|
جمعه 27 آبان 1390 ـ 18 نوامبر 2011 |
حملهء نظامی اسرائیل و مداخلهء بشردوستانه ربطی بهم ندارند
کاظم علمداری
نگرش «اینهمانی»
برداشت «اینهمانی» از نظریه و قانون «مداخلهء بشردوستانه» و احتمال حملهء اسرائیل به ایران، یا تلاش در جهت یکی نمایاندن این دو، و «ناشایست» شمردن استفاده از امکانات «بیگانگان» از جمله مسایلی است که ریشه در نگرش غرب ستیزی و تناقض در گفتار و کردار دارد. این هر دو، در عمل و نهایتاً، بهسود استبداد حاکم در ایران تمام میشود. روشنفکران باید واقعیت را بیان کنند، نه اینکه با ایجاد ترس، ذهنیتی بسازند که مردم تن به بقای استبداد، حکام فاسد و سرکوبگر بدهند.
واقعیت این است که حملهء نظامی اسرائیل به ایران هیچ ارتباطی با «مداخلهء بشردوستانه» ندارد و اگر رخ دهد یک عمل غیرقانونی و یک جنایت است، و باید پیشاپیش نسبت به عواقب آن به اسرائیل و متحدین اش هشدار داد و آن را به شدت محکوم کرد. برخی ضمن یکی دانستن این دو، فرضیهء «لیبیایی» کردن ایران، که مردم به درستی نسبت به آن حساس هستند را پیش کشیدهاند، بیآنکه متوجه باشند با این فرضیۀ بیاساس پیکان مبارزهء مردم با رژیم استبدادی جمهوری اسلامی را علیه غرب میچرخانند. شاید آنها نمیدانند این کاری است که عوامل برون مرزی رژیم سالهاست انجام میدهند.
شرایط مداخلهء بشر دوستانه امروز در ایران وجود ندارد و ممکن است هیچ زمان هم بوجود نیاید. پس این همه تبلیغات برای چیست؟ واقعیت این است که برخی غرب ستیزان از سقوط قذافی ناخرسندند. بنابراین، این مسایل را بهانه قرار دادهاند که حساسیت ایرانیان را تحریک کنند و برخی هم نادانسته به همین چاله افتادهاند. واقعیت لیبی با ایران متفاوت است. در تحولات خاورمیانه نمونههای تونس و مصر هم وجود دارند. ولی آنها دوست ندارند بگویند شیوهء تغییر در آن دو کشور که بسیار کمهزینهتر بود میتواند در ایران رخ دهد. به نظر من راه یکسانی برای حذف دیکتاتوری وجود ندارد. هر یک از این کشورها به دلیل ویژگیهای جامعه و رژیم خود راه ویژه خود را رفته و خواهند رفت. ایران نیز راه خود را خواهد رفت و این مقایسه صوری و جمع بستن احتمال حملهء نظامی اسرائیل با مداخلهء بشردوستانه امر سازنده نیست.
"مداخله بشردوستانه"
نظریهء «مداخلهء بشردوستانه» حداقل تاریخی صد و پنجاه ساله دارد و کسانی مانند جان استوارت میل بر بستر اصول حقوق بشر آن را توجیه فلسفی کردهاند، و برخی آن را نقد، و طرحی استعماری خوانده اند. گفته میشود پیش از آن، عملی مشابه در سال ۱۸۲۰ با مشارکت روسیه، فرانسه و انگلیس برای دفاع از استقلال یونان در برابر تجاوز حکومت عثمانی رخ داده است. سازمان ملل متحد، پس از شکلگیری در سال ۱۹۴۵، برای پایان دادن به جدالهای خونین بخش شمال و جنوب کره و برای ایجاد صلح با تشکیل دو دولت در سال ۱۹۵۰ به کشتار پایان داد.
در دورهء جنگ سرد و رقابت شدید میان بلوک شرق و غرب توان اجرای این قانون نبود. فلسفهء پذیرش این اصل محافظت از جان قربانیان بیدفاع در برابر تجاوزات دولتها و جلوگیری از به خطر انداختن صلح بوده است. در دورهء جنگ سرد هر دو بلوک شرق و غرب دیکتاتوریهای متحد خودشان را محافظت میکردند و قدرت دیگری قادر نبود که از سیاست «مداخلهء بشردوستانه» برای مقابله با دولتهایی که دست به کشتار مردم خود میزنند و یا خطر و تهدیدی برای صلح جهان بودند استفاده کند. ولی سهم قدرتهای بزرگ در ایجاد فجایع کمتر از دیکتاتوریهای بومی نبود. مداخلهء نظامی غرب در ویتنام، و یا مداخلهء نظامی شوروی در افغانستان و پیآمدهای بسیارخونین و دهشناک آنها نمونههایی از رقابتهای مخرب بلوک شرق و غرب بود.
