری آینده که در خرداد ماه 92 برگزار می شود؛ انتخابات پر طنش و پر حادثه ای برای ولی فقیه خواهد بود. تنش و حوادثی که با حذف احمدی نژاد و باندش از دایره قدرت ضریب میخورد.
احمدی نژاد ویترین اصلی نارضایتی های سیاسی و اجتماعی و تنش ها در روابط با کشورهای غربی و دیگر مشکلات رژیم می باشد. بنابراین احمدی نژاد سوژه اصلی و شماره 1 هر تغییر و تحولی در آینده می باشد. رژیم می خواهد با عزل محمود احمدی نژاد بخش وسیعی از فشارهای رسانه ای و بین المللی وارده به حکومت ایران را خنثی و بی اثر سازد و همچنین با کنار گذاشتن او؛ از مشکلات ساختاری نظام کاسته و بدنبال آن از نارضایتی های داخلی نیز بکاهد. آیا رژیم می تواند به آسانی و بدون پرداخت هیچ بهائی از شر احمدی نژاد خلاصی یابد ؟ و....
آیا رژیم در تدارک انتخاب احمدی نژاد دیگری و ادامه خط فکری او و همان روند دوران ریاست جمهوری او میباشد ؟ و یا می خواهد با کنار گذاشتن او و خط فکری و شیوه های سیاست ورزی اش و با جایگزین کردن یک اصولگرای معتدلتر از فشارهای داخلی و بین المللی بر خود بکاهد ؟ اما قبل از توضیح در مورد شقوق متصور و گزینش های احتمالی رژیم ضروری است که تأکید کنم:
اگر چه دعوای میان باندهای احمدی نژاد و ولی فقیه؛ بخشی از منازعات قدرت است و هیچ صبغه ملی و مردمی ندارد ولی باید توجه داشته باشیم که در این جنگ و دعوا؛ در مجموع تضعیف ولی فقیه و باندش برای جنبش اعتراضی مردم ارزشی استراتژیک دارد؛ زیرا:
1 ــ نهاد ولایت فقیه که سرچشمه همه نارسائیها و تباهی ها در کشور می باشد یک نهاد دائمی و ثابت است ولی نهاد ریاست جمهوری یک نهاد موقت و 4 ساله میباشد. علاوه بر غیر ثابت بودن این نهاد؛ همه میدانند که در نظام جمهوری اسلامی رئیس جمهور کاره ای نمی باشد.
2 ــ ولی فقیه فرمانده کل قوا می باشد و نیروهای سرکوبگر و جنایت پیشه نظامی و امنیتی حول وی و به دستور او؛ برای سرکوب اعتراضات مردم سازماندهی می شوند.
3 ــ امکان استقرار و تداوم حاکمیت نظام دینی؛ به ولی فقیه که محور و لنگر نظام است وابستگی مستقیم دارد؛ یعنی تصور یک حکومت دینی بدون ولایت فقیه غیر ممکن است . بنابراین امکان تدوام و استمرار این حاکمیت بدون احمدی نژاد بسیار محتمل تر از ادامه آن بدون ولی فقیه می باشد.
از آنجا که جنبش دمکراسی خواهی مردم در چنین زمینه و شرایطی باید عمل نماید؛ باید خط و تاکتیک مناسب این شرایط بررسی شود. شخصا" معتقدم که در دعوای میان باند احمدی نژاد و ولی فقیه تنها واکنشی مشروع و اصولی است که مستقل از باندهای قدرت صورت گیرد. یعنی بدون ورود در پروژه ها طرفین درگیر؛ باید از دعوای موجود برای تحرک بخشی جنبش اعتراضی استفاده کرد ولی از سمت گیری به نفع هر کدام از طرفین دعوا پرهیز نمود. بعدا" در این باره بیشتر توضیح می دهم. امَا سناریوهای احتمالی کدامند ؟
الف ــ سناریوی اصلی
سناریویِ رئیس جمهوری رفسنجانی:
با پایان دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد؛ شانس رژیم برای خنثی کردن فشارهای بین المللی و بحرانهای اقتصادی گریبانگیر ــ در صورت جایگزینی بی درد سر یک رئیس جمهور معتدلتر ــ موقتا" و در کوتاه مدت افزایش می یابد. خلاء موجود ناشی از شکست سیاستهای حاکم ــ که همه باندهای قدرت در آن سهیم هستند ــ و تشدید بحران و فشارهای بین المللی که ممکن است تعادل ضعیف کنونی رژیم را از کنترل خارج کند؛ زمینه را برای عرض اندام هاشمی رفسنجانی ــ که با موج سواری از التهاب های جامعه و با همسوئی ظاهری با مخالفین؛ از ولی فقیه فاصله گرفته تا میدان مانور برای آینده خود فراهم کند ــ آماده کرده است.
