|
چهارشنبه 8 شهريور 1391 ـ 29 ماه اگوست 2011 |
دین جهانی و دین قومی
آرامش دوستدار
«جهانی»، مفهوماً، به ادیانی اطلاق میشود كه در ماهیت خود مختص مرز و بوم و قوم و ملتی نیستند. دین جهانی داعیهی اطلاق دارد، یعنی از آنِ همهی افراد در انفراد آنهاست، فارغ از هرگونه قید بومی، قومی، ملّی، مكانی و زمانی.
«آفرینش از نیستی» عملاً و ماهیتاً هرگونه مرز بومی، قومی، ملی، مكانی و زمانی را نفی میكند، چه در جهان، چه میان انسانها و چه در رابطهی این دو با قدسی. جهان و انسانِ «از نیستی آفریده شده» قهراً در برابر خدا همهجا و همیشه یكسان بودهاند، هستند و خواهند بود. به این اعتبار و معنی، دین جهانی در خصیصهی «جهانیت» خود قهراً فرد را در وهلهی اول از قید خانواده، قبیله و قوم، یعنی از قید محملهای سازندهی ادیان قومی خارج میكند (۱) و او را مستقیماً معروض خود میسازد، چنانكه مسیحیت و اسلام میكنند.
بروز تاریخی دین جهانی همزمان با وقوفی است كه فرد بر انفراد خود حاصل میكند. یا اگر به عكس بگوییم: در بروز تاریخی دین جهانی است كه فرد بر انفراد خود وقوف مییابد. در منظوری كه ما دنبال میكنیم هر دو تعبیر جایزند. در دین قومی، انسان، به سبب زایش در واحد خانواده و پیوند قبیلهای و قومی معین خود، با قدسی مرتبط میگردد و در دین جهانی بدون محمل های مذكور. شاید بتوان مثلاً «عدم امكان یهودی شدن» برای غیر یهودی در برابر امكان گرویدن به مسیحیت و اسلام برای غیر مسیحی و غیر مسلمان را در ماهیت یهودیت دید كه دینی قومی است در برابر مسیحیت و اسلام كه ادیانی جهانی هستند.
یكی دیگر از اساسیترین شاخصها به ترتیب برای دین جهانی و دین قومی یکتایی خدا و خدای یکتاست.(۲). مراد از یكتایی خدا، اعتقاد به یگانگی خدای مطلق است فارغ از هرگونه نسبت بومی، قومی، مكانی و زمانی. در عوض، خدای یكتا به معنای تك بودن انحصاری وی برای قوم پرستندهی اوست، چنانکه در پیشخدایی نیز خدایان متعدد در انحصار قوم پرستندهی آنها هستند. معنی اش این است كه هر قومی كه چنین پنداری دارد فقط خدا یا خدایان خود را میپرستد، اما در عین حال خدا یا خدایان اقوام دیگر را نیز به خدایی آن اقوام قبول دارد، چنانكه مثلاً هر خانوادهای مادر خود را دارد، در عین اینكه خانوادههای دیگر را نیز دارای مادر میشناسد، بی آنکه هرگز بتواند یا بخواهد مادر خود را مادر خانوادههای دیگر بداند، یا به عكس.
گذشته از این، به خلاف دین قومی، آنچه در دین جهانی امری قبلی است، كمابیش نگونبختی وجودی انسان است، اما نه الزاماً به معنی گناهی که ذاتی انسان باشد، آنطور که مسیحیت میبیند، بلکه بیشتر و در وهلهی اول از اینرو كه همه چیز محكوم قدرت بی چون و چرای قدسی و مشیت مطلق اوست، مشیتی كه به هرگونهی ممكن به هر چیز تعلق میگیرد، بی آنكه علت آن برای انسان قابل درك باشد.
بدینگونه در هر دو دین بزرگ جهانی، یعنی در مسیحیت و اسلام، انسان وجوداً نافرجام
است، زیرا نجاتش فقط و سرانجام به فضل الهی بستگی دارد و بس. متناسب با چنین
پنداری، انسان در تقدیر محتوم خود تسلیم محض مشیت الهی است، چه از حیث رستگاری
نسبیاش در این جهان و چه از حیث رستگاری نهایی احتمالیاش در جهان دیگر.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱ـ
در مورد تیپولوژی و ساختهای دینی رجوع كنید به:
G. Mensching, Soziologie der
Religion, 1947.
G. Mensching, Vergleichende Religionswissenschaft, 1949.
G. Mensching, Allgemeine Religionsgeschichte, 1949.
G. Mensching, Toleranz und Wahrheit
in der Religion, 1955.
G. Mensching, die Religion Erscheinungsformen,
Strukturtypen und Lebensgesetze, 1959.
G. Mensching,
Soziologie der grossen Religion, 1966.
F. Heiler, Das Gebet,
Erscheinungsformen und Wesen der Religion, 1961.
C. H. Ratschov, Magie und
Religion 1946.
N. Söderblom, Das Werden des Gottesglaubens, 1926.
۲ـ یكخدایی و بیشخدایی، قطع نظر از نحوهی ارتباطشان با خدای یکتا و یكتایی خدا، الزاماً شاخصهای مطلق به ترتیب برای ادیان جهانی قومی نیستند. یكخدایی و بیشخدایی در پیدایش و تناوری تاریخی هر نوع دینی وجود داشتهاند. یکتایی خدا جزو مراحل بعدی در تناوری تاریخی ادیان جهان است، چنانكه خدای یكتا نیز امكانی است برای رسیدن به یكخدایی و یكتایی خدا در تبدیل به دین جهانی. در این ارتباط باید توجه داد كه مسئلهی خدا اگر اساساً در بودیسم بتواند مطرح شود هرگز نقش اساسی ندارد، رجوع كنید به:
H. v. Glasenapp, Der Buddhismus, eine atheistische Religion, 1966
نظر خوانندگان
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.