|
دوشنبه 11 مهر 1390 ـ 3 اکتبر 2011 |
زن ستیزی یا زن سوزی؟
زینب اسمعیلی
در پی افزایش فشار حاکمان، برای تفکیک و تبعیض جنسیتی در جامعه، هر روز شاهد وضع قوانین جدیدِ ضد زن، و ظلم روزافزون قضات دادگاهها، علیه زنانیم. فشارهایی که در سطح وسیعی در جامعه اِعمال می شود و قوانین مردسالارانه ای که بعضاً باعث سست شدن بنیان خانواده ها می گردد، مانند اخذ مجوز از دادگاه، برای ازدواج مجدد مردها و قوانینی از این دست که حتی باعث شده دادستان ایران، محسن اِژه ای، جایزهء جهانی چماق را به نام خود ثبت کند. این روزها علاوه بر قوانین تبعیضی و زن ستیزانه در ایران ـ از قبیل: حق ارث، دیه زن، حق طلاق و قیمیت کودکان و غیره ـ شاهد هجوم وسیع تری از سوی سران حکومت، علیه زنانیم که از جمله می توان به پوشش زنان، ممنوعیت ورود زنان به برخی از مکان های عمومی، محرومیت زنان از تحصیل و تفکیک جنسیتی در بسیاری از اماکن، از جمله دانشگاه ها، پارک ها، بانک ها و وسایل حمل و نقل عمومی بیان کرد. در حال حاضر نیز در ایران ورود زنان به برخی از اماکن، از جمله بیمارستان های خاتم الانبیاء، بقيه الله و چند بیمارستان دیگر، بدون چادر مشکی، حتی برای زنان بیمار و اورژانسی نیز مقدور نمی باشد و از پذیرش آنان خودداری می گردد.
حال پرسش این است که اینگونه محدودیت ها و سلب آزادی های فردی در جامعه، با چه هدفی دنبال می شود و چه تأثیرات روانی برای جامعه در پی خواهد داشت و اینکه چگونه باید با این پدیده مبارزه کرد؟
سست شدن بنیان خانواده ها، یکی از ارمغان هائی ست که حاکمان ضد زن رژیم، برای ایران به ارمغان آورده اند و ایران را در بالاترین پله های آماری طلاق در جهان قرار داده اند و نیز روزانه صدها نفر با درخواست طلاق به دادگاه ها کشیده می شوند و در آنجا نیز زنان با ظلم مضاعف قضات، مواجهند.
در بسیاری از موارد، قضات با دیدن خانواده های جوانِ در حال از همپاشی، به بهانه های مختلفی از قبیل نصیحت و یا شنیدن دلایل؛ بدون ترس از حضور شوهر، زنان را به خلوت کشانده و شروط بیشرمانه ای را پیش پای آنها قرار می دهند تا با حکم طلاق آنها موافقت کنند! متاسفانه زنانی هم که سرپرستی خانوادۀ خود را بر عهده دارند، در ایران از شرایط بسیار نامطلوبی برخوردارند. چرا که به علت هزینه های روزافزون و کاهش درآمد و افزایش بیکاری، اکثر آنها نمی توانند به خانوادۀ سابق خود برگردند و در کنار پدر و مادر و یا برادر و خواهر خود زندگی کنند و به ناچار مجبور به انجام کارهای سخت در جامعه می شوند و برای سیر کردن شکم خود و فرزندانشان مجبورند از نظافت در خانه ها، تا تکدی گری در خیابان ها، به هرگونه خفتی تن در دهند. در این بین بسیاری از افراد، با آگاهی از وضعیت آنان و عدم حمایت قانون از این قشر و با توجه به نیاز آنها، سعی در سوء استفاده و استثمار آنها به هر نحوی دارند.
باید توجه داشت که اینگونه فشارها بر جامعۀ زنان، و به تبع آن بر خانواده ها، عواقب وخیمی در پی خواهد داشت، که از جمله می توان، به سرخوردگی قشر جوان جامعه، بخصوص دختران جوان اشاره کرد. تحقیات کارشناسان و پژوهشگران دانشگاههای مختلف در ایران، از گسترش خودکشی و خودسوزی در بین زنان و دختران جوان سخن می گوید. متأسفانه تحت قوانین زن ستیزِ حاکم بر کشور، اِعمال آپارتاید جنسی و شرایط بسیار سخت و خشنی که بر زندگی زنان حکم می کند، زنان و دختران جوان بسیاری، که از یافتن راه نجات از این شرایط عاجزند، از روی ناچاری و بعضاً بعنوان اعتراض، دست به خودکشی می زنند. هم اینک ایران، در آمار خودکشی زنان، رتبۀ سوم جهان را پس از چین و هندوستان، که بیش از یک میلیارد نفر جمعیت دارند، بخود اختصاص داده است. به گفتۀ منابع پزشکی و مدافعان حقوق زنان، در کردستان بطور متوسط، روزانه یک زن دست به خودسوزی می زند و دلیل بیشتر این خودسوزی ها، شرایط سخت و خشن حاکم بر زندگی زنان و مشکلات خانوادگی می باشد.
اکنون بیش از سه دهه است که موارد خودکشی و خودسوزی زنان در ایران اوج گرفته و هر از گاهی در رسانه ها نیز انعکاس پیدا میکند و عمده ترین دلایل آن عبارتند از: مشکلات خانوادگی، اعتقادات مذهبی، ازدواجهای زودهنگام، ازدواجهای اجباری، فقر و مشکلات اقتصادی، نادیده گرفتن حقوق فردی و اجتماعی زنان و گاهاً ترس از مجازاتهای بیرحمانه حاکمان شرع.
حال اینکه حکومت، با اعمال اینگونه فشارها و تبعیضها، در صدد ایجاد یأس و ناامیدی در بین قشر زنان، و تسلط خودش بر آنان می باشد، تا علاوه بر تبدیل جامعه زنان به یک کالای جنسی، برای تأمین نیازهای نفسانی خود، درصدد منزوی کردن این قشر جامعه از فضای عمومی اجتماع، به عنوان یک عنصر خطر بالقوه برای اعتراضات مدنی و سیاسی، باشد. مسئله ای که در صورت تحقق، بیش از نیمی از فشارهای سیاسی و اعتراضات جامعه را خاموش میکند. ولی آیا راه مبارزه با چنین اهدافی، سکوت و یا پناه بردن به پستوی خانه ها، و یا خودکشی و خودسوزی می باشد؟ عدم تسلیم به شرایط نا برابر و اسارت آور، نباید به خودآزاری و تحقیر و فرار از ظلم به پستوی خانه ها، ختم شود. بلکه باید به اعتراضی گسترده و تلاشی مضاعف برای تغییر، مبدل گردیده و باید کوشید تا این مناسبات، از طریق یک مبارزه متحد و متشکل، تغییر پیدا کند. کاری که شاید در گام اول بسیار دشوار به نظر آید ولی باید آگاه بود که سیر این مسیر بسیار ساده و آسانتر از آغاز کردن آن می باشد. زنان ایران باید به این باور برسند که تفاوت انسانها نه بر اساس جنسیت، بلکه با توجه به بینش و فهم و نگرش آنان مشخص می گردد. مقوله ای که بسیاری از زنان بر آن واقفند ولی از بیان و طلب آن هراس دارند.
http://www.kurdane.com/news-details.php?id=4507
محل اظهار نظر شما: شما با اين آدرس می توانيد با ما تماس گرفته و اظهار نظرها و مطالب خود را ارسال داريد: |