با فروپاشی بلوک شرق و پایان یافتن جنگ سرد و رشد جنبشهای آزادیخواهانه و قوممدار راه برای عملیکردن نسبی اصل درست مداخلهء بشردوستانه باز شد. بطوریکه نزدیک به پانرده مورد از «مداخلهء بشردوستانه» در شکل حفظ صلح و ممانعت از تجاوز دولتها به حقوق مردم بر اساس اصل هفتم منشور سازمان ملل و تبصرههای مختلف آن و تصویب موردی آنها رخ داده است. از جمله میتوان به نمونههایی چون مداخلهء نظامی بینالمللی علیه صدام حسین پس از اشغال کویت در سال 1990، یا حفاظت از کردها با اعمال سیاست منطقه ممنوعه پرواز در عراق در سال 1994، و یا مداخلهء ناتو در کوزوو در سال 1999علیه میلاسویچ اشاره کرد.
اما اجرای این عملیات بدون مخالفت و درگیریهای سیاسی میان قدرتها نبود. زیرا هنوز تعریف روشن و خالی از جدلی در بارهء قانون «مداخلهء بشردوستانه» داده نشده است و در مواردی قدرتهای بزرگ بدون مصوبه سازمان ملل وارد عملیات شدند. بر همین منوال تصمیمگیری در سازمان ملل برای محافظت از مردم سوریه در برابر کشتار رژیم اسد تا کنون ممکن نشده است. درحالیکه قدرت منطقهای اتحادیهء عرب گامهایی برای ایجاد فشار به رژیم اسد برداشته است. حرکت اتحادیهء عرب، و یا اجازهء سازمان یابی گروههای مخالف رژیم اسد در ترکیه، در چارچوب مداخلهء بشر دوستانه قابل توضیح است. ولی موانع بینالمللی در مورد لیبی وجود نداشت و شورای امنیت سازمان ملل متحد توانست قطعنامهء 1973 را به تصویب برساند بطوریکه هیچ یک از کشورهایی که داری حق وتو هستند با آن مخالفت نکردند. براساس این قطعنامه، سازمان ملل به ناتو اجازه داد که، افزون بر ایجاد منطقهء ممنوعه پرواز، برای حافظت از مردم لیبی در برابر سرکوب نیروهای قذافی، از «هرنوع اقدامات و وسیله لازم» استفاده کند، و این چنین نیز شد. با شدت گرفتن میزان سرکوبها و مقاومت نیروهای مخالف، درگیریها به فاجعه غیرمنتظرهای بدل شد که خود موجب اختلاف میان قدرتها گردید. مقاومت دولتهای روسیه و چین برای اعمال فشارهای سیاسی و اقتصادی به رژیم اسد میتواند اپوزیسیون را به کاربرد اسلحه در برابر اسحله بکشاند.
برخی فاجعهء لیبی را، که بدست قذافی آفریده شد، مستمسک قرار دادهاند تا به اصل درست «مداخلهء بشردوستانه» حمله کنند. در حالیکه قذافی میتوانست از این فاجعه جلوگیری کند. کما اینکه جمهوری اسلامی میتواند با تن دادن به خواست مردم، و با متوقف کردن موقت پروژهء اتمی خود و شفاف سازی آن خطر جنگ و موانع و مشکلات اقتصادی و صنعتی ایران را برطرف نماید. ولی حیات رژیم ایران در بحران ممکن است. آنها نه میتوانند اصلاحات را بپذیرند و نه این رژیم بدون اصلاحات دوام خواهد یافت. بحران و بحران آفرینی ضامن بقای آنها و عامل افول روز افزون ایران است.
پیشنهاد:
امروز با سقوط اکثر دیکتاتوریها در مناطق مختلف دنیا، بیداری مردم جهان، گسترش موج آزادیخواهی و و دسترسی وسیع به تکنولوژی اطلاعاتی، و فراهم شدن زمینهء «مداخلهء بشردوستانه»، سازمان ملل نباید مردم بیدفاع را در برابر تهدیدهای دیکتاتورهای بیرحمی چون قذافی و اسد و صالح، تنها بگذارد. همانگونه که در حفاظت از قربانیان جنگ و نسلکشی و پاکسازی قومی مداخله میکند و نهادهایی چون «مسئولیت حفاظت» (R2P) یا «همپیمایی جهانی برای مسئولیت حفاظت» (ICR2P) ایجاد کرده است، مداخلهء بشردوستانه باید شکلی عملی از اجرای «بیانیه حقوق بشر سازمان ملل متحد» باشد. بنابراین نیاز به تعریف دقیق و روشن و شکل عملی و اجرایی ترآن دارد.
