|
چهارشنبه 2 فروردين 1390 ـ 21 مارس 2011 |
سخنی با روشنفکران برخاسته از میان «تودهء بیشکل»
فرهاد جعفری ـ مشهد
در حین گفتگو با برنامهی افق در صدای آمریکا، جناب آقای «حسین قاضیان» در اشاره به آقای احمدینژاد از تعبیر «پوپولیست» استفاده کردند. در حاشیهای به صحبتهای ایشان؛ خواستم که اگر ممکن است معادلی فارسی برای آن نیز پیشنهاد کنند تا آنگاه اگر لازم شد، من نیز صحبتهایی داشته باشم وگرنه که خیر. که ایشان معادل «مردم نگر ـ مردم مدار» را برای «پوپولیست» بهکار بردند (نه، مثلاً، «مردمفریب»، «عوامفریب» یا...) و این شد که دیگر لازم ندیدم در حاشیهی گفتههای ایشان، توضیح اضافهای داشته باشم. چراکه توضیحات جدید ایشان، واجد همهی آن امتیازاتِ مثبتی بود که من مایل بودم دربارهی آقای احمدینژاد از زبان کسی و از جمله ایشان، و آنهم از یک تریبون عمومی به پرمخاطبی صدای آمریکا بشنوم.
اما در حین اینکه ایشان معادل «مردمنگر ـ مردممدار» را برای تعبیر «پوپولیست» پیشنهاد کردند و مشغول تفسیر آن بودند؛ «سیامک دهقانپور»عزیز، پرانتزی میان صحبتهای آقای قاضیان باز کرد و به ایشان یادآور شد که لابد منظور ایشان از «مردم» در تعابیر «مردمنگر» و «مردممدار»؛ «تودههای مردم» هستند!
که جناب قاضیان هم در تائید آن گفتند «بله. منظورم تودههای مردم هستند. تودههای بیشکل و سازماننیافته»!
تعارف که نداریم! «تودهی بیشکل» همان «عوام!» است.
با این تفاوت که اگر «طایفهسالاران مذهبی» از تعبیر «عوام» در اشاره به «عامهی مردم» (مگر منتسبان به خانوادههای مذهبی) استفاده میکنند [بدون آنکه به طبقه، خاستگاه اجتماعی یا ویژگیهای فرهنگی مردمان نظر داشته باشند]؛ «تودهی بیشکل» تعبیریست که «روشنفکران سکولار نخبهگرا» در اشاره به «هرکسی جز خودشان، و مردمان شبیه به خودشان، و آندسته از مردم که مخاطب پیامهاشان هستند» از آن بهره میبرند. بهاینترتیب که: از دید دستهی اخیر (روشنفکران سکولار نخبهگرا) هرکسی از عامهی مردم که مخاطب آنان، آثار و پیامهاشان نیست؛ لاجرم «تودهی بیشکل» است!
وگرنه؛ یعنی چه که در دلِ یک لفظ کلی و «اسم عام»ی چون «مردم»؛ چیزی به اسم «تودهی بیشکل مردم» را هم تشخیص بدهیم و استخراج کنیم و آن را از «کلیتِ مردم» متمایز کنیم؟!
مگر آنکه قصد داشته باشیم (البتهکه به نحوی مودبانه و محترمانه و تلویحی) خود را در «مرتبهای بالاتر و فراتر» از «عموم مردم» قرار دهیم و بدینترتیب؛ یا «تمایز اقتصادی و طبقاتی» و یا «تمایز فرهنگی» خود را (یا هردو را به طور همزمان) بروز دهیم؟!
در اینجا روی سخنم با «روشنفکران متصل به طبقات اعیان و اشراف قجری» نیست که همچون «طایفهسالاران مذهبی» برای خود «اصل و نسب» و «ریشه» و «اصالت خانوادگی» قائل هستند و دیگر مردمان را (جمهور مردمان را) فروتر از خود میدانند. کماینکه روی سخنم با «طایفهسالاران مذهبی» هم نیست. که آنان نیز خود و فرزندانشان را در مرتبهای بسیار فراتر از عموم مردم و فرزندانشان فرض میکنند.
