|
چهارشنبه 23 فروردين 1391 ـ 11 آوريل 2011 |
انتخابات آزاد با وجود رژیم ولایت فقیه یا بدون آن؟
عیسی صفا
اصلاح طلبان، سازمانهای سیاسی چون فداییان اکثریت، اتحاد جمهوریخواهان و... شعار انتخابات آزاد را به شعار «محوری» خود تبدیل کرده اند. آیا انتخابات آزاد با وجود رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه ممکن است ؟ انتخابات مجلس با تحریم همگانی روبرو شد و گام مهمی را در همسویی نیروهای ضد دیکتاتوری رقم زد و زمینه هایی برای « زبان مشترک » که ضرورت مبارزه پیروزمندانه است، فراهم ساخت. اما زبان مشترک هنگامی به نیروی مشترک تبدیل می شود که محتوای آن به روشنی مشخص شود.
شاید بهتر باشد در آغاز تکلیف خود را با آنانی که انتخابات آزاد را بدون اشاره به شرایط مشخص و بطور کلی مطرح می کنند یکسره کنیم. باید ایرانیان برخود ببالند که سازمانها و افراد سیاسی نابغه ای وجود دارند که پیش بینی می کنند که رژیم بعد از ولایت فقیه هم دیکتاتوری خواهد بود و باید از هم اکنون با شعار انتخابات آزاد با آنها مقابله کردإ ریشه این پرت بودن سیاسی و خنده دار، لاابالیگری و نداشتن برنامه مشخص در چار چوب شرایط مشخص کنونی برای مقابله با ارتجاع حاکم است. انتخابات مجلس با شعار چون انتخابات آزاد نیست، تحریم عمومی شد. آیا هواداران انتخابات به دلیل شعار انتخابات آزاد به عنوان شعار محوری و برای همه فصول، منتظر خواهند بود تا در آینده آزاد نبودن آنرا تحریم کنند؟ از تحریمی به تحریم دیگر؟ مبارزه سیاسی یعنی این و دیگر هیچ؟ اکبر گنجی اخیرا کاندیداتوری عبدالله نوری را به عنوان «دستور سیاسی» برای انتخابات ریاست جمهوری در چهارده ماه آینده مطرح کرده است. اگر گنجی موسوی را به عنوان کاندید ریاست جمهوری معرفی می کرد، شاید عنصری کمیک و یا مبارزه جویانه در نظر ایشان یافت می شد.
شاید بازهم ضروری باشد تا از زاویه ای دیگر و تجارب گذشته به طرفداران بایکوت مطلق انتخابات در تاریخ سی و چند ساله در چارچوب جمهوری اسلامی هم قبل از تمرکز بر شرایط مشخص بپردازیم. تا کنون دو سونامی بر سر تحریم کنندگان حرفه ای فرود آمده است. انتخاب غیر منتظره خاتمی و کودتای اتنخاباتی اخیر. مردم با هجوم به صندوقهای رای و انتخاب خاتمی برای دوره ای فضای تنفس برای خود را فراهم آوردند. بی اعتنایی مردم به تحریم عینیت غیر قابل انکار یافته بود. کودتای انتخاباتی رژیم ولایت فقیه و مقاومت موسوی و کروبی در برابر آن، رابطه مستقیم با تجربه دوره یاست جمهوری خاتمی دارد. رژیم ولایت فقیه اصلا نمی خواست چنین دوره و فضای نیمه تنفس تکرار شود. با کودتایی کامل برای تحمیل احمدی نژاد، ظاهرا تحریم کنندگان می توانستند بگویند: ما ازاول گفته بودیم که انتخابات قلابی استإ اما قیام مردم با شعار «رای من کو» و سیر مبارزات عظیم مردمی علیه کودتای انتخاباتی دومین سونامی غم انگیز را برای سیاست تحریم رقم زد. مردم در انتخابات شرکت کردند ولی در برابر فریب و تزویر در خانه ننشستند. موسوی و کروبی هم شجاعانه در برابر ولی فقیه ایستادند.
