بازگشت به خانه

جمعه 8 ارديبهشت 1391 ـ  27 آوريل 2011

 

غریزهء مساوات

سعید داورپناه

آقای لیکسینگ سان گویا، استاد زیست‌شناسی دانشگاه واشنگتن، معتقد است که بشر در طول زندگی تکاملی‌اش به «غریزهء مساوات» مجهز شده که عبارت است از واکنشی غریزی که ما را به مخالفت با نابرابری سوق می‌دهد. از دید او «رابین هود گرایی» هم یکی از مشخصات بارز و مشترک انسان ‌هاست و هم یکی از نشانه‌های تمایز انسان با بسیاری از جانوران دیگر.

اگر تشخیص «روان‌شناسان تکاملی» درست باشد پس جماعت مخفی ‌شده در جنگل‌های انگلیس در دوره قرون وسطی، آدم‌های آرمانگرا و ماجراجویی نبودند که به رهبری رابین هود بی‌جهت خود را به خطر می‌انداختند.

پروفسور سان بر این باور است که با وجود تفاوت‌ها و فاصله‌های اخلاقی، اقتصادی و اقلیمی در طول تاریخ اجتماعی، یک احساس مشترک در ژن بشر، او را وامی‌دارد تا کنجکاو این مسئله باشد که «هر کس چقدر نصیب اش می‌شود؟» یا به عبارت دقیق‌تر، ذهن بشر مدام درگیر این نکته است که آیا کسی بیشتر یا کمتر از او به دست‌ آورده است؟

تحقیقات آزمایشگاهی به سرپرستی سارا بروسنان، متخصص جانور‌شناسی، که منجر شد به تهیه یک گزارش علمی پر سر و صدا به نام «میمون‌ها به پرداخت نابرابر اعتراض می‌کنند»، نمونهء دقیق و ثبت شده‌ای است از یکی از حیوانات نزدیک به انسان که طبق ضرورت‌های حیاتی‌اش دارای ژن مشترک با انسان‌هاست، یعنی‌‌ همان «غریزهء مساوات».

گروه تحقیقاتی خانم سارا بروسنان نوعی از میمون‌ها را در یک روند طولانی، عادت می‌دهند که در ازای انجام کاری که به آن‌ها محول شده است جایزه‌ای دریافت کنند.

جایزه میمون‌ها تا مدت‌ها تکه‌ای خیار بود. اتفاق جالب که باعث برملا شدن غریزهء مساوات در میمون‌ها شده است در این تغییر کوچک نهفته بود که تیم تحقیقاتی به طور غیرمنظم و بدون هیچ دلیل مشخصی به بعضی از میمون‌ها به جای خیار چند حبه انگور دادند.

بعد از مدتی بقیه میمون‌ها متوجه این مسئله شدند و واکنش عمومی شان این بود که همگی شروع به اعتراض کردند. میمون‌ها به شیوه ارتباطی خود اعلام کردند که «عادلانه نیست، نه، اصلاً عادلانه نیست». اعتراض به جایی کشید که با عصبانیت تمام تکه‌های خیار را به بیرون از قفس نیز پرت می‌کردند.

بی‌شک سارا برونسان، متخصص حیوانات ماقبل انسان، از دید روان‌شناسی تکاملی قادر به توضیح مسئله بود. قضیه از دید گروه میمون‌های فوق به این صورت بود که اینجانوران در حین تلاش مشترک برای تهیه غذا، به صورت گروهی فعالیت می‌کردند و در طول تحول بیولوژیک خود یاد گرفته بودند که هر کس به اندازهء فعالیتش غذا نصیبش می‌شود.

بنابراین اگر سیستم «مساوات غریزی» در میان نمی‌بود از انگیزهء شکار و جستجوی اعضای گروه کاسته می‌شد. برعکس، در صورت تکرار مداوم حرکت‌های فرصت‌طلبانه و آسایش‌طلبانه به مرور سطح تولید و تغذیه گروه فوق افت می‌کرد تا آنجا که خطر جدی از بین رفتن این نسل و‌ نژاد نیز ممکن می‌شد. میمون‌های فوق، بر حسب ضرورت به مساوات تن داده بودند.

نکتهء جالب‌تر که از تحقیق فوق حاصل شده این است که چرا و با چه مکانیزمی، میمون‌های معترض تکه‌های مفید غذا را دور می‌اندازند؟ مکانیزمی که دانشمندان روان‌شناسی تکاملی از آن با نام «اعتراض به نابرابری» یاد می‌کنند. به عبارتی، حیوانات حلقه «انسان‌سانان»، توانایی این شیوهء رفتاری را در خود دارند که می‌توانند با اختیار و هوشمندی کامل از یک امکان مفید و موجود صرف نظر کنند تا شاید به امکان مفیدتری دست پیدا کنند.

‌بازبینی یک تحقیق آزمایشگاهی دیگر به نام «بازی نهایی» که این بار بر روی انسان‌ها تجربه شده است، تأکید دوباره و پیچیده‌تری بر ویژگی اعتراض به نابرابری است که از غریزهء مساوات‌طلبی نشأت می‌گیرد. آزمایش فوق را روان‌شناسان اجتماعی و روان‌شناسان رفتارگرا به طور مشترک انجام داده‌اند.

در این آزمایش به دفعات متوالی تحقیقاتی انجام می‌شود و هر بار دو گروه در آن شرکت می‌کنند. در هر بار، به گروه اول در درون اتاق یک اسکناس 10 دلاری می‌دهند ولی او باید با هر نوع تقسیمی که مایل است آن را با گروه دوم شریک شود. او می‌تواند تا حد 99 درصد پول را برای خود نگه دارد. نکتهء مشخصی که محققان به دنبال آن بودند واکنش‌های گروه دوم بود. جمع‌بندی آمارهای رفتاری به دست‌آمده از تحقیق فوق، باز هم تأییدی بود بر وجود مکانیزم اعتراض به نابرابری در انسان‌های گروه دوم.

با آنکه افراد گروه دوم از طرف گروه اول نسبتی از پول را سهیم می‌شدند، هیچ‌کدام از اتفاقی که شانس نابرابری را در اختیارشان گذاشته بود، راضی نبودند. مهم‌تر از همه آنکه با وجود تفاوت‌های وسیع نژادی، فرهنگی و اقتصادی بین افراد گروه دوم، اکثریت آن‌ها به پیشنهاد دریافت پول، وقتی که کمتر از 30 درصد وجه اولیه به آن‌ها تعارف می‌شد جواب رد دادند.

پروفسور لیکسینگ سان مشغول نوشتن کتاب کاملی دربارهء «غریزهء مساوات» است و بلندپروازانه امیدوار است موضوعات و دستاوردهای مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را به کنکاش در‌آورد.

از جمله بحث‌های دامنه‌دار، ادعای کارل مارکس بود که 150 سال پیش گفته بود: «هر کس به اندازه توانایی‌اش باید در تولید نقش داشته باشد و به هر کس به اندازهء نیازش داده شود». آقای سان به گفتهء خودش چاره‌ای ندارد جز آنکه در قلمرو نظری بسیار پیچیده‌ به جستجو، جمع‌آوری اطلاعات و نقد بپردازد؛ قلمرویی که در طول تاریخ، خشمگینانه صدای بشر را تکرار کرده است که «عادلانه نیست، نه، اصلاً عادلانه نیست.»

 

http://marde-rooz.com/?p=5963

 

 

محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:

توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.

کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.

 

بازگشت به خانه