بازگشت به خانه

چهارشنبه 16 آذر 1390 ـ  7 دسامبر 2011

 

اسلامگرایی… و بهار عرب

مصطفی الفقی

مترجم: محمد حسن فلاحیه

جنگ شش روزه ژوئن 1967 بین عرب ها و اسرائیل بی تردید سرآغاز فصل جدیدی از احساس سرشکستگی نزد افکار عمومی آن زمان عربها بود که شکست را برآمدی حتمی می‌دانستند، چونکه بر این باور بودند که دوری حکومت جمال عبد الناصر از جریانات اسلامی و نزدیکی بیش از حد ایشان به بلوک شرق - اتحاد جماهیر شوروی و همپیمانان آن، نتیجه‌ای جز شکست ندارد. بسیاری از کارشناسان آن‌زمان پس از آن حادثه سخن از فروپاشی "ناسیونالیزم عرب" و افول "سوسیالیزم جهانی" سخن به میان آوردند، و راهکاری جز "اسلامگرایی" که قابلیت بسیج کردن توده‌ها و برآوردن خواسته‌های ملت‌ها را داشت گزینه دیگری را پیش رو نمی‌دیدند. به همین علت اولین ظهور رهبر سابق مصر "جمال عبد الناصر" پس از شکست ۶۷ یک مناسبت دینی را برای سخنرانی با مردم برگزید. این حضور نزد بسیاری بعنوان نخستین گام برای آشتی بین ملی گرایان وناسیونالیستهای عرب تلقی شد.

مساله در این حد نماند بلکه در آن‌زمان وسایل اطلاع‌رسانی دولتی سخن از ظهور مریم عذرا در آسمان کلیسای زيتون قاهره سخن به میان آوردند و انگیزه حکومت گران مصر دوران عبد الناصر برای کاربرد چنین ادبیاتی روز بروز بیشتر می‌شد، این عقب‌گرد به شیوه خاص حکومت ناصری برای استفاده ابزاری از دین و ارزشهای دینی و کاربرد آنها در شرایط ویژه مخالفت بسیاری را بر انگیخت.

مخالفان شیوه حکومت انقلابی عبدالناصر و حکومتهای انقلابی متکی بر توده براین باورند که این تحول در نگرش رهبر مصر، گو اینکه تصمیم بر اعلان رسمی بازگشت به ارزشهای معنوی الهام بخش پیروزی وشکست بود که چه بسا شکست را با اتکا بر ارزشهای دینی (اسلامی یا مسیحی) تفسیر ‌کند تا بتواندشکست خود را که نا امیدی در بین ملت عرب افزایش داد توجیه کند وبتواند سریعتر دل ملت را در اثر این شکست فاجعه بار به دست آورد.

این مدل حکومت داری که بعداً در خاورمیانه شاهد مدلهای مشابه‌ آن بودیم بر محورهای زیر تکیه می‌کند:

نخست: اگر نگاهی گذرا به دهه‌های جهان عرب بیندازیم متوجه می‌شویم که ناسیونالیزم تنها ایدئولوژی‌ای است که توانست بسیار سریع در این منطقه گسترش شکوفایی داشته باشد.

این امر به خاطر قرائت منحصر به فردی است که ناسیونالیستهای عرب داشتند. گفتمان آنها در مخالفت با اسرائیل وغرب وهشدار از توطئه آن کشورها برای چیره شدن بر نفت کشورهای عربی جذابیت خاصی برای مردم داشت و تبدیل به شعار همیشگی این ایدئولوژی و شاخص بارز این مرجعیت فکری شد.

در برابر این ایدئولوژی، چپ‌های عرب در شرایط زمانی معین عقب نشینی قابل ملاحظه‌ای داشتند، بویژه بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شورروی وازهم پاشیدن نظام کمونیستی که عملاً قابل استفاده واجرا به نظر نمیرسد جز در دل هواداران آن، در حالیکه پروژه اسلامگرایی پشت پرده به حیات خود ادامه میداد از همان ابتدای پیش پا افتادن برخی تحولات مدرن در اوایل قرن بیستم، که با فروپاشی امپراطوری عثمانی وخلافت اسلامی پروژه اسلامی به همین شیوه ناشناخته گام برمیداشت.

چند سالی نگذشت که گفتمان اسلام گرا به همان شیوه خود را در مناسبت‌های متعدد مطرح می‌کرد وبه صورت آشکار از اوایل قرن بیستم به بعد ریشه‌های این ایدئولوژی مستحکم تر شد تا اینکه در سال 1928 در شهر اسماعیلیه مصر گروه «اخوان المسلمین» به دست حسن البنا رسماٌ اعلام موجودیت کرد و وارد صحنه سیاسی مصر وجهان عرب شد. برغم اینکه این گروه در ابتدا بعنوان گروه دعوت وارشاد با گرایشات دینی شناخته شد، اما محتوای سیاسی آن برای مدتها برای همه شناخته شده وبرای کسی پوشیده نبود، یقیناً این تاکتیک عکس العملی بود به فروپاشی آخرین خلافت اسلامی یعنی عثمانی است، ویقیناً ما بر این باوریم که این گروه اسلامی «اخوان المسلمین» سرآغاز تولد رسمی اسلام سیاسی به معنای مدرن آن است، این گروه اتوماتیک وار پروژه خود را در عرصه مطرح کرد که تاکنون نیز بر آن پافشاری میکند.

نکته دوم: شکست‌های پی در پی عربها بویژه شکست 1948 و 1967 از اسرائیل در ناخوداگاه شهروند عرب احساس خواری وخفت را انباشت میکند. چه بسا این احساس در بسیاری ازمناسبت‌ها سر به بیرون می‌کشد وگاهی به ناخداگاه عقب نشینی میکند، هر چقدر سعی در مخفی نگه داشتن آن ‌شود. بازگشت عربها به دین واعتقدادات دینی پس از این وضعیت، طبیعی به نظر می‌رسد. چه بسا در این بازگشت، جستجوی اهدافی برای راهکار مشروعیت بخش نیز نهفته باشد، بویژه دین اسلام آمیزشی از مفهوم عربگرایی معرفی می‌شود که ناسیونالیزم وقرائت معاصر از اسلام در آن نهفته است وبعنوان تمدن عربی اسلامی معرفی وشناخته میشود. این تفکر باعث زنده ماندن «اسلامگرایی» در سده گذشته پس از فروپاشی خلافت عثمانی در بین عربها بود وهر از گاهی بصورت غوطه ور سر به بالا وپایین میکشید ودر این گیرودار سه دهه پیش که جریانات اسلامگرا توانستند به نقطه اوج خود در خاورمیانه برسند که بالاترین مرحله تنش بین اسلامگرایی و جهان غرب در ۱۱ سپتامبر نهفته است شاهد بالاترین درجه از تنش بین غرب واسلامگرایی بودیم" که تاکنون ادامه دارد".

نکته سوم: از بداقبالی جهان عرب این است که با مشکلی بنام "مسئله فلسطین " روبروست، و"..."، این مسئله باعث شده است تا بهانه‌ای باشد دست گروههای اسلامی تندروی که« بزعم آنها برای مقابله با تندروی که گروههای مذهبی اسرائیلی در قبال حقوق مشروع فلسطینیها نشان میدهند» در نتیجه حمایت شدید مردم منطقه از پروژه اسلامگرایی واکنشی است به کردار اسرائیلیهاست این امر باعث شده است که اولین گروه جوان پیشگام جنگ ۱۹۴۸ فلسطین را اسلامگرایان مصر«اخوان المسلمین» تشکیل میدهند بصورتیکه مشروعیت این جریانات بواسطه همین مسئله فلسطین این همه مدت تاکنون پایدار ماند.

چهارم: در سال های اخیر در اثر دشمنی وکینه توزی تاریخی ناخودآگاه مسلمانان وعربها نسبت به غرب که ناشی از موضع گیریهای نادرست جهان غرب نسبت به عربها و مسلمانان باعث شده است تا تفکر اسلامگرایی دوباره زنده شود، وتعداد چشمگیری از عربها بین این موضع گیریهای غرب واتفاقات تاریخی خونین مانند "جنگهای صلیبی " و "فرنگیان" رابطه تاریخی پیدا کنند، بطوریکه این موضع گیری ناشیانه غرب به گروههای تندروی اسلامی مانند "اخوان المسلمین " و"سلفیان" فرصت تاریخی داد وجانی دیگر در تن آنها دمید تا اینکه تبدیل به پروژه بسیار گسترده بعد از اینکه بعنوان گروههای دعوت وارشاد در سالیان درازی تحت عنوان "پروژه اسلامی " بصورت ناشناخته روزگار میگذراندند.

نکته پنجم: بهار عرب در حال رخدادن به نفع جریانات اسلامی است که از یک کشور عربی نسبت به کشور دیگر دارای فرکانس مختلفی از تندروی ومیانه روی است، بطوریکه "الغنوشی " رهبر اسلامگرایان تونس با لهجه بسیار میانه رو وامروزین برای هواداران خود سخن به میان میاورد ومشابه این میانه روی تقریباً در لیبی نیز در قابل مشاهده است.

در حالیکه تجربه مصر پربارتر است وبا دیگر کشورهای عرب اختلاف واضحی دارد زیراکه در مصر درگیری بین اسلامگرایان و حکومتها ازهمان دوران پادشاهی مصرزمان نخست وزیری "محمود فهمی النقراشی " و"ابراهیم عبد الهادی " شروع شد و خاطرات درگیریهای خونین "اخوان المسلمین" با حکومتهای گذشته مصرهمیشه بیاد است، تجربه درگیری حکومت ناسیونالیزم مصر در زمان جمال عبد الناصر بین سالهای 1945 تا 1965 به اوج خود میرسد، وتاکنون فضای نا امیدی بر این عرصه حکمفرماست برغم انقلابات 2011 مصر که تیر خلاصی را به پایانی عصر استبداد نشانه گرفته، اما ته نشینی تجربه گذشته کماکان در ذهن گردانندگان جریانات مختلف که از نسلهای گذشته وبا حکومتها پیشین تعامل داشتند کماکان در حال فوران است.

ششم: رژیمهای نونهال جهان عرب به اسلامگرایی فرصت خوبی داده‌اند تا مردم عرب بین چندین گزینه انتخابی قرار بگیرند بعد از اینکه سالیان درازی از تک حزبی وتک گزینه‌ای را آزمایش کردند، اما ظاهراً صندوق انتخابات عرب به نفع این جریانات اسلامی حکم خواهد داد، این امر به علت ارتباط قائل بودن افکار عمومی بین استبداد وفساد وبه حاشیه راندن نقش اسلامگرایان در مدت زمان حکومتهای لیبرال منش عرب ناشی میشود.

هفتمین و آخرین نکته: نگرانی گسترده اقلیت های دینی در جهان عرب بعد از بهار عرب در حال رشد است واگر از مصر بعنوان مثال سخن برانیم خواهیم دید که اغلب مسیحیان احساس ترس ووحشت از آینده میکنند واین احساس ترس را در تعدادی از مواضع میانه روهای اسلامی میبینیم که نسبت به شعار‌های تندرویانه سلفی گرایان نسبت به اقلیتهای دینی واهمه دارند، این نگرانیها باید مورد توجه قرار گیرد، من بر این باورم که اسلامگرایان باید متوجه شوند که ازتندی گفتمان سیاسی شان بکاهند و باید میانه روتر و معتدلتر سخن برانند بطوریکه تفرقه انگیز واز خط کشی های خودی وغیر خودی استفاده نشود وبین مردم یک کشور مرز نیاندازد، چونکه جهان عرب ملک مسلمانان ومسیحیان ویهودیان میهن پرست که در کشورهای عربی زندگی میکنند ووفادار به کشورهای خود هستند، نگرانی دیگری نیز بسیاری از افکار عمومی مصر را نسبت به گروه اخوان المسلمین بی اعتماد کرده واین ناشی از سخنرانی وگفتمان متکبر منشانه ای است که انگار از آینده نزدیک « پیروزی خود در «انتخابات» علم غیب دارند» با خبرند، برغم اینکه بیشتر رهبران اخوان المسلمین میانه روتر وگفتمانی معتدل دارند، اما منش برخی از رهبران اخوان المسلمین ما را به یاد حزب ملی سابق مصرمیندازد که مواضعی مشابه بین آندو « اخوان المسلمین و استبداد حزب ملی مبارک » بعد از رسیدن به قدرت قابل مشاهده است واین استبداد فکری نشانه‌ای از نشانه‌های بهار عرب واسلامگرایی است.

نتیجه می‌گیریم که اسلامگرایی مدرن خواه ناخواه خود را به کشورهای بهار عرب تحمیل خواهد کرد، و ظاهراً غرب و خصوصاً آمریکا نیز از این امر خیلی خوشحال به نظر می‌رسند زیرا که این پروژهء جدید اسلامگرایان که در جهان عرب در حال لنگر انداختن است جایگزین خوبی برای تندروی اسلامگرایی جهادی است که از خشونت به ‌عنوان تنها راهبرد اهداف خود استفاده می‌کند. برای غربی ها این جایگزین خوبی به نظر می‌رسد و این اجازه دادن غرب به جریانات معتدل اسلام گرا باعث خشکاندن برخی از ریشه‌های عصبانیت توده‌های عرب و مسلمان نسبت به غرب و مواضع آنها در منطقه در آیندهء مورد نظر می‌تواند باشد.

-----------

مصطفی الفقی نویسنده مصری است

منبع: روزنامه الحیاه لندن - ۲۲نوامبر۲۰۱۱

http://international.daralhayat.com/internationalarticle/331264

http://www.iran-emrooz.net/index.php?/politic/more/33300/

 

بازگشت به خانه

 

محل اظهار نظر شما:

شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته

و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد:

newsecularism@gmail.com