|
دوشنبه 8 خرداد 1391 ـ 28 ماه مه 2011 |
کنفرانس های بی محتوا و به ابتذال کشِدن دموکراسی
نيما فرمين؛ دکترای حقوق از دانشگاه مونت پليه ـ فرانسه
کنفرانس های پی در پی و بی محتوا با پشتیبانی مستقیم و غیر مستقیم ملایان در کشورهای غربی تنها به هدف ابتذال کشیدن دموکراسی و پراکندن بذر ناامیدی در میان مردم ایران در راه مبارزه با حکومت اسلامی می باشد. با تشکیل این کنفرانس ها، ملایان با همکاری کشورهای غربی برآنند دموکراسی را به ابتذال کشیده وطرفداران برپایی دموکراسی را درهم شکنند. در راستای این پندار نامردمی، چندین کنفرانس در کشورهای اروپا و آمریکا برگزارشد و با هیاهو وجنجال به تحریف مفاهیم دموکراسی پرداخته شد. در این نوشتار به بررسی دوکنفرانس استکهلم و واشنگتن بسنده می کنم.
رژیم ولایت فقیه بسیاری از مامورین وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران را با پذیرش کشورهای غربی درپوشش دیپلومات، بازرگان، توریست و حتی پناهنده ی سیاسی، برای تشکیل شبکه های اطلاعاتی و سرکوب به بیرون از کشورفرستاد. به موازات آن شماری از پاسداران و مامورین امنیتی سابق و مهره های خلافت را در پوشش مخالف رژیم به کشور های غربی فرستاده شدند. این مامورین از کمک های مالی این کشورها نیزبرخوردارند وبه نام پروهشگر، مدافع حقوق بشر وروزنامه نویس دست اندرکار شعارهای دروغین اصلاح طلبی می باشند.
شماری از این گروه در بخش های فارسی زبان رسانه های دولتی کشورهای غربی به کار گرفته شدند، ویاران خود را به نام کارشناس سیاسی، مدافع حقوق بشر و غیره ، برای گفتگو در برنامه های تبلیغاتی به سود ملایان فرا خواندند. ابتذال این برنامه ها به جایی کشید، که مردم ایران آنان را صدای ملایان و آیت الله نامیدند.
هنگامی که تقلب در انتصاب احمدی نژاد آشکارشد به هر حرکتی رنگ سبز داده شد. حتی دموکراسی و سکولاریسم هم رنگی از آب درآمدند. در داخل مردم بشدت سرکوب شدند و در خارج کسانی به برگزاری کنفرانس ها و بر پایی دولت های در تبعید روی آوردند. سرو کله جهانشاهی ها پیدا شد، نوریزاده ها، خوانساری ها، و ...همه با هم به دام مدحی ها افتادند و هنوز هم این ماجرا ها ادامه دارد.
کنفرانس سوئد
دولت سوئد، آب به آسیاب ملایان ریخت وبا هزینه یی که به گفته ی آگاهان بیش از 3 میلیون کرون سوئد بوده است، کنفرانسی در روزهای 4 چهارم و پنجم فوریه 2012 درمرکز اولاف پالمه در نزدیکی استکهلم تشکیل داد.
دولت سوئد، برگزاری این گردهمایی را به سازمان بین المللی" ای دی آ " سپرد. این سازمان ظاهراً در زمینه تشکیل کنفرانس هایی در رابطه با جایگزین کردن حکومت ها از راه های صلح آمیز، از تجارب خوبی برخورداربوده ودارای کادر اطلاعاتی کارآزموده و تشکیلاتی وسیعی می باشد. دولت سوئد، عنوان مبتذل کنفرانس ، دستورکارآن و تعیین نام شرکت کنندگان و هزینه های آن را به این سازمان واگذارمی کند.
چند باند، متشکل از پنجاه و چند نفر، در پوشش دموکراسی خواهی و اصلاح طلبی به این گردهمایی فراخوانده شدند. سازمان "آی دی آ " همزمان با فراخوانی هزینه سفر ( بلیط رفت و برگشت وپول تو جیبی و ... ) را برای فراخواندگان فرستاد، و از آن جا که هدف این گردهمایی از آغاز مشکوک بود، از شرکت کنندگان خواسته شد، از افشای نام خود، محل گردهمایی، عنوان کنفرانس و دستورکار و تاریخ برگزاری آن خودداری کنند.
در روزبرگزاری شماری از ایرانیان مقیم سوئد به جلوی مرکز اولاف پاله رفتند و به دخالت سوئد وگردهمایی پنهانی آن با چند باند مشکوک و وابسته به رژم ایران اعتراض کردند. مرکز اولاف پالمه از پلیس درخواست کرد، که مخالفین را پراکنده سازد. با افشاشدن این رسوایی، ینس اوریک ، مدیر مرکز اولاف پالمه که سیاستمداری کهنه کار ونماینده این کشور در پارلمان اروپا است، برای سرپوش نهادن برفعالیت های پنهانی سازمان " آی دی آ " و نقش پنهانی دولت سوئد، به فرنودی کودکانه و به دور ازخردمندی متوسل و مدعی شد:
1 ـ این کنفرانس به درخواست چند تن از ایرانیان مخالف رژیم اسلامی برگزار شده است.
2 ـ درخواست کنندگان ازما خواستند، به جهات امنیتی نام وعکس آنان پخش نشود، وما پذیرفتیم.
در پاسخ به ادعای مدیرمرکز اولاف پالمه یادآور می شوم :
ـ کدام انسان خردمندی می پذیرد، که دولت سوئد، به درخواست چند تن که خود را مخالف ملایان معرفی می کنند، بدون بررسی پیشینه ی آنان ، کنفراسی را سازمان داده و هزینه آن را که بیش از 3 میلیون کرون شده است، برعهده گیرد.
به دنبال مخالفت شدید ایرانیان، مرکز اولاف پالمه ناگزیربه پخش نام شرکت کنندگان شده ومعلوم می شود، بخشی از شرکت کنندگان از وابستگان به حکومت ملایان می باشند و اصولاً در این جمع مخالف واقعی رژیم اسلامی وجود ندارد. پنهان نگهداشتن نام وچهره شرکت کنندگان، در کنفرانسی بانام من درآوردی" اتحاد برای دموکراسی"، که گفتگویی اجتماعی درباره کشور ایران است، با فرخویی و اصول حقوقی ناسازگار است، افزون برآن دیده شده است که برخی از سرکردگان این کنفرانس در رسانه ها به نوعی به سود بخشی هایی از حکومت اسلامی تبلیغ می کنند.
دستور کار این کنفرانس، انتخابات آزاد در ایران بود وبرای انجام آن به شرکت کنندگان توصیه شده است ، برای رسیدن به این هدف با ملایان مماشات و سازش کرده ، وباید کوشش شود که گفتگوها مسالمت آمیز باشد. این گردهمایی در کارگاههای آموزشی برگزار شد و شرکت کنندگان حق سخن گفتن نداشتند، وبه شرکت کنندگان شیوه های سازش، مماشات و همکاری با ملایان نشان داده شد.
در پایان مدیر مرکز آموزش در این گردهمایی اعلام کرد:« از این پس شرکت کنندگان این کنفرانس از حمایت جامعه جهانی وکمک های مالی برخوردارند. و در نتیجه خود فروختگی آنان را تاًیید می کند».
شخصی به نام پور زند در تارنمای خود، به نقش مهم گردهمایی و فرایندهای آن اشاره می کند، دیگری به نام نوشابه ، کارمند وفادار خاندان رفسنجانی، در گفتگوبا رادیو زمانه می گوید، مهم این است که در پایان این گردهمایی برگ پایانی کنفرانس را امضا کردیم! به زبانی دیگر؛ یعنی نام خود را برای گرفتن پست و مقامی در آینده ثبت کردیم.