برقراری آزادی و دمکراسی در کشورهای دیکتاتور زده بهانهای برای قدرتهای بزرگ باقی نمیگذارد که فجایع ضد بشری مانند حمله به عراق را بوجود آورند. نباید این واقعیت را نادیده گرفت که دیکتاتورها برای توجیه سرکوب و خشونت خود، آپوزیسیون را عامل خارجی مینامند، در حالیکه آنها برای بقای دیکتاتوری خود با هزینه کردن دارایی کشور از خارجیها آخرین ابزار و تکنولوژی سرکوب را دریافت میکنند. مداخلهء بشردوستانه باید فروش این ابزار و تکنولوژی سرکوبهای شهری را نیز شامل شود. اگر تا به امروز بسیاری از قربانیان سرکوبهای خونین دیکتاتورها به کشورهای آزاد و دمکراتیک غربی پناهنده میشدهاند، جامعهء جهانی باید سیاستی اتخاذ کند که، به جای ادامهء این روند، مردم این کشورها از اختناق حکومتهای خود رها شوند و در کشور خود به آزادی و دمکراسی وامنیت سیاسی و مدنی و شغلی دست یابند. مداخلهء بشردوستانه باید درخدمت این اصل قرار بگیرد.
رطب خورده منع رطب چون کند؟
حد غرب ستیزی در میان برخی از مخالفان جمهوری اسلامی آنقدر بالا است که متوجه نمیشوند خود آنها از فرط سرکوب رژیم حاکم برایران به همین کشورهای به اصطلاح «بیگانه» پناه آوردهاند و بطور نسبی آسایش یافتهاند. آنها در این ضدیت آنقدر پیش میروند که استفاده از امکانات کشورهای «بیگانه» را «ناشایست» مینامند و متوجه نیستند که خود، هم در زندگی شخصی و هم اجتماعی، از این «بیگانگان» بهره برده و میبرند، مدتها به این در و آن در زدهاند تا به حقوق اقامت و شهروندی خود دست یابند، و به پرچم این کشورهای به اصطلاح بیگانه سوگند وفاداری یاد کردهاند و اگر فرزندانشان در این کشورها متولد و بزرگ شده باشد بیشتر از آنکه ایرانی باشند، اروپایی و آمریکاییاند و هویت و علایقشان در کشورهای به اصطلاح "بیگانه" شکل گرفته است. خود نیز البته دریافت پاسپورتهای صادر شده از طرف دول کشورهای «بیگانه» را استقبال کردهاند. برخی از غربستیزان با اینکه میتوانند در ایران زندگی کنند، آزادی خود را بطور طبیعی بیشتر از کشور خود دوست دارند. به همین دلیل ساکن و شهروند کشورهای «بیگانه» شدهاند و به آنها خدمت میکنند و به دول آنها مالیات میپردازند. البته این پدیدههای نوین و رو به رشد برای کسانی که معیارشان نه ایرانی در برابر بیگانه، بلکه حقوق بشری باشد کاملاً پذیرفته و قابل هضم است.
میدانم بیان و یادآوری این واقعیتها برخی را خوش نخواهد آمد. استبداد دیرپا، ما را ملتی دورو بارآورده است، و این دورویی در برخی به عامل اتهام زنی به دیگران بدل شده است. آنها به جای در خود نگریستن و اندیشیدن و منطبق کردن گفتار با کردار خود به کسانی که این واقعیتها را آشکار میکنند پرخاش خواهند کرد. پذیریش و تغییر این واقعیتهای تلخ زمان میبرد.
یادآوری این نکات برای روشن کردن تضاد و تناقض گفتار و کردار برخی از ماست. بسیاری ازهمین غرب ستیزان که استفاده از امکانات «بیگانگان» را «شایسته» نمیدانند، خود دائم از امکانات دول «بیگانه» مانند رادیوها، تلویزیونها، و سایتها و اماکن دولتی، مانند سالنهای دانشگاهها و غیره، برای اشاعهء افکار خود استفاده میکنند. پس چرا این رطبخوردگان منع رطب کنند؟ به نظر میرسد که «ناشایست» خواندن استفاده از امکانات بیگانگان بیش از آنکه بر اصولی منطقی استوار باشد، از احساس های خشمآلود و رقابتهای ناسالم سرچشمه میگیرد. خمینی هم از امکانات خارجی و کشورهای «بیگانه» استفادهء سرشاری برد. آیا او عامل بیگانه بود؟ ولی جمهوری اسلامی برای آپوزیسیون معیار تعیین کرده است: »هر آنکه از امکانات خارجی استفاده کند عامل بیگانه است» و عدهای در میان آپوریسیون نادانسته همین جملات را تکرار میکنند.
و اما معیار چیست؟
من هنوز استدلالی نخواندهام که بگوید چرا اگر جنبش دمکراسیخواهی ایران اوج گرفت، و رژیم جمهوری اسلامی به مانند رژیم سوریه سرکوب خونینی را علیه مردم بکار برد و اپوزیسیون داخل کشور یعنی مردم بپاخواسته از جهان درخواست کمک کرد، و این کمک عملی شد (سخنان هیلاری کلینتون) باید در کنار رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفت و علیه اپوزیسیون جنگید؟
این پرسش ساده هیچ ربطی به تاریخ جنایات آمریکا و اسرائیل ندارد و کسی منکر این جنایتها نیست. اما جنایات در جهان محدود به آمریکا و اسرائیل نمیشود. هم اکنون رژیم اسد حدود چهار هزار نفر را در مدت هشت ماه کشته است. این رژیمی است ضدغرب و ضداسرائیل، ولی دیکتاتور و جنایتکار علیه مردم خود، همانند متحد اصلی اش، رژیم ولایت فقیه. بشار اسد میتواند مانند پدرش که او هم ضد آمریکا و اسرائیل بود برای بقای قدرتاش بيست هزار نفر را هم بکشد.
رژیم ایران طی سی و سه سال حکومت خود مطابق گزارش سازمانهای مدافع حقوق بشر بیش از ده هزار نفر را به دلایل سیاسی و عقیدتی کشته است و این جنایتها همچنان ادامه دارد. جنگ ایران و عراق با ارادهء دو دیکتاتور خودسر ضدغرب، یعنی صدام و خمینی، نزدیک به یک میلیون کشته و زخمی به جای گذاشت. تخریب میلیاردی دو کشور و لطمات چند وجهی پیآمد آن بماند. صدام به کویت حمله کرد و جنگ بزرگی راعلیه خود بوجود آورد و هزاران عراقی را به کشتن داد، و در پی آن شیعیان معترض را قتل عام کرد و حدود پنج هزار کرد را با بمبهای شیمیایی در دم کشت. جنگ داخلی الجزایر نزدیک به دويست هزار قربانی گرفت، تخمین زده میشود جنگ داخلی روآندا طی سه ماه نزدیک به نهصد هزار کشته به جای گذاشته باشد. هیچ یک از این جنایات بدست غربیها انجام نشده.
امروز شیعیان و سنیها در عراق و پاکستان روزانه یکدیگر را قربانی میکنند، مساجد و مناسک یکدیگر را به خاک و خون میکشند. برخی جنگ سنیها و شیعیان را به حملهء آمریکا به عراق نسبت میدهند. ولی واقعیت این است که از زمان فوت پیغمبر تا کنون میان مسلمانهای شیعی مسلک و سنیها و فرقههای دیگر کشتار وجود داشته است. گفته میشود علی ابن ابی طالب در یک روز چند هزار خوارج را از دم تیغ شمشیر گذراند. همین گونه بوده است رقابت میان کاتولیکها و پروتستانها و میان مسلمانها و مسیحیهای و یا مسلمانها و هندوها. مذهب همانقدر که عامل وحدت است، عامل تضاد و تخاصم و جنگ نیز بوده است.
همچنین منصفانه نیست وقتی از پدیده القاعده و طالبان نام میبریم تجاوز نظامی روسها به افغانستان را فراموش کنیم و آن را که ریشهء همهء وقایع بعدی که منجر به کشتار صدها هزار نفر و آوارگی میلیونها افغان و ویرانی زیر ساخت جامعه آنها بود نبینیم. ولی غرب ستیزان فقط به جنایات آمریکا نگاه میکنند وحتی اشارهای به جنایات "شرقیها" علیه کشورهای دیگر یا علیه مردم خودشان یا جنایات روس وچین علیه اقلیتهای قومی کشور خودشان نمیکنند.