تشدید بی سابقه بحران اقتصادی و سیاسی؛ نا کار آمدی و فساد دست اندرکاران رژیم؛ فقر و بیکاری گسترده و ناکامیِ رویکرد سرکوب و به خصوص تضعیف بی سابقه موقعیت ولی فقیه ــ محور نظام ــ در داخل و خارج کشور باعث شده رویکرد هاشمی رفسنجانی نسبت به گذشته مورد حمایت بیشتری قرار بگیرد. رژیم می خواهد با راه دادن امثال رفسنجانی و بعضی اصلاح طلبان به آغوش نطام مشکلات ساختاری نظام را کمرنگ جلوه دهد.
هاشمی رفسنجانی ــ همانطور که در گذشته نشان داده است ــ به خاطر مواضع بینابینی اش همواره محلل خوبی برای کنترل منازعات جناحی و ایجاد تعادل در مواقع بحرانی است. اصلاح طلبان و از جمله رفسنجانی سست شدن پایه های نظام دینی و وضعیت انفجاری جامعه را بخوبی تشخیص داده اند. برای آنها حفظ این نظام در هر شرایطی در اولویت قرار دارد. در واقع مخالفت آنها هم با ولی فقیه و ساز و کارهای سیاسی وی برای این است که اپوزیسیونی که قصد براندازی رژیم را دارد میدان دار نشود و رژیم را سرنگون نکند.
هاشمی رفسنجانی: برای برون رفت از وضعیت کنونی که کشور با مشکلات سیاسی و اقتصادی دست و پنجه نرم می کند؛ زمینه حضور همه وفاداران به انقلاب و قانون اساسی ضروری است ( اجرای " طرح وحدت ملی " ضروری است ).
حسن روحانی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ از یاران هاشمی رفسنجانی ( خبر زاری مهر یکشنبه 23 مهر ): به نظر من باید همه افراد؛ گروهها و تشکلهای سیاسی در انتخابات ریاست جمهوری حضور پیدا کنند.
بنابراین رژیم با کنار گذاشتن احمدی نژاد و جایگزین کردن رفسنجانی بجای وی ــ که مورد تائید و پشتیبانی غرب هم قرار می گیرد ــ به غرب و جهان خارج نشان میدهد که یک چهره افراطی و تهاجمی را کنار گذاشته و چهره معتدلتری را به جای او گمارده است و در داخل هم موقتا" مردم عاصی از فقر؛ گرانی و بیکاری را آرام می سازد.
ب ــ سناریویِ مکمل
احمدی نژاد؛ سپر بلا:
در مواجه با شدت گیری بحرانهای اقتصادی؛ تشدید تحریمها و افول مشروعیت سیاسی نظام؛ شکاف میان دولت و اصولگرایان متکی به بیت رهبری بیشتر از هر زمانی در اوج خود بارز شده است؛ بطوریکه دولت احمدی نژاد متزلزل تر از همیشه هدف حملات تند و بنیان کن جناح مقابل قرار گرفته است. اگر چه احمدی نژاد نماد بی کفایتی نظامی است که بیش از 30 سال است بر گرده مردم ایران سوار و حرث و نسل این کشور را بر باد داده است و اگر چه؛ مخالفت آشکار ولی فقیه و دار و دسته اش با احمدی نژاد در حالی است که علیرغم مخالفت همه ایرانیان با وی؛ خامنه ای از او حمایت کرد و نظرات او را به خود نزدیکتر دانست.
