|
جمعه 25 آذر 1390 ـ 16 دسامبر 2011 |
ایول، ایول، داش علی رو ایول!
نامه ای ديگر به امام خامنه ای
حضور محترم رهبر عزیزم امام خامنه ای (ع)
"آقا"جانام سلام
این روزها هر چه نوریزاد خائن جلو می رود، منِ پشیمان از گذشته ی ننگین خود عقب می روم و احتمال می دهم یک روزی برسد که من هم مانند آن بر و بچه هایی که کف حسینیه را به خاطر این که حضرتعالی بر آن قدم نهادهاید می بوئیدند و می بوسیدند و می لیسیدند همین کارها را بکنم. والله به خدا این دنده عقب گرفتن من بی دلیل نیست. چطور انسان می تواند رهبری فرزانه مثل شما داشته باشد، و نخواهد کف پایش را ببوید و ببوسد و یا در مراحل بالاتر ذوبشدگی بلیسد (انشاءالله که قلقلکی نیستید و به حقیر اجازه ی چنین کاری را می دهید). من، مثل امیر اسدالله علم که دائم قربان صدقه ی شاهنشاه عزیزش می رفت، قربان صدقه ی شما رهبر عظیم الشأن ام می روم که این همه بارتان بود و من بی خبر بودم؛ که این همه بلد بودید و من کور و کر بودم. ای جــــــــــان!... فدای شما بشوم که این همه از دست های تان –ببخشید دست تان- هنر می بارد.
رهبرم! عظیم ام ! معظم ام!
می خواهم امروز با شما خودمانی تر از نامه های پیشین شوم و به شما مثل مسعود جان ده نمکی بگویم، ایول ایول داش علی رو ایول! واقعا ایول وَلاتِه. شما که این همه بلد بودی چطور شد ما در جنگ هشت ساله، بغداد را فتح نکردیم و صدام را از بین نبردیم؟ حتما مصلحتی در کار بوده است والّا با این همه استعداد، با این همه تکنیک، با این همه تاکتیک چطور می شود یک کشور مثل عراق را -که امریکا پنج شش روزه فتح کرد- فتح نکنیم.
بگذارید به شما بگویم علت این همه غلیان احساسات در من چیست. شما طی این یکی دو هفته شاهکارهایی خلق کردید عظیم که یکی یکی آن ها را نام می برم تا در تاریخ ثبت شود:
اولیش پایین آوردن هواپیمای پهپاد امریکایی ها بود. شما با این کارتان نشان دادید که آن هواپیما پهپاد نیست بلکه تهباد است! هاهاها! طنز من هم دارد مثل طنز سگ آستان تان ده نمکی می شود! من این موفقیت عظیم را خدمت شما تبریک و تسلیت عرض می نمایم. تبریک از بابت این که چه معامله ها با این هواپیما با امریکای جنایتکار خواهید کرد و تسلیت به خاطر این که هر کس از راه خواهد رسید یک متلکی چیزی به خاطر این هواپیما و این که مدل است و پنجره اش شبیه پنجره ی کولر ارج است و مگه این هواپیما کِشی یه؟ پس موتورش کو و این حرف ها بارتان خواهد کرد. ولی هم من، هم شما، هم حضرت باریتعالی مطمئن هستیم که این هواپیما هواپیمای راس راستکی ست و حضرت امام زمان (عج) با کنترل ماهرانه ی خود آن را بر زمین نشانده اند. واقعا این قدرت های پوشالی چه هستند که بلد نیستند یک هواپیمای کنترل از راه دور را هدایت کنند؟ آیا این ها می خواهند در جنگ علیه ما پیروز شوند؟ (البته یک چیزی بگویم بین خودمان بماند. لطف کنید به فرمانده ی نیروی انتظامی امر فرمایید موقعی که سربازان امام زمان می خواهند گاوی چیزی بکشند از اسلحه ی مناسب استفاده کنند چون دشمنان ما در پنتاگون ممکن است فکر کنند وقتی زور ایرانی ها به یک گاوِ اهلیِ بدبخت نمی رسد و با تفنگ حسن موسی هر چه او را می زنند از پا نمی افتد، چطور می خواهند با همان تفنگ به جنگ بزرگ ترین قدرت نظامی جهان بروند. به هر حال این یک توصیه است چون ممکن است شما فیلم گاوکشی را در یوتوب ندیده باشید و به شما گزارش غلط رد کنند).
اما دومین چیزی که مرا بسیار مسرور کرد، تهاجم گاز انبری جناب عالی به صدای امریکا و ابتدا زدن جمشید چالنگی با تفنگ دور زن، و له و لورده کردن پارازیت سازان و پارازیت اندازان بود. این را نگویم ایول چه بگویم؟ ماشاءالله به این دستگاه اطلاعاتی که در فاصله ی چند هزار کیلومتری هم مثل داخل خانه عمل می کند و تلویزیون های بیگانه را از تو می ترکاند و باعث تعطیلیِ –گیرم موقتِ- برنامه های آن می شود. واقعا ماموران امروز شما دست حاج سعید شهید را از پشت بسته اند. او از تصمیمات رئیس سازمان امنیت فرانسه با خبر بود، ماموران امروزی شما از تصمیمات رئیس صدای امریکا. واقعا مرحبا به این همه استعداد. خوب پوزشان را زدید. دست مبارک درد نکند. این برنامه ای بود که لااقل چند میلیون نفر در هفته آن را می دیدند و دچار بدآموزی می شدند. این برنامه می خواست بنیان زور و جنایت و استبداد را که شما باشید بلرزاند که بر عکس شد و خودشان لرزیدند (انگار این جمله و تشبیه، یکی از ارکان اش میزان نیست ولی نمی دانم کدام یک از ارکان اش. به هر حال اگر کمی و کاستی مشاهده کردید مرا به بزرگی خودتان عفو بفرمایید).
سومین چیز هم که باعث شادمانی بیش از اندازه ی من شد، پخش فیلم یار دیروز و دشمن امروزتان نوری زاد خائن بود. واقعا چه صحنه هایی را بچه ها مونتاژ کرده بودند و چقدر ما نسبت به آقای نوری زاد بدبین شدیم. طرف برداشته برای ما سلول انفرادی طراحی کرده! آخر مؤمن! سلول انفرادی "آقا" این شکلی ست؟ می خواهی بچه ها را تشویق کنی که ضد انقلاب بشوند و فکر کنند در زندان واقعی هم از این خبرهاست؟ واقعا این آدم، ضد انقلاب است. با زیبانمایی و هتل نشان دادن زندان می خواهد بچه های ما را به مبارزه تشویق کند تا از زندان نترسند. آخر مرد حسابی نشان می دادی که در زندان، بازجوهای آقا، زندانی را همچین می زنند که برق از کله اش و از یک جای دیگرش می پرد. یک فیلم می ساختی مثل فیلم زن حاج سعید شهید که آدم غلط بکند بخواهد کار سیاسی انجام دهد که در زندان چنان بلایی به سرش بیاید.
"آقا"ی عزیزم
من دارم با نوشتن این نامه ها روز به روز به شما علاقمندتر می شوم. امیدوارم در این نامه مانند نامه ی دفعه ی پیش ام سوتی ضدانقلابی نداده باشم. دیگر عرضی ندارم. تا نامه چهارم فدات.
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |