|
جمعه 29 ارديبهشت 1391 ـ 18 ماه مه 2011 |
فتوای قتل و راویان هم اندیش
سیروس ملکوتی
فتوای قتل شاهین نجفی نمایشگر تقابل اندیشه ای جذمی، انسان ستیز و ناقض آزادی بیان و اندیشه است. فتوای مرگ خواهانهء یک شهروند ایرانی و یا جهانی از دستگاه اندیشهء مذهب تنها بیانگر توحشی ست که میبایست اجماع بشری را در تقابل با خود در یک فرایند حقوقی آرایش دهد، و این تنها روشی ست که بدین دخالت ها می تواند پاسخی بلاواسطه دهد.
بسیاری از کنشگران ایرانی، بویژه آنان که در شبکهء در هم تنیدهء اصلاحات قرار دارند، در تقابل با چنین بیان توحشی نگاه دوسویهء خود را ـ به مثابه دادستان، مفسر، و آموزگاران اخلاق ـ بیان داشتند؛ نگاه دوسویه ای که پاسداری از کهنه اندیشی را با مصلحت جویی زمانه می خواهد پیوند دهد. همین نگاه با توسل به «حرمت باور و اعتقادات بشری» می خواهد بما بقبولاند که محصول کار شاهین نجفی توهینی بود به این حقوق مدنی؛ می خواهند بقبولانند که در این حادثه زخم های عاطفی بر باور گروهی انسانی، شکستن مرزهای اخلاقی و حتی حقوقی وارد آمده، بی آنکه دلیل چنین تقابلی را در بستر اجتماعی و فرهنگی ـ و همچنین سیاسی ِ ـ ایران امروز مستند سازند؛ بی آنکه عملکرد چنین باوری را در صحنهء قضایی ایران برایمان مرور نمایند. آنها تنها به شیوه ای از این تقابل در سرزنش خوانی خود بسنده می نمایند. حقیقت تلخ سرزمین مان اما گويای قدرتی ست که با اتکا بر نوعی از نگاه مذهبی و دینمدارانه جان و مال مردم آن را به تاراج در انباشت طمع انسان کش خود کشانیده است. بخش اعظمی از قوانین جزایی این نظام خود را بر بنیاد شریعت استوار ساخته، و این قوانین توحش آمیز را به نمایندگی از آسمان و خدا و نبی و امامان اش در دستان تبهکار خود به اقتدار گرفته است. فریاد شاهین نجفی و نجفی ها به همین دلیل هم از لحاظ اخلاقی و هم حقوقی کاملاٌ درست و برحق می باشند. واکنشی ست به کنش انسان ستیزانهء نظام دینمدار. حال بايد ديد که آقایان اصلاح طلب و حامیان آن به چه دلیل خود را در این میدان و معرکه درانداخته اند و در نکوهشی دو سویه خود را در اندیشهء مرمت سازی قرار می دهند؟ آیا جز این است که آنان، در متن سرگذشت و منشوری اعتقادی و رفتاری نچندان دور از آفرينش جنایت علیه ایرانیان و بشریت، به دفاعی مقدس پرداخته اند؟ آیا جز این است که داستان پنداروارهء اصلاحات در حوزهء اخلاق و عدالت اجتماعی یعنی تمکین به خاموشی و قناعت ورزی به فرهنگی که خود زادهء آنند؟
داستان حقیقی فتوای قتل شاهین نجفی اما اینگونه نیست که راویان سیاست بازگشت به رؤیای دامان ترمیم شدهء نظام به تصویر می کشند. این شیوه های تفسیری بیانگر خدعه و تداوم همان فرهنگ تقیه بیش نیست. اخلاق دو سویه اما سمتگیری روشنی دارد؛ آن هم در دفاع از کهنه اندیشی و حاکمیت سیاسی نظام موجود. هیچ یک از این آقایان اما اشاره ای به عدم حقانيت قوانین الهی و شریعتی در بستر جوامع انسانی و مدنیت انسانی ندارند؛ هیچ یک اما تلنگری بر ناحق بودن این دخالت اهل دین در زندگی انسان امروز نمی زند.
آیا این فتوا خارج از ذهنیت و فرهنگی است که هزاران اسیر زندانی را در پگاه خاکستری هستی نظام قتل عام نمود؟ آیا این فتوا مفهومی جز مرگ خواهی دگر اندیش دارد؟ نه، این همان منشور مشترک مرگ خواهی همهء دینمداران است و بس. تنها تفاوتها همانی ست که آقای واحدی کفت: یعنی تا قاضی که باشد و توهین چه باشد. به زبان دیگر، قانون شریعت مرگ خواهی چون سب النبی به خودی خود اشکالی نخواهد داشت.
اجماع مدنی و حقوقی جهانی می بایست با این پدیدهء توحش گرا و خود سر برخوردی جدی کند. تمام فرامین جزایی ِ برخاسته از فتوا می باید در زمرهء اقدام و سازماندهی قتل و کشتار شهروندان (جهانی) قلمداد شده و تحت تعقیب قضایی قرار گيرند. این آن پاسخی ست که یک انسان تابع حقوق مدنی بشری می باید بدین داستان بدهد؛ نه دست یازی به انواع سفسطه های اخلاقی و تفسیری برای ترمیم اندیشه های تبهکارانه.
آری، اين مصلحان حقیقی اجتماعی هستندکه دادخواهان حقوقی پیگرد این و آن آیت الله و مرجعی بشمار می روند که، با استفاده از قوانین زمین ساز و آسمان دوخت خود، آزادانه ذهنیت و عینیت کشتار را می آفریند. درخواست چنین پیگردی حقوقی از سوی نهادهای ذیصلاح حقوقی- جهانی تنها پاسخ بدین فرایند سی و سه ساله ای است که نظام جمهوری اسلامی آن را در جهان اسلام سیاسی جهانشمول کرده است.
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.