کنفرانس واشنگتن با نام من در آوردی " گذار به دموکراسی"
از چند تن به عنوان برگزارکنندگان اصلی این کنفرانس نام برده می شود؛ آرام حسامی، ( ظاهراً استاد دانشگاه ولی گرداننده چلوکبابی درواشنگتن)، محسن سازگارا ( پاسدارسابق و میهمان دائم و حقوق بگیر کتابخانه جرج بوش) حسین گنج بخش ( متخصص علوم آزمایشگاهی و لابی موسوی طلبان درواشنگتن ) ، آرش غفوری ( عضو ستاد انتخاباتی خاتمی در ایران) ، فاطمه حقیقت جو (عضوخواهران زینب به همراه همسرش محمدتهوری مدیر نشریه های اصلاح طلبان) و در پشت صحنه، اسماعیل نوری علا ( شاعر، نویسنده، هنرپیشه، منتقد سینما، شیعه شناس و چند تخصص دیگر.. که شرکت علنی خود را مشروط به دستور کاری جدا از دستور کنفرانس استکهلم قرار داده بود. نصرت الله براتی نوبری، معروف به مهران، پدر پنجمین همسر سابق یوشکا فیشر، وزیر خارجه سابق آلمان ، کورش صحتی ( کارمند صدای آمریکا و مشتری چلوکبابی آرام حسامی).
در این گردهمایی، در غیاب استادان اطلاعاتی سازمان بین المللی" ای دی آ " ، برگزار کنندگان آموزش های آنان را در سازش مماشات و گفتگوی مسالمت آمیز با ملایان و جلوگیری از تندروی بازگو می کنند.
آرام حسامی ، برای سرپوش نهادن به کمک های مالی بیگانگان، مدعی شد، که شرکت کنندگان هزینه سفر وهتل را خود پرداخته، و هزینه خوراک آنان را ما پرداختیم. وی از هزینه کرایه سالن هتل و پخش زنده ی برنامه ها با زرنگی شانه خالی می کند. حسامی باید این نکته را بداند، هدف از تشکیل این کنفرانس، گفتگوی مسالمت آمیز ومماشات با ملایان ، تنش زدایی و همکاری میان آنان وتحریف اصول دموکراسی برای فریب مردم ودرهم شکستن مخالفین است. بی شک بخشی از بودجه سالانه هفتاد و سه میلیون دلاری اختصاص داده شده از سوی وزارت خارجه آمریکا برای پیشبرد این نوع دموکراسی در ایران و در این گونه کنفرانس ها هزینه می شود.
حسامی درپاسخ یکی از شرکت کنندگان، شناسه های قومی را قابل بررسی می داند. حسامی نمی داند، که شناسه های دینی و نژادی در حکومت دموکراسی جایگاهی ندارند، زیرا در این حکومت همه ی مردم از هر نژاد وقوم وهر آیینی که باشند، بایکدیگر برابرند.
عنوان دو کنفرانس سوئد "اتحاد برای دموکراسی" وکنفرانس واشنگتن" گذاری بر دموکراسی " من درآوردی است. برگزار کنندگان با تحریف مفاهیم و اصول دموکراسی ، و با سرهم کردن چند واژه با دموکراسی به فریب مردم کمر بسته اند..
این ترفند و نیرنگ تازگی ندارد. ملایان برای فریب مردم، بی آن که کمترین شناختی از اصطلاحات حقوقی: دموکراسی، جمهوری، قانون اساسی ، سکولاریسم ، برابری مردم و حقوق و آزادی های شهروندی واجتماعی داشته باشند، از این واژه ها در راستای مردم فریبی استفاده می کنند.
در روز نهم نوامبر 1978 خمینی که دوره ی شخصیت سازی خود را در فرانسه دنبال می کرد، در پاسخ روزنامه نگاران که از او پرسیدند، پس از رفتن به ایران چه خواهید کرد؟
او بی آن که مفهوم دموکراسی را بداند، چنین گفت: « ما می خواهیم در ایران حکومت اسلامی برقرار کنیم، حکومت اسلامی یک حکومت مبتنی بر عدل و دموکراسی است». وی پس از کشتار مردم و نشستن برتخته پوست خلافت، گفت: " اسلام با دموکراسی منافات دارد". هنگامیکه، تناقض گفتارش را به او متذکر شدند..وی که در بن بست قرار گرفته بود ، گفت : خدعه کردم.