این فقط ویتنام نبود که قربانی تجاوز سه امپریالیسم شد. مردم اروپای شرقی و آسیای میانه و قفقاز، و ایران نیز قربانی تجاوز ارتش روس شدند، همانگونه که تبت قربانی چین است. غرب ستیزان حرفی از این جنایات نمیزنند. ایرانیان غرب ستیز به جای مهاجرت به چین و روسیه و کره شمالی در کشورهای پیشرفتهء غرب و آمریکای شمالی ساکن میشوند و از امکانات همه جانبهء «بیگانگان» استفاده میکنند، ولی دست از تهمت زدن علیه دیگران نمیکشند. زیرا یکی دیگر از ویژگیهای فرهنگی ما تزویز و تنزه طلبی است. این ویژگیها نمیگذارد ما از استبداد گذر کنیم و به دمکراسی برسیم. باید راهی یافت که به همه جنایتها پایان داد.
آیا کسی شنیده و یا خوانده است که کشورهایی مانند روسیه و چین برای ایجاد دمکراسی به کشوری فشار آورده باشند؟ یا، مثلاً، ایرانیان ضد آمریکا علاقمند باشند به جای آمریکا و اروپا به روسیه و چین مهاجرت کنند؟ البته کمی خندهدار است که کسی از دیکتاتوری چین و روسیه توقع داشته باشد به فکر دمکراسی کشورهای دیگر باشند. یا ایرانیان بخواهند از استبداد ولایت فقیه بگریزند و به خفقان چینی و روسی پناه ببرند. بر عکس، هر کجا دیکتاتوری است این دو کشور پشتیبان آنند. قربانیان دیکتاتوریها از تمام جهان، از جمله ایران به کشورهای آزاد غرب، یا به قول آنان «بیگانگان» پناه میبرند. نمیتوان و نباید این واقعیتها را نادیده گرفت و دلایل آنرا نشناخت.
به نظر من، معیار درست حقوق بشر است. حقوق بشر نه شرقی است و نه غربی، جهانشمول است. نقض حقوق بشر جرم و جنایت است. جنایت نیز چه شرقی و چه غربی، چه خارجی و چه داخلی، جنایت است و محکوم و باید در برابر آن ایستاد. شکنجه، شکنجه است. داخلی و خارجی ندارد. ایرانی و آمریکایی ندارد. مذهبی و غیرمذهبی ندارد. دزدی و غارت ثروت ملی داخلی و خارجی ندارد. در هر حال نباید مانند وزیر امور خارجه آمریکا در دههء شصت عمل کرد که گفته بود جنایات رافائل تروحیو، دیکتاتور بیرحم سی سالهء جمهوری دومنیکن توسط «ولد الزنای» خودمان انجام گرفته است و باید آن را نادیده گرفت. همانگونه که خامنهای گفته است کشتار مردم در سوریه با کشورهای دیگر فرق میکند و به پشتیبانی همه جانبهاش به اسد ادامه میدهد. او هم از «ولد الزنای» خودش دفاع میکند. متأسفانه برخی نوشتهها در میان روشنفکران نیز حاوی پنهان کاری در بارهء «ولد الزنا» های خودی است و نمیبینند که رژیم ایران با سیاستهای داخلی و خارجی خود مسبب جنگ خواهد شد. آیا کسی شک دارد اگر رژیم ایران به دمکراسی و حاکیمت مردم تن دهد، مانند ترکیه، جنگی رخ نخواهد داد؟ چرا برخی میخواهند به جای تلاش در این راه در جبههء مسببین جنگ قرار بگیرند؟
چکیده:
با توجه به آنچه نوشتهام، احتمال حملهء نظامی اسرائیل به ایران ربطی به «مداخلهء بشردوستانه» ی سازمان ملل متحد ندارد. امروز شرایط مداخلهء بشردوستانه در ایران وجود ندارد و ممکن است هیچ زمان بوجود نیاید. حملهء نظامی اسرائیل اگر رخ دهد غیر قانونی و جنایت است. فرضیهء لیبیایی کردن ایران ناشی از اشتباه عمدی یا سهوی یکی نمایاندن این دو پدیده است. «ناشایست» خواندن استفاده از امکانات به اصطلاح «بیگانگان» ناشی از دوگانگی گفتار و کردار و رقابتهای ناسالم فردی و گروهی است. غرب ستیزان نیز بیشترین استفاده از امکانات «بیگانگان» را برای زندگی شخصی و اجتماعی خود برده و میبرند. معیار باید رعایت حقوق بشرباشد، نه خارجی و ایرانی بودن.
http://www.iran-emrooz.net/index.php?%2Fpolitic%2Fmore%2F33007%2F
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |