بازگشت به خانه

جمعه 18 آذر 1390 ـ  9 دسامبر 2011

 

ضرورت تاریخی تشکیل (ایجاد) «شورای ملی»

محمد حسین صدیق یزدچی

mohammad.sadigh@ymail.com

نظام سیاسی اسلامی ولایت فقیه حاکم بر ایران ضمن حرکت نوین خود، آشکارا و بی پرده در کار استقرار کامل ارادهء سیاسی/ اقتصادی/ فرهنگی استبداد مطلق فردی، یعنی اراده و خواست «ولی فقیه مسلمین» بر سرنوشت کشور ایران و سرکوب و از میان بردن کلیّهء حرکت های سیاسی ای است که حاکمیت مشروع ارادهء ملت ایران را مرکز مبارزات خود قرار داده اند.

در شرایط سیاسی حاکم :

1 ـــ سرکوب و محو پکپارچهء حقوق اولیهء انسانی ایرانیان، حتی از میان بردن آزادی های محدود و مقید به اما و اگر و مشروط ِ مصّرح در قانون اساسی این نظام.

2 ـــ وضعیت اقتصادی فاجعه بار و به شدت شکننده و گسترش فقر دامنه دار و غارت ثروت های ملی و دارايی های عمومی یعنی ذخایر طبیعی کشور به مثابه یگانه منبع تولید درآمد ملی از سوی باند های مافیايی مدیریت کنندهء سیاسی/ اقتصادی کشور.

3 ـــ معارضه و سرکوب کلیهء فعالیت های فرهنگی که بالش و رشد هویت و حیثیت انسانی را در کانون فکر وعمل خود قرار می دهند، یعنی آموزش آزادانه و بدون دخالت قیم های دینی و پلیس های ایدئولوژیک ِِ دانش ها به طور عام و علوم انسانی به طور خاص: فلسفه، جامعه شناسی، تاریخ، روانشناسی و... در تمام سطح های آموزشی، از ابتدايی تا دانشگاه، و عرصه های پژوهشی و تبدیل نظام آموزشی کشور به ماشین های شستشوی مغزی و تهی سازی ذهنیت کودکان و جوانان این سرزمین از تفکر و اندیشهء خردگرا و آزاد ِ بدون قیم های دینی، و سرکوب کامل و همه جانبهء خلاقیت ها د ر عرصه های نوشتاری/  گفتاری و به کمک ماشین جهنمی پلیسی/ امنیتی، و مبارزه و نابودی خلاقیت های عاطفی/ هنری: ادبیات، تئاتر، سینما، موسیقی و... آزاد و رها از قیمومیت ِ دینی و متولیان آن.

4 ـــ بحران بسیار عمیق و گسترندهء ناهنجاری های اجتماعی چون بیکاری و اعتیاد و تن فروشی به مثابه منبع تامین ابتدايی ترین نیاز های گذران و زیستن.

5 ـــ جایگاه مطلقاً منفی و هر چه شکننده تر نام و هویت تاریخی این سرزمین در عرصهء بین المللی و تهدید های هر روزی قدرت ها علیه استقلال و تمامیت ایران، از جریان سیاستگذاری های ضد منافع ملی و ماجرا جویانه و مبارزه طلبانهء نظام حاکم و تلاش حاکمیت در سرعت دادن به این تهدید ها و تشویق دولت های بیگانه و قدرت های خارجی به حمله به ایران جهت دست یابی رژیم به امکانات گستردهء سرکوب ارادهء آزادی خواهی ملت ایران...

6 _ و امور مشابه دیگر... که در اینجا به سر خط های زوال هر روزی این سرزمین اشاره کردم.

باری، فردای ایران در معرض خطرات بسیار جدی است؛ خطراتی که نتایج گرانبار و غیر قابل جبران حتی برای نسل های آینده را در بردارد.

به دیگر سخن فردای ایران بسیار تیره و مبهم است. نسل های آینده در معرض خطر های جدّی هستند. لذا بر تعهد تمام ایرانیان مسئول و آگاه است که آیندهء کشور و خانهء امن خود و آیندهء فرزندان خود را نجات دهند. همگان در مقابل نسل های جوان و فرزندان خود و سرنوشت آنان مسئولیتی سنگین را باید که بر عهده بشناسند. حال، به توجه به آنچه که یاد کردم، و همگان بیش و کم ابعاد آن را می شناسند، باید به نحو جّدی و مسئولانه به عمل پرداخت. برای ایرانیان در گذر از این هیولای مخوف استبداد دینی هیچ امکان دیگری به جز ارادهء جمعی ملت ایران برای رهایی وجود ندارد. هیچ قدرت دیگری بجز خواست جمعی و البته متحد ملت ایران برای رسیدن به آزادی، در هیچ شرایطی رهایی و آزادی و دموکراسی را برای ما به ارمغان نخواهد آورد.

در مقابل این افق پیشرو، ایرانیان آگاه و مسئول بیشماری در داخل و خارج کشور اما پراکنده وجود دارند که به امروز و هر روز تیرهء ایران می نگرند و به نجات آن می اندیشند و در تشکل هايی محدود و پراکنده راه چاره را می جویند. به گرد هم می آیند و در اتحادهایی محدود و شکننده به مبارزه و رهایی می اندیشند. اما مسئلهء خطرات به ژرفا رفته ای که تمامیت هویت ایرانیت ما و بقای تاریخی آنرا تهدید می کند بسیار فراتر از چاره جويی ها و اتحادهای محدود و گذرا، آن هم بر مدار ایده هایی محدود و بسا دور از واقعیت هولناک و سهمگین امروز جامعهء ایران است. در یک سخن: مسئله تنها دستیابی به آزادی و دموکراسی نیست بلکه رهایی از قدرت های اهریمنی می باشد که پنچه در ذره ذرهء این خاک افکنده و زوال تاریخی این سرزمین را آماج قرار داده اند. راه چاره فقط اتحادی در پهنهء سرزمین ایران و حضور و همراهی همهء ایرانیان است. اما در حال حاضر دو عرصهء عمدهء اپوزیسیون با افت و خیزهایی در کوشش و تلاش است:

1ـــ اصلاح طلبان که از گروه های سیاسی درون نظام و جدا شده از بدنهء حاکمیت ولایت فقیه شکل گرفته اند و با تفاوت هايی که مرز های روشنی ندارد می کوشند تا میان پرنسیپ های انقلاب اسلامی، و به قول آقایان ایده های انقلابی امام، از سویی، و برخی از مبانی سیاسی مغرب زمینی مثل جامعهء مدنی و حقوق شهروندی، سازشی برقرار کنند. آنان (اصلاح طلبان) اولاً و قویاً به حضور و نقش آفرینی اسلام در عرصهء سیاسی تاکید دارند. ثانیا شناخت و درک ایشان از ایده های بنیانی دموکراسی و آزادی ها، شناختی مبهم و آشفته و بعضاً غیر واقعی است. و مهمتر آنکه در نزدیک کردن نگاه و نظر اسلامی خود از سیاست با ارزشهای دموکراتیک غربی قویا دچار توهماتی هستند که ایشان را حتی از شناخت واقعیت های اجتماعی /سیاسی کشورشان و چند وچون گذر به آزادی ناتوان میسازد.

2ــــ تشکلها و گروههای سیاسی که از اسلام گرایی پالوده اند و خواهان دموکراسی وحاکمیت سیاسی غیر دینی.این جریانها از طیف های مختلف: مدافعان سلطنت مشروطه تا جمهوری خواهان شکل گرفته اند. میتوان گفت که این تشکلها عموما برنظام سیاسی لائیک/سکولرابتنأ بخشیده اند.اما وابتدأ به جهت فقدان نظام سیاسی دموکرات از وجه تاریخی در ایران و غلبهء کامل رژیمهای استبداد مطلق در این کشور و نیزفقدان مبارزات سیاسی دموکراتیک تاریخی در ایران، باری در میان این جریانها نیز بعضا شناخت شفاف وبی ابهامی ازنظام لائیک/سکولر دیده نمی شود. اما آنچه که هست اینکه : اولا این تشکلها تعارض ودشمنی با غرب و ارزشهای آن ندارند و ازاین بیماری کشنده شفا یافته اند و ثانیا از خواب خوش وتباهی آفرین" بازگشت به خویشتن" و جان بخشیدن به ارزشهای یکسره ضد آزادی این گذشته، بیدار شده و به ایده های عقلانی سیاسی روی آورده اند. واز اینجاست که جویای دموکراسی و نظام لائیک اند.برای ما درحال حاضرمهم آنست که مبارزان سیاسی واپوزانهای غیر اسلامگرا از دوراهه منزل "خویشتن گمشده" وجستجوی این گذشتهء درخشان اما مطلقا تیره، گذشته اند وبه ارزشهای سیاسی انسان مدار مغرب زمین روی آورده اند و در کارسیاسی به درجه ای ازعقلانیت رسیده اند، که این خود تحولی درخشان بوده ونقطهء امید است. فراموش نمی کنیم که پیشاپیش این تحول که برای نخستین بار در تاریخ ما وقوع مییابد نسل جوان وپویای واقعیت یا واقعیت های پیشرو آنهم به نحو عقلانی، ایستاده است. بنابراین یکی از هدفهای اصلی اپوزیسیون سیاسی امروز ایران به ضرورت بایدنیرو بخشیدن وپیش راندن ایده های سیاسی عقلانی وانتقال آنها به میا نهء توده های ایرانی باشد.ما برای پیروزی در جهت استقرار دموکراسی و رسیدن بدان ناچارازآنیم که توده های ایرانی را که شناختی معتبر از دموکراسی وهدفهای انسانی آن ندارند با مبانی دموکراسی در زبان وبیانی ساده آشنا کنیم تا در فرداهای روشن وقتی به پای صندوق های رأی میروند بدانند به کی وچرا رأی میدهند و کدام کسان مدافع منافع ملموس زندگی روزمره و این جهانی آنان خواهند بود.آموزش دموکراسی وآگاهانیدن توده ها به حقوق عینی و واقعی شهروندیشان از وظایف اولیه و ساختاری اپوزیسیونی مسئول است.ولذااین مهم باید که در کانون وظایف " اتحادی ملی" قرار گیردکه بدنبال خصلتها و مبانی آنرا توضیح میدهم. حا ل با توجه به آنچه که از واقعیت پیشرو و شرایط سیاسی /اقتصادی/فرهنگی حاکم بر ایران می شناسیم ومی بینیم، این وضعیت تمام کنشگران سیاسی وتمام اهل فکر ونظر را به عنوان "ایرانی" و فقط "ایرانی" ودر تمام گرایشهای سیاسی / عقیدتی / دینی / زبانی / قومی پیشروی مسئولیتی تاریخی گرانسنگ قرار میدهد تا نخستین گامها را جهت پیدایش حرکتی یگانه ومسالمت جو در سطح ملی سطحی که تمام تشکلهای سیاسی را در برگیرد، پیش نهند. ارادهء جمعی در راستای چنین تشکلی ودر حالی که منافع ملی ایران درمعرض تهدید جدی است تحرکی را باعث می شود که به پیدایش اپوزیسیونی نیرومند با ایده ها یی روشن برسدکه آن، هم نیا زهای سیاسی/اجتماعی ایران امروز رادر نظر میگیرد و هم پلات فرمی دموکراتیک را در هدف وبرنامهء کنش و کار اپوزیسیون یگانه ومتحد قرار میدهد. پیدایش چنین تشکلی از مبارزان آزادی و برمحور ارزشهای شناخته شدهء حقوق اولیهء انسانی وبا هدف استقرار نظام سیاسی دموکرات درایران ودر دقیق ترین و علمی ترین تعریف آن برای نخستین بارمیتواند در ایران اتحادی واقعی و عینی را از تمام جریانها وگروه ها و نهادهای سیاسی/اجتماعی در راستای پی افکندن: الف ـــ حق شهروندی در تعریف دقیق سیاسی آن.ب ــــ حرکت و مبارزه برای رسیدن به جامعه ای سیاسی/دموکرات و دولتی برآمده از رأی مستقل وآزاد وعقلانی شهروندان ایران، ممکن سازد وافقهای روشن وامید بخش را در امر رهایی تاریخی جامعهء ایران ازتمام شکل های استبداد سیاسی، پیشروی ایرانیان بگشاید. یاد آور می شوم که تشکلی این گونه وبا نام"شورای ملی" گرایشهای سیاسی را بدون استثنا در خود جای می دهد.مبارزان سیاسی که در این تشکل گرد می آیند در کانون ایده های سیاسی خود مبارزه برای برچیدن جدی تمام اشکا ل استبدادهای تاریخی ایران را اولویت می بخشند.

بنا بر آنچه گذشت و درجهت دسترسی به چنین اپوزیسیونی نیرومند پیشنهاد من تشکیل تشکلی است با نام " شورای ملی". به ضرورت ماهیت ایده های نوین سیاسی که در مبارزان وکنشگران و صاحب نظران وجود داشته یا خواهد داشت، بنا به ماهیت مبارزه ای سیاسی عقل گرا، پدیده ای بنام رهبر سیاسی شاخص که چونان کانون وحدت بخش و موتور مبارزه عمل میکند لزوما ومنطقا منتفی است. یعنی مبارزهء سیاسی امروز که بربنیان نیاز های عقلانی انسان اجتماعی/سیاسی عمل می کند هیچ نیازی به رهبری شاخص از نوع انسانی بهره مند از فرهءایزدی یا نماد(سمبلی) ملی و چهره هایی اینگونه ندارد.زیرا که در سنت تاریخی مای ایرانی و در پاره های متنوع فرهنگ گذشته ازاین نماد هافراوان یافت میشود واز هر گوشهء تاریخ استبدادی ایرانی میتوان کس یا کسانی را به مثابه نماد وحدت بیرون کشید و به خورد خلق استبداد زده داد،.اما مبارزه ای دموکراتیک و عقلگرای به هیچ روی نیازمند رهبری فرهیخته نیست تا همگان اختیار خویش را بدوسپارند ودر پی او گام بردارند و بدو گوش سپارند. بنظر میرسد که ملت ایران اثرات ویرانگر و تباه رهبری کرزیزماتیک را سی وسه سال است که تجربه میکند. بنابراین تشکلی سیاسی دموکراتیک در عمل سیاسی، رهبران خودرا انتخاب می کند و با گذر زمان به تغییر و تبدیل و جانشینی آنان اقدام می نماید. در واقع امر رهبر یا آن نماد مبارزهء سیاسی در مقام اول رشد وبلوغ سیاسی/عقلانی خود چنین تشکلی خواهد بود.این رشد عقلانی سیاسی جنبش وشناخت ودرک سیاسی آن خواهد بود که کار رهبری سیاسی را شکل می دهد. مهم آنستکه تمام مبارزان سیاسی و بدنبال آنان فرد فرد ملت ایران بدانند که در کار سیاسی ومبارزه برای دموکراسی وتشکیل نهادهای سیاسی و ادارهء جامعه به هیچ عنصر ربوبی یا مقدس، به هیچ فرد قدسی مآب از هر نوع آن : امامی شیعی، نایب امامی، پیر ومرشدی خانقاهی، قهرمانی اسطوره ای،سلطانی وحدت بخش قومیت ایرانی یا ملت ایران ودیگر چهره هایی از این نوع تحت هیچ بهانه نیازی نیست. چیزی را که در مبارزه ای سیاسی واقع گرا وخرد جوی و درراستای رسیدن به دموکراسی درجامعهء ایران نیازمندیم، همان شعور ودرک عقلانی مبارزان سیاسی، دانش لازم سیاسی برای پیش راندن مبارزه است.لذا با روشنی وبسیار شفاف وبدون راست وچپ زدن ها باید که مبارزهء سیاسی را ازاعتقادات دینی بطور کامل و بی گفتگو ویکبار برای همیشه بپالائیم. تکرار می کنم وظیفهء تمام ایرانیان مسئول در کارسیاسی ست که پهنهء سیاست و کنش وکردار سیاسی را برای همیشه و با تمام نیرو از حضوروغلبهء دین مصون دارند. جایگاه درست و به حق امور قدسی فقط و فقط در حریم خصوصی انسانهاست ودر وجدان خصوصی فرد انسانی. همین ونه چیزی بیش.بی پرده می گویم هر حرف وسخنی، هر نظر وتحلیلی از هر مرجعی که صادر شود وبه خواهد نکته ای را که چونان اصلی وپرنسیپی بیان کردم، خدشه دار کند از نگاه عقلانی ترهاتی بیش نخواهد بود وارزش شنیدن ندارد.میتوان افزود که این شرط نخستین اصل خدشه ناپذیر حضور وهمکاری در این اتحاد است.

