|
چهارشنبه 13 ارديبهشت 1391 ـ 2 ماه مه 2011 |
جبههء جمهوریخواهان مستقل و آزادیخواه ایران
فرهنگ قاسمی
بخش یکم
فقط در سال های اخیر نیست که بسیاری از سازمانهای ایرانی مخالف جمهوری اسلامی به ضرورت همبستگی مخالفان رژیم اعتقاد پیدا کرده اند و برای این همکاریها برنامههایی ارائه نموده، گام های مثبتی نیز برداشته اند ولی متاسفانه راه به جائی نبرده اند. اگرچه در اندیشهء ایجاد آلترناتیو بوده اند اما هنوز بدان دست نیافته اند. متأسفانه همیشه برخی برای دستیابی به آلترناتیو، راه و روشهایی را انتخاب کرده اند که یا به دامن قدرتهای بیگانه افتاده اند و یا آن را در چارچوب حاکمیت جمهوری اسلامی جستجو کرده اند و تن به ذلت قانون اساسی آن و ولایت فقیه داده اند. در عرض این سی و اندی سال دیدیم که این هر دو راه اشتباه محض بودند؛ زیرا نه با توسل به قدرت خارجی میشود مستقل عمل کرد و نه از آن امام و امام زاده هایش معجزهای بر خواهد برخاست. بلکه اپوزیسیون تنها باید با اتکا به نیروی فعال سازندهء خود و با همبستگی ملی جمهوریخواهان مستقل و آزادیخواه این کار را به ثمر برساند و بداند اگر درست عمل کند اعتماد مردم را جلب خواهد نمود.
در وضعیت اجتماعی امروز جامعهء ما برای این تلاش دو مسئلهء مهم را باید در مد نظر قرار داد. از یک سوی ما جامعهای به اندازه کافی متحزب نداریم که در آن احزاب بتوانند نقش تعیین کننده بازی کنند، و از سوی دیگر در همین جامعه افراد غیر تشکیلاتی و علاقمند به فعالیت سیاسی کم نیستند؛ کسانیکه حاضرند فارغ از ملاحظات عقیدتی و مذهبی و فرهنگی و قومی برای رها ساختن ایران از شرایط کنونی وارد عمل شوند. بهعبارت دیگر، در جامعهء ما هم احزاب و سازمانها و انجمنهای سیاسی و مدنی وجود دارند و هم افراد. با توجه به این ملاحظه شاید مناسب باشد که تشکیلات این تلاش شکلی از یک جبهه فراگیر باشد که بتواند هم افراد غیر متحزب اما فعال و هم سازمانهای سیاسی و انجمنهای گوناگون اجتماعی و حقوق بشری را در درون خود جای دهد.
بیهوده نیست که بشریت همواره از آزادی سخن گفته است و از این اصل مهم دفاع کرده است؛ آزادی در هر جامعهای به ویژه در جامعه استبداد زده ما اصل، و انتخابات آزاد وسیلهای برای به قدرت رسیدن حاکمیت ملت است. بنابراین تمامی مبارزات ما باید معطوف به دفاع از آزادیها و کلیه شرایط لازم برای تحقق انتخابات آزاد باشد. مبارزه برای این شرایط به معنای سرنگونی جمهوری اسلامی و تمام ساز و کارهایش در حاکمیت موجود است و در حالی که شعار دادن در مورد آزادی انتخابات بدون پافشاری بر مطالبهء این شرایط مفهومی غیر از مصالحه با حاکمیت جمهوری اسلامی و جستجوی راهحل از درون رژیم که غالباً پرهزینه و بیثمر است نخواهد داشت. اگر این شرایط به وجود آید و استمرار پیدا کند هیچ قدرتی به هیچ بهانهای نخواهد توانست خود را به مردم تحمیل کند.
نقش آقای رضا پهلوی در تحول سیاسی ایران
نمیتوان سخن از ایجاد قدرت جانشین در شرایط استقرار آزادی کرد و به امر طرفداران پادشاهی در ایران نپرداخت؛ حداقل نویسنده این سطور در نوشتههایش همواره به این موضوع نظر داشته است. مقدمتاً باید بگویم که برخورد من با مسئلهء پادشاهی در ایران به هیچوجه شخصی نیست و من با آقای رضا پهلوی هیچ خصومت شخصی ندارم. به باور من در یک نگاه گسترده و وسیع به عناصر تشکیل دهندهء مخالف جمهوری اسلامی ایران، پارهای موارد مثل کوشش او برای به دادگاه کشیدن خامنهای تأیید پذیر و پارهای دیگر مثل کمک خواستن و تقاضای همکاری از اسرائیل و آمریکا و یا هر قدرت خارجی دیگر مردود است. اما او را از این جهت مخاطب قرار میدهم که رهبری طرفداران پادشاهی در دست دارد و چون رهبری او جنبهء انتخابی ندارد و انتصابی بوده و بیشتر به مناسبت رابطهء خانوادگی میباشد از نظر من این نوع رهبری در ذات خود با حاکمیت ملت مباینت دارد.
علاوه بر این، در این سی سال گذشته فعالیت سیاسی آقای رضا پهلوی از تداوم و سرسختی لازم و کافی برخوردار نبوده است که او بتواند اعتبار رهبری عملی قدرت جانشین جمهوری اسلامی ایران را کسب کرده باشد. مع الوصف اگر قرار باشد رژیم سلطنتی در ایران روی کار آید از آنجا که برای سلطنت رقابتی وجود ندارد، همواره این خطر وجود دارد که او بدون کوچک ترین رقابتی، شانس پادشاه شدن را خواهد داشته باشد. نباید فراموش کرد که در اثر روی کار آمدن رژیم پادشاهی یکی از ستونهای حاکمیت ملت یعنی حق آزادی مردم درانتخاب رهبری از بین خواهد رفت.
بیتردید عدهای هستند که ادعا خواهد کرد که پادشاه در ادارهء مملکت مشارکت نخواهد کرد و این کار را به دولت و وزیران خود خواهد سپرد. این گونه تحلیلهای در شرایط اجتماعی امروز و تاریخ ایران به دور از واقعیت است و کسانی که او را به بازگشت رژیم پادشاهی در ایران تشویق و ترغیب میکنند بیتردید سر دوستی با او ندارند.
فراموش نکنیم که ما در تمامی تاریخ شاهنشاهی ایران فقط یک کورش داشتهایم که به درستی از حقوق انسانها سخن میگوید و یک کریمخان زند داشتیم که با تدبیری شایان توجه خود را وکیل الرعایا و نه شاه نام نهاد. وانگهی، متأسفانه درهمین تاریخ ایران به ندرت میتوان پادشاهی را جستکه عاقبت به خیر شده باشد... اگر رضا خان سردار سپه به پست رئیس الوزرایی اکتفا یا اعلان جمهوری میکرد، شاید آینده ایران به شکل دیگری رقم میخورد و عاقبت کارش و همینطور، عاقبت کار محمدرضا شاه پهلوی به آن جا نمی رسید که رسید.
متأسفانه در جامعه ما تاکنون نقش سلطنت چنین بوده است و علت آن هم کمبود فرهنگ دموکراسی و آزادی خواهی باید بوده باشد. اگر در تاریخ ایران حاکمیت مبتنی بر سلطنت به رشد دموکراسی و آزادیخواهی کمک نکرده است شاید به این علت باشد که حکومت موروثی در ذات خود تبعیض گرا است و تار و پود فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعهء ما طوری رقم خورده است که استبداد طلب است. پس نباید در انتظار معجزه بود، بلکه باید کوشید ابزار و امکاناتی که مشارکت مردم را در تعیین سرنوشت خودشان فراهم میکنند افزایش داد که عمدهترین آنها آزادی انتخابات با قبول اصل بدیل گرایی است.
ما در اینجا نسبت به دموکرات و آزادیخواه بودن آقای رضا پهلوی قضاوت نمیکنیم. اما اگر فرض را بر این بگذاریم که او آزادی خواه و دموکرات باشد، ضوابط و روابط و ساز و کارهای قدرت، به ویژه سنت پادشاهی در ایران و موقعیت کشور ما در منطقه و در جهان طوری است که او تبدیل به تصمیم گیرندهء تنها خواهد شد و لذا چاره ای غیر از اطاعت از قدرتهای بزرگ و وابستگی به آنها نخواهد داشت. پس آزادی و استقلال و دموکراسی مرتباً زیر فشار و خطر از بین رفتن قرار خواهند گرفت. تنها چارهء نیفتادن در این تلهء سهمگین وابستگی، بدیل گرایی در رهبری کل جامعه میباشد به شکلی که مردم بتوانند با بهرهگیری از تمامی آزادیهای لازم برای برگزاری یک انتخابات آزاد و عادلانه وارد عمل شوند و افراد مورد نظر خود را برای مدتی معین و مشخص انتخاب کنند.
اگر قصد آزادیخواهی و کمک به رشد آزادی در ایران و بنا نهادن اصل حق و مسئولیت انسانها در جامعه ایرانی است آیا بهتر نیست آقای رضا پهلوی مسیری را طی نکند که اشتباه بودن اش در گذشته ثابت شده است؟ اگر قصد شاهزاده خدمت به ایران و مردم ایران است بایستی بپذیرد که تحول عظیم گذار از شاهنشاهی به جمهوریت یک تحول اجتماعی و سیاسی و فرهنگی برای جامعهء ما محسوب میشود. تغییر نظام از شاهنشاهی به جمهوری در اثر جانفشانی ها و فداکاریهای مردم و روشنفکران سرزمین ما برای دست یافتن به یک نظامی جمهوری مبتنی بر دموکراسی و آزادی و استقلال بود که متأسفانه به کژراهه رفت و به حاکمیت دین و مذهب مبدل شد. نظام اسلامی حاکم بر ایران نظامی است که تمامی اصول جمهوریت را زیر پا گذارده رفتار و کردار او دال بر بیارزش بودن نظام جمهوری و بازگشت به سلطنت نمیتواند باشد. این امر تنها شامل میهن ما نمیباشد بلکه غالب جوامع در این رهگذرهای رشد و تحول هزینههای بسیار کلان پرداخته اند میهن ما از این امر مستثنی نیست و شور بختانه شاید میهن ما مجبور بشود برای حفظ این تحول اجتماعی بیش از اینها تحمل خسارت و بدبختی بکند.
اگر کمی انصاف داشته باشیم باید بپذیریم که رژیم پادشاهی در ایران از بین رفت است و رژیم جمهوری اسلامی سالهای آخر عمر خود را میگذراند و امروز ما در دوران تحول اجتماعی و فرهنگی سیاسی تازه ای یعنی در مرحله گذار از حاکمیت مذهب و دین به حاکمیت ملت هستیم تنها همراهی شفاف آقای رضا پهلوی با جمهوریخواهان و دفاع او از جمهوریت میتواند یکی از شکافهای موجود بین اپوزیسیون را از بین ببرد و به پیروزی مردم ایران کمک کند. این موضعگیری اگر انجام شود حسن نیت او را در خدمتگزاری به این تحول اجتماعی نشان خواهد داد و بدون شک بسیار مورد توجه مردم ایران و اپوزیسیون اعم از اپوزیسیون فعال یا اپوزیسیون غیرفعال، در داخل و خارج از کشور قرار خواهد گرفت و او در میان مخالفین رژیم جمهوری اسلامی ارج و منزلتی خواهد یافت که شایسته یک انسان آزاد و معتقد به حقوق بشر و طرفدار جدایی دین و دولت است.
تنها در اثر چنین شرایطی است که آقای رضای پهلوی احتمالاً میتواند کمک شایستهای به رشد و تحول جامعه کرده و در امر بدست آوردن آزادی و استقلال و حفظ تمامیت ارضی ایران و احترام به حقوق بشر و رعایت لائیسیته و سکولاریسم و باز گرداندن حقوق مردم ایران به آنان مفید واقع شود. در این صورت هم او زندگی مثمرثمری خواهد داشت و هم ملت ایران در راه رشدی شرافتمندانه گام خواهد برداشت و هم جوانان میهن ما از جمله فرزندان آقای رضا پهلوی در اقصی نقاط دنیا پراکنده و در بدر نخواهند شد.
بخشی از جمهوریخواهان ایران اخیراً سندی را تحت عنوان پیمان همبستگی ملی جمهوریخواهان برای استقرار و استمرار آزادی و دموکراسی در ایران انتشار داده اند امضاکنندگان این پیمان کوشش دارند گامهای مثبتی را در راه همبستگی جمهوریخواهان مستقل ایران بردارند و به امر تشکیل یک آلترناتیو جمهوریخواه مستقل و آزادیخواه کمک کنند. ما در بخش دوم ایننوشته کوشش خواهیم کرد در مورد نقش جمهوریخواهان مستقل و آزادیخواه در ایجاد دموکراسی و حاکمیت ملت در ایران پیشنهاداتی را به جامعه اپوزیسیون جمهوریخواه سکولار و لائیک و دموکرات ارائه دهیم .
ادامه دارد...
پيوند به «پیمان همبستگی ملی جمهوریخواهان برای استقرار و استمرار آزادی و دمکراسی در ایران»>>>
نظر خوانندگان
پيروز: بهتر از این نمیشد روشنگری کرد که طرفداران دیکتاتوری بگویند که کی باید چکار بکند تابظاهر جمهوری خواهان فرد یا افرادی را برای آینده ایران پذیرا باشند.
رحیم ظاهری: جناب قاسمی،
قسمت اول مقاله شما را در سایت سکولاریسم نو ، راجع به راهکار انتخابات آزاد، برای رسیدن به دموکراسی در ایران، خواندم و خواستم نظرم را راجع به آن به اطلاع برسانم . راه حل شما، به نظر بنده، به خواب و خیال بیشتر شبیه است تا واقع گرایی. با تعدادی جمهوری خواه مستقل و در نبود احزاب مستقل در ایران، به قول خودتان، ممکن است بفرمائید چگونه می شود مردم را بسیج کرد که حکومت را وادار به پذیرش انتخابات آزاد نمایند؟ نمی دانم چطور می شود بدون ارائهء بدیلی به مردم، می شود به آنها امید داد که اگر حکومت را سر نگون کردند، شیرازهء امور کشور از هم گسسته نخواهد شد و مملکت دچار خلاء قدرت نمی شود. شما کافی است که ماجرای به قدرت رسیدن خمینی را بیاد بیاورید. آن تیم همراهش از خارج کشور و سازماندهی قوی از طریق مسجد، و منابع مالی وسیع از طریق بازاریان. چطور فکر می کنید که با بخش کوچکی از اپوزیسیون، که جمهوری خواهان دموکرات باشند، می شود کاری به این پیچیدگی را سر و سامان داد؟ شما بهتر از من می دانید که بدون تشکیلات فرا گیر، هیچ اقدام سیاسی مقدور نیست. بهمین دلیل است که سر انجام بعد از سی سال، عمدهء سازمان ها و کوشندگان سیاسی در اپوزیسون، یک ائتلاف فرا گیر را برای خلق یک آلترناتیو انحلال طلب، در دستور کار خود قرار داده است. دوران حرف و حدیث بسر آمده و هنگام عمل است. بجای تخطئه کردن تلاش ها، دست همکاری دراز کنید. اگر با این اما و اگرها، رژیم اسلامی، یک کره شمالی دوم بشود، با بمب اتمی در دست، و زنجیر اسارتی طولانی بر گردن هموطنان من و تو، دیگر خیلی دير خواهد بود برای جبران اشتباه امروز ما. فکر نمی کنید؟
فرهنگ قاسمی: آقای رحیم ظاهری. از این که نوشته بنده را مورد نقادی قرار دادید از شما تشکر میکنم. مقولهء خواب و خیال و واقعگرایی نسبی است. نبود احزاب مستقل نباید بهانهای برای عدم ایجاد آنها باشد؛ لازم است بدانید که من از همان سالهای نخست انقلاب پنجاه و هفت مخالف آن بودم و اعتقاد به سرنگونی و یا به قول شما انحلال آن دارم و در این مورد مقالات بسیاری نوشته ام؛ با ایجاد آلترناتیو کاملاً موافقم و سالهاست که در این زمینه کوشش میکنم؛ از یک جنبش فراگیر کاملاً پشتیبانی میکنم اما اقدامات من اصولی دارد که شاید مورد پسند شما واقع نشود. در بخشهای دوم و سوم این نوشته کوتاه به دل نگرانیهای شما در حد امکان پرداخته ام. برای آشنایی بیشتر از شما دعوت می کنم به سایت رنگین کمان نگاهی بیندازید:
http://www.rangin-kaman.org/v1/
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.