با این حال بهیچوجه نمی توان و نباید؛ تخریب و هتاکی های لجام گسیخته به احمدی نژاد ــ که تا انتخابات ریاست جمهوری هم به اوج خواهد رسید ــ را در کادر بحران ارزی و یا باز گشت وی در انتخابات ریاست جمهوری ــ در لباس مشائی ــ تفسیر و تحلیل نمود. امَا قبل از آنکه به چرائی حمله و هجوم دیوانه وار و افسار گسیخته باند ولی فقیه به احمدی نژاد بپردازم؛ به مواردی از گفته های اصولگرایان طرفدار ولی فقیه در باره احمدی نژاد اشاره میکنم:
عوض حیدر پور نماینده مجلس ( یکشنبه 16 مهر ): به فلاکت اقتصادی افتاده ایم؛ باید احمدی نژاد را استیضاح کنیم؛ وای بر ما که به او رأی داده ایم.
علی لاریجانی رئیس مجلس رژیم: 80 در صد بحران کنونی از ضعف مدیریت دولت و سیاست های " رابین هودی " وی ( احمدی نژاد ) است.
حجت الاسلام عباس زارع زاده سخنگوی کمیسیون شوراها و امور داخلی: شخصیت های مؤثر نظام نظر دارند که ما این چند مدت باقیمانده از عمر دولت را مدارا کنیم تا سپری شود و.... باید کج دار و مریز طی کنیم تا این دولت تمام شود.
علی لاریجانی با اشاره به تلاطمات بازار ارز؛ احمدی نژاد را مقصر دانست و ضمن مقایسه او با بنی صدر گفت: در زمان جنگ به علت دعواهای داخلی از سوی سیاستمداران بدلی مانند بنی صدر کشور ما توفیقات کمی در عرصه جنگ داشت؛ اما خوشبختانه با اقدام به موقع مجلس و امام در عزل بنی صدر؛ شرایط در جبهه ها تغییر کرد و فتوحات بسیاری بدست آمد.
یحیی آل اسحاق رئیس اتاق بازرگانی ( از حزب مؤتلفه ): با لحنی تند و تشبیه عرصه اقتصادی به میدان جنگ؛ خواستار حالت فوق العاده و استعفای کسانی که قادر به مدیریت و کنترل بحران نیستند و محاکمه سریع آنها شد.
سعید قاسمی از فرماندهان سپاه: با تهدید احمدی نژاد گفت؛ در صورت ادامه سیاست فعلی اش شاهد حضور حزب اللهی ها در خیابان خواهد شد.
شبکه ایران ( سایت روزنامه دولتی ایران ): برخی نمایندگان مجلس در واکنش به اظهارات منتخب ملت ( لقبی که معمولا" بنی صدر رئیس جمهور سابق در پیام هایش برای خود بکار می برد ) ایران در کنفرانس خبری؛ نصاب جدیدی از حرمت شکنی و فحاشی به رئیس جمهور را به ثبت رساندند. همچنین در اتفاقی که طی 33 سال گذشته هیچ مورد مشابهی برای آن نمی توان بافت؛ دایره حرمت شکنی ها؛ هتاکی ها و سیاه نمائی ها را به فضای مقدس نماز جمعه نیز کشاندند.
رئیس جمهور احمدی نژاد با تأکید بر اینکه تمام این مخالفت ها ناشی از " تسویه حساب سیاسی " است تهدید کرد: دو خط می نویسد ( تهدید به استعفا ) و میرود.
در حالیکه اوضاع ملتهب و بحرانی نظام ظرفیت هیچ ریسکی را به سردمداران نظام نمی دهد ــ و ولی فقیه نیز هشدار می دهد که مواظب اوضاع باشند ــ؛ ولی دار و دسته اصولگرایان طرفدار ولی فقیه با پیگیری هدفی خاص؛ از رو بسته و بنظر می رسد میخواهند اگر بتوانند ــ اگر چه بدلیل قدرت یابی های بیش از حد احمدی نزاد حذف او کار آسانی نخواهد بود ــ حتی زودتر از موعد پایان ریاست جمهوری احمدی نژاد؛ از شر او خلاص شوند.
به نظر می رسد که ولی فقیه و نظام وی میخواهند با قربانی کردن احمدی نژاد به عنوان مقصر و مسبب اصلی ــ اتفاقا" اصلاح طلبان حکومتی و هاشمی و خاتمی هم موافق همین سیاست می باشند ــ نابسامانی ها در داخل و خارج؛ او را " سپر بلای "خشم و طغیانهای احتمالی آینده کنند ؟ یعنی با " بز بلاگردان " کردن احمدی نژاد و ریختن بار گناه ویرانیها و صدمات به مردم و کشور به گردن وی؛ حساب خود را از وضعیت مصیبت بار کنونی جدا کنند.
اگر ولی فقیه و اصولگرایان سنتی وابسته بوی در اجرای نقشه خود موفق شوند؛ توانسته اند هم با تخلیه خشم و نارضایتی مردم؛ آنان را به آرامشی کذائی برسانند و از وقوع انفجار خشم ها موقتا" جلوگیری کنند و آرامش نسبی را به جامعه برگردانند و هم با تغییرات جزئی و اندک؛ تغییر ساختاری و پایه ای نظام را به تأخیر اندازند. ینظر می رسد استبداد دینی به نقطه ای رسیده است که برای حفظ و باز تولید خودش و باز گرداندن امنیت؛ بناچار از درون خودش قربانی بگیرد.
امَا اگر بپذیریم هم که؛ احمدی نژاد نقش ویژه و درجه اول در پیدایش بحران های گریبانگیر نظام و اوضاع مصیبت بار کنونی را بعهده داشته است؛ در آنصورت باید بگوئیم ؛ که شکست سیاستهای داخلی و خارجی و برنامه ریزی های احمدی نژاد در عرصه های مختلف اقتصادی و سیاسی؛ در درجه اول شکست ولی فقیه محسوب شده و باعث تضعیف بیش از پیش اتوریته ولی فقیه به عنوان حامی اصلی احمدی نژاد خواهد شد.
با این حال؛ اگر چه حذف و یا " سپر بلا کردن " احمدی نژاد ــ که با چکِ سفید های ولی فقیه بیش از حد قدرت یافته است ــ برای دار و دسته خامنه ای کار آسان و بی هزینه ای نخواهد بود؛ و بقول اسفندیار رحیم مشائی که خطاب به ولی فقیه و حامیانش گفته بود: احمدی نژاد باین آسانی ها کنار نمی رود و عادت دارد سکته بدهد تا سکته کند ــ یعنی احمدی نژاد امام زاده ای است که ولی فقیه را کور می کند ولی شفا نخواهد داد ــ ولی مردم فریب این صحنه سازی ها و حقه های دار و دسته ولی فقیه را نخواهند خورد و یخوبی میدانند که در درجه اول؛ مسبب اصلی تباهی و ویرانی کشور و وضعیت مشقت بار کنونی ولی فقیه نظام و موقعیت بلا منازع وی در حاکمیت دینی می باشد.
سناریویِ تحمیل
احمدی نژاد؛ اپوزیسیون نظام ( احمدی نژاد؛ امَا کوتاه نمی آید ):
احمدی نژاد در 8 سال دوران ریاست جمهوری خود؛ همواره در چهره منتقد نظام و مسئولان آن ظاهر شده است و بر خلاف موسوی و کروبی و دیگر اصلاح طلبان نه تنها از دوران طلائی امام صحبت و دفاع نکرد؛ بلکه بر عکس شخصیت های مهم و اصلی آن دوران و دوره های قبل را مظهر فساد و اشرافیت هم معرفی کرد.
در جریان اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری 88 هم بجز هفته های اول؛ سخنی علیه معترضین و رهبران نمادین جنبش اعتراضی ــ موسوی و کروبی ــ بیان نکرد و با جا خالی دادن های خود؛ پرداخت هزینه های سرکوب و شکنجه و زندانِ معترضین تماما" به خامنه ای محول شد. بهمین خاطر بود که در ادامه اعتراضات؛ نوک حمله معترضین در خیابانها که در ابتدا علیه او بود؛ بسوی خامنه ای تغییر جهت داد. بعد از 22 خرداد هم همواره اشعه مخالفت با خامنه ای و قید و بندهای دست و پا گیر حاکمیت فقه ــ علنی کردن بی اعتقادی خود به حجاب و چراغ و چشمک به موسیقی و هنرمندان ــ را از خود ساطع کرد.
برای اولین بار بعد از حصر آقایان موسوی و کروبی؛ علی مطهری نماینده مجلس در گفتگو با هفته نامه " نگاه " پنجشنبه 12 مهر در مورد مخالفت احمدی نژاد با حصر موسوی و کروبی گفت: بر اساس شنیده هایش از منابع موثق؛ آقای احمدی نژاد دو بار درخواست رفع حصر خانگی آقایان موسوی و کروبی را کرده است.
احمدی نزاد با عملکرد خود در دوره دوم ریاست جمهوری؛ باعث شد که خامنه ای چون گذشته دیگر " فصل الخطاب " نباشد و به مدد طغیان های مستمر خود علیه او؛ حتی در میان ولایت مداران نظام هم هیبت پوشالی وی شکسته شده و به حضیض ذلت و زبونی بیافتد. یعنی بدلیل منازعات و تمردهای مستمر احمدی نژاد از ولی فقیه؛ وی از جایگاه قدسی خارج شده و رابطه " طولی " اش با سایر ارکان نظام را به رابطه ای " عرضی " بدل شده است و مانند دیگر دزدان و جنایتکاران نظام در ذهنیت مردم؛ مورد قضاوت و حسابرسی قرار بگیرد.
احمدی نژاد با رو در روئی با خامنه ای و دار و دسته اش؛ بشکلی میخواست دامان خود را از آلودگیها و جنایات پس از انتخابات 22 خرداد ــ که اتفاقا" خود وی هم نقش اساسی در وقوع آنها داشته است ــ پاک و مبرا جلوه دهد و خود را به عنوان کسی که با اقتدار گرائی ولی فقیه مخالف بوده جا بزند و به نوعی نقش مخالف باقی مانده در قدرت را بازی کند تا در میان مخالفین و معترضین به نظام برای خود جا باز کند.
هجمه این روزها و ادامه آن؛ توسط اصولگرایان طرفدار خامنه ای به احمدی نژاد؛ ممکن است باعث مقبولیت وی شود. یعنی این دعوا و اوجگیری آن ممکن است از احمدی نژاد ــ که در 8 سال ریاست جمهوری خود؛ هم سعی کرده بود تا حدودی زمینه های ذهنی آن را فراهم کند ــ چهره معترض نظام درست کند. یعنی وی و باندش به اپوزیسیون داخلی نظام تبدیل شوند. بخصوص اینکه؛ از آنجا که باند ولی فقیه به دلیل نفوذ بیش از حد احمدی نژاد در لایه های قدرت و نیروهای نظامی و اطلاعاتی؛ قادر به حذف تمام و کمال وی نمی باشد؛ ممکن است بعد از انتخابات ریاست جمهوری؛ بهمراه باندش به اپوزیسیون داخلی دولت آینده تبدیل شود.
ج ــ رهنمود و نتیجه:
1 ــ باید هوشیار و مراقب باشیم که به دعوائی که هیچ مضمونی جز غارت و سهم بری بیشتر از ثروت کشور و دستیابی به راههای تضمین بقای سیستم را ندارد؛ وجهه عقیدتی و آرمانی ندهیم. سعی کنیم بصورتی مستقل از طرفین دعوا؛ با مشارکت فعال در تشدید منازعات درونی نظام؛ از آن به عنوان یک تاکتیک در مسیر سرنگونی تمامیت رژیم استفاده کنیم
2 ــ مردم و مخالفین رژیم و جنبش دمکراسی خواهی مردم بهیچوجه نباید خود را خرج جنگ و دعوای درونی رژیم کند و یا به نفع یکی از طرفین دعوا سمت گیری نمایند. اتفاقا" یکی از دلایل تحریم انتخابات؛ جمایت نکردن از ولی فقیه است. چرا که شرکت در انتخابات یعنی حمایت و پشتیبانی از ولی فقیه نظام.
3 ــ با دستگیری مستمر و سرکوب اطرافیان احمدی نژاد توسط ایادی ولی فقیه؛ فضای سیاسی کشور را روز به روز التهاب بیشتری می گیرد. دعوا های مستمر باندهای درونی نظام باعث افزایش اعتماد به نفس مردم برای رویاروئی بیشتر با نظام میشود و با حذف احمدی نژاد؛ رأس هرم قدرت نحیف و ضعیف تر میشود.
برگزاری انتخابات در شرایط بحرانی و ملتهب کنونی؛ شرایط را برای وقوع حادثه جدید و زیر و رو کننده ای در کشور مستعد کرده است.؛ از این امکان مثبت در مسیر دمکراسی و حقوق بشر استفاده کنیم و جنبش اعتراضی مردم را به مداری بالاتر ارتقاء دهیم. صداقت و مهارت بازیگران سیاسی در استفاده درست از اینگونه فرصت ها محک می خورد.
17.10.2012
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.