حال محورهایی را که این "شورای ملی" باید بر آنها ابتنأ گیرد در چند عنوان طرح می کنم. هر یک از این محورها باید چونان اصلی بنیانی Axiome تلقی شود. چرا "آکسیوم"؟ زیرا هر ایده ای زیر این عنوان، منطقا اصلی است که به هیچ نحو نمیتوان از آن تخلف کرد ویا در جوهرهء ایدهء که در آن اصل بیان میشود، تغییری به وجود آورد.توجه همگان را به این نکته جلب می کنم که محورهایی که در پی می آید به هیچ عنوان ایده یا نقطه نظری نیست که گرایشی سیاسی خاص یا حزب و تشکلی معین ازآنها دفاع می کند بلکه ینیانهایی است که با روشنی حقوق ملت ایران را بی کم وکاست همچون دیگر ملتها تامین می کند. در جوهرهء ایده های این محورها ابتد ايی ترین و بنیانی ترین حقوق شهروندی ایرانی به لحاظ آمده. صاحب این قلم مدعی نیست که آنچه را که به مثابه محورهای اصلی دموکراسی و اساس پیدايی شورای ملی ارائه می دهد، منحصربدانهاست. بلکه دیگر صاحب نظران نیز می توانند نظرات بیشتری را بر این محور ها بیفزایند. اما بدان شرط که وارد مناظرات ومجادلات بی ثمر نگردند. مبتنی بر این اصل تمام مبارزان سیاسی ازهرگرایش و اعتقادی که باشند به ضرورت این اتحادواین شورا میتوانند وباید در عرصهء آن وارد شده وبکوشند تا تشکلی اینگونه را به نیرومند ترین اپوزیسیون سیاسی امروز ایران مبدل سازند و کار مبارزه ای دموکراتیک در جهت ساختن نظام سیاسی دموکرات رادر جامعهء ایران و با یاری تمام ایرانیان ممکن سازند. تنها شرط پیشروی همگان آنست که بی چون وچرا واما واگر محورهایی را که بدنبال شرح می دهم چونان اساس مبارزه بپذیرند. نکتهء مهم دیگر آنکه در این شورا به جهت ماهیتش که عنوان ملی را برخود دارد، به ضرورت وباید که نمایندگان قوم های ایرانی و تشکل های سیاسی آنها با پذیرش ساختار شورا وپذیرش مبارزهء سیاسی مسالمت جو برشیوه های دموکراتیک آنگونه که در کشورهای دموکرات ساری وجاری است به همکاری و همدلی اقدام کنند. بی تردید و از آنجا که مفهوم ملت یا ملیت ایرانی با حضور ومشارکت فعالانه وسیویل اقوام ایرانی تحقق مییابد، باری حضور ونقش قوم های ایرانی اجتناب ناپذیروضروری است.و یادآور باشم که این اتحاد مطلقا برگرایش سیاسی خاصی که چونان ساختاری ایدئولوژیک عمل می کند نمی تواند ونباید ابتنا بخشد زیرا فرض پذیرش چنین امری از گام نخست بنیان دموکراسی را تهدید میکند. برعکس ایده هایی که به مثابه برنامهء این وحدت پیشنهاد می شود دقیقا وبدون ابهام در راستای هدفهای شناخته شدهء دموکراسی است.و دقیقا انتخاب نام وعنوان "شورای ملی" واطلاق آن به این اتحاد ِ اپوزانها بدان است که تشکل در صدد مبارزه برای استقرار حاکمیتی دموکراتیک در سطح ملی است.

 

اما محورهای بنیادین تشکیل "شورای ملی" :

1ــــ پذیرش و تأکید بروحدت و یکپارچگی جغرافیائی/سیاسی/اقتصادی/نظامی کشور ایران

2ــــ پذیرش وتعهد روشن وبدون ابهام در دفاع واستقرار کلیّهء آزادیهای فکری، اعتقادی، مذهبی از هر مبديی وخاستگاهی سیاسی/ فلسفی / دینی برای کلیهء فرد های ایرانی بطور کامل ونامحدود.شهروندان ایرانی درانتخاب فکر ونظر واندیشه از هر خاستگاهی آزادی نامحدود دارند و حق دارند تا اندیشهء خودرا در آزادی کامل وبدون نگرانی وترس به شکل گفتاری و نوشتاری پراکنده سازند قهرا تحقق این آزادی نباید حق یا حقوق دیگران را در تحقق آزادیها شان خدشه دار سازد. حدود چنین رعایتی را بعدا قانون گذار تعیین خواهد کرد. با این شرط که تدوین هر قانونی در این باب با روح این اصل معارض نباشد.

3ـــ ابتنأ روشن برنظام سیاسی لائیک/سکولر ضمن تاکید برجدايی قاطع وکامل پیکرهء نهاد دولت و تمام نهادها وسازمانهای تحت پوشش آن از نها د دین ومتولیان آن به نحو روشن. ــــ متولیان دین دراسلام ومذهب شیعه تمام سلسله مراتب روحانیت: فقیهان شیعی با عنوان آیت الله، ملایانی که امور دینی اهل دیانت را اداره میکنند، امامان جمعه،روضه خوانان، طلبه های علوم دینی و...را در بر می گیرد.ــــ و تعهد دولت Etat به اینکه : دولت در مقابل تمام ادیان موجود در ایران : اسلام /مسیحیت / یهود / زرتشتی وهر مذهبی دیگر قاطعانه بیطرف خواهد بود.نهاد دولت فاقد "دین دولتی" است.برای نهاد دولت هیچ ارزش اعتقادی خاصی چونان امری مقدس شناخته شده نیست واز برجسته سازی امری قدسی کاملا برکنار است.دولت در مقابل تمام آرا و اعتقادات و اندیشه ها از هر مبدئی، بیطرف است.

4ــــ ابتنأ روشن و دقیق برآزادی مدرسه و نهاد آموزشی از هر گونه آموزش و گرایش دینی /مذهبی در مدرسه های دولتی. مدرسه نهادی آموزشی است که درآن فرزندان ایران به کسب دانشها که اموری قطعی و یقینی اند می پردازند لذا آموزش امور اعتقادی که در ماهیت خود متنوع وپراکنده بوده و فاقد قطعیت عینی هستند، از عرصهء مدرسه بیرون نهاده می شوند. نظام سیاسی دموکرات به خود اجازه نمیدهد تا ذهن کودکان رابا آموزش امور ایمانی که دارای پراکندگی وتعدّد است به زیر سیطرهء آئین ودیانتی براند.

5ــــ رهايی نظام حقوقی که روابط حقوقی شهروندان را اداره میکند از دخالت قاطع و کامل شریعت.

6ـــ تمام کسانی که در محدودهء جغرافیايی ایران زندگی می کنند شهروندان ایران شناخته می شوند. نظام سیاسی دموکرات حاکم برایران برای تمام ایرانیان حق شهروندی را به طور برابر ویکسان می شناسد. نظام سیاسی حاکم هیچ حق و امتیازی خاص را تحت هرعنوانی برای هیچ شهروندی ایرانی از هر پایگاه اجتماعی، نمی شناسد.تمام شهروندان ایران در بهره وری از کلیّهء امکانات اقتصادی، سیاسی، آموزشی، علمی وغیره دارای حقوق کامل برابر هستند. در این راستا هیچگونه امتیاز یا برجستگی قومی بر قوم یا قوم های دیگر شناخته شده نیست. هیچ برتری یا امتیازی برای هیچ طبقه یا گروه اجتماعی نسبت به دیگر شهروندان مطلقا وجهه قانونی ندارد. اصل برابری شهروندان، برابری روشن وبدون خدشه،تمام ایرانیان را بدون اعتبار بخشیدن به پایگاه ونقش اجتماعی آنان و فقط زیر عنوان"شهروند" اقتضأ دارد.

7ـــــ سرزمین ایران متعلق به تمام ایرانیان است که در محدودهء آن زندگی میکنند. تمام منابع و ثروتها و امکانات طبیعی بطور برابرمتعلق به همگان است. کلیّهء قوم های ایرانی حق دارند تا از امکان گذر و شرکت در ساختارهای سیاسی : دولت،قانونگذاری، نظام حقوقی بطور کاملا برابر ویکسان برخوردار گردند. تمام امکانات سیاسی/ فرهنگی/ آموزشی بطور برابر در اختیار تمام اقوام ایرانی که شهروندان ایران شناخته می شوند، قرار می گیرد.

از نگاه نظام سیاسی دموکرات و دولت آن برای تمام ایرانیان تنها یک عنوان شناخته می شود وآن " شهروندی" است. تمام عناوین دیگر مثل وابستگی قومی وزبانی یا دینی یا سلسله مراتب آن وجهه حقوقی ندارد.گرچه اقوام از حق آزادی زبان وسنن قومی خود برخوردارند..

مفهوم ملیت ایران زمانی تحقق عینی و واقعی می یابد که تمام اقوام ایرانی : فارس، کرد، آذری، بلوچ و..... به نحو برابرو یکسان در مدیریت سیاسی / اقتصادی / فرهنگی / حقوقی و بدون تشخص و امتیازی برای قومی خاص، شرکت فعا ل داشته باشند.

نظام سیاسی دموکرات چنین ضرورتی حیا تی را تضمین کرده و به اجرأ در می آورد.

اصولی را که در اینجا و با دقتی لازم تنظیم وبر شمردم، در معرض نظر و تامل همگان قرار میدهم وانتظار دارم که هم کنشگران سیاسی وهم اهل فکر ونظر با ژرف بینی اصول این تشکل را مورد مداقه قرار دهند. برای این قلم تنها یک هدف انگیزهء اندیشیدن سیاسی ونقد تاریخی است. می کوشم به مثابه فرد مسئول ایرانی که به سرنوشت سرزمین اجدادی خویش می اندیشد، راه گذر به آزادی ودموکراسی را که در یک سدهء اخیربرای تحقق آن جان پاک انسانهای فرهیخنهء بیشماری فدا گشته، شاید وبلکه اندکی موثر افتم.

با آرزوی پیروزی و سربلندی برای سرزمین بسیار دیرسال ودیر زیست ایران و تمام کوشندگان آزادی.

پاریس 14 نوامبر 2011

 

یادداشت: پیش ازین در مقاله ای به نام "اصلاح طلبان و نظام ولایت فقیه"، جهات عمدهء نظام ولایت فقیه را شرح کردم که در سایت "عصر نو" قابل دسترسی است.

http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=18264

 

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com