در گردهمایی سوئد و واشنگتن انتخابات آزاد وآلترناتیو دستور کار آنان بوده است. آزادی انتخابات تنها در حکومت های دموکراسی مطرح می شود، در این سیستم ، مردم نمی خواهند که یک حزب پیوسته در انتخابات اکثریت کرسی ها به دست آورد و آزادانه به نامزدهایی رای می دهند، که منافع مردم وجامعه را تضمین کنند. انتخابات آزاد هنگامی مطرح می شود، که حکومت جمهوری برپایه مردم سالاری در کشور برپا شود. و نه در خلافت بیداد دینی که همه امور دردست تنها یک تن می باشد. در این خلافت رئیس جمهور،نماینده مجلس و شورای نگهبان لولوی سرخرمنی بیش نیستند.
حسامی و همکارانش، امیدوارند با سازش ومماشات و راه کار مسالمت آمیزو حذف قاعده استصوابی، بتوانند نامزد بنیادهای سیاسی کشورشوند و دانسته یا نادانسته باعث بقای این حکومت بیداد می شوند.
اسماعیل نوری علا که در کنفرانس واشنگتن از گردانندگان پشت صحنه بود ، گویا به انحلال و براندازی حکومت اسلامی باور دارد، وی از گفته آرش غفوری یکی از یاران نزدیک خاتمی، و یکی از برگزارکنندگان کنفرانس واشنگتن ، مبنی بر این که به حکومت مطلقه (استبداد تمامیت خواه ) ولایت فقیه وفاداراست ، به ظاهر خشمگین شده و می نویسد: «آرش غفوری برقایق شکسته ی اصلاح طلبی نشسته... متاسفم و آرزو می کنم در آینده ای نزدیک جوانی چون ایشان را نیز در صف انحلال طلبان واقعی تماشا کنیم».
با شگفتی بسیار همین اسماعیل نوری علا که در کنفرانس واشنگتن سر نخ را در دست داشت، در نهم مارس 2012 در نشریه اینترنتی خود یکباره ستایشگر محمدخاتمی شده و چنین می نویسد : «محمد خاتمی نهاد برتر اصلاح طلبی است!»
اسماعیل نوری علا که از نخستین یاران مسلح و نزدیک صادق قطب زاده در ایران بود نامردمی های خاتمی را در وزارت ارشاد، و در دو دوره رئیس جمهوری بفراموشی می سپارد. وی در این مداحی می افزاید: «تنها خاتمی است که معنی و تعریف حد (حدود) و ثغور اصلاحات را درک کرده و به عنوان نماد اصلی و شخصی دلسوز، از خود شیفتگی های مرسوم سیاست بازان بیرون آمده تا ماهیت، واقعیت و هدف غایی اصلاحات را نشان دهد و از آن محافظت کند».
نوری علا، در تحریف دموکراسی از ملایان پیشی می گیرد، و چنین می گوید: «اخذ هر مفهوم سیاسی و اجتماعی از مغرب زمین باید رنگ اسلامی داشته باشد. یک اصلاح طلب خواستار دموکراسی غربی نیست، اما از دموکراسی اسلامی سخن می گوید. خواستار جامعه مدنی است، اما صفت مدنی باید از مدینت النبی باشد».
و در جای دیگر جامعه مدنی را که دربرگیرنده انجمن های کارشناسان و گروه های صنعتی وحرفه یی می باشد (انجمن پزشکان، داروسازان، وکلا ، وفرهنگیان و....) را ندانسته با تئوری مدینت النبی یکی دانسته و قیاس مع الفارغ می کند.
نوری علا، با ستودن خاتمی، از او فیلی ساخت و به هوا فرستاد، فیلی که باد وی با یک سوزن خوابانده شد و چهره ی نامردمی وی آشکار گردید.
نوری علا در توجیه خاتمی نوشت: «خاتمی به دنبال حذف نام تنی چند از نامزدهای انتخاباتی، که از روی مصلحت به او ملحق شده بودند، خواهان تحریم انتخابات شد».
خاتمی در روز انتخابات مجلس، ناشناس به یک حوزه انتخاباتی در نزدیک دماوند رفت و رای خود را به صندوق انداخت. همان خاتمی که عبدالکریم سروش، وی را به قدر ناشناسی، فرصت سوزی و عدم ثبات فکری متهم کرد.
نوری علا در نشریه سکولار نو، به گونه ای دیگر همان سخنان آخوند ها را بازگو می کند. و با سرهم کردن دموکراسی و اسلام، که کمترین پیوندی با هم ندارند، بر آن است، پندارهای شیعه را به نام دموکراسی به مردم بقبولاند. از این رو سکولاریسم را با رنگ سبز آذین می کند. او سخن فرزانه ی مولانا را نمی داند که می گوید: «چون که بی رنگی اسیر رنگ شد / عیسوی با موسوی در جنگ شد».
http://www.farhangiran.com/content/view/9681/78/
تعريضی از سوی نوری علا: کاش اين «دکتر حقوق از دانشگاه مونت پلیه ـ فرانسه» بی چشم و رو، همراه با اتهامات سنگينی که بر دکتر حسامی و من وارد کرده، منابع خود را نيز معرفی می کرد تا لااقل من خودم بدانم که در کجا اين سخنان را برای «خاتمی جان» گفته ام!
نظر خوانندگان
مهران فروزنده: دکترای کیلویی! من نه دکترا از تولوز فرانسه دارم و نه از مون پلیه. یک خواننده عادی نشریهء اینترنتی سکولاریزم نو هستم که اغلب مطالب جاندار و قابل استفاده ای روی این سایت پیدا می کنم. از باعث و بانی اش، آقای نوری علا، هم ممنونم. امروز اما، دو نوشته از دو دکترای حقوق از فرانسه، به نام های آقایان غلامعلی بیگدلی و نیما فرمین، به چشمم خورد که مجبورم کرد نسبت به آنها عکس العمل نشان بدهم. هموطنان حتما، با نام قمر خانم، در فرهنگ اصطلاحات عامیانه آشنایی دارند. در تصور من، این موجود، زنی بی چاک و دهن، پاچه ورمالیده و بی تربیتی است که مرتب به این و آن بند می کند و مردم از ترس آبروی خودشان سعی می کنند که با او دم به دهن نشوند. نمی دانم چرا با خواندن این دو نوشته، بیاد قمر خانم افتادم! یادم می آید، قدیمها اگر کسی مدرک بالای تحصیلی داشت، اما، سواد اجتماعی و پختگی فکریش با آن مدرک نمی خواند، می گفتند، طرف مدرک کیلویی گرفته! این بکنار که در دنیای مجازی اینترنت، هر کس با هر نامی و نشانی، می تواند مخ خلق الله را بکار بگیرد و بگوید و بنویسد هر آنچه سزاوار خود او است. اما، این دو دکترای فرهیخته چه نوشته اند؟ آقای بیگدلی از جمله می نویسند:
«نوری علا، در پی آن بر آمد که نقش رهبری سیاسی جامعه را پذیرا شود". در حالی که من از خودش شنیدم و خواندم که او اصلاً چنین سودایی در سر ندارد و هدفش صرفاً سامان بخشی به یک گفتمان ملی است برای شکل گیری یک آلترناتیو سکولار - دموکرات در فردای بعد از جمهوری اسلامی.
«نوری علا می خواهد، اپوزیسیون گم گشته را زیر مهمیز سبز خود آورده و رامشان کند."» دست شما درد نکنه آقای دکتر! اصلاً می دانید مهمیز را بسر چه میزنند؟ من بجای شما، در مقابل فرهیختگان دلسوز کشور، خجالت کشیدم!
« نوری علا انتقادی را بر نمیتابد و منتقدان خود را تهدید به شکایت و دادگاه می کند (مورد دکتر لاجوردی)». گفت: آینه چون نقش تو بنمود راست --- خود شکن، آیینه شکستن خطاست. چه اتنظار دارید؟ یکی شما را، بنا حق، متهم به رشوه گیری کند و تهمت های ناروا بزند و شما دست روی دست بگذارید؟ اگر چنین بکنید، خواهند گفت حتماً یک خبری بوده که طرف قورت داده و دم بر نیاورده. همینکه شما، در این سایت هر چه خواستید نثار نوری علا کردید و او همه اش را منتشر کرده، نشان صداقت او نیست؟
« افکار نوری علا، با رسوبات شیعی آمیخته است». عجب؟! پس کتاب منشاء شیعهء دوازده امامی و اصطلاح دینکاران در ایران را کی آفرید؟ این اتهام حتی با چسب دو قلو هم به ایشان نمی چسبد.
هتاکی هایی از قبیل اينکه «نوری علا یک بند باز سیاسی است» و «در اصل سلطنت طلب است» نیز بهمین اندازه نشان از غرض ورزی، نظر تنگی، دروغ و پشت هم اندازی دارد.
بالا و پایین پریدن های وحشت آلودی که از بیم مطرح شدن رضا پهلوی، بعنوان نمایندهء طرفداران نظام مشروطه سلطنتی، در نوشته آقای بیگدلی، بچشم می خورد، نشان از دو مساله دارد:
۱- جمهوری خواهان خود را قیم مردم می دانند و می خواهند به آنها تحمیل کنند که فقط باید به گزینهء جمهوری رأی دهند. این مشابه همان حرف خمینی است که گفت: «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیش!» این طرز بر خورد، توهین به بلوغ فکری ملت ایران است.
۲- این چه اعتقاد به دموکراسی است که جمهوری خواهان دارند؟ اول می خواهند حریف را از صحنه حذف کنند تا بعدش، خودشان یکه تاز و پهلوان پنبه میدان شوند. آن سبو بشکست و آن پیمانه ریخت !
۳- شما اگر تا این اندازه مطمئن اید که رضا پهلوی دیگر بختی برای مطرح شدن در صحنهء سیاسی ایران ندارد، پس چرا این همه جوش و جلا می زنید؟ می رویم پای صندوق های رای، هر چه مردم خواستند گردن می گذاریم. جرأت اش را دارید؟ بسم الله!
نظرات جناب دکتر نیما فرمین، دیگر محشر است! ایشان، بعد از رد همهء تلاش ها در خارج از ایران، با قصد ایجاد ائتلاف بین ایرانیان، از گرایش های سیاسی مختلف، برای ایجاد آلترناتیوی در مقابل حکومت اسلامی، می گوید که همهء این تلاش ها با پول و آدم های رژیم صورت می گیرد، و قصد هم سر پا نگه داشتن حکومت آخوند ها است. اما بدش نمی آید که چند تا نیشتر هم به بیچاره نوری علا بزند. از جمله اینکه «نوری علا ستایشگر خاتمی است و از او فیلی ساخته و به هوا پرتاب کرده!» یا اینکه «نوری علا، در تحریف دموکراسی، از ملایان پیشی گرفته! و خواستار مدینه النبی است!» و یا «نوری علا می خواهد، با سر هم کردن دموکراسی و اسلام، پندار های شیعی را بنام دموکراسی بمردم بقبولاند!»
این هموطن بظاهر تحصیل کرده، اصلاً نمی داند در کربلا چه کسی را کشته اند! بدون در جریان بودن از فعالیت های نوری علا، از راه رسیده است و محض رضای خدا اهانت می کنند.
با این راه و رسم، من چاره ای ندارم جز اینکه بگویم، این برادر، گویا از بسیجیان جان بر کف دفاع سایبری است و ماموریت اش حمله به هر کسی است که خود را صادقانه وقف سر و سامان دادن به اپوزیسیون می کند تا شر حکومت ولایت فقیه را از سر ایران بر کند. و به نوری علا، می گویم: آن را که حساب پاک است، از محاسبه چه باک است؟
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.