آیا بعد از کودتای انتخاباتی و «امنیتی» کردن انتخابات مجلس از طرف ولی فقیه شعار«انتخابات آزاد» در چشم انداز کنونی و مثلا برای انتخابات ریاست جمهوری واقعی خواهد بود؟ اگر جواب منفی است آیا نباید شعار انتخابات آزاد را به عنوان شعار «محوری» کنار گذاشت و شعار و یا شعارهای دیگری را مطرح کرد؟ دینامیسمی که با جنگ و گریز انتخاباتی در گذشته شکل گرفته بود به پایان خود رسیده است. اما انتقال به دوره جدید بدون تغییر در فلسفه سیاسی بویژه از طرف اصلاح طلبان و طرح شعارهای راهگشا ممکن نخواهد بود. دوران فعالیت «کم هزینه» و چانه زنی در بالا گذشته است. رژیم ولایت فقیه در فضای نیمه باز مرگ خود را می بیند و با تمام قوا در برابر آن ایستاده است. اکنون باید بجای «فعالیت کم هزینه» سیاسی، از «مبارزه قاطعانه» حرف زد. باید از مبارزه بطور عام و مبارزه پی گیر و فداکارانه، بطور خاص اعاده حیثیت کرد. زمان آن فرا رسیده است که اصلاح طلبان نگران سمت راست خود چون خاتمی ها، گنجی ها، عبدی ها و... باشند و نه از سمت چپ.
فلسفه سیاسی حاکم بر اصلاح طلبان چه مذهبی و چه غیرمذهبی، در دوره ای حدود دو دهه بر نفی مبارزه بطور عام و نفی مبارزه انقلابی بطور خاص بوده است. آنها با دستکاری در تاریخ، انقلابات شکست خورده را در برابر اصلاحات پیروزمند می گذاشتند. یک دوره کتاب سوزانی کامل در ایران و جهان در دو دهه اخیر برای حذف فرهنگ انقلابی رخ داده است. از جمله تحریفات این بود و است که انقلابیها مخالف اصلاحات، انتخابات و مبارزات پارلمانی هستند. شعارهای سیاسی، ریشه ها و شیوه شکل یافتن و طرز عملی ساختن آن، عرصه نبرد ایدیولوژیک آشکار و پنهان اصلاح طلبان در برابر نظریات انقلابی است. مثلا خاتمی بدون توجه به رابطه قوا در آرایش سیاسی جامعه، از اولین دروه ریاست جمهوری خود تاکنون، یعنی با شرکت در انتخابات تحریم شده همگانی، دنبال «چانه زنی در بالا» بوده است. در حالیکه دیگر وی نه امکان «فشار از پایین» را دارد و نه چانه زنی در بالا. ایشان نفهمیده اند که بویژه در سیاست همه چیز موقت، نسبی و گذارا است. خاتمی در دوره اول اگر عرضه تکیه به مردمی را داشت که او را به عرش کشانده بودند، می توانست ولی فقیه را به یکی از حجره های قم تبعید کند. ایشان و دیگر انی که از «هزینه دادن» در مبارزه نگران هستند باید نگران فجایعی باشند که تاکنون رژیم ولایت فقیه ببار آورده و خواهد آورد. مگر جمع کردن دست و پای ولی فقیه چقدر هزینه داشت؟ در گذشته چون آینده، حلقه کلیدی چه باید کرد در سازماندهی مبارزات مردم علیه رژیم ولایت فقیه نهفته است. شعار محوری مردم در روزهای بعد از کودتای انتخاباتی علیه ولی فقیه و دولت کودتایی دست نشانده وی بود. ضرورت انتخابات آزاد، فضای باز سیاسی، آزادی احزاب سیاسی، آزادی بیان و... است. در چنین فضایی نیز، شعار مردم نه انتخابات آزاد، بلکه برکناری رژیم ولایت فقیه خواهد بود.
رژیم ولایت مطلقه فقیه تضاد اصلی جامعه ایران است. کودتای انتخاباتی بطور خیره کننده ای تضاد آشتی ناپذیر مردم با دیکتاتوری ولی فقیه را نشان داد. شعار مرگ بر خامنه ای و شعارهای مشابه نشان داد که مردم بخوبی دشمن اصلی خود را می شناسند. طرد و برکناری رژیم ولایت فقیه و همه نهادهای سرکوبگر وابسته به آن چون سپاه پاسداران، شورای نگهبان و... هدف اصلی جنبش ملی دمکراتیک را تشکیل می دهد.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=44667
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.