چراکه دو گروه مذکور؛ هیچگاه قادر نخواهند بود در نوع نگاه خود نسبت به «جمهور مردم» تجدیدنظر کرده و از «اصل و نسب»ی که برای خود قائل هستند صرفنظر و تنها و تنها بر «شایستگیها و استحقاق فردی خود» تکیه کنند. یا برای آنکه انصاف را رعایت کرده باشیم؛ بهتر است بگوئیم "بسیار بهندرت ممکن است در میان آنان کسی پیدا شود که از چنان مزیتی صرفنظر کند".
بلکه روی سخنم با «شما»ست!
شمای «روشنفکر»ی که «از میان عموم مردم» برخاستهاید. فرزند همین «عامهی مردم» یا بهقول خودتان همین «تودههای بیشکل» بوده و هستید. و از قبل «سهم همین تودههای بیشکل از اموال عمومی»، به جایی، به ترازی، به مرتبهای و به منزلتی دست یافتهاید که پدرتان، یا مادرتان (یا پدربزرگ و مادربزرگتان) ازش برخوردار نبوده است.
«شما» چرا چنین میکنید؟!
شما چرا «پدران و مادران و عموها و دائیها و خالهها و پدربزرگها و مادربزرگهاتان» را «عوام» یا «تودهی بیشکل» میخوانید؟! آیا همین که یک یا دونسلتان به «تراز اقتصادی» یا «تراز فرهنگی» مربوط به «طبقهی متوسط» دست یافت کافیست برای اینکه خود را از جمع کثیری از مردم کشورتان که «حال آنها»، «گذشتهی نزدیک خود شما» بوده یا هست جدا بدانید و بالاتر بشمارید؟! و کافیست برای اینکه تلویحاً و از طریق استخدام چنین کلمات و تعابیری، آنان را دانسته یا ندانسته، مورد «تحقیر» قرار دهید؟!
بگذارید ببینم!
اصلاً فرض که تعابیر و تحلیلهای شما دربارهی «تودهی بیشکل مردم» [که آنان را از «مردم» جدا میکند بهنحوی که گوئی عدهای «مردم» هستند و عدهای «تودهی مردم»!] درست باشد. که نیست. اما گناه آنها چیست که «عوام» (بهتعبیر طایفهسالاران مذهبی) یا «تودهی بیشکل» (به تعبیر روشنفکران اشرافمنش قجری، یا شما روشنفکران نخبهگرا) هستند؟!
آیا اینکه (در تعبیر شما البته) «مردم!» نباشند و مثلاً «تودهی بیشکل مردم» باشند؛ «انتخاب طبیعی» یا «انتخاب تاریخی» یا «انتخاباجتماعی خودِ آنان» بوده است؟! آیا اینکه به هزار و یک دلیل، نتوانستهاند خود را تا «تراز اقتصادی» یا «تراز فرهنگی» من و شمای «طبقهی متوسطِ اقتصادی ـ فرهنگی» بالا بکشند؛ تقصیر خودِ آنان است؟!
یا تقصیر «حاکمان قجر» و «حاکمان پهلوی» و «حاکمان حکومتِ دینی»ست که اولاً اشتهای سیریناپذیری در نشستن بر سر «اموال عمومی» و «اختصاص و انحصار آن به خود، فرزندان و وابستگانشان» داشتهاند و ثانیاً آنچنان در اداره و تدبیر جامعه و کشورشان و «توزیع عادلانه و منصفانهی ثروت» و «فرصتهای رشد و ارتقاء»، ناتوان بودهاند که روزبهروز، بهجای آنکه از شمارشان بکاهند، بر «شمار طبقهی محروم و فرودست» افزودهاند؟!
گناه این زنان کرمانی و بندری که «خانم کتایون ریاحی» بزرگوارانه به میانشان رفته، در آغوششان گرفته و بر سرنوشت تلخ و غمانگیزشان گریسته است چیست که «شوهران بیکار»شان، حتا نمیتوانستهاند «نان»ی به خانه بیاورند تا چه رسد به «روزنامهها و کتابها و وبسایتهای من و شما»؟!
آهای «روشنفکران نخبهگرا»یی که از میان همین «تودههای بیشکل و سازماننیافته» برآمدهاید!
گذشت آن روزگاری که «تودههای بیشکل!» نمیتوانستند به روزنامهها و کتابها و وبسایتهای شما دسترسی داشته باشند تا مگر دریابند که چگونه به آنها و «سرنوشت غیرانتخابیشان» مینگرید، چگونه دربارهشان سخن میرانید و چگونه (دانسته یا ندانسته؛ خواسته یا ناخواسته) خود را فراتر و بالاتر از آنان محسوب میکنید!
اکنون تقریباً بر بام هر خانهای (حتا خانه و چادر و کپر آنان) یک دستگاه گیرندهی امواج تلویزیونی هست و مطمئن باشید که وقتی شما را (که فرزند خود آنان هستید) میبینند که آنها را به جرم «بیمسئولیتی خودتان در دفاع از حقوق آنان» (یا «بیکفایتی مدیران و حاکمان») «عوام» یا در شکل محترمانهترش «تودهی بیشکل» میخوانید؛ دلشان سخت میگیرد و درهم میپیچد.
از اینکه در عین نداری، در عین فقر، و در عین محرومیت؛ به هزار سختی و مشقت؛ شما را به مرتبه و منزلتی رساندند برای اینکه «مفسر و مدافع یک وضعیت عادلانه» باشید و به سهم خود «حقشان را بازپس گیرید» اما میبینند که «حتا شما» نیز فقط «تودهی باشکل!» را «مردم» میدانید و تنها رای آنان را محترم میشمارید و «باکیفیت» میدانید!
خوب که نگاه کنید و منصف که باشید:
اگر حقیقتاً مردمی هستند که «بیشکل»اند؛ تقصیر من و شماست. اگر «سازماننیافتهاند»؛ تقصیر من و شماست. اگر «بیسواد یا کمسواد»ند؛ تقصیر من و شماست. اگر «محروم یا فقیر»ند و لاجرم نمیتوانند مخاطب ما» باشند و «پیامهای ما را بگیرند» و «آنچنانکه ما میخواهیم عمل کنند»؛ بازهم تقصیر من و شماست!
پس چرا آنها را تحقیر میکنید؟!
کمی هم به «مسئولیتها»ی خود در قبال وضعیتِ تلخ و مصیبتبار آنان بیندیشید!
بگذارید از دوستی مختصرم با آقای «عباس عبدی» [که میدانم از این پرسش من دلگیر نخواهند شد] استفاده کنم و ایشان را خطاب قرار دهم که: «مگر از "نازیآباد" تا "گیشا" چقدر فاصله و اختلاف سطح است که در خرداد 88 "کیفیت رای مردمان" برایتان ارزش و اهمیت بیشتری یافت تا مثلاً 12 فروردین 57»؟! [بگذریم که در 22 بهمن امسال؛ با حضور چشمگیر «مالکومها» در صحنه؛ «کیفیت رای جمهوریخواهان»، تا حدی از پرده بیرون افتاد که برخی دوستان نتوانند روی «کیفیت رای خودشان» حساب ویژه باز کنند)].
محل ارسال نظر در مورد اين مطلب:
توجه: اگر عنوان اين مقاله را در جدول زير وارد نکنيد، ما نخوهيم دانست که راجع به کدام مطلب اظهار نظر کرده ايد.
کافی است تيتر را کپی کرده و در محل مربوطه وارد کنيد.